كيفيت جعل استصحاب و آثارفقهي و اصولي آن
استصحاب يكي از دلايل پركاربرد در علم فقه و اصول فقه است كه كوتاهترين و
محكمترين تعريف آن «ابقاء ما كان» يعني حكم به بقاء آنچه در زمان گذشته بوده، ميباشد.
استصحاب داراي مقوماتي است كه برخي از آنها ركن و شرط اجراي استصحاب هستند.ماهيت آن همچون بسياري ديگر از موضوعات اصولى در يكروند تاريخى شكلگرفته و بحث از حجيت آن، همگام با تعريف آن دستخوش تحولات و اختلافنظرهايي بوده است. لكن قائلين به حجت استصحاب به مباني چون، عقل، بناء عقلا، اجماع و اخبار بر حجيت آن استنادكرده اند.
آنچه در دليليت دليل استصحاب مهم است،اين است كه استصحاب امارهاي فقهي است يا اصلي عملي؛ازپژوهش پيش رو كه با روش بنيادي وكتابخانه اي وبا هدف تعيين ماهيت استصحاب انجام گرفته،روشن مي شودكه،مشهور قدماي پيش از شيخ انصاري4،مبناي حجت استصحاب را عقل دانسته و بااستنادبه ادله اي چون،برخي اخبارضعيف،كاشفيت استصحاب از واقع،سيره عقلا،قائل به اماره بودن استصحاب بودهاند؛ درمقابل مشهور متأخرين استصحاب را از باب اخبار حجت دانسته و آن را بااستناد به دلايلي مانند،مشخص نبودن مؤدي امارات،كاشف نبودن يقين سابق،نكته نفسيه ،تنزيل مشكوك بهمنزله متيقن؛اصل عملي ميدانند؛
بررسي اين اقوال حاكي از برحق بودن نظريه متأخرين ميباشد،كه تأثيرات بسياري برعلم فقه و اصول فقه دارد؛ ازجمله اينكه هنگام تعارض قواعد فقهيه اي چون قاعده يد، قاعده فراغ و تجاوز، اين قواعد بر اصل استصحاب مقدم ميشوند. همچنين دربحث جوازتقليدازمرجع متوفي وبحث ولايت مورداستفاده قرار گرفته است. اين اصل بر اصول فقه نيز داراي آثار فراواني چون تقديم اصل سببي بر اصل مسببي، حجت نبودن مثبتات عقلي استصحاب ميباشد.
- : سطح3
- : فقه و اصول
- : همدان
- : همدان
- : فدك