در کرسی دو نفر از طلاب پایه چهارم سرکار خانم ابوالهادی و سرکار خانم جعفری سوالات مربوط به موضوع را مطرح کردند. و توسط سرکار خانم سیلانی پاسخ آنها بیان شد که به طور خلاصه بدین شرح است:
ابتدا استاد موضوع کرسی را بیان کرد و درمورد قالب کرسی برای طلاب توضیحاتی داد و ایشان را برای شرکت در این گونه جلسات ترغیب نمود. در ادامه سرکار خانم ابوالهادی اولین سوال را مطرح کرد:
مگر ائمه، ما را به انتظار فرج تشویق نکردند؟ و اینکه وعده ظهور امام زمان علیه السلام را نداده اند؟ خوب اگر زمان ظهور را میدانستیم بهتر میتوانستیم منتظر بمانیم و شرایط را خیلی خوب آماده کنیم. استاد در پاسخ چنین بیان داشت:
اگر زمان ظهور مشخص بود حالت غفلت، غرور و بیخبری برای مردم پیش میآمد. حتی اگر زمانش هم نزدیک بود ممکن بود آزادی عمل را از دست بدهند و اعمالشان جنبه اضطراری پیدا کند.
از طرفی دشمنان و مخالفان راه حق، دیگر غافلگیر نمیشدند؛ چرا که یکی از دلایل غیبت تلاش دشمنان برای نابودی آن حضرت بوده است. بنابراین اگر زمان ظهور کاملاً روشن بود دشمنان برای از بین بردن امام و مقابله با آن حضرت آمادگی بیشتری داشتند. همانطور که اکنون از مسلمانان آمادهترند و این نامعلوم بودن و ناگهانی بودن زمان ظهور باعث غافلگیری دشمنان خواهد شد انشاالله.
از طرفی شیعیان باید در عصر غیبت امتحان شوند و غربال گردند همین نامعلوم بودن زمان ظهور بحث انتظار را معنادار میکند و باعث زنده نگه داشتن روح امید و انتظار در جامعه میشود.
سوال بعدی توسط سرکار خانم جعفری مطرح شد: مگر ائمه خودشان علائم ظهور را در روایات بیان نکرده اند؟ پس چرا حق نداریم برای علائم مصداق یابی کنیم؟ استاد در پاسخ چنین فرمود:
وقت ظهور را مشخص کردن، ممنوع است. اما مصداق یابی به هدف امید بخشی برای نزدیک شدن زمان ظهور اشکال ندارد؛. به شرط اینکه به مشخص کردن زمان دقیق ظهور یعنی روز سال ماه منتهی نشود. چرا که امکان دارد مصداقی که ما مشخص کردهایم صحیح نباشد و باعث ناامیدی زیادی در بین منتظران ظهور گردد.
فقط خداوند علم به زمان ظهور دارد. همانطور که زمان برپایی قیامت را فقط خداوند میداند. و در آیه ۱۸۷سوره اعراف به این مهم اشاره کرده است. البته خداوند این علم را به برگزیدگان خود که همانا پیامبر و ائمه هستند داده است اما ائمه ملزم هستند که آن زمان را مخفی نگه دارند. در روایت از ابی بصیر، امام صادق علیه السلام به ایشان فرمودند: انا اهل بیت لا نوقت. یعنی ما خاندانی هستیم که هرگز وقت ظهور را اعلام نمیکنیم.
در روایات فراوانی از ظهور آن حضرت به عنوان حادثهای ناگهانی یاد شده است و واضح است که ناگهانی بودن با تعیین وقت قبلی منافات دارد مسلماً کسانی که وقت تعیین میکنند سخنشان خلاف این گروه از روایات است.
سرکارخانم ابوالهادی سوال بعدی را مطرح کرد: بعضی از مصادیق اکنون وجود دارند پس چرا ظهور محقق نشده است؟ استاد پاسخ سوال سوم را اینگونه داد:
بله بعضی از مصادیق ظهور اکنون وجود دارند بلکه در طول تاریخ علائمی مشابه با این علائم وجود داشته است.
چرا ظهور محقق نشده است؟ زیرا علائمی که ائمه در روایات مشخص کردهاند دو دسته هستند: 1-علائم حتمی2- علائم غیر حتمی.
همچنین یک دستهبندی دیگر برای علائم وجود دارد و آن این است علائم قبل از ظهور و علائم متصل ظهور.
دستهبندی دیگر برای علائم ظهور: نشانههای عام و نشانههای خاص است. آن دسته از نشانههایی که شاخصههای کلی و عمومی دارند و در قالب پدیده خاص در زمان خاص و مختص افراد خاص نیستند علائم عمومی نامیده میشوند مانند روایاتی که اوضاع و احوال مردمان آخرالزمان و انحرافات و کجرویهای آنان را بیان کردهاند که در حدیث معراج به آن چند مورد اشاره شده است مثلاً اینکه در آن زمان علمای فاسق و خیانتکار زیاد میشوند، فساد و انجام ندادن امر به معروف و نهی از منکر زیاد میشود، زنان خود را شبیه به مردان و مردان خود را شبیه به زنان میکنند و غیره.
علائم یا نشانههای خاص هم نشانههایی هستند که در افراد تبلور پیدا میکند مثلاً روایاتی که به زمان خاص یا روز خاص یا ماه خاص اشاره کردند و افرادی را به نامهای دجال، سفیانی، سید خراسانی، یمانی با علائم و اسم و رسم خاص مشخص نمودهاند.
علائم متصل به ظهور معمولاً همان علائم حتمی هستند و منتظران از آنجا که بسیار مشتاق ظهور هستند اکثراً در تعیین مصداق برای علائم ظهور دچار اشتباه میشوند و علائم غیر قطعی را قطعی میپندارند.
از علائم حتمی و نزدیک به ظهور: خروج سفیانی، خروج یمانی و خراسانی، صیحه آسمانی، خسف بیدا، قتل نفس زکیه هستند.
علائم با فاصله کم از ظهور همین پنج مورد بودند که گفتیم. علائم با فاصله زیاد مثلاً از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس، خروج ابو مسلم خراسانی.
علائم متصل به ظهور همین صحیحه آسمانی است که با صدای بلندی از آسمان ندا میرسدکه حق با اولاد محمداست. همچنین خسوف که در نیمه ماه مبارک اتفاق میافتد هم از علائم ظهور است.
سوال بعدی را سرکار خانم جعفری پرسید: این ها چه جور علائمی هستند که در طول تاریخ از زمان غیبت صغری تا کنون هزاران مصداق برایشان متصور بوده؟ و حال آنکه وقتی چیزی علامت محسوب میشود یعنی باید خاص باشد و قابل تشخیص.
استاد پاسخ سوال چهارم را خیلی کوتاه مطرح کرد:
قبلا گفتیم که برخی از علائم ظهورحتمی و برخی غیر حتمی هستند. علائم حتمی، علائم متصل محسوب میشوند آن علائمی که فعلاً محقق شدهاند علائمی هستند که حتی قبل از تولد حضرت به آنها اشاره شده و به عنوان علامت ظهور خوانده شدهاند. اتفاقا خاص و قابل تشخیص هم بوده اند. بقیه علائم هم که هنوز محقق نشده اند منتظر کامل شدن شرایط هستند. اتفاقا از بس که علائم دقیق هستند گاهی دشمنان به فکر مصداق سازی می افتند.
یکی از طلاب از داخل جمع سوال کرد: برخی روایات گفته اند امام زمان علیه السلام روز جمعه ظهور میکند، بعضی گفته اند روز شنبه بعضی گفته اند روز عاشورا ؟ چگونه این روایات را میتوان جمع کرد؟
استاد چنین پاسخ داد:
بله بعضی از روایات، ظهور را روز جمعه دانستهاند و تعدادشان هم کم نیست و روایات موثقی هم هستند؛ اما گروهی از روایات هم بیان داشتند که ظهور روز عاشوراست البته بعضی از روایات هم آن را روز شنبه دانستهاند جمع بین این روایات به این گونه است که نخستین روز ظهور، جمعه است و از آنجا که حوادث فراوانی با شروع ظهور رخ میدهد بخشی از این حوادث به روز شنبه نیز کشیده میشود.
و اینکه مثلاً بعضی از علائم مثل اینکه ظهور روز عاشورا باشد ممکن است اتفاق نیفتد ممکن است بداء حاصل شود ممکن است بعضی از علائمی که فرمودهاند اصلاً موقعیت رخ دادنشان پیش نیاید مثل زمانی که قوم موسی به ستوه آمده و به صورت خالصانه ظهور منجی خود یعنی موسی را از خداوند خواستند و خداوند ۳۰۰سال ظهور منجی آنها را جلو انداخت یعنی قرار بود در این ۳۰۰سال حداقل ۳۰۰علامت اتفاق بیفتد اما با بداء، آن علائم از وی محقق نشدند. دعا میتواند ظهور را جابجا کند مثلاً بعضی از روایات گفتهاند سفیانی یک سال حکومت میکند بعضی گفتند ۹ماه حکومت کند بعضی گفتند هفت ماه حکومت میکند این اختلافها به خاطر این است که ممکن است زمان ظهور به خاطر دعاهای خالصانه مردم و تضرع خالصانه ایشان و درخواستهای عمیق منجی، زمان ظهور جلو بیفتد یا به خاطر غفلت و بیاعتنایی مردم زمان ظهور عقب بیفتد.