دخالت دولت در حقوق خانواده از منظر فقه
خانواده كهنترين نهاد اجتماعي در بين بشر است كه بهعنوان كوچكترين واحد هر جامعه بهحساب ميآيد، اين واحد اعتباري در بين جوامع بشري داراي حقوقي ميباشد كه لازم است مراعات شوند؛ اما دولت بهعنوان بزرگترين واحد جامعه، براي مراعات حقوق خانواده دخالتهايي را در امور خانواده انجام ميدهد كه حقوقدانان و جامعه شناسان در اين زمينه سه ديدگاه را مطرح كردهاند كه اين نوشتار در راستاي تبيين و بررسي اين ديدگاهها بوده است. اولين ديدگاه كه موردبررسي قرار گرفت، دخالت حداكثري دولت در خانواده است كه ابتدا به كمك قاعده ولايت حاكم بر ممتنع مباني فقهي آنها تبيين شد و سپس مباني حقوقي آنها مثل حفظ منافع و امنيت ملي كشور، بياهميتي حقوق و آزاديهاي فردي و... موردبررسي قرار گرفت و در آخر فصل علل و پيامدهاي اين ديدگاه و نقدهايي كه به آنها وارد است، بيان شد. ديدگاه دوم كه در فصل سوم موردبررسي قرارگرفته شد، دخالت حداقلي دولت در خانواده است كه ابتدا مباني فقهي آنها با استفاده از اصل عدم ولايت و قاعده عسروحرج تبيين شد و در ادامه مباني حقوقي تفكر ليبراليسم در مورد خانواده مثل ليبراليسم جنسي و حق آزادي موردبررسي قرار گرفت و سپس علل گرايش دولتها به اين ديدگاه و پيامدهاي اين گرايش بيان شد و در آخر فصل نقدهايي كه به اين ديدگاه وجود داشت مطرح شد. ديدگاه آخر، ديدگاه دخالت مطلوب دولت در خانواده است كه در ابتدا با استفاده از قاعده لاضرر، مباني فقهي آنها بيان شد و سپس مباني حقوقي آنها كه عبارتاند از: نظم عمومي، اصل حمايت از خانواده و تحكيم آن و ... موردبررسي قرار گرفت؛ در آخر هم علل به وجود آمدن اين ديدگاه و پيامدهاي گرايش دولت به گرايش را بيان نموديم.
- : سطح3
- : فقه و اصول
- : قم
- : قم
- : قم - قم - مرکز آموزش های غیرحضوری