تبيين نظر خواجه نصير الدين طوسي در موضوع قضا و قدر و نقد علامه طباطبايي بر آن
نگاه انحصاري اشاعره و معتزله به يكي از دو اصل ضرورت و اختيار، سبب شكلگيري دو نظرية غالب، در حوزة علم كلام، گشته است. در كنار دو نظرية جبر و تفويض، علماي شيعي به تبعيت از پيشوايان خود، ديدگاه ميانهاي را برگزيدهاند كه، نه جبر مطلق و نه حتي تفويض مطلق را برمي¬تابد.
خواجه نصيرالدين طوسي و علامه طباطبايي به تأسي از نگاه فلاسفه، در تبيين چگونگي اصل روايي مذكور نظرية «علت قريبه و بعيده»، را برگزيده¬اند. نظرية حاضر در صدد برآمده تا در چارچوب نظام علي، فعل اختياري را در دو سطح، البته به نحو طولي، به هر دو اراده (،ارادة الهي و ارادة انسان،) منتسب كند. اگرچه هر دو انديشمند براساس مفهوم وجوب و امكان، به تقريري نسبتاً واحد از نظرية مذكور دست يافته¬اند، اما نگاه متفاوت علامه در حوزة مفهوم¬شناسي واژة قضاء و قدر، علاوه بر ايجاد نوعي انسجام در آراء ايشان، موجب ارائه تقريري روان از سوي ايشان شده است. بر همين اساس حتي اگر نتوان تمايز محتوايي ميان آراء آن دو در مسئله مذكور، قائل شد، لااقل مي¬توان تفاوت كمي را مد نظر داشت. در تبيين قضاي علمي نيز خواجه، نظريه «تابعيت علم از معلوم»، را انتخاب كرده و علامه ملتزم به نظرية «اختيار، متعلق علم ازلي»، گشته است. به واقع ديدگاه دوم، به دليل رعايت تمام وجوه (،كاشفيت و عليت،) علم، نسبت به ديدگاه نخست، از اتقان بيشتري برخوردار است. منتهي فارغ از تمايز مذكور، هر دو ديدگاه در مقام بيان حقيقت علم، مبني بر كشف حقايق، آن¬گونه كه در نظام هستي تحقق يافته¬اند، اشتراك نظر دارند.
- : سطح3
- : كلام اسلامي
- : تهران
- : تهران
- : قاسمبنالحسن«ع»