بررسی دلالت الفاظ بر معانی در علم اصول و زبان شناسی

شناسه محتوا : 26640

1397/04/07

تعداد بازدید : 318

زبان از دو مؤلفه «لفظ» و «معنا» تشكيل شده است و ارتباط وثيق ميان «لفظ» و «معنا» موجب مي¬گردد تا ذهن انسان از تصور «لفظ» به تصور «معنا» منتقل گردد. ماهيت، منشأ و خاستگاه اين ارتباط همواره مورد توجه فلاسفه زبان، زبان¬شناسان و اصوليان بوده است. گروهي آن را حاصل جعل و اعتبار واضع مي¬دانند و گروهي ديگر معتقدند كه رابطه واقعي و تكويني ميان الفاظ و معاني وجود دارد. همچنين دسته¬اي از صاحب¬نظران، وضع الفاظ براي معاني را فعل انسان مي¬دانند و معتقدند كه بشر الفاظ را براي معاني وضع كرده است و دسته¬اي ديگر معتقدند كه واضع الفاظ و لغات كسي جز خداوند نيست. تمامي نظرات ياد شده و هر آنچه كه به نحوي رابطه ميان الفاظ و معاني را مورد توجه قرار مي¬دهد تحت عنوان «نظريات وضع» در زبان¬شناسي و علم اصول مطرح مي¬گردد. بررسي آراء اصوليان و زبان¬شناسان در اين مطالعه روشن مي¬سازد كه انتقال ذهن از الفاظ به معاني، مطابق يك قانون عام از قوانين ذهن بشري صورت مي¬گيرد كه زبان¬شناسان و روانشناسان آن را قانون «تداعي معاني» ناميده¬اند. بدين معنا كه اقتران أكيد ميان لفظ و معنا موجب مي¬شود كه تصور لفظ، معنا را در ذهن بشر تداعي نمايد. اقتران ميان لفظ و معنا خود، ريشه در وضع الفاظ دارد. انسان براي انتقال مفاهيم به ديگران و رفع نيازهاي خود در جامعه اقدام به وضع يك سلسله الفاظ نموده است. اين وضع و قرارداد، اقتران لفظ و معنا و در نتيجه علاقه و رابطه ميان آن دو و در نهايت دلالت لفظ بر معنا راموجب مي¬گردد. روش گردآوري اطلاعات كتابخانه¬اي و اسنادي است. داده هاي مورد نياز متناسب با اهداف و سوالات فيش برداري شده و از روش تحليل گفتمان موردتجزيه وتحليل قرار مي گيرند.
پدیدآورندگان
  • : سطح3
  • : فقه و اصول
  • : گلستان
  • : گرگان
  • : الزهرا«س»