معرفی کتاب توسط کتابدار در جمع طلاب مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س) قائمشهر.
️معرفی کتاب من زندهام، پایی که جاماند، عروج به سماوات از استخبارات عراق
️کتاب من زندهام در زمینه اسارت خاطرات ۴ بانوی ایرانی یعنی معصومه آباد به همراه شمسی بهرامی، فاطمه ناهیدی و حلیمه آزموده است که در دست رژیم بعثی اسیر بودند. چهار نفر با تفکرات مختلف که همراهی چهارساله، آنان را در مقابل همه چیز همدل کرده است. حتی اتهامشان نیز شبیه هم بود: عشق به امام و انقلاب و جمهوری اسلامی.
️رهبر انقلاب اسلامی، از کتاب من زنده ام تمجدید کرده و درمورد آن فرموده است: «کتاب را با احساس دوگانه اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده اشک خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا و بر این هنرمندی در مجسم کردن زیبائیها و رنجها و شادیها آفرین گفتم. گنجینه یادها و خاطرههای مجاهدان و آزادگان، ذخیره عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درسها و آموختنیها را پرشمار میکند. خدمت بزرگی است آنها را از ذهنها و حافظهها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن.» (5/7/1392)
️پایی که جا ماند: سید ناصر حسینی پور وقتی ۱۴ سال داشت به جبهه رفت و وقتی ۱۶ سال داشت، در آخرین روزهای جنگ و در «جزیرهٔ مجنون» به اسارت عراقیها درآمد. وقتی نویسندهٔ این کتاب اسیر میشود یک پایش تقریباً قطع شده و به رگ و پوستی بند بوده است. رفتار خشونتآمیز عراقیها با اسیران ایرانی و حتی اسیران مجروح از جمله خود او (مثل شلیک ۲ گلوله به پاهای مجروحش)، عدم رسیدگی به مجروحیت شدید پایش تا جایی که پایش عفونت میکند و کرمها روی همه بدنش به حرکت درمیآیند و نهایتاً عراقیها پایش را قطع میکنند و جلوی پیشرفت عفونت گرفته میشود.
️وی آن را به یک گروهبان عراقی به نام ولید فرحان (سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تکریت که در زمان اسارت او را مورد شکنجه و آزار شدیدی قرار داده بود)، تقدیم کردهاست
️عروج به سماوات از استخبارات عراق: این کتاب نوشته شهید نورالدین رضایی است، ایشان در کوهستانهای مهاباد مورد اصابت ۷ گلوله قرار میگیرند و یک شبانه روز با رزمندگان زخمی دیگر آنجا میمانند و بالاخره اسیر عراقی ها میشوند و حدود ۵ سال مورد شکنجه عراقی ها قرار گرفتند، ایشان در این کتاب شکنجه های زندان های مخوف حذب بعث را بازگو میکنند.
