نشست علمی پژوهشی با عنوان: مبانی کلامی الگو برداری از حکومت علوی در مولفه های تمدن نوین اسلامی با حضور طلاب و ارائه استاد کلام و عرفان دانشگاه و حوزه جناب آقای دکتر خدایار در مدرسه علمیه نرجس روز شنبه 99/12/24 برگزار شد
جناب آقای دکتر خدایار در این نشست علمی فرمودند: مبانی کلامی، یعنی از علوم اسلامی و فرا اسلامی یعنی علوم دینی علم کلام است و علم کلام در مسیحیت الهیات است و خیلی عام است و وجه تسمیه آن مفصل است و این است که درباره اصول عقاید و مباحث و مسائل اعتقادی بحث میکند. هر علم اصولی دارد و تعریف، موضوع، تاریخچه و مسائل آن و در مورد علم کلام همین است. خداشناسی،انسانشناسی، جهانشناسی، راهشناسی با فرجامشناسی یا معادشناسی است و مجموعه این مسائل مربوط به علم کلام است که به توحید برمیگردد و در رأس همه علوم، علوم توحید و خداشناسی است. آیا علم کلام علاوه بر اعتقادات در فروعات هم مثل احکام و فقه مربوط میشود یا خیر؟ معلوم است نه ربطی به کلام ندارد اما در یک جا که بحث از فلسفه احکام باشد ربط پیدا میکند مثل پوشش مثلاً بپرسند چرا باید حجاب کنیم؟ اینجا علم کلام ربط پیدا میکند پس وقتی سؤال از چگونگی و فلسفه باشد مربوط به علم کلام است و کلام جدید که همان مسائل جدید در رابطه با مسائل دینی است که جدیداً مطرحشده است،حالا مبانی کلام یعنی چه؟ مبانی، مبادی، مبانی علم کلام، یعنی بر چه مبنایی شکل میگیرد؟ مبنای عقلی یا مبنای نقلی و یک سری مسائل را با باید با عقل مطرح کنیم. مثل خداشناسی مثلاً بر کسی که خدا را قبول ندارد اول باید از مبانی عقلی حرف بزنیم بعد که قبول کرد از آیات و روایت استفاده کنیم. ایشان در ادامه عرض کردند: معمولاً برای اثبات اعتقادات شرع و دفاع وظیفه عقل است. حکومت علوی،یعنی مدت اندکی که حضرت علی (علیهالسلام) به ظاهر خلیفه بود چون به نظر ما بعد از پیامبر(ص) امام و خلیفه بود تا آخر عمر و در آن ایام نوع مبانی ایشان باید برای تمدن نوین اسلامی شناسایی بشود و الگو قرار بگیرد. تمدن چیست؟ تمدن از مدون، مدینه آمده به معنای شهرنشینی و زندگی اجتماعی همراه با نظم دارای فرهنگ،صنعت و غیره و تمدن بالاترین گروهبندی و گستردهترین فرهنگی است که هویت یک جامعه را نشان دهد و مسائل فرهنگی را دربرمیگیرد.. بهطورکلی حاصل تعالی فرهنگ و پذیرش قانون و رشد فرهنگی و نظم اجتماعی را تمدن میگویند.اینکه فرهنگی یعنی چه و چه ارتباطی با تمدن دارند و کاملترین تعریف را از آیت الله مصباح میتوان گفت که او بیان میکند: مجموعه دانشها، ارزشها و باورهای یک جامعه را فرهنگ میگویند.پس تمدن همان فرهنگ یک جامعه است که البته فرهنگ جنبه نظری داشته و زمانیکه در جامعه پیاده شود تمدن میشود. مثلاً مسجد میدان اصفهان که تمدن مربوط به آن زمان است و اینکه چه ارتباطی بین علم کلام و تمدن وجود دارد؟
دکتر خدایار بیان کردند: انسان دارای 3بخش وجودی اندیشه، صفات، رفتار می باشدو آنچه از افکار ماست در رفتار بروز می کند. این رفتارهای ما ریشه در صفات و اندیشه ما دارند یعنی هر عمل فردی و اجتماعی دانسته یا نادانسته ریشه در صفات و اندیشهی ما دارد و بعد فکری ما یعنی علم کلام، بنابراین علم کلام و اعتقادات ماست که بر اساس آن رفتار میکنیم و چگونگی آموزش و پژوهش، معماری و قانونمداری و روابط بینالمللی ما هم ریشه در اعتقادات ما دارد و این یعنی همان علم کلام است که مقام معظم رهبری(دام عزه) بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردند و آن که هر وزارتخانهای باید پیوست فرهنگی داشته باشد. بهعنوان مثال حتی قبرستانها که نماد دین و آیین هر مکانی است و از قبرستان میتوان فهمید طرف قبله کدام است. باور یعنی ایمان و منشأ آن علم و معرفت است که حالا یا اکتسابی است یا غیراکتسابی. تمدن اسلامی که از ظهور اسلام است را در چندعصر ذکر کردهاند1-عصر دعوت یا آغاز حرکت یعنی زمانیکه پیامبر(ص) مبعوث شد و همه را دعوت کرد.2-عصر تشکیل حکومت یا همان مدینةالنبی شهر اسلامی که قوانین اسلامی در آن عملی شد.3- عصر گسترش اسلام و جنگ و دفاع در مقابل ایران و روم بود.4-عصر یکی شدن تمدن اسلامی با تمدنهای دیگر اینجا بهنحوی به اسلام تهاجم فرهنگی شد و هم نظامی بود و هم فرهنگی و اینکه اسلام رشد پیدا کرد و گسترش پیدا کرد و نهضت ترجمه با هدف تغییر فرهنگ اسلامی بود درحالیکه اسلام آن رادر درون خودش هضم کرد5-عصر خودجوشی تمدن اسلامی و خود اسلام پاگرفت و خیلی از علوم اسلامی در آن زمان رشد کرد مثل قانون ابنسینا6- عصر شکوفایی فرهنگ عمیق اسلامی و ادبیات عرفانی و درعینحال حالی که علومی مثل ریاضی و طب گسترش پیدا کرد علوم عرفانی هم گسترش پیدا کرد و تمدنی که یک بعدی رشد کند ارزشی ندارد 7- عصر هنر و معماری که خودش بخشی از تمدن است و نماد و سمبل تمدن همین معماری است. 8- عصر رکود تمدن اسلامی از زمانیکه جنگهای صلیبی شد مغولها حمله کردند کتابخانهها را آتش زدند و همهجا را تخریب کردند و فرهنگ خودشان را غالب کردند و همین مغولها که وحشیترین قوم بودند عراق را گرفته و خلافت اسلامی را تضعیف کردند و در نهایت همه مسلمان شدند.9-عصر خیزش جهان اسلام در این دوره بالاخره هم افرادی هم حکومتهایی خواستند غلبه کنند بر مغولها و تا حدودی رکود را از بین ببرند 10- عصرآغاز رکود مرحله دوم که از زمان صفویه و قاجار استعمار جدید آمد و همه کشورهای اسلامی مستعمره کشورهای غربی شدند بیشتر از جهت فرهنگی غلبه میکردند11-عصر دعوت برای بازگشت به عصر اسلام و دوره بیداری اسلامی و تمدن نوین اسلامی کسانی مثل اسدآبادی و درنهایت امامخمینی که بحث ولایتفقیه را مطرح کرد و بعد از پیروزی اسلامی بهعنوان تمدن نوین مطرح میشوند. ایشان عرض کردند: حکومت علوی پنجساله چه چیزهایی دارد که میتواند الگو باشد؟ مخصوصاً مبانی کلامی آن حکومت که بر مبنای توحید بود . بالاترین شعار حکومت علی (علیهالسلام) همان عدل بود و عدالت یعنی تقسیم همه فرصتها بهطور عادلانه در بین مردم یعنی در فضای عدالت امنیت ایجاد شود و هم رشد کند و رشد و کمال و قرب الیالله هدف اصلی از خلقت انسانهاست و نوع زندگی سادهزیستی و ظلمستیزی، آزادیخواهی و معنویت هم نباید فراموش بشود.امام علی با عدالت رفتار خودش زمینه را برای رشد و پیشرفت جامعه فراهم کرد و پیشرفت ما را بهاشتباه نیندازد. اگر پیشرفت باشد معنویت ،دینداری و اخلاق نباشد ارزشی ندارد. تمام زندگی وسیله و ابزاری برای رسیدن به قرب الهی است این فرق تمدن اسلامی با همه تمدنهای جهان است. تمدن نوین اسلامی باید نوآوری، ابتکار داشته باشند.در حکومت امام علی(علیه السلام) روابط استاندار فرماندار با رعیت، امنیت، علم و مراکز علمی و ...چگونه بود؟ و او اینگونه میتواند الگو باشد در جهان اسلام نمونههای بارز آن امامخمینی است که تفکری برخاسته از تفکر علی (علیهالسلام) را دارد.خلاصه اینکه اگر درحکومت و زندگی ما دولت و همه ارکان دولت ما بر محور توحید عمل کنند تمدن اسلامی شکل میگیرد همانطور که حضرت علی(علیه السلام) تمام محور زندگیاش خدا بود.