جايگاه حضرت فاطمه (س) در منابع اهل تسنن

شناسه محتوا : 161

1393/12/19

تعداد بازدید : 329

چكيده بسياري از دانشمندان اهل تسنن درباره حضرت فاطمه زهرا(س) قلم زده‏ و گزارش­هايي در احوال و زندگاني آن حضرت ارائه کرده­اند و سخناني از رسول خدا(ص) را درباره آن حضرت ثبت نموده­اند. از بررسي روايات به دست آمد كه هيچ­گونه ذم يا خرده­گيري درباره حضرت زهرا (س )يافت نمي­شود و همه به آن حضرت احترام گذاشته‏اند و مدح هايي درباره آن حضرت ثبت كرده‏اند و نتوانسته‏اند بر وجود مباركش خدشه يا ايرادي وارد كنند. حتي برخي از نويسندگان وقايع تلخ پس از رحلت پيامبر(ص) را گزارش كرده‏اند و نتوانسته‏اند نسبت به اهانت‏هاي وارد بر آن حضرت و بي­وفايي امت اسلام و كوتاهي در حق اهل بيت پيامبر(ص)، بي­تفاوت باشند. اين مقاله به سبب محوريت وجود مبارک آن حضرت، احوال و جايگاه ايشان را در منابع اهل تسنن بررسي و عرضه نموده است. کليدواژه حضرت فاطمه زهرا، اهل تسنن، منابع حديثي، سيره معصومين
1)طرح مسئله
منابع حديثي اهل تسنن شامل کتاب­هاي تاريخي، سيره، شرح حال، جوامع حديثي، معجم­هاي احاديث و ... از قرن دوم هجري تاکنون داراي احاديث و گزارش­هايي درباره رسول­الله، اهل­بيت، همسران، منسوبان و اصحاب آن حضرت هستند. چهره تابناک و نوراني اهل­بيت رسول­الله (ص) که طبق حديث شريف کساء محور و کانون آن حضرت فاطمه زهرا (س) است، در منابع حديثي اهل تسنن مي­درخشد و علي­رغم منع ثبت و روايت حديث به­ويژه احاديث فـضايل اهل بيـت در زمان خلفا مشاهده مي­شود که روايات درباره فضايل و ويژگي­هاي آن حضرت در اين منابع کم نيست. سؤال اين است که با وجود منع نقل و ثبت حديث و رواج جعل چگونه است که خرده­گيري و ذم درباره آن حضرت مشاهده نمي­شود؟

اين مقاله احاديث و روايات موجود در منابع حديثي اهل تسنن را بر حسب موضوع درباره حضرت فاطمه زهرا (س) عنوان­بندي و ارايه کرده است.

2) معرفي حضرت زهرا(س)
فاطمه دختر رسول الله (ص) سيدة نساءالعالمين آخرين دختر حضرت خديجه بنت خويلد (س) و پيامبر (ص) بود (کاتب واقدي، بي­تا: ج8، ص19). در كتابهاي اهل تسنن در كوچكتر بودن حضرت زهرا و رقيه خواهر آن حضرت اختلاف نظر است، لكن ابن عبدالبر، ابن­اثير و عسقلاني معتقدند كه آن حضرت خردسال‏ترين دختران پيامبر (ص) بود (ابن­عبدالبر، 1415ق: ج 4، ص448؛ ابن­اثيرجزري، 1415ق: ج7، ص216؛ عسقلاني، 1415ق: ج8، ص262). آن حضرت در سن 41 سالگي رسول خدا در مكه به دنيا آمد و در تاريخ ولادتش ميان صاحبان كتاب‏ها اختلاف نظراست، لكن اين سال صحيح‏تر است (همان).

فاطمه (س) مكنّا به «ام ابيها» (ابن­اثير جزري، 1415ق: ج7، ص216) و ملقّب به «زهراء» بود (عسقلاني، 1415ق: ج 8، ص262).

رسول خدا (ص)، فاطمه (س) را در اوايل محرم سال دوم پس از هجرت، پس از جنگ احد به ازدواج علي بن ابيطالب (ع) در آوردند. نيز گفته شده است كه ازدواج آن دو چهار ماه ونيم پس از ازدواج پيامبر (ص) با عايشه بود. سن مبارکش هنگام ازدواج پانزده سال و پنج ماه و سن علي بيست و يکسال و پنج ماه بود (ابن­عبدالبر، 1415ق: ج4، ص448؛ ابن­اثيرجزري، 1415ق: ج7، ص216؛ عسقلاني، 1415ق: ج8، ص262). علي (ع) مالي نداشت و مهريه فاطمه (س) به پيشنهاد رسول خدا (ص) زره علي بن ابي طالب بود كه پيامبر از غنائم جنگ بدر به او بخشيده بود، پس حضرت علي (ع) زره خود را صَداق فاطمه (س) قرار داد كه حدود 480 درهم ارزش داشت و پـيامبر (ص) فرمود كه با يك سوم بهاي آن عطريات خريداري شود (کاتب واقدي، بي­تا: ج8، صص22-20؛ ابن عبدالبر، 1415ق: ج4، ص 448؛ ابن­اثيرجزري، 1415ق: ج7، ص216؛ عسقلاني، 1415ق: ج8، ص263).

ابن­اثير نقل مي­‏كند كه فاطمه (س) گريست، رسول الله (ص) فرمود: «مالكِ تبكين يا فاطمة! فوالله لقد أنْكحتك أكثرهم عِلماً و أفضلهم حلماً و أوّلهم سلماً»(ابن­اثير جزري، 1415ق: ج7، ص216): چرا گريه مي‏كني! بخدا قسم ترا به ازدواج فردي درآوردم كه از همه عالم‏تر و صبورتر است و اول فردي است كه اسلام آورد. رسول خدا (ص) براي ايشان دعا فرمود: «اللهم بارك فيهما و بارك عليهما و بارك لهما في نسلهما» (همان، ص217؛ عسقلاني، 1415ق: ج8، ص265) بار خدايا در ميانشان بركت ده و بر آنها بركت نازل فرما و در نسل ايشان بركت بده. رسول­خدا (ص) به فاطمه (س) فرمود: جز اين نمي­خواستم که تو را به بهترين اهلم (فرد از خانواده­ام) مزدوج کنم (کاتب واقدي، بي­تا: ج8، ص24).

ابن ابي الحديد مي­‏نويسد: ازدواج علي با فاطمه زماني رخ داد كه خداوند به شهادت ملائكه آنها را به عقد يكديگر درآورد (ابن ابي­الحديد، 1383ق: ج9، ص139).

ثمره اين پيوند حسن، حسين، ام كلثوم و زينب عليهم السلام بودند (کاتب واقدي، بي­تا: ج8، ص26؛ ابن عبدالبر، 1415ق: ج4، ص448) و علي (ع) هرگز در حيات فاطمه (س) ازدواج ديگري نكرد (ابن­عبدالبر، همان). نسل رسول خدا (ص) فقط از طريق فاطمه (س) است (عسقلاني، 1415ق: ج8، ص263).

3) شأن و منزلت حضرت فاطمه(س)
مقام و منزلت حضرت زهرا(س) از نقل­هاي فوق مشهود است. اينکه پيامبر خدا(ص) شخصيتي که معصوم است و از روي هوا و هوس سخن نمي­گويد(النجم،3)، هـمسر اين دخترش را عالم­ترين، بهترين خاندانش و اول مسلمان انتخاب مي­کند، علي­رغم اينکه از ثروتمندان و سرشناسان قوم به خواستگاري زهرا (س) آمده بودند و پيامبر نپذيرفته بودند، نشانه جايگاه معنوي و عالم بودن و بهترين بودن حضرت فاطمه (س) است. در حالي­ که پيامبر درباره ساير دخترانش چنين حساسيتي نداشت[1].

هنگامي كه رسول خدا (ص) براي مباهله با اهل كتاب حاضر شد، آيه شريفه زير نازل گرديد: «... فقل تعالوا ندع أبنآءنا و ابْنآئكم و نسآئنا و نسآئكم و انفسنا و انْفسكم...» (آل عمران، 61) (بگو بياييد فرزندانمان و فرزندان شما، و زنان ما و زنان شما و خود ما و خود شما را بخوانيم...). آنگاه رسول خدا (ص) فاطمه و علي و حسنين را همراه برد و فرمود: «اللّهُم هؤلاء أهلي» (حاکم نيشابوري، 1411ق: ج3، ص15). رسول اللّه (ص) كسي از همسران خويش را نبرد، بلكه از ميان زنان فقط فاطمه (س) را همراه برد؛ بنابراين فاطمه مصداق «نسائنا» بود.

انس بن مالك مي­‏گويد: رسول خدا (ص) مدت شش ماه براي رفتن به نماز صبح از كنار خانه فاطمه عبور مي­‏كرد و مي­‏فرمود: «الصلاة يا أهل بيت محمد، انّما يريد الله ليُذهـب عنكـم الرجـس أهل البـيت و يطهـّركم تطهيرا» (الاحـزاب، 33) به­درسـتي كه خداوند مي­‏خواهد تا پليدي را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاك پاكيزه نمايد.

ام­سلمه مي­‏گويد: آيه «انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت» (الاحزاب، 33) در خانه من نازل شد پس رسول خدا (ص) به دنبال فاطمه و علي و حسن و حسين فرستاد و فرمود: «هؤلاء أهلي». عرض كردم يا رسول الله! آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: تو به خيري (حاکم نيشابوري، 1411ق: ج3، ص146؛ ابن­اثير جزري، 1415ق: ج7، ص218؛ عسقلاني، 1415ق: ج8، ص265؛ سيوطي، 1411ق: ج5، ص198).

4) جايگاه حضرت زهرا(س) نزد رسول خدا(ص)
محبوب‏ترين فرد نزد پيامبر(ص)، فاطمه (س) بود (ابن­اثير جزري، 1415ق: ج7، ص218). اين علاقه نه تنها به سبب نسبت پدر و فرزندي بلكه به سبب جايگاه و مقام حضرت زهرا (س) بود، زيرا رسول خدا (ص) داراي چند فرزند دختر بود.

از علي بن ابي­طالب (ع) نقل شده است كه فرمود: از رسول خدا پرسيدم كدام­يك از ما نزد شما محبوب‏تر است، من يا فاطمه؟ فرمود: «فاطمه أحبّ الي منك و أنت أعزّ علي منها» (همان، ص219): نزد من فاطمه محبوب‏تر است و تو عزيزتري. ابن­عباس نقل كرده است كه هرگاه پيامبر از سفر باز مي­‏گشت، به ديدار دخترش فاطمه مي­‏رفت (همان؛ ابن­عبدالبر، 1415ق: ج4، ص449).

جميع بن عمير تيمي مي­گويد که نزد عايشه رفتم و از او پرسيدم: پيامبر(ص)چه کسي را بيش از همه دوست مي­دارد، گفت فاطمه. سؤال شد ازمردان چه کسي را؟ گفت: همسرش را (ابن­اثير جزري، 1415ق: ج7،ص219).

طبراني و ابن­اثير به سند خود از اميرالمؤمنين (ع) روايت مي­‏كنند كه فرمود: رسول خدا (ص) به فاطمه فرمود: «انّ الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك»، (خداوند با خشم تو خشمناك و از رضايت تو خشنود مي­‏گردد) (طبراني، 1404ق: ج22، ص402؛ ابن­اثيري جزري، 1415ق: ج7، ص219؛ عسقلاني، 1415ق: ج8، ص266).

ابن عباس و ديگران نقل كرده‏اند كه رسول خدا (ص) چهار خط بر روي زمين كشيد و فرمود: آيا مي­‏دانيد كه اين خطوط چيست؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر مي­دانند. سپس فرمود: برترين زنان بهشت خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد و مريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم هستند. رسول خدا (ص) با عباراتي شبيه اين گفتار فاطمه (س) و مادر گرامي­‏اش خديجه كبري (س) را ستوده است، از جمله فرموده است: «حسبك من نساء العالمين مريم، خديجة، فاطمة و آسية» بهترين زنان عالم، مريم، خديجه، فاطمه و آسيه هستند. «سيدات نساء أهل اْلجنَة أربع: مريم و فاطمة و خديجة و آسية»، سرور زنان بهشت چهار تن هستند: مريم، فاطمه، خديجه و آسيه، «خير نساء العالمين أربع: مريم بنت عمران، آسية بنت مزاحم، خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمّد» (بهتـرين زنان بهـشت چـهار تن مي­‏باشند: مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم، خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد(ص)) (ابن­عبدالبر، 1415ق: ج4، ص451؛ طبراني، 1404ق: ج 22، ص402؛ عـسقلاني، 1415ق: ج8، ص264).

رسول خدا (ص) بارها با عباراتي نظير يكديگر فرمود: فاطمه پاره تن من و نور ديده من و ميوه قلب من است؛ هر كه به او بدي كند، به من بدي كرده و هر كه او را مسرور گرداند، مرا شاد كرده است. او اولين فرد از خاندان من است كه به من ملحق مي­‏شود. ايشان درباره فاطمه و همسر و فرزندانش فرمود: بار خدايا مي‏داني كه اينان اهل بيـت من و عزيزترين افراد نزد من هستند. پس دوست بدار هر كه ايشان را دوست مي­‏دارد و دشمن بدار هر كه ايشان را دشمن بدارد و ياري فرما هر كه ايشان را ياري نمايد (کحاله، 1404ق: ج4، ص125).

زيد بن أرقم مي­‏گويد: رسول الله (ص) به فاطمه و خانواده او فرمود: هر كه با شما دشمني و جنگ داشته باشد، با او دشمنم و مي­جنگم و هر كه با شما در صلح و آرامش باشد با او در صلح و آرامش هستم (عسقلاني، 1415ق: ج8، ص266).

اين دو همسر جوان با سختي و تنگدستي زندگي کردند. كارهاي سنگين خانه، آرد كردن و نان پختن، دستهاي حضرت زهرا (س) را آزرده بود. اميرالمؤمنين (ع) به وي فرمود كه نزد رسول اللّه (ص) برو و خدمتكاري طلب نما. فاطمه (س) ناچار نزد آن حضرت رفت و پس از مدتي درنگ، خواسته خويش را بر زبان آورد. پيامبر (ص) فرمود: در شرايطي كه اصحاب صفّه محتاجند، چيزي نمي­‏توانم بدهم. پس از آن كلماتي را كه جبرئيل (ع) براي آن حضرت آورد، به فاطمه (س) هديه کرد و فرمود: براي آنكه فضيلتي از تو فوت نشود، ذكر و تسبيحي به تو تعليم مي­‏دهم كه كمك و ثواب تو باشد و آن عبارتست از: 33بار سبحان­الله، 33بار الحمدلله و 34 بار الله اكبر (کاتب واقدي، بي­تا: ج8، ص25؛ عسقلاني، 1415ق: ج8، ص267).

بديهي است که حضرت زهرا (س) براي رسول خدا (ص) بسيار عزيز بود، به همين سبب پيامبر(ص) چيزي به دخترش عطا کرد که براي او مفيدتر از خدمتکار باشد، يک هديه و کمک معنوي. به تجربه برايمان ثابت شده است که اين ذکر خستگي را از انسان مي­زدايد و به توان و وقت ما برکت مي­دهد.

5) حضرت فاطمه (س) در كلام همسران رسول الله (ص)
فضايل و مناقب فاطمه (س) چنان بي­‏شمار است كه حتي عايشه نيز نتوانسته است از ذكر آن خودداري كند و مي­‏گويد: «كسي را در گفتار و كلام شبيه‏تر از فاطمه به رسول الله (ص) نديدم». هرگاه بر آن حضرت وارد مي­‏شد، پيامبر (ص) او را مورد لطف قرار مي­‏داد و به پيشوازش مي­‏رفت و در كنار او مي­‏نشست. عايشه مي­‏گويد: «كسي را راستگوتر از فاطمه نديدم مگر فرزندانش را» (ابن عبدالبر، 1415ق: ج4، ص450).

اين گفته­ها تصديق الهي درباره پيامبر (ص) را در ذهن مي­آورد که فرمود: «ما ينطق عن الهوي» (النجم،3) و«لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة...»(الاحزاب،21).

عايشه گفت: هرگز كسي را با فضيلت‏تر از فاطمه جز پدرش نديدم (عسقلاني، 1415ق: ج8، ص264).

جُميع بن عُمير مي­­‏گويد: از عايشه پرسيدم، چه كسي نزد رسول الله (ص) محبوب‏تر از همه بود؟ گفت: فاطمه. گفتم از مردان؟ گفت: همسرش (همان).

ام­سلمه مي­‏گويد: فاطمه نزد پيامبر(ص) آمد، آن حضرت به او چيزي فرمود كه فاطمه گريست. سپس مطلبي فرمود كه فاطمه خنديد. از او در اين باره سؤال كردم، گفت: رسول خدا (ص) به من خبر داد كه امسال رحلت خواهد فرمود، پس گريه كردم، سپس فرمود: «ما يسرّك أن تكوني سيدة نساء اهل الجنة»، پس خنديدم (ابن اثير جزري، 1415ق: ج7، ص219).

از عايشه نقل شده كه گفت: فاطمه آمد، قدم برمي­‏داشت مانند قدم برداشتن رسول خدا. پيامبر فرمود: «مرحبا بإبنتي» سپس سمت راست آن حضرت نشست، پس پيامبر رازي با او در ميان نهاد و او گريه كرد. سپس رازي به او گفت كه او خنديد (کاتب واقدي، بي­تا: ج8، ص27؛ عسقلاني، 1415ق: ج8، ص265) .

عايشه مي­گويد: فاطمه براي طلب ميراث خود نزد ابوبکر آمد و فدک را طلب کرد، ابوبکر گفت: پيامبر فرمود: «لانورث ما ترکنا صدقة» فاطمه (س) از اين پاسخ غضبناک شد و بعد از وفات پيامبر شش ماه زندگي کرد(کاتب واقدي، بي­تا: ج8، ص28).

6) حضرت فاطمه (س) در كلام اصحاب رسول الله (ص)
1-6) شأن حضرت زهرا و خانواده
ابن عباس مي­‏گويد: حسن و حسين بيمار شدند. رسول خدا با علي در ميان مردم بيـماري آنها را ياد كرد. پس گفتند: اي ابوالحـسن (علي)! چرا براي فرزندانت نذر نمي­‏كني. علي و فاطمه و فضّه خدمتكار ايشان نذر كردند كه سه روز روزه بگيرند. حسـنين بهبود يافتند. چـيزي براي خوردن در خانه يافت نمي­‏شد. علي از شمعون يهودي سه صاع جو قرض كرد و فاطمه آن را آرد كرد و پنج قرص نان به تعدادشان پخت. هنگام افطار در برابرشان بود كه فقيري نزد ايشان آمد و گفت: السلام عليكم أهل بيت محمد. مسكيني از مساكين مسلمانان هستم. مرا سير كنيد كه خدا شما را از خوراكيهاي بهشت سير كند. سهم افطار خود را به مسكين دادند و اين برنامه سه روز تكرار شد و هر بار ايشان با آب افطار كردند و در نوبت دوم يتيمي و در روز سوم اسيري به ايشان مراجعه كرد. پس از آن از شدت ضعف و گرسنگي، علي (ع) حسنين را نزد رسول الله (ص) برد. سوره انسان (دهر) توسط جبرئيل (ع) به عنوان هديه به اهل بيت بر پيامبر (ص) نازل شد(زمخشري، 1407ق: ج4، ص670).

2- 6) رقت قلب
اَنَس مي­‏گويد: فاطمه به من گفت: اي أنس چگونه قلبهايتان طاقت آورد كه خاك بر پيكر رسول خدا بريزيد؟!(ابن­اثير جزري، 1415ق: ج7، ص221)، سپس گريه کرد و در فراق پدر شعر سرود. فاطمه نزد قبر پيامبر (ص) ايستاد، مشتي از خاک قبر برداشت و آن را بر چشمهايش گذاشت و گريه کرد و شعر سرود (کحاله، 1404ق: ج4،ص113).

3- 6) حق خواهي
بلاذري مي­نويسد: فاطمه (س) به ابوبکر گفت: رسول خدا (ص) فدک را به من بخشيد. علي بن ابي طالب (ع) بر اين گفته شهادت داد. ابوبکر شاهد ديگري خواست. ام­ايمن شهادت داد. ابوبکر گفت: اي دختر رسول خدا مي­داني که شهادت دو مرد يا يک مرد و دو زن پذيرفته است. فاطمه (س) مجلس را ترک کرد. در روايت ديگري آمده است که ام­ايمن و رباح خدمتکار پيامبر (ص) شهادت دادند و ابوبکر نپذيرفت و گفت: شهادت يک مرد و دو زن لازم است (بلاذري، بي­تا: ص44).

4-6) آمادگي براي لقاء الله
سلمي نقل مي­کند که فاطمه (س) در بستر افتاد و روز وفاتش علي (ع) براي حاجتي از منزل بيرون رفت. فاطمه به من گفت: اي مادر برايم آب بريز تا خود را بشويم. براي او آب ريختم و خود را خوب شست، سپس فرمود: لباس جديدم را بياور. لباس را براي آن حضرت آوردم. سپس فرمود: رختخواب مرا در وسط اتاق بيانداز. در رختـخواب قرار گرفت و رو به قبله شد، سپس فرمود: اي مادر! من الان قبض روح مي­شوم، خودم را غسل داده­ام، هيچ فردي لباس مرا در نياورد. فاطمه (س) رحلت فرمود. علي(ع) آمد و اين خبر را به او دادم (کاتب واقدي، بي­تا: ج8، ص27).

عمرة بنت عبدالرحمن مي­گويد: عباس بن عبدالمطلب بر فاطمه دخت رسول الله (ص) نماز گزارد، او و علي و فضل بن عباس وارد قبرش شدند (همان، ص29).

جابر از محمد بن علي ـ امام باقر(ع) ـ نقل مي­کند که فاطمه (س) در شب دفن شد(همان).

7) نقل حديث رسول الله (ص)
حضرت زهرا (س) از اصحاب و راويان رسول الله (ص) است و از آن حضرت، همسر و دو پسرش (حسنين)، عايشه، ام­سلمه، سلمي ام­رافع و انس روايت كرده‏اند و فاطمه بنت حسين و ديگران نيز به صورت مرسل از آن حضرت روايت كرده‏اند (عسقلاني، 1415ق: ج8، ص262).

1-7) طبراني به سند خويش از امام حسين بن علي (ع) از مادرش فاطمه (س) روايت مي­‏كند كه فرمود:

«رسول خدا (ص) شب عـرفه نزد ما آمد و فرمود: خداوند به همه شما مباهات مي­‏كند و همه شما به ويژه علي را مي­‏بخشد. اين را به سبب اينكه فرستاده خداوند به سوي شما هستم مي­‏گويم، نه به سبــب علاقه خـويشاوندي. اين جبرائيل است خبر مي­‏دهد كه سعيد به تمام معناست هر كه علي را در حيات و مماتش دوست بدارد، و شقي (بدبخت) به تمام معناست هر كه علي را در حيات و بعد از موتش، دشمن بدارد» (طبراني، 1404ق: ج22،ص415).

2-7)طبراني به سند خود از عكرمه از ابن عباس از حضرت فاطمه (س) روايت مي­كند كه رسول خدا (ص) فرمود:

 

پيامبر (ص) فرمود: خبر رحلتم به من داده شد. فاطمه گريه كرد. رسول خدا (ص) فرمود: گريه نكن! تو اولين كسي هستي كه به من ملحق مي­‏شوي. ابن­عباس گويد: به او(فاطمه) گفتم: ديدم گريه كردي، و سپس خنديدي. فاطمه گفت: پيامبر (ص) به من فرمود: زمان رحلتش فرا رسيده، من گريه كردم. فرمود: گريه نكن، تو اولين كسي هستي كه به من مي­‏پيوندي، و من خنديدم (همان).

 

3-7) كاندِهلَوي گفتار فاطمه (س) را بعد از دفن رسول الله(ص) به اَنَس در كتابش ذكر كرده است (کاندهلوي، 1394ق: ج2، ص435).

ابن اثير به نقل از فاطمه بنت حسين (ع) از فاطمه(س)روايت مي‏كند كه فرمود: «كان رسول اللَّه (ص) إذا دخل المسجد صلّي علي محمد و سلّم و قال ربّ اغفرلي ذنوبي و افتح لي ابواب رحمتك و إذا خرج صلّي علي محمد وسلّم و قال رب اغفر لي ذنوبي و افتح لي أبواب فضلك»، رسول خدا (ص) هرگاه وارد مسجد مي­‏شد بر محمّد صلوات و درود مي­‏فرستاد و مي­‏فرمود: پروردگارا گناهانم را ببخش و درهاي رحمتت را به رويم بگشاي، و هرگاه خارج مي‏شد، مي­‏فرمود: بار خدايا گناهانم را ببخش و درهاي فضلت را به رويم باز كن (حنبل، بي­تا: ج6، ص282؛ ابن­اثير جزري، 1415ق: ج5، ص524؛ طبراني، 1404ق: ج22، ص423).

8) حضرت زهرا(س) پس از رحلت پيامبر(ص)
1-8) احمد حنبل نقل مي­‏كند: (پس از رحلت پيامبر(ص)) فاطمه (س) به ابوبكر گفت: «أخبرني رسول الله (ص) انّي اول أهله لحوقاً به» پدرم به من فرمود: اولين فرد از خانواده که به ايشان مي­پيوندد، من هستم (حنبل، بي­تا: ج6، ص283).

2-8) پس از رحلت رسول خدا (ص)، حزن و اندوه بر زهرا (س) مستولي شد. جبرئيل نزد آن حضرت مي­‏آمد تا هم­صحبت او شود و او را تسلي دهد و از احوال رسول­الله (ص) و جايگاه ايشان و وقايعي كه براي فرزندانش اتفاق خواهد افتاد، فاطمه (س) را با خبر كند. علي (ع) آن گفتار را مي­‏نوشت و بدين­ترتيب مصحف فاطمه تهيه شد.

مصحف در ميان مسلمانان به معناي قرآن بوده است، اما اين مصحف، قرآن و حلال و حرام آن نيست، بلكه علم وقايع آينده است (کحاله، 1404ق: ج4، ص128).

3-8) بر اساس گفتار علماي اهل سنت، رسول خدا (ص) در زمان حيات خود فدك[2] را به فاطمه (س) بخشيد و آن سرزمين مدت سه سال در تصرف زهرا (س) بود. پس از رحلت پيامبر (ص) و در آغاز خلافت، خليفه اول فدك را تصرف نمود (ابن ابي­الحديد، 1383ق: ج19، ص2).

4-8)طبري به سند خود از عروه و او از عايشه نقل مي­‏كند كه گفت: «انّ فاطمة و العباس أتيا ابابكر يطلبان ميراثهما من رسول اللّه (ص) و هما حينئذ يطلبان أرضه من فدك، و سهمه من خيبر، فقال لهما ابوبكر: أما إنّي سمعت رسول الّله (ص) يقول: لا نورّث، ماتركْنا فهو صدقة. إنّما يأكل آل محمّد في هذا المال و إنّي واللّه لا ادع امراً رأيت رسول اللّه (ص) يصْنعه إلاّ صنعْته. قال: فهجرتْه فاطمةُ. فلم تکلّمه في ذلك حتّي ماتتْ»، فاطمه و عباس نزد ابوبكر آمدند و ارثي را كه از رسول خدا (ص) باقي مانده بود طلب كردند. آن دو، زمين پيامبر در فدك و سهم خيبر آن حضرت را خواستند. ابوبكر به آنها گفت: من از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: ما ارث نمي­‏گذاريم، آنچه مي­‏گذاريم صدقه است. همانا آل محمد از اين مال استفاده مي­‏كنند. به خدا قسم رها نمي­‏كنم كاري را كه رسول خدا (ص) انجام داد، جز اينكه انجام دهم. راوي گويد: فاطمه از ابوبكر دوري گزيد و هرگز با او صحبت نكرد تا از دنيا رفت (طبري، بي­تا: ج3، ص104).

5-8)قضيه سوزاندن درِ خانه حضرت زهرا (س) مطلبي است كه عده‏اي از بزرگان اهل سنت آن را ذكر كرده‏اند:

ابن عبد ربه مالكي مذهب در كتابش آورده است: ابوبكر، عمربن خطاب را فرستاد تا علي و كساني كه بيعت نكرده بودند را از خانه فاطمه بيرون بياورد و گفت، اگر اِبا كردند با آنها قتال كن. چون بيرون نيامدند عمر آتش آورد تا خانه فاطمه را بسوزاند (ابن عبدربه، 1404ق: ج3، ص63 و ج2، ص443). طبري در تاريخ خود مي‏گويد: عمر به منزل علي آمد و در آن خانه طلحه و زبير و جماعتي از مهاجران بودند. عمر گفت: به خدا قسم البته خانه را بر شما آتش مي‏زنم مگر آنكه بيرون بياييد (طبري، بي­تا: ج2، ص443). ابن قتيبه نوشته است: جمعي از متخلفين - از بيعت با ابوبكر - در خانه فاطمه دختر پيغمبر اطراف علي جمع شدند. ابوبكر عمر را فرستاد كه ايشان را بياورد. عمر به در خانه فاطمه آمد و فرياد زد بيرون بياييد و با خليفه رسول خدا بيعت نماييد؛ اگر اطاعت نكنيد قسم به خدايي كه جانم در دست اوست اين خانه را با هركه در آن هست آتش مي‏زنم. به عمر گفتند فاطمه دختر پيامبر در خانه است. گفت ولو در خانه، دختر پيغمبر باشد (ابن قتيبه، 1322ق: ص3). طبراني نقل كرده است: ابوبكر و عمر به طرفدارانشان دستور دادند تا به خانه فاطمه هجوم ببرند (طبراني، 1404ق: ج1، ص62). يعقوبي مي‏نويسد: به خانه (خانه فاطمه (س)) هجوم بردند، محسن را كشتند و فاطمه را مجروح كردند (يعقوبي، 1413ق: ج2، ص126).

ابن­ابي­الحديد نيز گفتاري مشابه دارد كه ترجمه آن چنين است: عمر با مرداني از انصار و چند تن از مهاجران به طرف خانه فاطمه (س) رفت و گفت: قسم به آنكه جانم در دست اوست اگر براي بيعت از خانه بيرون نياييد خانه را با افراد آن مي‏سوزانم. فاطمه (س) رحلت فرمود در حالي كه خشمگين بود (ابن­ابي­الحديد، 1383ق: ج2، ص20). شهرستاني با همه تعصبش در كتاب خود، گفتار نَظّام از بزرگان معتزله را نقل كرده كه گفته است: «إنّ عمر ضرب بطن فاطمة، يوم البيعة حتّي اَلقت الجنين من بطنها و كان يصيح احرقوا دارها بمن فيها، و ماكان في الدّار غير علي و فاطمة و الحسن و الحسين»، عمر بن خطاب چنان فاطمه را بزد كه فرزندش سقط شد و عمر فرياد زد: خانه را با هر كه در آن است بسوزانيد و در خانه جز علي و فاطمه و حسن و حسين كسي نبود (شهرستاني، 1367: ص57).

عمر رضا كحاله نيز قضيه غصب فدك و سوزانيدن در خانه فاطمه (س) رانوشته است (کحاله، 1404ق: ج4، صص118- 114).

بعد از وفات پيامبر (ص) هرگز خنده بر لبان زهرا (س) ديده نشد. آن حضرت بيشتر گريان بود و پيوسته از ظلمي كه بر امت اسلام مي‏رفت، رنج مي‏برد تا به خداي عزوجل پيوست و بدين ترتيب حضرت زهرا(س) اولين فرد از خانواده رسول خدا (ص) بود كه به آن حضرت ملحق شد. هنگامي كه در بستر بود به اسماء بنت عُمَيس فرمود: «زشت مي‏دارم چگونگي حمل جسد زنان را». اسماء گفت: اي دختر رسول خدا (ص) آيا به شما نشان دهم آنچه را در حبشه ديدم؟ آنگاه با برگ و شاخه‏هاي خرما تابوتي درست كرد و پارچه‏اي بر آن انداخت. فاطمه (س) فرمود: «چه زيباست!» و به اسماء سفارش كرد كه در شستن بدن مـباركش به علي (س) كمك كند و اجازه ندهد كسي وارد شود (ابن­اثير جزري، 1415ق: ج7، ص221).

ابن­اثير مي‏نويسد: روايت شده است كه در آخرين لحظات حيات، فاطمه (س) غسل كرد و كفن پوشيد و سفارش كرد كه پس از فوت، علي (ع) كفن را از بدن او خارج نكند و در شب دفن شود، سپس ادامه مي­دهد: صحيح اين است که علي و اسماء او را غسل دادند، والله اعلم(همان). علي بن ابي طالب بر بدن آن حضرت نماز گزارد. نيز گفته شده است كه عباس نمازگزارد (همان).

حضرت زهرا (س) به دنبال مبارزه‏اش عليه ظالمان و غاصبان تصميم گرفت كه اجازه ندهد بر وي نمازگزارند و از محل دفنش با خبر شوند؛ پس به همسرش وصيت كرد تا بدن مطهرش را شبانه دفن كند.

9) خطبه‏ها و سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام
سخنان كوبنده و خطبه‏هاي بيدار كننده زهرا (س) در پاسخ به ظلم­هايي كه بر آن حضرت و امام و همسرش (علي) روا داشتند و پايمال كردن حقوق ايشان و بي وفايي اهل مدينه نسبت به اهل بيت رسول الله (ص) - كه امانت آن حضرت بودند و آنها را به امت سپرده بود و فرموده بود: «انّي تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي» - و طبق آيه شريفه قرآن، فرمود: «لااسئلكم اجراً الاّ المودّة في القربي» (الشوري، 23)، چنان مشهور است كه جمعي از بزرگان اهل سنت آن را نقل كرده‏اند. از جمله ابن طيفور و ابن ابي الحديد خطبه حضرت زهرا (س) را در كتاب­هايشان نقل كرده‏اند (ابن­طيفور، 1361ق: ص23؛ ابن ابي­الحديد، 1383ق: ج4، ص87). ابن ابي الحديد از جوهري - از موثقين عامه - نقل كرده كه اين گفتار صحيح و ثابت است. سيوطي به نقل از ابن قتيبه مي‏گويد: اين بيانات اصل است، و اين نكته دال بر اين است كه اين گفتار موضوعه نيست. عمر رضا كحاله، خطبه حضرت زهرا (س) را خطاب به ابوبكر و سخنان گله‏مندش از بي وفايي مردم، در پاسخ زناني كه به ديدار آن حضرت آمده بودند، در كتابش آورده است (کحاله، 1404ق: ج4، ص117 و 129).

10) نتيجه
بسياري از دانشمندان اهل تسنن درباره حضرت فاطمه زهرا(س) قلم زده‏اند. از مطالب ذکر شده نتيجه مي­شود که همه اين دانشمندان و نويسندگان به آن حضرت احترام گذاشته‏اند و مدح­هايي درباره آن حضرت ثبت كرده‏اند و نتوانسته‏اند بر وجود مباركش خدشه يا ايرادي وارد كنند، زيرا طهارت و پاکي حضرت زهرا(س) و مقام بالاي آن حضرت نزد خداوند و رسول الله(ص) جايي براي ايجاد خدشه به وجود مبارک آن حضرت نگذاشته است. رفتار و احترام پيامبر(ص) نسبت به حضرت فاطمه (س) بارها و بارها در برابر ديدگان بسياري از اصحاب تکرار شده بود، لذا صديقه طاهره برتر از آن بود که جز مدح بتوانند چيز ديگري درباره­اش بگويند. بنابراين آن حضرت بهترين الگو براي همه زنان عالم است.

 


منابع
× قرآن کريم

× ابن ابي­الحديد، عبدالحميدبن­هبة­الله (1383ق)، شرح نهج­البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، چ 2، بيروت: دار احياء الکتب العربية.

× ابن اثير جزري، علي­بن محمد (1415ق)، اسدالغابه في معرفة الصحابة، تحقيق و تعليق علي محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت: دارالکتب العلمية.

× ابن طيفور، احمد بن ابي طاهر (1361ق)، بلاغات النساء، نجف: مکتبة مرتضويه.

× ابن عبدالبر، يوسف بن عبدالله (1415ق)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، تحقيق و تعليق علي محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت: دارالکتب العلمية.

× ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم دينوري (1322 ق)، الامامة والسياسة، تصحيح و شرح محمد محمود الرافعي، مصر: مطبعه النيل.

× ابن­عبدربه، احمدبن­محمد (1404ق)، العقد الفريد، تحقيق مفيد محمد قميعه، بيروت: دارالکتب العلميه.

× بلاذري، ابوالحسن ، رضوان محمد رضوان(بي­تا)، فتوح البلدان، بيروت: دارالکتب العلميه.

× حاکم نيشابوري (1411ق)، مستدرک علي الصحيحين، بيروت: دارالمعرفة.

× حنبل، احمد بن محمد (بي­تا)، مسند، بيروت: دار صادر.

× زمخشري، محمود بن عمر (1407ق)، کشاف عن حقائق غوامض التنزيل، تصحيح مصطفي حسين احمد، چ3، بي­جا: دارالکتب العربي.

× سيوطي، عبدالرحمن بن ابي­بکر (1411ق)، الدر المنثور، بيروت: دارالکتب علميه.

× شهرستاني، محمدبن­عبدالکريم (1367)، الملل و النحل، تصحيح محمد بن فتح­الله بدران، چ 3، قم: منشورات الشريف الرضي.

× طبراني، سلـيمان بن احمد (1404ق)، المعجم الکبير، تحقيق حمدي عبدالمجيد السلفي، چ­ 2، بيروت: دار احياء التراث العربي.

× طبري، محمد بن جرير (بي­تا)، تاريخ طبري، بيروت: مؤسسه الاعلمي.

× عسقلاني، ابن حجر احمد بن علي (1415ق)، الاصابة في تمييز الصحابة، تحقيق و تعليق عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت: دارالکتب العلمية.

× کاتب واقدي، محمدبن سعد(بي­تا)، الطبقات الکبري، بيروت: دار صادر.

× کاندهلوي، محمد يوسف (1394ق)، حياة الصحابة، بيروت: دار الفکر.

× کحاله، عمررضا (1404ق)، اعلام النساء في عالمي العرب و الاسلام، چ5، بيروت: مؤسسه الرساله.

× يعقوبي، احمدبن ابي­يعقوب (1413ق)، تاريخ، تحقيق عبدالامير نهنا، بيروت: مؤسسه الاعلمي.

 

 

 


--------------------------------------------------------------------------------

[1]- ابوالعاص همسر زينب دخت رسول الله (ص) بود که اسلام نمي­آورد. عثمان بن عفان هم همسر رقيه بود و پس از رحلت رقيه با ام­کلثوم دختر ديگر رسول­الله (ص) ازدواج کرد (طبري، بي­تا: ج 2، ص 14).

[2]- فدك قريه‏اي نزديك مدينه و شامل چندين باغ و بستان بوده است. در فتح خيبر مالكان آن بدون جنگ نصف آن را با رسول الله (ص) صلح كردند كه طبق قوانين اسلام چنين غنيمتي ملك خاص پيامبر(ص) است.