روش تدبر موضوعی در قرآن

آذربایجان غربی نشست علمی پژوهشی روش تدبر موضوعی در قرآن

شناسه خبر : 140036

1402/10/04

تعداد بازدید : 4

آذربایجان غربی نشست علمی پژوهشی روش تدبر موضوعی در قرآن
ا نشست علمی و پژوهشی در مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن الزهراء، توسط انجمن پژوهشی الزهراء با همت معاونت پژوهش برگزار شد

قاعده "نفی ملامت"

الف. تبیین مسئله

"نفس لوّامه"، از یک سو به جهت ملامت بعد از ارتکاب بدیها، مقدس پنداشته شده است و از سوی دیگر نفس لوّامه به جهت مورد قسم واقع شدن در قرآن کریم﴿وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴾(قیامت،2)، مقدّس و مساوی با فطرت و وجدان دانسته شده است، در حالی که نگاه مجموعی به قرآن و جمع قرائن خلاف آن را ثابت می­کند.

ب). واژه یابی قرآنی موضوع (مجموع نگری واژگانی)

از آنجا که نفس لوامه خود واژه ای قرآنی است، نیازی به جستجوی واژه معادل موضوع در قرآن نیست و تنها آیاتی را که واژه «ملامت» در آنها استفاده شده جستجو میکنیم. لفظ "ملامت" مورد بحث ما است. ملامت یعنی سرزنش، نه تذکر، نه محاسبه، نه تنبّه، نه ندامت و نه هیچ چیز دیگری. در قرآن ترادف نداریم. حدود و حرمت هریک از الفاظ قرآن باید محترم شمرده شود. الفاظ، قالب معنا هستند و اجازه نمیدهند بی دلیل معنا تغییر کند یا توسعه، تضییق و یا تبدیل شود.

مادّه لوم 14 بار در 10 سوره از قرآن کریم و 12 آیه  با 10 واژه استعمال شده است:

1.لمتنّنی: ﴿قَالَتْ فَذَٰلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ﴾(یوسف،32)

2.یتلاومون:﴿فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ﴾(قلم،30)

3و 4. تلومونی ـ لوموا: ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ۖوَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي ۖفَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ ۖمَا أَنَا بِمُصْرِخِكُم﴾(ابراهیم، 22)

5و 6. لومه ـ لائم: ﴿وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍۚ﴾(مائده، 54)

 7. لوّامه: ﴿وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴾(قیامت، 2)

8.  ملوم:

ملوم: ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ﴾(ذاریات، 54)، (اسراء، 29 و 39)

9.ملومین:

ملومین:﴿إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ﴾(مؤمنون،6) و (معارج/30)

10. ملیم:

ملیم:﴿فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ‏﴾(صافات،142) و (ذاریات،40)

ج. استنباط گزاره ها از آیات متناسب

اول: بررسی لفظی و سیاقی آیهلَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ ﴿۱﴾

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ﴿۲﴾أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ ﴿۳﴾بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ ﴿۴﴾بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ ﴿۵﴾

الف). «لا اقسم» نفی قسم است؛ «لا» زائده نیست و نافیه با منفی مقدّر هم نیست.

ب). نفی قسم مربوط به جایی است که، جایی برای قسم خوردن نیست.

ج). با وجود این که قسم نیست، نقش تأکیدی بیشتری دارد، اما قسم ها و تأکیدهای قرآن کریم، مانند یمین در دادگاه نیست که الا و لا بد مقسم به مقدّس باشد، بلکه قسم به دلیل برای اثبات مدعاست و استفاده از محسوس برای اثبات معقول.

د). «لوامة» در این آیه صفت نفس است، مانند «اماره» و «مطمئنه» که در آیات دیگری صفت نفس قرار گرفته اند. صفتی که در مقام تسمیه است.

ه). «ال» در ابتدای آن آمده و آن را معهود ساخته و صیغه مبالغه از شدّت و کثرت ملامت گری آن حکایت می کند.

و). صیغه مبالغه از شدّت و کثرت ملامت گری حکایت می کند؛ این شدّت و کثرت، وقتی صدق می کند که فسق و فجور زیاد باشد.

ز). از آنجا که کثرت و مبالغه در ملامت گری، نشانه مواجهه کثیر این نفس با فجور است، جنبه مبالغه ای ملامت در این نفس، به اهل فجور و گناه اختصاص دارد، هرچه گناه بیشتر، ملامت هم بیشتر و شدیدتر. آیه «بَل یُریدُ الانسانُ لیَفجُر أمامَه» (قیامت، 5) در آیات بعد سوره، تأییدی بر این سخن است؛ زیرا این آیه به اراده بر فجور اشاره کرده است.

رأی منتخب متناسب با قرائن: نفس اکتسابی کافر در دنیا به تبع کفر و فجور (نه نفس مؤمنه و نه نفس مطلقه)

دوم: بررسی آیات مربوط به ملامت به منظور عرضه معنایی

الف). بر اساس قرآن کریم، ملامت گری دستور شیطان است؛ «فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ»

ب). ملامت شدن در قرآن کریم، همواره مذموم و حسرت آفرین است؛ مانند:  به هنگام محروم شدن از نعمت و فضل خدا: «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ»، از زبان اصحاب باغی که ثمره باغشان نابود شد.

 1. فهم جمعی آیات موضوع

نکته اول). ملامت در قرآن کریم دو جهت دارد که هر دو جهت آن مذموم است:

ملامت کردن:

الف). نفس خود: «وَ قالَ الشَّيْطانُ ...‏‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ...»(ابراهیم، 22)

ب). دیگران: «قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذي لُمْتُنَّني‏ فيهِ»(یوسف،32)

ملامت شدن:

الف). فردی: «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ» (ذاریات، 54)

ب). جمعی: «إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومين‏» (معارج،30)

نکته دوم). تفاوت ملامت با موارد مشابه آن است که شخص توبیخ می شود نه فعل بد، گواه این تعریف، آیات قرآن است که در آنها مورد ملامت شخص است. مانند:«فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُليم‏»(صافات،142) و...

در مقابل ملامت کرامت ذاتی است که آن هم به اشخاص است:

«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَم‏...»(اسراء،70) و...

نکته سوم). ملامت نفس لوامه اثر خیر یعنی تنبّه ندارد، بلکه باعث دلسردی، یأس و ناامیدی است و فجور بیشتری را به همراه دارد، زیرا با سرزنش کردن افسرده و با دعوت به گناه توسط نفس اماره، زمینه فجور دوباره را فراهم میکند.

2.  بررسی هماهنگی قاعده با نظام معارفی قرآن

الف). اگر ملامت مقدّس و ممدوح بود، باید مظهر اسمی از اسمای حسنای الهی می بود.

ب). ملامت گری به هیچ یک از انبیا در قرآن نسبت داده نشده؛ بلکه، ایشان مورد ملامت بدخواهان واقع شده اند اما خودشان ملامت نکردند:

«فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ» (ذاریات، 54)

ج). اولیاء الله در قرآن کریم به اوصاف خوف نیکو و مقدّس از خدا، معاد و آنچه سزاوار خوف است، شناخته می شوند اما آیات قرآن در وصف ایشان میگوید: «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم‏» (مائده، 54)

پس در خود آیه و قرائن اطراف آن، نه تنها شأن ملامتگری نفس مقدّس شمارده نشده، بلکه هم به لحاظ نوع استعمال (مبالغه) و مقارنت با اراده فجور انسان، زمینهساز فجور نیز هست.

بر اساس قرائن قرآنی جمع آوری شده از مجموعه قرآن کریم نیز، ملامت گری شأن مقدّس و ممدوحی ندارد.