نقد و بررسی مسئله ارادت در تصوف با تاکید بر فرقه گنابادیه
در اين تحقيق مفهوم «ارادت» به عنوان يكي از اصول بنيادين در سلوك تصوف، به ويژه در فرقه گنابادي مورد بررسي قرار ميگيرد. ارادت به معناي عشق و محبت عميق و خالصانه نسبت به پير (شيخ) و اولياي الهي است كه در فرآيند سير و سلوك معنوي جايگاه ويژهاي دارد. فرقه گنابادي، به عنوان يكي از شاخصههاي عمده تصوف ايران، تأكيد فراواني بر پيروي محض و اخلاص در رابطه با مرشد و سلسله دارد كه در آن ارادت منبع اصلي تحول باطني و صعود روحاني محسوب ميشود. نقد و بررسي اين مفهوم در تصوف گنابادي، نشان ميدهد كه ارادت نه صرفاً يك احساس عاطفي بلكه يك الزام و تعهد وجداني است كه موجب تسليم كامل سالك به مراحل طريقت و حقيقت ميشود. اين تسليم و اخلاص، در فرقه گنابادي به گونهاي ساختار يافته در قالب آداب و قوانين ويژه و نيز ارتباط مستقيم و مستمر با مرشد عملي ميگردد كه هدف آن وصول به فنا فيالله و تجربه وحدت وجود است. همچنين اين تحقيق به تفاوتهاي ديدگاهي ميان اراده در تصوف با تأكيد بر فرقه گنابادي پرداخته و نقدهايي بر برداشتهاي افراطي يا سطحي از ارادت كه ممكن است موجب التقاط يا انحراف شود، ارائه ميدهد. بر اساس منابع اسلامي و متون عرفاني برجسته، ارادت حقيقي بايد ضمن حفظ اصالت توحيد و شريعت، زمينهساز خودشناسي، تزكيه نفس و رسيدن به كمال انساني باشد. در نهايت، فرقه گنابادي به عنوان يك مكتب تصوف ايراني، ارادت را نه تنها يك پيوند اخلاقي و عبادي، بلكه يك تجربه عميق وجودي ميداند كه در نهاد سالكان تأثيرگذار است و راهگشاي سر در طريقت و رسيدن به حقيقت مطلق محسوب ميشود. اين رويكرد موجب پويايي و بقا و استمرار فرقه در گذر زمان شده است.
- : سطح3
- : كلام اسلامي
- : لرستان
- : بروجرد
- : لرستان - بروجرد - مدرسه علمیه تخصصی محدثه «علیها السلام»