بررسی نظریه حق الطاعة و برائت عقلی ( با رویکرد ثمرات عملی این دو نظریه)
تطبيق بين دوقاعده قبح عقاب بلا بيان و حق الطاعه با ديدگاه عقلي و نقلي و پاسخ به اشكالات آنها در پنج بخش پيگيري مي شود. پيش از مرحوم وحيد بهبهاني صراحتي در بيان قاعده قبح عقاب بلا بيان در نصوص نيست؛ ولي اين امر منجر به بديهي نبودن قاعده قبح عقاب بلا بيان نمي شود. شهيد صدر جمعبندي مي كنند كه؛ اين قاعده در تاريخ تطور علم اصول بوجود آمده است، بنابراين يك حكم عقلي بديهي نيست و البته اين نظر رد شده است. اصل اولي احتياط در برابر ادله برائت شرعي تاب مقاومت ندارد، البته اگر وجوب شرعي احتياط ثابت شود، معارض اين قسم از برائت شرعي خواهد بود. منشاء اشكالات مشهوراصوليون، به طور عمده يكي از اموري دهگانه است،از جمله: عدم تفكيك ميان مولويت ذاتي خداوند كه غير مجعول و غير محدود است و مولويت هاي عرفي كه مجعول بوده، تابع جعل جاعل است... . بنابر مسلك مشهور اصوليون، منجزيت و حجيت تنها از خواص و لوازم ذاتى قطع دانسته؛ عقاب نمودن در جايى كه قطع نباشد را صحيح نمي دانند. شهيد صدر خصوصيت كشف از خارج را ذاتى قطع مى داند و قطع را محرك مي داند پس منجزيت از لوازم انكشاف است نه از لوازم قطع. شهيد صدر حجيت ظن را محتاج جعل يا عارض شدن حالتي خاص مانند انسداد دانسته، مشهور معتقدند ظن كاشف ناقص است و بيان به شمار نمي آيد. شهيد صدر منجّزيت علم اجمالى را، معلق بر عدم احراز ترخيص ظاهرى در هريك از دو طرف مي داند. حق طاعت، عقلا ناشى از لزوم احترام مولى و وجوب رعايت جانب مولويت اوست، از اين جهت فرقى بين عاصى و متجرى نيست. فقيه در مسلك حق الطاعه به عنوان عام ترين اصل عملي ، احتياط مي كند مگر قطع به عدم تكليف داشته باشد؛ ولي از نظر مشهور برائت عام ترين اصل است و از آن دست بر نمي دارد مگر در مواردي كه قطع به تكليف و يا عدم آن دارد . جاهل قاصر طبق قاعده قبح عقاب بلا بيان مصون از عقاب هستند؛ اين ديدگاه خلاف ديدگاه شهد صدر است.
- : سطح3
- : فقه و اصول