گقت‌وگو با حجت الاسلام والمسلمین علیرضا امینی، مسؤول دبیرخانه‌ي شورای عالی حوزه‌ي علمیه‌ي قم

شناسه خبر : 13694

1393/06/08

تعداد بازدید : 767

گقت‌وگو با حجت الاسلام والمسلمین علیرضا امینی، مسؤول دبیرخانه‌ي شورای عالی حوزه‌ي علمیه‌ي قم
باید به پژوهشگران و محققان ارزش بیشتری بدهیم
 
در گقت‌وگو با حجت الاسلام والمسلمین علیرضا امینی، مسؤول دبیرخانه‌ي شورای عالی حوزه‌ي علمیه‌ي قم
 
اشاره
در شماره‌ي پیشین، به گفت‌وگو با «حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای علیرضا امینی»، مسؤول دبیرخانه‌ي شورای عالی حوزه‌ي علمیه‌ي قم، معاون سابق پژوهش مرکز مدیریت و مدرس حوزه‌ي علمیه‌ي قم پرداختیم. ایشان در این ‌گفت‌وگو به موضوعاتی چون: ماهیت پژوهش در حوزه‌های علمیه، بایسته‌های پژوهش در حوزه‌ي علمیه خواهران، رابطه‌ي پژوهش و تبلیغ دینی، عوامل ایجاد انگیزه‌ي پژوهش در حوزه‌های علمیه‌ي خواهران اشاراتی داشتند. پویش، در ادامه‌ي این گفت‌وگو می‌پرسد:
 
پویش: حضرتعالی دلیل کاستی‌های پژوهش در حوزه‌ي علمیه‌ي خواهران و برادران را در چه می‌دانید؟
به نظر می‌آید جنس مطالعاتی که ما در حوزه‌ي علمیه داشته‌ایم بزرگ‌ترین چالش در این زمینه است. ما در حوزه به ناچار، متن‌محور عمل می‌کنیم. نوع تحصیل برادران و خواهران، ده سال طول می‌کشد و در این مدت، ممحض در کتاب می‌شوند و به عبارت‌خوانی می‌پردازند. در واقع طلاب به دنبال فهم متن هستند که‌ این هم بخشی از پروسه‌ي لازم برای تربیت طلبه است. این متن‌محور بودن حوزه و طولانی بودن نظام تحصیل به گونه‌ای بوده که فاصله انداخته، با این حال طلبه‌ي ما در ده سال عمرش درگیر متن و کتاب و مباحثه است. اگر طلبه در متوسط سن نوزده سالگی وارد حوزه شود، پس از گذشت ده سال، ما در آستانه‌ي سی سالگی او، کسی را داریم که افزون بر فعالیت‌های دیگر که حوزه به آن نیازمند است همچون تبلیغ و دیگر موارد آن، از دروس سطح فارغ شده است. کسی که به سن سی سالگی رسیده، اگر خیلی به امر فعالیت پژوهشی پرداخته باشد، فقط توانسته متون درسی‌اش را خوب خوانده باشد. این نظام آموزشی را وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم که طلبه در برنامه‌ای خاص و منسجم به سوی پژوهش سوق داده نشده است؛‌ بنابراین طلبه از جنس فعالیت‌های پژوهشی فاصله داشته است که این نتیجه‌ي این شیوه‌ي نظام آموزشی است. همچنین چون طلاب کمتر به صورت تخصصی در حوزه‌ي علوم حضور پیدا می‌کنند و به صورت گسترده وارد می‌شدند، امکان مسأله‌محوری‌ برایش به وجود نمی‌آید. بر فرض، شما فقه را برش بزنید و تنها فقه معاملات را ببینید. این فقه، خود به قدری عریض است که سال‌های زیادی می‌طلبد تا طلبه، این توان را پیدا ‌کند که با این گستره‌ تا حدودی آشنا شود. این با نظام آموزشی که فرد را در گرایش خاصی سوق می‌دهند و سبب می‌شوند فرد با مسائل جدید ‌درگیر شود، فرق دارد.
نکته‌ي دوم این است که معمولاً دانش‌های حوزوی به گونه‌ای است که سبک آموزشش ما را مقداری از پژوهش دور می‌کند و کمتر محل مطالبه‌ي پرسش‌های نو قرار می‌گیرد. یعنی مقداری از محیط مصرف دانش فاصله می‌گیریم. ‌شما فرض کنید کارخانه‌ای هست که برای کار خاصی ساخته شده ولی سفارشی از سوی مشتریان به او داده نمی‌شود. خود به خود انگیزه‌ي تولید در آن کم‌رنگ می‌شود. اما کارخانه‌ای را در نظر بگیرید که دائماً سفارش جدید به سوی آن می‌آید. مجبور خواهد شد که خودش را با این نیاز هماهنگ کند. پس اگر چرخه‌ي دانش با چرخه‌ي مصرف، متناسب نباشد، خمودگی به وجود می‌آید؛ خودش می‌ماند و مسائل فرضی‌ای که بدون در نظر گرفتن مسائلی است که در خارج ‌وجود دارد.
بسیاری از رشته‌های تحصیلی که در حوزه وجود دارد، بیرون از حوزه‌ي علمیه به خاطر ارتباط گسترده‌اش با محیط مصرف، به سرعت در حال پیشرفت است. چون این سیستم در حوزه‌ي علمیه وجود ندارد، مسائل جدید نیز به عنوان معضل فکری جدید مطرح نمی‌شود؛ ولی دقیقاً در برهه‌های از زمان که ما با چنین مطالباتی روبه‌رو‌ شدیم، می‌بینیم که در حوزه‌ي علمیه، شکوفایی به‌وجود آمد. شکوفایی زمانی صورت می‌گیرد که ما این برخورد و چالش را محیط مصرف و تولید ببینیم. یعنی عالِم ما به ناچار با پرسش‌هایی روبه‌رو ‌شود که باید به آنها پاسخ بگوید. مثلاً اگر علم کلام را  در نقطه‌های تاریخی مختلف بررسی کنیم، می‌بینیم که در بیست سال اخیر به دلیل طرح برخی مسائل از سوی روشنفکران دینی، طلاب در این میدان وارد شدند و به پاسخ‌گویی پرداختند. این سبب شد که در تربیت نیروی انسانی تأثیر بگذارد و رشته‌های جدیدی در حوزه‌ي علمیه به‌وجود آید و تابع مصرف شود.
پس هر چقدر حوزه به کانون مصرف نزدیک‌تر شود، گرایش پژوهش در آن افزایش خواهید یافت. درست مثل کارخانه‌ای که همیشه سفارش جدیدی به آن می‌دهند و مجبور می‌شود با عقبه‌ي فکری خود به طراحی بپردازد و متناسب با نیازها پیش برود. اگر ما برخی مسائل را بخوانیم و آنها را به گروه دیگر انتقال دهیم دیگر طلبه‌ي ما انیگزه‌ای برای تحصیل پیدا نمی‌کند. اگر مسائل جدیدی همچون بانکداری مطالبه شود وما به این مسائل جدید و نوپیدا، تن بدهیم به طور طبیعی حوزه‌ي کاریمان شکوفایی بیشتری خواهد دید.
مثلاً فقه دوره‌ي صفویه با دوران قاجاریه‌ تفاوت چندانی نداشت. اما اینکه در دوره‌ای شاهد شکوفایی فقه هستیم به این دلیل است که با مسائل جدیدی درگیر شویم. اگر حوزه‌ي علمیه نخواهد مثلاً به حوزه‌ي تجارت الکترونیکی بپردازد، در کتاب البیع آن تفاوتی به وجود نمی‌آید. وقتی طلبه احساس نیاز نمی‌کند که چیز جدیدی باید بگویید و تنها باید آنچه را می‌آموزد ترویج کند به طور طبیعی، طلبه احساس نیاز به پژوهش هم نمی‌کند.
 
پویش: هنجارهای حوزه تا چه در این موضوع مؤثر است؟
حوزه‌ي علمیه متأسفانه آمده است در مورد ارزش‌گذاری برای نیروهای خودش بیشتر روی کلمه تدریس و مدرس تمرکز کرده است؛ یعنی وقتی بخواهند خیلی از کسی تعریف کنند می‌گویند ایشان از مدرسین حوزه‌ي علمیه هستند و اخیراً کلمه‌ي محققین را هم به آن اضافه کرده‌اند. اعتبار مدرس هم بستگی به مقطع تحصیلی یا کتابی که تدریس می‌کند دارد. مثلاً اگر بتواند مدرس درس کفایه باشد، کمتر به سوی تدریس درس لمعه خواهد رفت؛ زیرا به او خواهند گفت: مدرس سطوح عالی. گویا تدریس در سطوح عالی، مدرس را هم عالی می‌کند. این از مغالطاتی است که در سیستم ارزشیابی ما وجود دارد و به نظام ارزشیابی ما نیز ضربه وارد می‌کند در حالی که در دیگر نظام‌های آموزشی این مسأله را حداقل بر روی کاغذ حل کرده‌اند در آنجا مهم نیست که شما چه ماده‌ي درسی‌ای را تدریس می‌کنید. لازم نیست برای اثبات سواد خود، ادعا کنید که چه درسی می‌دهید. در دانشگاه مهم این است که رتبه‌ي علمی شما در دانشگاه چه تعریفی شده است، مثلاً به شما استاد، دانش‌یار و یا استادیار می‌گویند و نظام ارزشیابی‌شان را این گونه تدوین کرده‌اند.
‌‌پژوهشگران و محققان با سیاست‌هایی که اشاره کردم در زوایه قرار می‌گیرند زیرا رتبه‌‌بندی در نظام علمی ما بیشتر به دنبال مبلّغ مبرّز یا مدرس بوده است و کسی که ‌بخواهد پُز علمی بدهد‌، می‌گوید: من مدرس سطح عالی و یا خارج هستم و اما اگر بگوید مدرس مدارس هستم این برایش اُفت است. این نوع تقسیم‌بندی به پژوهش ضربه زده، زیرا یکی از مسائل برای رشد انسان‌ها نظام انگیزشی است. وقتی نظام انگیزشی به مدرس بیشتر ارزش‌ بدهد تا به محقق و پژوهشگر؛ همین طلبه‌ها از ابتدای ورود به حوزه خیز برای مدرس شدن می‌گیرند اما اگر نظام انگیزشی بر عکس شود و‌ به محققان و پژوهشگران بیشتر ارزش بدهیم؛ به طور طبیعی طلاب به این سو گرایش خواهند یافت. بنابراین اگر در ‌نظام آموزشی و نوع علمی که ما مورد بحث قرار می‌دهیم و نیز در نوع تناسب علم ‌‌با مصرف جامعه و نظام انگیزشی بد عمل شود، پژوهش ‌به محاق می‌رود و دچار رکود می‌شود و این از ‌آسیب‌هایی است که در حوزه‌ي علمیه وجود دارد.
در حوزه‌ي علمیه‌ي خواهران این آسیب‌ها به شکل جدی‌تری وجود دارد؛ ولی در همین حوزه‌ي علمیه‌ي خواهران می‌بینیم، چند خواهر طلبه‌ای که بخشی از نیازهای اجتماعی را به خوبی دریافت و پرداخت کرده‌اند‌، مورد‌‌ استقبال قرار گرفته‌اند. چون جامعه به علم آنها احساس نیاز می‌کند. می‌بینیم که ایشان در بیشتر رسانه‌های دیداری و شنیداری حضور فعالی از خود نشان می‌دهند. اگر این حالت ‌گسترش یابد همچون پزشکی که جامعه به علم او نیاز دارد، به دانش طلبه نیز نیاز پیدا می‌شود. البته فقه ما هم به گونه‌ای نبوده که از نیازهای زمان عقب باشد؛ ولی در 150 سال گذشته تحولاتی رخ داده‌ که مسائل ما را را دگرگون کرده است.
 امروز دانشمند باسابقه‌ای را در انگلستان می‌بینیم که بیست سال در بیع کار می‌کند اما ‌هنوز طلبه‌ي ما نتوانسته با دانسته‌ها و با آموزه‌های خود ارتباط برقرار کند.
 
پویش: به نظر شما راهکار رفع این آسیب چیست؟
به نظرم باید در نوع استادی که در حوزه به کار گرفته می‌شود، تجدید نظر کرد؛ گرچه طلبه، متن را از روی کتاب می‌خواند، ولی باید دانست که این متن حامل علم است نه خود علم. علمی که در این متون سریان دارد باید به صورت آب جاری باشد و طلبه را‌ با دانش فعالی درگیر کند تا مسائل جدید را از آن استنباط کند؛ بنابراین باید از همان ابتدای طلبگی، فرهنگ و مهارت پژوهشی را برای طلبه ایجاد کنیم.‌ باید دانست که پژوهش یک مهارت می‌خواهد و ‌خاستگاه راون‌شناسی، اخلاقی و آموزشی دارد. ‌برخی روحیات، هرگز روحیه‌ي پژوهشی نیست. کسی که تنها سخن خود را می‌پذیرد، نمی‌تواند پژوهشگر باشد. این فرد از جمله‌ي افرادی است که با صدای محکم به تبلیغ می‌پردازند و سخنانشان را به محکمی بیان می‌کنند ولی عقبه‌ي پژوهشی ندارند. این فرد، نوع اخلاقش مربوط به خودش است. روحیه‌ي پژوهشگری این است که فرد، منابع بسیار را جست‌وجو ‌‌کند و در سیستم تربیتی این نگاه باید دیده شود که طلبه به گونه‌ای تربیت شود که فرد به پرسشگری عادت کند.
طلابی که‌ می‌خواهند پژوهشگر باشند افزون بر این که منطق را رعایت می‌کنند باید برخی آداب را هم رعایت کنند. کسی که یادگرفته مطالب دیگران را در تحقیق خود جای دهد بدون این که نامی از نویسنده‌ي اصلی آن به میان آورد و به فکر این است که به سرعت، محصولات علمی و قلمی خود را عرضه کند، ما این را محصول پژوهشی نمی‌دانیم؛ زیرا کسی که به راحتی چند مطلب را از چند کتاب سرهم می‌کند، هرگز به دنبال کارهای پژوهشی گسترده که نیاز به زحمت بسیار دارد، نمی‌رود.
بنابراین برای رشد و شکوفایی شخصیتی‌ و روان‌شانسی و اخلاق پژوهشی می‌توان نوعی مهارت را در طلبه ایجاد کرد. اینکه چرا تاکنون چنین اتفاق نیفتاده است، برای این است که ما عقبه‌ي پژوهشی، تعلیمی و تربیتی نداریم. اگر پژوهشگر ما در این خصوص تربیت نشده باشد، نمی‌توانیم انتظار پژوهشگری از او داشته باشیم. پژوهشگران باید از درون از خانواده‌ي علمی خود به چنین روحیه‌ای تربیت شوند. آنچه امروزه در جهان جدی گرفته می‌شود، اخلاق علمی است که در حوزه‌ي علمیه توجه جدی به آن نمی‌شود. کسی که اخلاق و روحیه‌ي تبلیغ دارد و در همان شخصیت، قالب گرفته است نمی‌تواند در سلک پژوهشگران جای گیرد.
البته برخی مبلغان هم داشته‌ایم که سراسر، اخلاق علمی داشته‌اند یعنی همان گفتاری که علمی و بسیار دقیق و مستند بوده است. نمونه‌های آن را می‌توان در شخصیت‌هایی همچون آیتی، راشد یزدی و بسیاری دیگر از تاریخ‌نویسان و مبلغان دید. با وجود این که منبرهای بسیار قوی داشته‌اند از پشتوانه‌ي علمی بسیار قوی‌ای هم برخوردار بودند.
 
پویش: با وضع موجود، برای شکوفایی پژوهشی چه باید کرد؟
اگر می‌خواهیم‌ در آینده شکوفایی پژوهشی داشته باشیم، باید چند کار انجام دهیم؛ اولاً عقبه‌ي تربیتی و آموزشی را بسازیم و به نوع فضای آموزشی و متن آموزشی و استادی که در این بخش می‌گیریم، دقت کنیم زیرا مسأله‌ي انتخاب استاد بسیار مهم است. استادی که ‌سؤال غیر متنی به طلبه نمی‌دهد تا او به مباحثه و تحقیق و پژوهش بپردازد، نمی‌تواند ذهن طلبه را با مباحث روز درگیر کند. نظام آموزشی حوزه‌ي علمیه هم نیاز به تحول بزرگی دارد. ما باید بسته‌های آموزشی را متحول کنیم. ما هر چه در باب اطلاق و تقیید می‌بینیم مثال «‌اکرم العلما» و «اعتق رقبه» است. در این بسته‌ها نوآوری و شکوفایی دیده نمی‌شود؛ زیرا نوگرایی، طلبه را به سوی مطالب جدید می‌برد و ذهنش را متحول می‌کند. باید مراکزی که به تهیه‌ي متون درسی حوزه می‌پردازند چه در حوزه‌ي علمیه‌ي برادران و چه خواهران، در متن درس ببینند، چگونه امکان دارد قواعد فقهی را به طلبه بیاموزیم، ولی در تطبیق آن طلبه را درگیر نکنیم، در حالی که علم باید جامعه‌پردازی کند و به جامعه برود و مسائل آن را حل کند و‌گرنه این علم، بی‌فایده خواهد بود، همان‌طور که برخی علوم همچون اخلاق باید روحیات و رفتار شخصی ما را متحول کند، علمی که برای نیاز جامعه ساخته شده، همچون فقه که برای احکام مکلفین ساخته شده است، باید جوابگوی جامعه امروزی باشد. نمی‌توان نسبت به این احکام بی‌تفاوت بود. باید به طلاب جرأت و جسارت داد که وارد میدان پژوهشگری شوند؛ البته وقتی این روحیه ‌‌در استادان حوزه دیده نشود، هرگز نمی‌توان از طلاب چنین انتظاری داشت.
 
پویش: شورای عالی برای تحول نظام آموزشی چه مقدار می‌تواند تأثیرگذار باشد؟
به یقین این نوع خواسته و تحولات باید از درون مراکز صورت گیرد و تا ما با آن به عنوان مطالبه مواجه بشویم. شورای عالی حوزه‌ي علمیه، وظیفه‌ي تدوین سیاست‌های کلی را دارد و این نوع نیازها در نظام آموزشی اعلام می‌شود؛ ولی آنچه که مهم است این است که نباید نقش دستگاه‌هایی را که برنامه‌ریزی می‌کنند، نادیده گرفت. شورای عالی حوزه‌ي علمیه در بهترین وضعیت ممکن است سیاستگذار باشد و ممکن است در برخی موارد این سیاست‌ها، بسیاری از این مباحث وجود داشته باشد. در سیاست‌ها‌ي ابلاغیه‌ي 83 این موارد وجود دارد؛ ولی دستگاهی که این کار را مهندسی می‌کند، باید خودش جنس این مسأله را تشخیص دهد. اگر خودش با این حرف‌ها فاصله داشته باشد، نمی‌تواند موفق باشد؛ زیرا در سیاست‌های کلی شورای عالی حوزه داریم که تربیت پژوهشگران بسیار مهم است. این سیاست‌ها باید در عقبه‌ي فکری حوزه‌ي علمیه وجود داشته باشد. همچنان ‌که در حوزه‌ي علمیه‌ي خواهران، بخش برنامه‌ریزی وجود دارد در حوزه‌ي علمیه‌ي برادران نیز بخش‌های مختلف به برنامه‌ریزی می‌پردازند. با این وجود، برنامه‌ریزان باید به این نکته‌ي مهم که عبارت از ‌رشد انجمن‌های علمی و تربیت پژوهشگران و نیز آشنا‌ کردن طلاب جوان با مقاله‌های پژوهشی است، دقت کند که انتظار می‌رود ‌دستگاهی مناسب، به مهندسی این مسأله بپردازد. مثلاً ‌شورای عالی انقلاب فرهنگی نهایت کاری که می‌تواند انجام دهد، ارائه‌ي  بیست راهبرد به وزارت علوم است. این ‌دانشگاه‌ها و وزارت علوم هستند که باید این مسأله را جدی بگیرند.
‌مدیر مدرسه‌ای که هرگز روحیات او با چنین مباحثی سازگاری ندارد و استادان و شاگردانش هم با چنین روحیه‌ای سازگاری نداشته باشند،‌ اگر ‌بهترین سیاست‌ها هم به آن مدرسه ابلاغ شود، کارساز نیست چون از سوی سیاستگذاری‌های شورای عالی مانعی در حوزه وجود ندارد؛ ولی این‌گونه مباحث نیاز به فرهنگ‌سازی دارد که باید در این خصوص به صورت جدی وارد شد.
 
پویش: این تحولات که فرمودید با سنت‌های حوزه چقدر سازگار است؟
ببینید ما که نمی‌توانیم مدلی علمی‌ای را که صدها سال در اروپا عقبه‌ي فکری دارد، کپی کنیم و به ایران بیاوریم و پیاده کینم و توقع داشته باشیم که در این نظام هم جواب دهد. هر نظامی برای خود عقبه‌ای و پیشینه‌ای دارد و باید در درون خودش متحول شود. سنت حوزوی ما بسیار خوب متین و دارای ریشه است اما ‌باید آن را به‌روز کنیم.‌ زمانی رهبر معظم انقلاب فرمودند: حوزه‌ي‌ علمیه همچون رودخانه‌ي بسیار عمیقی است که در بالای روستا حرکت می‌کند که دست مردم به آن نمی‌رسد. در حوزه، عمق هست و مجتهدان فراوانند؛ ولی برای در دسترس‌ بودن ‌محیط، باید فکری کرد. نباید تصور داشت که افرادی همچون شورای عالی حوزه یا هر شورای دیگر که از ‌جنس این حوزه هستند این مشکلات را از بین ببرند. این یک فقر عمومی است. نباید سراغ آن را از جای دیگر گرفت. باید از همه‌ي بخش‌ها و افراد که مسؤولیتی دارند مثل مسؤولان معاونت پژوهش، افرادی را به‌کار گرفت تا آسیب‌های این کار را بررسی کنند. مطمئن باشید که این گام بلند را نمی‌توان در چند روز پیمود؛ ولی به یقین، برخی از این موانع در حوزه‌ي علمیه‌ي خواهران کمتر وجود دارد. البته کارهای ارزنده‌ای هم در این خصوص صورت گرفته است.
 
پویش: در حوزه‌ي علمیه‌ي خواهران چه افرادی می‌توانند این نگاه را تقویت کنند؟
نقش نیروی انسانی همچون استاد را نباید‌ نادیده گرفت. نگاه مسؤولان واحدهای آموزشی، برنامه‌ریزان برای اولویت‌ها و برنامه‌های آموزشی در حوزه علمیه‌ي خواهران می‌تواند این نگاه را تقویت کند. باید اولویت را خودمان بیابیم و به این فضا برویم. گاهی گسترش عرضی داریم، ولی خروجی آن را مطلوب نمی‌بینیم. این اشکال در حوزه‌ي علمیه وجود دارد. زمانی در حوزه‌ي علمیه، ده‌ها مجتهد مسلّم فعال بودند اما پس از آنکه تعداد طلبه‌ها به چندین برابر ‌رسید، این اتفاق که به تناسب، نیروهای مجتهد بیشتری ‌تربیت شوند، کمتر رخ داد. پس در این خصوص چاره‌جویی اساسی ضروری است.
به نظرم باید به یک فهم کلی از فعالیت پژوهشی برسیم. موانع را نیز بررسی کنیم سپس برای برداشتن این موانع، برنامه‌ریزی کنیم تا راهبردها و برنامه‌هایی را طراحی‌ کنیم. این مسائل هرگز دستوری نیستند که بگوییم در مراکز علمی و سیاستگذاری تصمیم گرفته شده است و باید به سوی تولید علم برویم. یقیناً این گونه این مسأله رخ نمی‌دهد. اگر می‌شد مشکل حیطه‌ي علم را با دستور مرتفع کرد، کار بسیار ساده‌ای بود. این نوع کار، نیاز به نظام آموزشی خاصی دارد. ما نمی‌توانیم بدون این که فرهنگ را جابه‌جا کنیم، توسط استادانی که تمام افتخارشان تدریس یک متن است و حول محور خود، مطالعه دارند، طلبه را به سوی پژوهش سوق دهیم. باید این چنین مباحثی را به صورت نشست‌های علمی مورد بررسی قرار داد که چرا به مباحث پژوهشی پرداخته نمی‌شود. ممکن است برخی با این مسائل، مخالف باشند و ادعا کنند که جامعه‌ي امروز، نیاز جدی به مبلّغ دارد و باید با برگزاری دوره‌های کوتاه‌مدت به تربیت مبلّغ پرداخت تا عرصه‌ي تبلیغ را پُر کنیم. این هم خود نوعی نگاه مربوط به برخی از بزرگان است. برخی تصورشان این است که ما نیرویی همچون سرباز، تربیت ‌کنیم و بفرستیم به جبهه اما به این مقوله فکر نمی‌کنند که ما به طراحان جنگ و استراتژیست‌هایی هم نیازمندیم. این نوع نگاه نیاز به هزینه‌ي بسیاری دارد، همچون برخی کشورهایی که هزینه‌های هنگفتی را برای این موضوع اختصاص می‌دهند.
 
پویش: روند فرهنگ‌سازی باید چگونه باشد؟
فرهنگ‌سازی وظیفه‌ي آن دستگاهی است که می‌خواهد پژوهش را در حوزه یا جامعه نهادینه کند و به دنبال برطرف‌ کردن موانع باشد. یکی از موانع هنجاری و بزرگ‌ترین مانع رشد علمی جامعه، وجود فرهنگ‌های مزاحم است. استقرار یک نظام هنجاری ارزشی، خیلی‌ با پیشرفت سازگاری ندارد. مثل آزاداندیشی که یک محیط هنجاری مناسب خودش را می‌طلبد. جامعه‌ای که آزاد‌اندیشی درونش نیست، نشاط اجتماعی هم ندارد و در آن تضارب آرا به وجود نمی‌آید. اگر تضارب آرا هم نباشد، جولان دانش و علم هم به وجود نخواهد آمد.
شکوفایی علم اصول در دوران علمای ثلاثه، مرهون تلاش‌های بدنه‌ي آموزشی بود. شما چقدر این شکوفایی را در حوزه‌های علمیه‌ي قم می‌بینید و یا اینکه فضایی با نشاط و علمی وجود داشته باشد که به رشد علم کمک ‌کند؟ بنده در مقوله‌ي فرهنگ‌ هنجار یا ناهنجار، به آداب و اخلاق مناسب با محیط علمی اعتقاد دارم. ما باید یک بخش قابل توجهی از مشکلات‌مان را در این محور برطرف کنیم.
باید دانست که در حوزه‌ی علمیه، مناظره، مباحثه‌ي علمی و ایراد گرفتن و نقد علمی سبب پویایی و شکوفایی آن می‌شود. وقتی طلبه شاهد چالش‌ کشیدن علمی استادان خود باشد، خود به اشتیاق علمی روی می‌آورد و به دنبال پژوهشی‌های علمی خواهد رفت؛ ولی اگر این گونه مباحث علمی کم‌رنگ و یا ضعیف باشد، طلبه انگیزه‌ي مناسب برای پویایی و کوشش علمی پیدا نمی‌کند. ما باید برای رشد و پویایی حوزه‌ي علمیه به سوی برگزاری مباحث علمی و نظریه‌پردازی بیشتری برویم تا حوزه‌های علمیه در نشاط علمی بیشتری قرار گیرند. این روش براساس فرهنگ‌سازی صورت می‌گیرد و تا زمانی که این فرهنگ‌سازی ایجاد نشود، طلبه امید برای نشاط علمی نخواهد داشت؛ در حالی که طلبه و پژوهشگر نیاز به روحیه و اخلاق پژوهشگری دارد و باید در ذهن طلبه، پرسش‌های مختلف وجود داشته باشد و به دنبال آن برود.
امروزه جوامعی که اخلاق و رفتار پژوهشی آن، پشتوانه‌ي فرهنگ پژوهشی نداشته باشند، نمی‌توانند موفق عمل کنند. پیشرفت و کسب موفقیت‌ها در گرو پشتوانه‌ي علمی و پژوهشی است.
 
پویش: در پایان اگر نکته‌ای را لازم می‌دانید، بفرمایید.
بنده به حوزه‌ي علمیه‌ي خواهران پیشنهاد می‌کنم که در سطوح عالی به ویژه در مقطع دکترا باید آموزش را جدی بگیرند و در مباحث پژوهشی به صورت جدی وارد شوند. امروز در کنار پیاده نظام تبلیغی به نیروهای متفکر و پژوهشگر علمی نیاز داریم تا بتوانند سربازان ما را در عرصه‌ي تبلیغ، تقویت کنند. باید در عرصه‌های مختلف تبلیغی، پژوهشی و علمی برای طلاب برنامه‌ریزی کرد تا طلاب هر یک بر اساس استعدادهای درونی و رفتاری خود به این عرصه‌ها بپردازند. ما اگر در این عرصه به صورت جدی وارد شویم و مرزهای علمی و آموزشی را مشخص کنیم، در نهایت به موفقیت‌های مطلوبی دست خواهیم یافت.
 
با سپاس از جناب‌عالی که این فرصت را برای ما فراهم کردید.
 
ـ ‌برخی روحیات، هرگز روحیه‌ي پژوهشی نیست. کسی که تنها سخن خود را می‌پذیرد، نمی‌تواند پژوهشگر باشد.
 
ـامروزه جوامعی که اخلاق و رفتار پژوهشی آن، پشتوانه‌ي فرهنگ پژوهشی نداشته باشند، نمی‌توانند موفق عمل کنند. پیشرفت و کسب موفقیت‌ها در گرو پشتوانه‌ي علمی و پژوهشی است.