معاونت پژوهش مدرسه علمیه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه از برگزاری نشست علمی- پژوهشی، با موضوع پژوهشی «مفهوم شناسی ولایت فقیه و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی از منظر عقل» در تاریخ 10/4/1399 در فضای مجازی با حضور سرکار خانم عظیمی خبر داد.
خانم عظیمی در ابتدای این نشست گفتند: ولایت فقیه جزء اموری است که اگر به درستی تصور شود بلافاصله تصدیق می شود. دلیل اصلی در اثبات ولایت فقیه دلیل عقلی است. ولایت یعنی مدیریت تأمین مصالح مولّی علیه. ولایت جزء مفاهیم متضایف است که دو طرف دارد. مثل مالکیت که قوامش به وجود دو طرف است و زوجیت که در آن دو طرف زوج و زوجه وجود دارد. یا در ابوت که اب و ولد دو طرف این مفهوم اند.
در ولایت نیز، یک طرف دارندهی ولایت است و طرف دیگر شخصی است که تحت ولایت است که از او به مولی علیه تعبیر می شود. در مالکیت، هدف تأمین مالک است در زوجیت مصالح زوج و زوجه باید تأمین شود. ولی ولایت از مفاهیمی است که در آن صرفاً باید مصلحت مولی علیه در نظر گرفته شود و ولایت تکلیفی است بر دوش دارنده ولایت، به منظور تأمین مصالح مولی علیه که تحت ولایت او هستند.
اصل ولایت از خداست؛ سپس پیامبر و ائمه دارای ولایت اند که ولایت آنان از خدا نشأت می گیرد. در رتبه بعد از ائمه، فقیه جامع الشرایط، دارای ولایت است. دارندگان ولایت منحصر به اینها نیستند. پدر بر فرزند ولایت دارد و قاضی بر اصحاب دعوا. از این میان و در این مباحث می خواهیم حدود و ثغور ولایت فقیه را بدست آوریم. ولایت دارای مراتبی است و فقط یکی از این مراتب است که امروز به آن ولایت فقیه می گوئیم و آن عبارتست از ولایت فقیه در امر زعامت.
نزدیک ترین اصطلاح درحقوق معاصر به مفهوم ولایت از دیدگاه اسلام عبارت است از حاکمیت. مهمترین عنصر تشکیل دهنده دولت از دیدگاه علم حقوق و سیاست همان حاکمیت است. و حاکمیت به معنای قدرت برتر فرماندهی عالی است که در دست بالاترین مرجع اقتدار قرار دارد . اما عنصر دیگری در ولایت وجود دارد که در حاکمیت دیده نمی شود و آن تأمین مصالح مولّی علیه است.
در حاکمیت فقط قدرت مطرح است و این فرق واضح بین مفهوم ولایت و حاکمیت وجود دارد. یکی از آثار این عنصر(لزوم تأمین مصالح مولی علیه) این است که کسی که می خواهد متصدی امر ولایت باشد حتی در اثناء امر ولایت اگر نتواند یا نخواهد که مصالح مولی علیه را تأمین کند صلاحیت امر ولایت را ندارد و از آن زمان از مقام ولایت برکنار می شود. در قانون مدنی در بحث ازدواج دختر باکره که اذن ولی (پدر) لازم است اگر وی بدون دلیل مانع ازدواج او با فرد هم کفوش باشد ولایت او در این مسئله ساقط می شود. نمونة دیگر در اصل 111 قانون اساسی است. به تصریح این اصل اگر رهبر نتواند مصالح مردم را تأمین کند و یکی از ویژگی های خود را از دست بدهد از مقام خود عزل می شود.
ایشان سپس به مفهوم فقه اشاره نمودند و گفتند: فقه در لغت به معنای فهم دقیق و عمیق است نه مطلق فهمیدن و در اصطلاح دارای دو معناست. در معنای آن علم فقه، علم به تمامی معارف دینی (عقاید، اخلاق، احکام) بر اساس استنباط از کتاب، سنت و عقل. معنای خاص که عبارت است از علم به احکام شرعی فرعی بر اساس استنباط از کتاب، سنت و عقل. به عبارت دیگر فقه در معنای عام اسلام شناسی است در حال یکه در معنای خاص فقط احکام است و در ولایت فقیه مراد از فقه معنای اصطلاحی عام آن است چون هدف از تشکیل حکومت فقط به اجرا گذاشتن بخشی از اسلا که همان احکام است نمی باشد بلکه هدف به اجرا گذاشتن تمامی معارف دینی است. در سایه حکومت اسلامی هم عقاید باید بین مردم نفوذ داشته باشد هم اخلاقیات اسلامی اجرا شود و هم احکام و اگر صرفاً احکام اسلامی رعایت شود آن جامعه فقط پوسته ای از اسلام را دارا خواهد بود.
ایشان استدلال عقلی بر ضرورت وجود حکومت برای جامعه بشری را چنین عنوان نمودند:
چون در جامعه افراد دچار تزاحم منافع می شوند حکومت باید اولاً از تزاحم منافع جلوگیری کند و ثانیاً در صورت ایجاد تزاحم آن را حل نماید. رها کردن تزاحم موجب فروپاشی جامعه می شود. بنابراین به وجود قانون و مجری قانون نیاز است و این یعنی حکومت.
دلیل دیگر جلوگیری از ایستایی و رکود جامعه بشری. اگر بر فرض جامعه ای وجود داشته باشد که افراد آن با یکدیگر دچار تزاحم منافع نشوند باز هم نیاز به حکومت وجود داردچرا که در غیر اینصورت جامعه دچار ایستایی و مرگ تدریجی خواهد شد. یک جامعه برای پویا بودن نیاز دارد که اهدافی را برای خود تعیین نماید و نیز برنامه ای که جامعه را به آن اهداف برساند و ثانیاً وظایف هر یک از اعضاء جامعه را در جهت رسیدن به هدف تعیین کند. معنای تعیین اهداف و تعیین راه های رسیدن افراد و تقسیم وظایف نهادها و افراد برای رسیدن به هدف ها همان حکومت است. اهداف و برنامه ها در قانون اساسی و سیاست های کلی و قوانین صورت میگیرد.
ایشان در ادامه شرایط رهبر را چنین مطرح نمودند که رهبر باید سه خصوصیت داشته باشد: 1. علم 2. عدالت و 3. کفایت. هر کدام از این خصوصیات بوسیله عقل کاملاً قابل اثبات است. رهبر باید به علومی که برای اداره حکومت لازم است علم داشته باشدتا بتواند مسائل را بفهمد، تحلیل کند و اتخاذ تصمیم نماید و هیچ عقلی نمی پذیرد که فرد جاهل حکومت را به دست بگیرد. عدالت نیز پیش از آن که مفهومی نقلی باشد مفهمی عقلانی است و همه حکومت ها مدعی عدالت بوده و عدالت گمشده بشر است. نقطه مقابل عدالت، ظلم است و هیچ عقلی نمی پذیرد که رهبر جامعه ظالم باشد. کفایت در بردارنده چند ویژگی است: 1.شجاعت، 2.مدیریت 3. مدبر بودن 4. دارا بودن توانایی جسمی و روحی.
در نتقطه مقابل شجاعت ترسو بودن وجود دارد و فرد ترسو در مواقع خطر نمی تواند تصمیم صحیح را اتخاذ کند. فرد باید در عمل توانایی مدیریت امور را داشته باشد و نیز مدبر و آینده نگر باشد و بتواند برنامه ریزی کند.
عقل اجازه نمی دهد مسئولیت جامعه به کسی داده شود که این ویژگی ها را نداشته باشد. کسی که بالاترین درجه علم و عدالت و کفایت را داراست معصوم است. در صورت عدم دسترسی به شخص واجد برترین شرایط (معصوم) نوبت به کسی می رسد که ر درجه بعد از او قرار دارد و کمترین فاصله را در احراز شرایط سه گانه با شخص مزبور داراست. اصل تنزل تدریجی که اصلی عقلی است به ما می گوید که دائماً باید به سراغ اشبه افراد به شخص معصوم یعنی فقیه جامع الشرایط برای رهبری برویم.
فقیه جامع الشرایط کسی نیست که صرفاً علم به احکام (فقه) را داشته باشد و کسی نیست که فقط اسلام شناس باشد چه بسا فقیهی که در علم فقه اعلم است ولی دارای ولایت بر جامعه نیست چون ویژگی های دیگر را ندارد. بنابراین از چهار مقدمه عقلی فوق الذکر به این نتیجه می رسیم که حکومت و زعات برای اشبه افراد به معصوم که از او تعبیر به فقیه جامع الشرایط می کنیم ثابت است.
بحث های ولایت فقیه بسیار گسترده است و آن چه تقریر شد بحث مختصری بود پیرامون مفهوم ولایت فقیه و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی با رهبری فقیه جامع الشرایط از دیگاه عقل.
خانم عظیمی در انتها مطالعه کتاب ولایت فقیه سایه حقیقت عظمی از مجموعه آثار مقام معظم رهبری جهت مطالعه علاقه مندان معرفی گردند.