بعد از تلاوت آیاتی از قرآن کریم، دبیر علمی جلسه ضمن خوش آمدگویی به اساتید و طلاب، مقدمه شروع کرسی را چنین بیان کردند: امروزه موضوعات حوزه کودکان گستردهتر شده از تعلیم و تربیت گرفته تا احکام مربوط به کودکان همگی نشان دهنده رشد و توجه علمی به این سنین است. از سوی دیگر دغدغه والدین در تادیب، هدایت و ارشاد فرزندان قبل از بلوغ نیازمند شناخت احکام فقهی و آداب اخلاقی آن است. یکی از احکام کودکان عبادت است و از فروعات مرتبط با عبادت کودک در نگاه فقهی، دعوت آنها به نماز است آیا والدین میتوانند دعوت آمرانه و ناهیانه داشته باشند یا فقط رویکرد ارشاد و تذکر کافیست به عبارت دیگر آیا میتوان کودک را مجبور به نماز کرد یا به تعبیری برخی برای اینکه دل زده از عبادت نشود بنا را بر این میگذارند که اجبار لازم نیست ؟! سپس با بیان چالش موضوع از حجت الاسلام نصراللهی درخواست کردند دیدگاه علمی خود را در این زمینه ارائه دهند.
استاد نصراللهی ضمن ورود به بحث ابتدا به تبیین موضوع پرداخته و چگونگی محدود نمودن موضوع به منابع مرتبط با آن را اشاره کردند. همچنین برخی مباحث فقهی مانند اصل دعوت، قاعده ارشاد جاهل و غیره تلاش کردند اصل موضوع را که اجبار والدین به نماز است بپردازند که در دو شاخه متعلق تکلیف و متعلق متعلق تکلیف بحث کردند. ایشان ضمن بیان محدودیتهای منابع در چنین موضوعاتی اشاره نمودند فقها در مسائل تربیتی مانند مسائل دیگر فقه از عبادت و معاملات پرنظر و دارای اقوال متعدد نیستند از این رو جمع آوری اقوال فقها و بررسی آنها در این زمینه مشکل است همچنین ضرورت ورود فقه به مباحث تربیتی احساس میشود. در ابتدا ضمن بیان مفهوم کلی برخی کلید وازه های اصلی بحث مانند اجبار، الزام، محدوده فرزند را شامل صبی ممیز دانسته و صبی غیر ممیز و مجنون را از دایره بحث خارج کردند. ایشان در وجوب الزام و تمرین دادن بر نماز سه قول مطرح نمودند بزرگانی همچون علامه شیخ طوسی فقهای معاصر مرحوم آیت الله گلپایگانی وجوب اجبار را قائل شده اند. قول دیگر استحباب اجبار کودکان به نماز است. قول سوم تفصیل بین حالتی که مواخذه و اجبار اثر داشته باشد و بین حالتی که اثر ندارد که در حالت اول واجب است. در مورد اجبار کودکان به نماز به این صورت که خاص کودکان باشد در قرآن شریف دلیلی نیامده اما به صورت عام و نسبت به تمامی افراد خانواده اعم از کودک و غیر کودک می توان این لزوم را از برخی ادله استفاده کرد مانند آیه 132 سوره طه « وامر اهلک بالصلاه» و آیه 17 سوره لقمان : «اقم الصلوه» و آیه 55 سوره مریم «و کان یامر اهله یالصلوه » همچنین ایشان با تکیه بر ادله فقهی دلالت آن را بر امر به نماز توضیح دادند از جمله اینکه آیاتی که در این زمینه وجود دارد سه آیه است در آیه اول صیغه امر وجود امر به الزام و اجبار در دعوت دیده میشود همچنین رابطه علو و استعلایی که در رابطه والد و فرزند وجود دارد سبب تاکید است. در مقابل آیاتی معارض با آن است مانند آیه شریفه «لا اکراه فی الدین» این آیه به ظاهرش اکراه و اجبار در دین را نفی می کند و اجبار بر نماز هم یکی از مصادیق این آیه است که مورد نهی قرار گرفته است با اشکال بر دلالت وارد شده بر این آیه ادله بر امر کودکان به نماز تقویت میشود همچنین ضمن اشاره کلی به روایات متعددی که در این زمینه وارد شده است با رویکرد سند شناسی و فقه الحدیثی دلالت هرکدام را توضیح دادند. درمجموع آنچه که مسلم است این است که بایستی کودکان را قبل از 7 سالگی نسبت به نماز تعلیم داد و از روش های غیر اجباری استفاده کرد و اگر این روش ها منجز به نماز خواندن کودک نشد اورا واداربه نماز کنیم و رویکرد آمرانه پذیرفته است.
بعد از آن آیت الله شیخ بهایی به نقد و بررسی مباحث ارائه شده پرداختند ایشان ضمن اشکال به عنوان مطرح شده در موضوع آن را کلی ذکر کرده که نیازمند مفهوم شناسی میباشد و اشاره کردند از آنجا که در فقه مسئله حول حکم و موضوع دور میزند نگاه نقادانه به بحث مفهوم شناسی و حدود آن کمک بهتری به دریافت حکم فقهی میکند ایشان نگاه پیشینیان و توجه به اقوال فقها را پیرامون موضوع یادآور شدند که در مسائل مستحدثه مورد نیاز است. همچنین اهم منابع فقهی که محقق از مراجعه به آن بینیاز نیست یادآور شدند مانند شرایع الاسلام و شروح مرتبط به آن را یادآور شدند.
همچنین با اشاره به اینکه هر بحث فقهی نیازمند مراجعه به عمومات ادله است جای آن را در این پژوهش خالی ذکر کردند سپس با اشاره کلی به فقه الحدیث و به اهمیت سند روایات بر تطبیق ادله بر بحث اشاره کردند که در نظر داشتن مباحثی مانند تقیه و عرف جاری زمان معصوم ع میتواند در استنباط حکم در مسائل تربیتی نیز موثر باشد از طرف دیگر نباید از توجه به اقوال عامه و اهل سنت غافل شد که میتواند جنبه علمی بحث را غنا بخشد. استاد جزییات مقاله را کمتر مورد مناقشه قرار دادند.