نقد و بررسی مسئله ارادت در تصوف با تاکید بر فرقه گنابادیه

شناسه محتوا : 50898

1404/07/02

تعداد بازدید : 82

در اين تحقيق مفهوم «ارادت» به عنوان يكي از اصول بنيادين در سلوك تصوف، به ويژه در فرقه گنابادي مورد بررسي قرار مي‌گيرد. ارادت به معناي عشق و محبت عميق و خالصانه نسبت به پير (شيخ) و اولياي الهي است كه در فرآيند سير و سلوك معنوي جايگاه ويژه‌اي دارد. فرقه گنابادي، به عنوان يكي از شاخصه‌هاي عمده تصوف ايران، تأكيد فراواني بر پيروي محض و اخلاص در رابطه با مرشد و سلسله دارد كه در آن ارادت منبع اصلي تحول باطني و صعود روحاني محسوب مي‌شود. نقد و بررسي اين مفهوم در تصوف گنابادي، نشان مي‌دهد كه ارادت نه صرفاً يك احساس عاطفي بلكه يك الزام و تعهد وجداني است كه موجب تسليم كامل سالك به مراحل طريقت و حقيقت مي‌شود. اين تسليم و اخلاص، در فرقه گنابادي به گونه‌اي ساختار يافته در قالب آداب و قوانين ويژه و نيز ارتباط مستقيم و مستمر با مرشد عملي مي‌گردد كه هدف آن وصول به فنا في‌الله و تجربه وحدت وجود است. همچنين اين تحقيق به تفاوت‌هاي ديدگاهي ميان اراده در تصوف با تأكيد بر فرقه گنابادي پرداخته و نقدهايي بر برداشت‌هاي افراطي يا سطحي از ارادت كه ممكن است موجب التقاط يا انحراف شود، ارائه مي‌دهد. بر اساس منابع اسلامي و متون عرفاني برجسته، ارادت حقيقي بايد ضمن حفظ اصالت توحيد و شريعت، زمينه‌ساز خودشناسي، تزكيه نفس و رسيدن به كمال انساني باشد. در نهايت، فرقه گنابادي به عنوان يك مكتب تصوف ايراني، ارادت را نه تنها يك پيوند اخلاقي و عبادي، بلكه يك تجربه عميق وجودي مي‌داند كه در نهاد سالكان تأثيرگذار است و راهگشاي سر در طريقت و رسيدن به حقيقت مطلق محسوب مي‌شود. اين رويكرد موجب پويايي و بقا و استمرار فرقه در گذر زمان شده است.  
پدیدآورندگان
  • : سطح3
  • : كلام اسلامي
  • : لرستان
  • : بروجرد
  • : لرستان - بروجرد - مدرسه علمیه تخصصی محدثه «علیها السلام»