عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان سید علی کلاهدوزان در جلسه سوم و چهارم کارگاه آموزشی خود به طور خلاصه بیان کرد فلسفه معاصر، با گرایش به علم و تکنولوژی، از پرداختن به پرسشهای بنیادین غافل شده و بر پیامدهای اقتصادی و تجاری آنها تمرکز کرده است. این رویکرد، که پیشرفت تکنولوژیکی را به عنوان غایت نهایی میانگارد، به تلفیقی از اندیشه روشنگری و رقابت جهانی منجر شده است. در این رقابت جهانی، تاریخ از کنترل انسان خارج شده و به تقدیری اجتنابناپذیر تبدیل شده است که انسان را به پیشرفتی مداوم و بیهدف محکوم میکند.
پرسش از جاودانگی، از دیرباز دغدغهای اساسی برای بشر بوده است. این پرسش که آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد، از گیلگمش تا فیلسوفان معاصر، ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. برخی این اعتقاد را بنیان اصلی ادیان میدانند و برخی دیگر آن را با رویکردی سودگرایانه، بیمعنا میشمارند. مفهوم جاودانگی به دو دسته ذاتی و عرضی تقسیم میشود. فیلسوفان در مورد ماهیت نفس و جاودانگی آن نظرات متفاوتی دارند. ادیان، با وعده حیات پس از مرگ، انگیزهای قوی برای زندگی اخلاقی فراهم میکنند.
مرگ، هم تراژدی است و هم زیبایی زندگی. فلسفههای مختلف از رواقیگری تا تائوئیسم، مرگ را بخشی جداییناپذیر از هستی میدانند. با پذیرش مرگ، میتوانیم زندگی را در لحظه حال تجربه کنیم و به آن معنا ببخشیم. مرگ، انگیزهای است برای زندگی کردن، برای ایجاد ارتباط و برای یافتن معنای شخصی. درک نامیرایی نه در جاودانگی، بلکه در تأثیرگذاری بر زمان حال نهفته است. با آگاهی از محدودیتهای خود، میتوانیم از پوچی بگریزیم و زندگی را با تمام تلخی و شیرینی آن بپذیریم.
اضطراب مرگ، ریشه در درگیری ذهنی با مفاهیمی چون پوچی زندگی، محدودیت لذتها و تعارضات اجتماعی دارد. اگرچه این اضطراب درمانپذیر است، اما یادآوری مرگ، به عنوان عاملی موثر در اخلاقمداری، میتواند به ایجاد آرامش درونی و پذیرش واقعیت مرگ بیانجامد. این فرایند با معنادار کردن زندگی، اولویتبندی ارزشها و افزایش تابآوری، به انسان کمک میکند تا از زندگی خود بیشترین بهره را ببرد و به رشد معنوی دست یابد. به گفته آیتالله جوادی آملی، یاد مرگ، انسان را از پوچی و تعلقات دنیوی رها کرده و به سمت کمال و تعالی سوق میدهد. در واقع، مرگ نه تنها پایان، بلکه آغازی نو برای زندگی جاودان است.
در نظریه نامیرایی، رنج و بیماری نه تنها نشانهای از پایان نیستند، بلکه فرصتی ارزشمند برای تحول و رشد درونی محسوب میشوند. این تجربیات تلخ، همچون چرخشی در چرخه هستی، ما را به سوی درک عمیقتری از ماهیت جاودانگی و جایگاهمان در جهان هدایت میکنند. در دل رنج است که میتوان به حقیقت وجودی خود دست یافت و به سوی آگاهی و شناختی نوین از خود و هستی پرواز کرد.