چکیده نظرات استاد ارائه کننده بحث :
بین زن و مرد پس از پیوند ازدواج روابطی ( به نام روابط همسران) برقرار می¬شود، این رابطه باید بطوری نظم پیدا کند و الا اگر این رابطه تنظیم نشود پیوند همسران با مشکل مواجه می شود. برای تنظیم روابط وظایفی برای مرد و زن و هردو تعریف می شود. این وظایف دو گونه است: گاهی وظایف حقوقی و قانونی، گاهی وظایف اخلاقی؛ اکنون سؤال این است که کدامیک از این وظایف وتکالیف باید بنیان خانواده را تشکیل دهد؟ اگربخواهیم اهداف ازدواج که مهمترین آن ارامش سکونت است اتفاق افتد اگر بنیان بر وظایف اخلاقی باشد به تبع آن وظایف قانونی و حقوقی باشد این زندگی می تواند موفق باشد این روابط ، روابط درستی باشد و بنحو شایسته ای تنظیم شود: زن هنگام بیرون رفتن از خانه باید از همسرش اجازه بگیرد. زن هنگامی که می خواهد تصرفی در اموا ل شوهرش داشته باشد.(اموال مرتبط به زن و همسر) باید با رضایت و اجازه شوهر این تصرفات را انجام دهد. . پس همین که پیوند زناشویی بین زن و مرد بر قرار شد این وظایف و تکالیف بر عهده آنان می آید. اما در کنار این وظایف حقوقی یک سری وظایف اخلاقی هم است. مراد از حقوق یکی قوانین و مقررات است و دیگر امتیازاتی که دارند، حقوق قوانینی است که ضمانت اجرایی بیرونی دارد. .
چکیده نظرات استاد منتقد:
وظایف حقوقی و وظایف اخلاقی ازآن جهت که هردو مربوط به اعمال انسان می شود اشتراک دارند یعنی سلوک رفتاری ما بر اساس اخلاق و حقوق شکل می گیرد و این وجه اشتراک بر پایه گذاری بحث مهم است. چرا بین حقوق و اخلاق تفکیک کردیم و گفتیم حقوق ضمانت اجرا دارد و اخلاق ضمانت اجرا ندارد و چون اخلاق ضمانت اجرا ندارد، اولویت دارد اگر زاویه نگاه را عوض کنیم و بگوییم اخلاق و حقوق رفتار انسان را می سازد و مادر رفتار اجتماعی به هردو نیاز داریم ، اگر ضمانت اجرا در اخلاق نیست باید فکری به حال ضمانت اجرا کنیم .همه وظایف سلوک رفتاری انسان است نیاز به تفکیک بین حقوقی و اخلاقی نیست زیرا همه این ها سلوک انسانها را تشکیل می دهد و جز وظایف هر مرد و زنی است«زن و مرد باید در خانه حسن معاشرت داشته باشند» باید به هم کمک کنند تا زندگی مشترک آرامی داشته باشند هر دو در تحکیم خانواده و در تربیت فرزند باید کمک کنند پس تفکیک بین وظیفه حقوقی و اخلاقی یا وظیفه زن و مرد معنا ندارد
نتایج دیدگاه موافق:
بحث مسائل اجتماعی با روابط همسرا ن فرق دارد و اینکه رفتار اجتماعی نیاز به حقوق و اخلاق بطور مساوی یا حتی حقوق باشد ربطی به روابط همسران ندارد در روابط همسران اخلاقیات مبنا است. با تعریفی از وجدان در کنار اخلاق و همچنین اهداف ازدواج تعالی و کمال است پس اخلاقیات در کمال و تعالی مؤثر است.
نتایج دیدگاه مخالف:
در مسائل اخلاقی نيز باید قانونی وضع شود تا عمل به آن اهمیت پیدا کند اما نه به این معنا که ضمانت اجرایی عملی شود بلکه خط قرمزی باشد تا افراد بتوانند چنانچه به وظایفشان عمل نکنند ضمانتی دارند و به عبارت دیگرقانون دندانش را نشان دهد نه گاز بگیرد. چون هرجا قانون با قوه قهری در میدان آماده باشد موفق عمل نکرده است بااین نگاه حقوق و اخلاق عام وخاص من وجه است. وجه مشترک اخلاق و حقوق مهمترین مسئله در این بحث است.
جمع بندی داور
هنگامیکه همسران وظایف اخلاقی را رعایت کردند به تیع آن وظایف حقوقی رعایت می شود و یکی از مواردی همسران از وظایف حقوقی تخطی می کنند عدم رعایت وظایف اخلاقی طرف مقابل است. پس اگر زن به وظایف اخلاقی خود پایبند باشد مرد هم به وظایف حقوقی و اخلاقی خود بنحو شاسته عمل می کند. -اگر روابط بر مبنا حقوق باشد زندگی سخت و خشک می شود و آن موهبت الهی محیت که خداوند به همسران داده کارآمد نیست اگرچه وظایف را هم انجام دهند صرفا برای انجام وظیفه است و لذتی از زندگی نمی برند. اما اگر بر پایه اخلاقیلات باشد براساس محبتیی که همسران نسبت به هم دارند بنیان خانواده محکم شده و به تبع آن وظایف حقوقی را به نحو احسن و رضایت انجام می دهند. اگر روابط بر مبنا حقوق باشد ، ضمانت اجرایی خوب تنظیم روابط نمی کند و چه بسا نه تنها نظم ایجاد نمی¬شود بلکه باعث مختل شدن نظم می¬شود. آنجایی که دولت برای تنظیم روابط داخل شده درست عمل نکرده و نتیجه معکوس داشته است.