در اين جلسه آموزشي4 ساعته، علي محزونيه به رسالت هاي طلبگي و مهارت هاي لازم در اين عرصه پرداخت و بيان کرد: طلاب در اين عرصه بايد مهارت هاي تندخواني، مديريت زمان، سخنراني و مرثيه خواني، مديريت كانون هاي فرهنگي، كار با نرم افزارها، ماخذ شناسي، اصول و فنون مشاوره در حد عمومي، شيوه هاي تبليغ عمومي و نهايتا مهارت تفكر نقادانه را بياموزند.
ايشان گفت: مهارت تفكر نقادانه تلفيقي از سه دسته مطالب مي باشد كه عبارتند از؛ منطق به صورت كاربردي، شناخت شناسي و روش شناسي. منطق، دانش صحيح فكر كردن است و ما در آن با قواعد درست فكر كردن آشنا مي شويم و به كمك آن ياد مي گيريم چگونه استدلال كنيم و مواضع خطا در انديشه هاي خود و ديگران را دريابيم. كه از آن تحت عنوان مغالطه ياد مي شود. دانش منطق از اين جهت مهم است كه ديدگاه هاي مختلف مستند به ادله هستند و بايد سراغ تجزيه و تحليل ادله رفت تا بتوان درست را از نادرست تشخيص داد. اهميت و جايگاه بخش شناخت شناسي هم در يك جمله اين است كه هسته مركزي اختلافات تمام جريان هاي فكري به بحث شناخت شناسي بر مي گردد. در دانش شناخت شناسي، خود انسان و آگاهي هاي انسان مورد تأمل قرار مي گيرد و به پرسش هايي مثل اينكه آيا شناخت يعني ادراك مطابق با واقع ممكن هست يا نه؟ جواب داده مي شود. روش شناسي هم خيلي مهم است اينكه شما بدانيد در هر علمي از چه روشي استفاده كنيد، مثلا در علوم تجربي از آزمايش و تجربه استفاده مي كنيم، اما در علوم عقلي بايد سراغ تجزيه و تحليل عقلي رفت و هر ساحت دانشي متناسب با موضوعش و مسائلش در هر رشته علمي يك شيوه اي و گاهي چند شيوه اي مي شود.
ايشان بعد از توضيح كامل اين سه مبحث به مراحل و اقسام روش تفكر پرداخت و اين اقسام را تفكر افسنجي و تفكر غربالگرايانه ذكر نمودند و به توضيح هر يك پرداختند. در تكميل بحث به مغالطه هاي پركاربرد و مصاديق آن اشاره نمودند. كه در تفكر نقادانه بايد آنها را شناخت.
ايشان گفتند: گام هاي تفكر نقادانه براي حل مسئله و مشكلي كه در هر بعدي از ابعاد زندگي با آن مواجه مي شويم عبارتند از: اول آنكه هدف ها و غايت هاي خودمان را بفهميم و به طور مرتب سعي كنيم بيان بهتري از آن ها داشته باشيم و بدانيم در راه رسيدن به آن ها مشكلاتي وجود دارد كه مانع نيست، بايد مشكل را شناخت و براي حل آن راهكاري پيدا كرد. البته آن دسته از مشكلات كه قابل حل شدن هستند را بايد تدبير و مشورت كرد و آن دسته كه غير قابل حل شدن هستند را به خاطرش باري بر دوش خود اضافه نكنيم و آن را بپذيريم. گام دوم اين كه بدانيم براي حل مشكل به چه اطلاعاتي نياز داريم و اين اطلاعات را بايد از كجا كسب كنيم. در گام سوم اطلاعاتي كه بدست آورديم را تحليل و تفسير كنيم و دست به استدلال ها و استنتاج هاي بعدي بزنيم. در گام چهارم مشخص كنيم در سه گزينه و سه مرحله بلند مدت، ميان مدت و كوتاه مدت براي حل آن مشكلات چه بايد بكنيم. در گام بنجم گزينه ها را ارزش گذاري كنيم و نقاط مثبت و منفي آن را مشخص كنيم و در گام ششم نتيجه بگيريم كه از چه گزينه اي استفاده كنيم و در گام آخر بر اساس اين گزينه ها اولا دست به عمل بزنيم. و ثانيا همواره این آمادگي داشته باشيم كه ممكن است اين گزينه مطلوب نباشد و آمادگي تغيير آن را داشته باشيم.