مدیر مرکز تخصصی حضرت زهرا(سلام الله علیها) میبد از برگزاری نشست علمی - پژوهشی با موضوع«شبهات توحید در خالقیت » با حضور حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی محیطی در سالن اجتماعات مدرسه خبر داد.
رسولی بیان کرد با توجه به شبهات موجود در جامعه از استاد محیطی درخواست شد به شبهات اعتقادی که اساس شبهات است جواب داده شود .
محیطی اذعان کرداعتقاد به توحید افعالی خداوند شبهاتی را در ذهن ایجاد میکند؛ توحید در خالقیت نیز از این مسأله مستثنا نیست. از جمله شبهات مربوط به توحید در خالقیت شبهة شرور و خلق افعال است. در ادامه ضمن تبیین شبهه، پاسخ به شبهات نیز بیان شده است.
توحید در خالقیت و شرور
آنچه اکنون مورد توجه و پاسخگویی است، ناسازگاری شرور تکوینی با توحید در خالقیت است؛ یعنی بر اساس اینکه هیچ خالقی غیر خداوند وجود ندارد. پس شرور تکوینی مخلوق کدام خالق هستند؟
منشأ وجود شر در عالم از نگاه فلسفه
فلاسفه در بررسیها اینگونه بیان میکنند؛ زمانی که خداوند متعال مخلوق را میآفریند همین مخلوق بودن به معنای ناقص بودن است. پس بهصورت کاملاً طبیعی نقص پدید میآید. چون تنها موجودی که هیچ نقصی ندارد خداوند متعال است.
اصطلاحاً میگویند نقصی که در ذات مخلوق است بهعنوان یک شر نامبرده نمیشود، اما زمانی که این نقصها تشدید میشوند و به مرحله عالم ماده میرسد، فلاسفه میگویند که موجودات کثرت عرضی دارند یعنی در عرض هم موجودات کثیری داریم. درحالیکه در عوالم بالا کثرت عرضی وجود ندارد یا این کثرت هم وجود داشته باشد بهگونهای نیست که این موجودات مزاحم یکدیگر باشند اما در عالم ماده این کثرت عرضی و ویژگیهای مادی باعث میشود که با هم تزاحم پیدا کنند.
از نظر فلاسفه عامل پیدایش شر وجود تزاحمی است که از کثرت موجودات مادی حاصل میشود. البته این امر خود به دو قسمت تقسیم میشود. بخشی از این تزاحمها در میان موجوداتی است که اختیار و شعور ندارند. مثلاً سیل و زلزله و آتشفشان و …که خانهها را میبرند و زمینهای زراعی را خراب میکنند.
زمانی که سیل از یک مسیر رد میشود نمیتوان آنجا خانه ساخت چون اگر هر چیزی باشد با خود میبرد که به این شر طبیعی میگویند. یعنی شری که بین موجودات طبیعی وجود دارد و تزاحم بین آنها ناشی از اختیار و شعور آنها نیست ولی بخش دوم شر اخلاقی است که ناشی از تزاحمی است که بین موجودات باشعور و مختار پدید میآید.
مثلاً اگر فرض شود برای نشستن روی یک صندلی بین دو نفر دعوا میشود چون روی یک صندلی دو نفر نمیتوانند بنشینند یا مثلاً میتوان قدرتهای سیاسی را مثال زد که در یک کشور دو نفر نمیتواند رئیسجمهور باشند. ازاینرو با هم مناظره و دعوا میکنند و ممکن است یک سری بیاخلاقیهایی انجام شود که اصطلاحاً به این رفتارهای غیراخلاقی و لطمه شخصی به شخص دیگر، شر اخلاقی میگویند. پس به طور خلاصه در عالم دو مدل نقص وجود دار. یک نقص ذاتی مخلوقات که شر نیست و در ذات مخلوقات است و یک نقص که در اثر تزاحم موجودات عالم ماده پدید میآید. این نقص حاصل تزاحم موجودات عالم ماده را شر میگویند که دو نوع طبیعی و اخلاقی است.
دیدگاه اندیشمندان در مورد مفهوم شرّ
در مورد دیدگاه اندیشمندان میتوان اینگونه بیان کرد که ختلاف جزئی بین علما وجود دارد که البته در تبیین شر یکسری تأثیراتی دارد. همه علما در این که شر یک مفهوم فلسفی و انتزاعی است اتفاقنظر دارند و اصطلاحاً میگویند مفهوم شر معقول ثانی فلسفی است. اختلاف بین علما ناشی از اختلافی است که در نحوه تحقق معقول ثانی فلسفی پیدا شده است.
در مورد معقول ثانی فلسفی دو دیدگاه وجود دارد برخی به گونهای تعبیر کردهاند که انگار معقول ثانی فلسفی واقعیت خارجی ندارد. نه اینکه هیچ ربطی به خارج نداشته باشد. اصطلاحاً اینگونه میگویند که معقول ثانی فلسفی ما بهازای خارجی ندارد اما منشأ انتزاع خارجی دارد. برخی از علما میگویند همین که منشأ انتزاع خارجی داشته باشد میتوان گفت ما بهازای خارجی دارد.
به بیان دیگر مساله این است که آیا شر بما هو شر در عالم خارج وجود دارد یا خیر؟ آنهایی که میگویند معقول ثانی فلسفی ما به ازا ندارد و منشأ انتزاع دارد معتقدند که شر به ما هو شر در عالم خارج وجود ندارد بلکه چیزی وجود دارد که از آن شر انتزاع میشود. مثلاً فرض کنید گرگ مزاحم وجود گوسفند میشود. از اینجهت به آن شر میگوییم. اما چیزی که در عالم خارج وجود دارد گرگ بودن است نه شر بودن، ما شر بودن را انتزاع میکنیم. اما طرف مقابل میگوید همین که گرگ در عالم خارج مزاحم وجود گوسفند است یعنی شر بودن، پس شر بودن هم در عالم خارج وجود دارد. یک اختلاف اینچنینی بین علما وجود دارد پس این اختلاف در تبیین فلسفه شر اثر میگذارد. بعضی از علما میگویند چون شر ما بازای خارجی ندارد و فقط منشأ انتزاع خارجی دارد؛ پس شر در اصل یک امر عدمی است نه یک امر وجودی. در مثال گرگ و گوسفند آن چیزی که شر است در واقع نبودن گوسفند است. چون گرگ گوسفند را از بین میبرد پس نبودن گوسفند است که شر است و نبودن گوسفند یک امر عدمی است بنابراین شر آفریدنی نیست.
آنها مسئله را اینگونه حل میکنند که خداوند اصلاً شری نیافریده است. چون چیزی که آفریده عبارت است گرگ و گوسفند است که امر وجودیاند و بما هو وجود شر نیستند. اما گرگ موجب معدوم شدن گوسفند میشود و این امر عدمی است که موجب انتزاع شر میشود. بنابراین شر اصلاً آفریده نشده است و ما انتزاع میکنیم.
طرف مقابل میگوید همین که گرگ در عالم خارج موجب ازبینرفتن گوسفند میشود همان گرگ در عالم خارج شر میشود پس شر آفریده شده است که اینها در تبیین این که خداوند چرا شر را آفریده است بیان دیگری دارند.
البته ناگفته نماند که اشکالاتی که به دیدگاه اول وارد است یکی از اشکالات این است که اگر شر، کلاً امر عدمی دانسته شود پس درد چه میشود؟ بلاشک درد یک امر وجودی است چون ادراک امر ناملایم است و به ادراک امر ناملایم درد میگویند، ادراک یک امر عدمی نیست و یک امر وجودی است. بنابراین در توصیف شر به امر عدمی این اشکال وارد است پس بهتر است که همان دیدگاه دوم را پذیرفت و گفته که لزوماً همه شرها عدمی نیستند. اما اشکالی ندارد که گفته شود برخی از شرها عدمیاند. مثلاً نبودن گوسفند شر و عدمی است اما گرگ هم که عامل این وضعیت شده شر و البته وجودی است