کنترل جمعیت در فقه اسلامی
در گذشتههاي تاريخي ، سياست ها و تدابير جمعيتي غالبا ًمعطوف به ازدياد جمعيت بوده است . اما با توجه به گسترش روز افزون جمعيت جهان و ايجاد ناهماهنگي بين بخش توليد و مصرف ، انديشمندان به دنبال حل اين مشكل و كنترل افزايش انسان ها افتادند .بحث كنترل جمعيت براي اولين بار در سال 1798 ميلادي توسط كشيش انگليسي به نام مالتوس مطرح شد و به مرور اين بحث به جوامع اسلامي كشيده شد و موضوع كنترل جمعيت در دستور كار كشورهاي اسلامي قرار گرفت. به دنبال آن اين پرسش پديد آمد كه ديدگاه اسلام و فقهاي اسلامي در اين خصوص چيست .
لذا تبيين نظر اسلام، به خصوص فقهاي شيعه ، نسبت به كنترل جمعيت و راههاي آن، موضوع اين پايان نامه مي باشد،كه مشتمل بر سه فصل است . از آنچه گذشت، اين نتيجه بدست ميآيد كه برخي از فقها هر گونه كنترل و تحديد نسل را مخالف فلسفه اسلام و روح ايمان دانسته و با آن مخالفت كرده اند و برخي ديگر از فقها به دليل نرخ بالاي رشد جمعيت و تنگنا هاي اقتصادي و رفاهي، با تنظيم خانواده موافق اند.
به نظر ميرسد نميتوان در مسئله كنترل جمعيت قاعده عام و فراگير براي هر زمان و مكان ارائه نمود؛ بلكه متناسب با شرايط و خصوصيات حكم آن متغير است . در مواردي كه تكثير نسل باعث اضرار بر جامعه شود جواز آن محل ترديد است و در مواردي كه تكثير باعث تقويت جامعه اسلامي در مقابل كفر شود حكم آن جواز بمعني الاعم است و با اين توجيه تعارض بدوي ميان برخي روايات و فتاواي فقها قابل پاسخ است. رواياتي كه به تكثير نسل دعوت مي كند ناظر به شرايطي است كه جامعه اسلامي نيازمند نفرات بيشتر است.
در مواردي كه جامعه اسلامي از نظر جمعيت اشراب شده است و تكثير نسل ممكن است آفاتي را براي جامعه چه از نظر فرهنگي و يا اقتصادي به دنبال بياورد تحديد نسل مورد توجيه قرار مي گيرد . و تشخيص اين مهم در مواردي كه نظام اسلامي مستقر باشد از امور حكومتي و از شئون ولي فقيه است و در صورت عدم استقرار نظام اسلامي بر عهده عقلاي متدين از آن جامعه و يا نفس افراد خواهد بود .
- : سطح3
- : فقه و اصول
- : قم
- : قم
- : معصوميه