خودفراموشي، عوامل، عوارض و راهكارهاي مقابله با آن از ديدگاه قرآن
چكيده
خودفراموشي بيماري نفسانياي كه بر فطرت آدمي عارض ميشود؛ فطرتي كه اصل خلقتش براي ظهور و حكايت از رب العالمين است. فطرت پاك آيينهاي است كه آدمي در آن ربش را ميبيند و با توجه به تجلي او، خود را صورت مرآتيه رب مييابد كه از خود هيچ استقلالي ندارد.
هدف خداوند از آفرينش، خلق موجوديست كه خليفهي خداوند در زمين بوده و به اذن او در زمين و آسمان، دنيا و پس از انتقال از اين جهان در عالم آخرت، مظهر «فعال ما يشاء» بوده و تصرفات الهي داشته باشد. البته به شرط آنكه بنيه و قوهي خليفه الهي را با تعديل تمامي قوا و حاكم ساختن فطرت الهي بر مملكت وجودش، به فعليت برساند.
انسان بر سر چهارراه شهوتراني، ددمنشي، شيطنت و تأله قرار گرفت تا روشن شود هر فرد با اختيار خود چه راهي را ميپيمايد. و شيطان خلق شد تا با نفوذ در انديشهي آدميان، در مسير بينشها و گرايشات فطري آنان انحراف ايجاد كند، تا معلوم گردد هر فرد در مسير بندگي خدا تا چه اندازه استقامت ميكند و در عمل تا چه حد قادر است بهرههاي باقي را بر لذتهاي آني ترجيح دهد.
شيطان كه عامل اصلي انحراف انسان است، با در دست داشتن اطلاع از گرايش انسان به كوثر كمال، و با القاي مغالطاتي در فكر و انديشهي انسان، گرايشي بدلي به تكاثر مادي ميسازد و انسان نيز با سابقهي علاقهاي كه به دنيا دارد، عليرغم شنيدن نداي عقل، با مسامحه، نداهاي شيطان را مي پذيرد و به دنبال كسب اين كمالات توهمي، تلاش و كوشش ميكند.
خودفراموشي پيرو همين تبديل گرايشات اتفاق ميافتد، وقتي گرايش به كمال مطلق، كه حقيقت فطرت اوست، به تمايلات مادي به اموري كه خارج از وجود انسانند بدل ميشود، حقيقت او فراموش ميگردد.
اما خودِ حقيقي انسان؛ فطرت او، هرگز تبديل نميشود لذا در پي اين خودفراموشي، نظم و آرامش و عزت نفس و بينيازيِ انسان كه در پرتو ياد خدا و توكل و توصل به او به دست ميآمد، به هرج و مرج، بيقراري، اضطراب، ذلت و... تبديل ميشود. چراكه حال او به حال درختي ميماند كه ميتوانست ريشه در خاك، محكم و پابرجا آب بنوشد، رشد كند، و بالا رود ولي حالا ريشهاش را از خاك درآورده، مضطرب و بيقرار روي زمين سرگردان است. حال او به حال كسي ميماند كه تشنه است و بهجاي آب شيرينِگوارا به او آب شور ميچشانند.
قرآن راه نجات را در، عمل به دستورات الهي، تعقل و توكل و ذكر كثير ميداند. چونكه دين، راههاي تعديل نيروهاي طبيعي، علائق دنيوي و عاقل و عادل شدن را به انسان ميآموزد و او را به شكوفايي فطرت و رؤيت حقيقت خويش در اين جام جهانبين، نائل ميسازد.
واژگان كليدي: انسان، نفس، خودِ حقيقي، خودِ طبيعي، فطرت، شيطان، اراده، اختيار
- : سطح3
- : تفسير و علوم قرآن
- : تهران
- : تهران
- : كوثر