اصل علّیت از نگاه علامه طباطبائی و ولایدیمر ارشینوف
نوخاستهگرايي، مبتنيبر مباني تكاملگرايي، انسانگرايي و عقلانيّت مدرن است و از اينرو يك تغيير پارادايم در علم محسوب ميشود. مقصود از نوخاستهگرايي؛ مجموعة نظريات تكاملگرايانه، سيستمي و سلسلهمراتبي است و براساس آن كل يا سيستمهاي خودسازماندهنده واجد ويژگيها و خصوصياتي ميگردد كه اجزا فاقد آن ميباشند و داشتن تواناييهاي علّي، يكياز مهمترين ويژگيها است. علّيت در نوخاستهگرايي از بالا به پايين و بهنحو غيرخطي و چرخشي ترسيم ميشود؛ به اين معنا كه علل و عوامل مشابه ميتوانند تاثيرات متفاوت داشته باشند و علل متفاوت ميتوانند تاثيرات مشابه داشته باشند. توسعة چشمگير اين پارادايم نظري و تلاش فيلسوفان غربي و نظريهپردازان علوم گوناگون در تبيين ديدگاههاي خود براساس اصول و مباني آن، محققان فلسفة اسلامي را بهبررسي و تطبيق اين نگرش با اصول و مباني خود واداشته است. مسألة عليّت يكي از مسائل مهمي كه بررسي و تطبيق آن با شاخصههاي نوخاستهگرايي ضروري بهنظر ميرسد، چراكه اصل عليّت در اين دو نظام فكري، داراي مباني، فروعات، تقسيمات و حتي تعريف ويژه ميباشد. از اينرو، در پژوهش حاضر با روش توصيفي- تطبيقي، بهبررسي اصل علّيت از منظر ولايديمر آرشينوف بهعنوان فيلسوفي سنتي در بستر پارادايم نوخاستهگرايي و علامه طباطبائي بهعنوان فيلسوفي معاصر و صاحبنظر در فلسفة اسلامي، پرداختهشده است و تطبيق اين دو ديدگاه، ثابت گرديد كه نوخاستهگرايي و فلسفة اسلامي در برخي از شاخصهها و مباني مانند عليّت روبه بالا، همافزايي، سلسلهمراتبي بودن، تاريخمندي و تكامل و... همسو هستند و در برخي ديگر، مانند علّيت غيرخطي، شانس نسبي، پوشيدگي و فروخفتگي غير همسو هستند. البته برخي از شاخصههاي نوخاستهگرايي كه توسط آرشينوف بيان شده است؛ مانند حفظ خود، انسجام و هماهنگي و بسياري از مراحل فرايند ظهور پديدههاي نوخاسته، هيچ نقطه اشتراك و تلاقي يا افتراق و تنافي با مباني نظري علامه طباطبائي ندارد و در نهايت بابد به اين نكته توجه نمود كه نگرش علامه و آرشينوف نسبتبه پارادايم و نظام فكري و نظري خود، كامل و جامع هستند و به ما در حلّ مسائل كمك ميكنند و در تنها فضاي مقايسه دچار چالشهايي ميگردند.
- : سطح3
- : كلام اسلامي
- : اصفهان
- : اصفهان
- : اصفهان - اصفهان - مدرسه علمیه تخصصی مجتهده امین «رحمة الله علیها»