دیدگاه متکلمان امامیه درباره مشیت واراده خداوند تا قبل از دوره کلام فلسفی قرن 7
چكيده:
اين نوشتار به بررسي «ديدگاه متكلمان اماميه درباره مشيت و اراده خداوند تا قبل از دوره كلام فلسفي (قرن هفتم)» مي¬پردازد. «اراده الهي» از مباحث مهم كلام و فلسفه الهي است كه تبيين فلسفي و كلامي آن با هم فرق دارد. مجموعه¬اي از احاديث اهل بيت عليهم السلام به صراحت، اراده را به عنوان صفت فعل و مخلوقي كه وجودش نيازمند يك متعلق است معرفي كرده¬اند. به شهادت تاريخ، متكلمان كوفه نخستين نظريه¬پردازان اماميه¬اند كه بر پايه متون وحياني، موضوعات مختلف اعتقادي و از آن جمله اراده خداوند را تبيين و گرداگرد آن نظريه¬پردازي كرده¬اند. دستاورد اين تلاش و نظريه-پردازي عقلاني، شناساندن اراده به عنوان صفتِ فعلِ خداوند بوده كه البته وجودي ممتاز و مستقل از ذات و فعل الهي داشته است. متكلمان كوفه معتقد بودند اراده، حركت و از مقوله¬ي تغيير است تا بدين صورت اراده را از صفات فعل شناسانده باشند.
شيخ مفيد اگر چه بر اساس همين توجه، بين اراده و مريد خواندن خدا فاصله گذاشت تا بر اساس پاره¬اي از روايات، اراده را به نفس فعل شناسانده باشد، اما از سوي ديگر به دليل برخي مشكلات معناشناسانه، عقلاً و حقيقتاً خداوند را مريد نمي¬دانست و معتقد بود خداوند مريد است ولي به نحو مجاز و نه حقيقت. او مي¬گفت چون در ادله سمعي و وحياني مريد بودن خداوند ذكر شده است آن را مي¬پذيريم وگرنه نمي¬توان آن را عقلاً اثبات كرد. پس از شيخ مفيد و با زمام¬گيري كلام اماميه توسط سيد مرتضي در مدرسه بغداد، نگرش معتزليان متقدم بصري پيرامون اراده بيشتر مورد توجه متكلمان اماميه قرار گرفت. سيد مرتضي و پاره¬اي از شاگردانش اراده را همچون ابوهذيل علاف و جبائيان معتزلي «حادث لا في المحل» خوانده و از آن دفاع كردند. سپس مي¬رسيم به مدرسه حله و از همين دوران است كه تحليل اراده تحت تأثير انديشه فلسفي قرار گرفت و اراده به معناي امري ذاتي يا همان داعي تفسير شد. از نظر آنان اراده «علم به مصلحت و خيريت در فعل » بود.
واژگان كليدي: اراده، مشيت، شيعه اماميه، متكلم، كلام فلسفي.
- : سطح3
- : كلام اسلامي
- : اصفهان
- : اصفهان
- : مجتهده امين