بررسی تطبیقی وحی والهام از دیدگاه فارابی وملاصدرا
وحي به دليل نقش بي بديل آن در زندگي انسان، همواره مورد توجه انديشمندان بوده است. وحي، دريافتي پنهاني است كه براي برخي بندگان خاص خداوند با اتصال به عالم بالا رخ مي دهد. انسان هاي ديگر از اين نوع ارتباط بي بهره اند و نمي توانند حقيقت آن را بشناسند و چه بسا حتي اگر صاحبان وحي آن را براي انسان هاي عادي توصيف كنند، آنها حقيقت آن را دريابند. به رغم اين مسأله اما مي توان تاحدودي ازراه آثار،نتايج و اهداف آن را شناخت. در همين راستا، فيلسوفان بسيار كوشيده اند تا وحي را بنا بر مباني عقلي تحليل كنند. فارابي به عنوان بنيان گذار فلسفه اسلامي براي پيوند بين دين و فلسفه مباحث وحي و نبوت را مد نظر قرار داد. بر اساس مباني مشاء عقل فعال كه همان جبرئيل است، منبع تمام حقايق و معارف است. بدينسان، هرچه پيوند روح انسان با عقل فعال مستحكم تر باشد، بهره اش از معلومات او نيز افزونتر خواهد بود.فارابي در مساله دريافت وحي نقش مهمي براي قوه خيال قائل است ولي ملاصدرا نقش خيال را در حد تبديل آن معارف به صور حسي تنزل داده و معتقد است روح انساني نبي بعد از كسب نور معرفت در اثر تهذيب نفس به عقل فعال يا روح قدسي تبديل مي شود و در حالت تمثل آن حقايق ، از قوه خيال استفاده مي كنند.پيامبران كساني اندكه نفس خود را از تعلقات مادي پيراسته اند ودر عالي ترين سطح مي توانند با عالم عقول ارتباط يابندو حقايق ماوراءالطبيعي را دريافت كنند. اين حقايق در دستگاه ادراكي آنان، به صورت فرشته وحي وكلام فصيح وبليغ تمثل مي يابند.بابررسي نظرفارابي وملاصدراروشن مي شود كه مسأله وحي والهام در حكمت متعاليه صدرايي كامل تر از فلسفه مشاء تبيين گرديده است زيراعاري ازبرخي اشكالات وارد برتبيين فلسفي وحي ازديدگاه فارابي است وسازگاري بيشتري نيزبا قرآن وروايات دارد.ازآنجاكه الهام الهي ازمراتب وحي است ومبدأ فيض مشتركي دارندوعمده تفاوت وحي والهام درشدت و وضوح وحي ويژه انبياء است ، درتبيين فلسفي اين دو نوع معرفت غيبي مي توان گفت آنچه درباره وحي مطرح مي شود،براي الهام به نحوضعيفتر قابل طرح است.
- : سطح3
- : فلسفه اسلامي
- : اصفهان
- : اصفهان
- : مجتهده امين