مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه البرز برگزاری مدرسه تابستانی شبهه پژوهی « رویا انگاری وحی ، قرآن و فرهنگ زمانه و سکولاریسم و »

شناسه خبر : 112247

1400/05/14

تعداد بازدید : 68

مدرسه  و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه البرز برگزاری مدرسه تابستانی شبهه پژوهی  « رویا انگاری وحی ، قرآن و فرهنگ زمانه و سکولاریسم و »
مدرسه و موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه کرج از برگزاری مدرسه تابستانی شبهه پژوهی با عنوان « رویا انگاری وحی ، قرآن و فرهنگ زمانه و سکولاریسم و » »به صورت مجازی دراسکای روم ، خبر داد..

معاونت پژوهش مدرسه و  موسسه آموزش عالی حوزوی زینبیه  از برگزاری سومین روز کارگاه «مدرسه تابستانی  شبهه پژوهی» با عنوان « رویا انگاری وحی ، قرآن و فرهنگ زمانه و سکولاریسم و ...» مورخ 14/05/1400 خبر داد.

ایشان بیان کرد: این کارگاه با حضور حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر خسرو پناه (استاد تمام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه) به صورت مجازی در فضای اسکای روم برگزار شد.

دکتر خسرو پناه در ابتدای نشست گفتند : بحث این جلسه در مورد کلام جدید می باشد و مقصود از آن، الهیات مدرن در مقابل سنت و در اصطلاح معرفتی است. همان گونه که در دنیا سنت برقرار است مدرن نیز بعد از گذشت 500 سال کهنه نشده است. سوالی که مطرح می شود این است که ماهیت مدرن چیست؟ فلسفه مدرن کدام است؟ ایدئولوژی مدرن، سبک زندگی مدرن، چیست؟

یک تعریفی وجود دارد که دارای سه اصطلاح می باشد: 1. اومانیسیم ( انسان محوری ) 2. سابژکتیویست (عقلانیت خود بنیان) و 3. سکولاریسم ( جدایی دین از دنیا و جدایی دنیا از آخرت) . این سه اصطلاح در مقابل چه نظراتی در مسیحیت به وجود آمد؟ آقایان کانت و هگل، گوهر مدرن را سابژکتویسیم می دانند. در غرب عقلانیت یک اصطلاح رایج است و نظریات مختلفی در مورد آن وجود دارد. اما بنده اعتقاد دارم گوهر مدرن، اومانیسیم می‌باشد. به دلیل این که یک انشعاب معرفتی از آن پدید آمده است و باعث جدایی دین از سیاست شد و دیگری انشعاب بسندگی ادراک بشری است. در قرن 16 گوهر مدرن، اومانیسیم بود. از قرن 17 به بعد عقلانیت خود باوری، مطرح شد. حدود 150 سال پیش وقتی برای بار اول دانشجویان ایرانی به فرانسه رفتند مدرنتیته را برای ایران به ارمغان آوردند.

خسروپناه در ادامه گفت: اولین شخصیت هایی که از گوهر مدرن در ایران سخن گفتند میرزا ملکم خان ... تا سروش همه از مدرنیته فقط سکولار را فهمیده اند، غافل از اینکه عقبه آن اومانیسیم می باشد. روشنفکران ایرانی همگی غرب زده بودند چرا که خودشان صاحب نظریه نیستند.

استاد اشاره داشتند اومانیسیم یعنی انسان محوری و انسان در بینش، کنش و منش دارای استقلال باشد. بینش در مقابل وحی و منابع معرفتی؛ منش در برابر خواسته های درونی استقلال دارد و درکنش چیزی به عنوان ادراک بشری وجود ندارد. مسیحیت در قرن چهارم در روم شکل گرفت و تا قبل از آن مسیحیت جرم بود. کلیسای مسیحیان در آن زمان در زیرزمین ها بصورت مخفی بود. از قرن پنجم به بعد؛ ظهور در معماری و هنر داشتند و در آغاز قرن نهم مسیحیت وارد سیاست شد.

 

آقای دکتر خسرو پناه به نقاشی میکلانژ اشاره داشتند و گفتند این فرد در سقف کلیسا واتیکان نقاشی حضرت آمدم با خدا را کشید و چهره حضرت آدم را بر اساس چهره هایی که در دوره سکولار در روم بوده است پیکر تراشی کرده است. در این نقاشی نمی خواهند نشان داده شود که انسان برهنه است، در واقع گفته می شود انسان این مدل از سبک زندگی را پذیرفته و می خواهد مستقل باشد و دست خود را به خدا نمی دهد و این همان انسان محوری است.

در عصر رنسانس ایمان به خدا و حضرت مسیح  مطرح بوده است اما بر مدار انسان محوری. در قرن هجدهم فرباخ می‌گوید: «من عقلانیتی را می پذیرم که منتهی به ایمان نشود». راسل و ... ایمانشان اومانیستی بود یعنی ایمان آن ها به خدا، در توحید، در خالقیت یا توحیدی که در ذات قبول داشتند، ولی توحید ربوبی را خیر. کانت هم در قرن نوزدهم علوم انسانی را مطرح نمود که ربوبیت تکوینی را نفی می کرد. در قرن نوزدهم علوم انسانی مدرن شکل گرفت، کشف انسان و تصرف انسان. علوم انسانی امروزه از علوم طبیعی تجاوز بر انسان می کند مانند سینما، فیلم و ... . همه ی این موارد در تغییر انسان نقش بسزایی دارند. انسان توانست شناخت روابط انسان ها را کشف کند و این یک امتیاز است اما چون اعتقاد داشت انسان می اندیشد دیگر به خداوند نیاز ندارد اگر خدایی هم باشد فقط خالق است.

ایشان تاکید کردند: آیا عقل نظری بر عقل عملی ارجحیت دارد؟ آنچه خداوند انجام می دهد حسن است. اگر بخواهد می تواند همه شیعیان را به جهنم بیندارد؟ می گوییم آنچه احسن است خداوند انجام می دهد و ادامه داد ما دو حجت داریم یکی عقل و دیگری پیامبر . ما قائل به اومانیسیم و عقل گرایی نیستیم، بلکه قائل بر خدا محوری هستیم و اعتقاد داریم عقل با ایمان بالنده می شود. چنین انسانی خدایی را توحید در ذات و خالقیت و ربوبیت قبول می کند . شخصیتی مثل باسکار اعقتاد دارد غیر از چیزهایی که می بینید، چیزهای دیگری هم هست که امکان دیدن آن وجود ندارد. عقلِ خودبنیاد، عقل و وحی را با هم قبول دارد اما علاوه بر آن ها حس و تجربه را نیز پذیرفته است. از پرتو وحی چهار بحث مطرح می شود: 1. اثبات پذیری وحی، 2. چیستی پذیری وحی ، 3.فهم پذیری وحی و 4. کاربرد پذیری وحی .

تجربه دینی اولین بار توسط ویلیام جیمز مطرح شد. آنچه در بین روشنفکران داخلی از تجربه دینی مطرح می شود حالت معنوی است . حالات روانی که بر نورانیت اثری می گذارد. این امر متاثر از سه امر است: 1. نور الهی؛ 2. حالات روانی و 3. عوامل اجتماعی . یعنی وحی در کنار عقل که تجربه دینی است. نظر دیگری نیز وجود دارد که  قرآن متاثیر از فرهنگ جامعه است  و نظر سوم را سروش مطرح کرده است که وحی رویای پیغمبر است. پیامبر خوابی دیده در عالم خیال و ممکن است این حقایقی که می گوید درست نباشند.

در ادامه گفتند: تجربه دینی غیر از وحی است و محال است این دو یکی باشند چون منافات با حکمت خدای متعال دارد.

در اثبات وحی با برهان عقلی باید گفت اگر خداوند توحید در خالقیت دارد باید وحی را بفرستد تا وحی الهی باشد. استاد سوالی پرسیدند که از کجا تشخیص دهیم وحی است یا خیر  در فهم پذیری وحی باید بگویم هر فهمی هرمنوتیک می خواهد یعنی قواعدی را باید استفاده کنیم مثل صرف، نحو و ... دوباره سوال مطرح می شود که آیا در دوران مدرن، وحی می تواند پاسخ گوی انسان باشد؟ نیاز انسان هم ثابت است و هم متغییر؛ از طرفی آموزه های قرآن هم ثابت نیستند.

دکتر خسروپناه در خاتمه گفتند: در تولید علوم انسانی اسلامی با استفاده از مبنای هستی شناسی، به اسلام شناسی اسلامی دست می یابیم که از آن به استراتژیک تعبیر نمودند، و افزودند به  این معنا نیست که از آیات استفاده کنیم و عقل را کنار بگذاریم. در اسلام چند نوع رابطه داریم رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خود ، انسان با طبیعت و انسان با دیگران. و در آخر هم یک نقد به آقای سروش واردنمودند که چگونه آموزه های دینی را عرفی می پندارند؟ اسلام دین جامعی است و جامعیت اسلام مانع نمی شود تا به ایدئولوزی اسلامی تبدیل کنیم. سکولار یک باور است که می گوید دین از دنیا جداست.

در پایان جلسه نیز به سوالات اساتید و طلاب پاسخ داده شد

اخبار مرتبط