
رویکرد کلامی و فقهی در تفسیر آیاتی که به ارتباط تکلیف با وسع انسانها اشاره دارد، عموماً ناظر به تکالیف عام مربوط به نوع انسان است، حال آنکه بر اساس حرکت جوهری، نمیتوان افراد انسان را با توجه به حدوث جسمانی نفس و تکامل نفس مجرد قبل از تحقق تکلیف، یکسان دانست. این مسئله، منجر میشود که علاوه بر تبیین فقهی و کلامی از ارتباط تکلیف با وسع، تبیین جدیدی از مسئله ارائه گردد که در فرجامشناسی مستضعف مؤثر خواهد بود. مقاله حاضر با استفاده از ابعاد مختلف حرکت جوهری و با روش توصیفی و تحلیلی به تبیین فلسفی تفاوت وسع افراد انسان و ارتباط وسع با تکلیف پرداخته و به این نتیجه رسیده است که انسانها قبل از تکلیف، دارای تفاوت در وسع یعنی استعداد بوده و به دلیل تناسب قوه با فعلیت، تکالیف مورد انتظار از هر فردی متفاوت از دیگری است و با توجه به تشکیکی شدن وسع و تکلیف، مستضعفین در قیامت به میزان عمل به تکالیف مخصوص خود، مستحق پاداش الهی خواهند بود.
در آیات قرآن، به تناسب تکلیف و وسع مکلف اشاره شده است. برخی این آیات را در معنای امتناع تکلیف بمالایطاق برای نوع انسان بیان کردهاند، اما با توجه به حرکت جوهری در نفس، انسانها به دلیل حدوث جسمانی و تفاوت در منشأ جسمانیشان مثل نطفه و والدین و ...، دارای نفوس متفاوت خواهند بود. پس از تکون نفس مجرد و قبل از تحقق تکلیف نیز، اموری چون تعلیم و تربیت و عادت و محیط، بر نفس افراد مؤثر بوده و موجب تنوع نفوس انسانی بر اساس حرکت جوهری نفس در علم، عمل و ملکات میگردد. از این رو نفوس انسانها در وسع با یکدیگر متفاوت خواهند بود. از آنجا که وسع، قوه و استعداد انسان و تکلیف، فعلیت و حرکت جوهری توسعی مورد انتظار از انسان است، مسلماً هر فعلیتی از هر انسانی مورد انتظار نخواهد بود، بلکه فعلیتهای مورد انتظار یعنی تکالیف هر انسانی با توجه به قوه و ظرفیت و وسع او متفاوت میشود. بدین ترتیب، تکلیف، همچون وسع، امری تشکیکی و نسبی خواهد بود. پیامد این رویکرد در فرجام مستضعفین این است که تکلیف این دسته از افراد بر اساس وسع آنها معین میگردد و با اینکه این دسته از افراد نسبت به برخی تکالیف که جاهل یا عاجز نسبت به انجام آنها هستند، معذورند، اما نسبت به وسع خود، مکلف بوده و به میزان انجام تکلیف خود، مستحق پاداش میگردند.
چکیده نظر ناقد( ناقدان) یا صاحب نظر دوم کرسی:
1. لزوم توجه به معنای اصطلاحی تکلیف و تقسیم تکالیف
2. حل مسأله فقهی و کلامی تکلیف در مساله تعلق پاداش به مکلفان و مومنان
3. لزوم توجه به انواع مستضعف
4. اینکه ارائه کننده بیان کرده: «حرکت ارادی انسان هم زمان با تکون نفس مجرد او و با منشئیت آن است...»؛ منظور کدام نفس مجرد است؟ نفس انسانی یا حیوانی؟ آیا کسب ملکات غیر از اتحاد علم و عالم و اتحاد عمل و عامل است یا آن امور موجب حصول ملکات می گردد؟ علم و عمل موجب حصول ملکات می گردد
4. در بخشی از مقاله ذیل عنوان ارتباط وسع و تکلیف با حرکت جوهری آمده: «...عمل با نفس متحد است...»؛ آیا خود عمل با نفس متحد است یا نفس با آنچه عمل در نفس پدید می آورد اتحاد دارد؟
5. ارائه کننده محترم بیان کرده: «... کسب علم نیز یک نوع عمل است...»؛ آیا کسب علم نیاز به مقدمات عملی دارد. در نگاه صدرا علم بر عمل مقدم است
6. فعلیت نقصی اصطلاحی مبهم است و ظاهرا متعارض است.
7. تناسب فعلیت با قوه در حرکت هر انسانی تکالیف متناسب با سعه وجودی خواهد داشت کدام نوع تکالیف باید متناسب باشد؟ انسانی که سعی و تلاشی نداشته و سعه وجودی پیدا نکرده نباید تکلیفی داشته باشد؟ انسانی که تضیق وجودی پیدا کرده نباید تکلیفی داشته باشد؟
8. در بخش «نسبی بودن وسع و تکلیف» چند نکته وجود داشت: الف: «...وسع و ضیق در شخص واحد امری نسبی است...»ابهام داشت!
9. فردی که اطلاعی از دین حق نداشته و در این جهل خود مقصر نیست آیا همه پیروان ادیان دیگر مشمول این حکمند؟ 10. علم و استطاعت شرط تعلق تکلیف است یا تنجز تکلیف؟ در صورت شرط تنجز بودن نیز تکلیف را ساقط نمی کند بلکه صرفا عقاب را بر می دارد.
11. فرجام انسان بر اساس حرکت توسعی او مشخص می شود نه درجه فعلیت اکتسابی اش مگر حرکت توسعی نتیجه اش فعلیت وجودی انسان نیست؟
چکیده نظر ناقد( ناقدان) یا صاحب نظر دوم کرسی:
1. باید از صدر تا ذیل مقاله مبانی یکسانی داشته باشد و قلم عرفانی و فلسفی یکپارچه شود و تنها مبانی فلسفی و علمی افراد مشخص فلسفی آورده شود.
2. اتحاد عمل و عامل تاثیری دارد یا نه؟
3. نیت نقش اساسی در عمل دارد که در این مقاله بدان اشاره ای نشده است.
4. در بحشهای علمی باید سایر آیات قرآن را نیز در نظر داشت و مبانی اعتقادی را نمی توان بر اساس یک آیه استخراج کرد.
جمع بندی مدیر علمی کرسی:
مبنای مقاله بحث فلسفی بوده و حول نظر شخص خاصی نبوده و تنها به دلیل اینکه ملاصدرا حرکت جوهری را مطرح کرده است مبانی ملاصدرا غالب شده است. بحث عرفانی در مقاله مطرح نشده است؛ بلکه اصل در مقاله بحث حرکت جوهری و لوازم آن است. بحث نیت در فلسفه اخلاق نیاز به تحقیق جداگانه دارد. نفس ناطقه با نفس عقلانی متفاوت است. همه افراد به نفس ناطقه می رسند اما رسیدن به نفس عقلانی برای رسیدن نیاز به تلاش دارد.
عمل جنبه تجردی دارد و می تواند با نفس مجرد متحد شود. سعه و ضیق در فرد واحد نسبی است.
