تحليل تطبيقي نقش خودشناسي در معرفت به خدا از ديدگاه ملاصدرا و ابن عربي
خودشناسي، از مهمترين مباحثي است كه از گذشتههاي دور مورد تأكيد حكما بوده است و حكماي مسلمان با الهام از آيات و روايات به طرح مهمترين راه خداشناسي، يعني راه انفسي پرداختهاند. درباره ملازمه معرفت نفس و معرفت رب كه در حديث «مَن عَرَفَ نَفسَه فَقد عَرَفَ رَبَه» بيان گرديده، اهل معرفت نظرات و تقريرهاي گوناگوني را مطرح نمودهاند كه مهمترين سؤال چگونگي ملازمه ميان اين دو معرفت است؛ صدرالمتالهين و ابن عربي دو تن از بزرگترين فلاسفه و عرفاي اسلام هستند كه به شيوههاي گوناگوني به خودشناسي و امكانپذيري يا عدم امكان شناخت نفس در آثار مختلف خود اشاره نمودهاند. ابن عربي در بيان ملازمه ميان اين دو معرفت، چهار تقرير ذكر نموده است: تقرير مظهريت، عينيت، مشابهت و اوصاف و خصلتها؛ ايشان گاهي خودشناسي را ممتنع و در برخي موارد از امكانپذيري آن سخن ميگويند. ملاصدرا نيز تقرير صورت و مثال، وجود ربطي و نقص را برشمردهاند. در اين مقاله، مقايسهاي ميان ديدگاه محيالدين عربي و ملاصدرا صورت گرفته است؛ در ابتدا ديدگاه هر دو انديشمند در رابطۀ معرفت نفس و معرفت رب تبيين شده و سپس در مقايسهاي، نقاط اشتراك و افتراق هر دو ديدگاه بيان گرديده است. ازآنجاكه ملاصدرا در بسياري از مسائل فلسفي متأثر از ابن عربي است لذا وجوه اشتراك زيادي ميان اين دو ديدگاه وجود دارد مانند تقرير عينيت با تقرير صورت و مثال، تقرير اوصاف و ويژگيهاي نفس؛ در مورد تفاوت اين دو ديدگاه، محيالدين ميفرمايد چون انسان قادر به شناخت حقيقت خود نيست پس بهطريقاولي شناخت ذات پروردگار نيز براي او ممتنع است و ملاصدرا ميفرمايد انسان با شناخت افعال و صفات و ذات خود ميتواند به شناخت خداوند نائل گردد.
- : سطح3
- : كلام اسلامي
- : اصفهان
- : نجف آباد
- : اصفهان - نجف آباد - مؤسسه آموزش عالی حوزوی ام الائمه «علیها السلام»