مبانی فقهی استفاده از خون بند ناف
چكيده
با پيشرفت علم پزشكي، استفاده از خون بندناف جهت استحصال سلولهاي بنيادي موجود در آن براي درمان بسياري از بيماريهاي صعبالعلاج و جايگزين نمودن روش جديد درماني با عنوان سلول درماني (پزشكي بازساختي يا ترميمي) و نياز تشكيل بانكهاي فريز اين سلولها براي نگهداري از آنها به چالش مبتلابه جامعه امروز تبديلشده است. از منظر فقهي، چهار نظريه در اين خصوص قابلطرح است: ۱. نظريه جواز مطلق ۲. نظريه جواز مشروط ۳. نظريه ممنوعيت مطلق ۴. نظريه وجوب استحصال و نگهداري. با استناد به شواهد قرآني و روايي و قواعد فقهي، نفي عسر و حرج، اصل برائت، اصل حليت و اباحه، استفاده از سلولهاي بنيادي باهدف درمان آسانتر بيماريها، مشروع شناخته شد و از باب قاعده فقهي «مقدمه واجب، واجب است»، هم ميتوان به وجوب استحصال و نگهداري خون بندناف اذعان داشت. در فقه اهل سنت نيز استخراج سلولهاي بنيادي از خون بند ناف براي مقاصد درماني و تحقيقاتي، جايزمي باشد. قول مالكيت فرزند و ارث به ورثه فرزند از اتقان بيشتري برخوردار بوده وبه جهت ماليت داشتن مورد وصيت نيز واقع مي شود؛ بيع (خريدوفروش) از سوي ولي قهري، حكم جواز دارد و در صورت اعراض والدين از استحصال و نگهداري، اذن مالك حقوقي قابلاعمال است. ماهيت قراردادهاي نگهداري سلولهاي خون بندناف در قالب عقد نامعين و قراردادهاي انتقال اين فرآورده، تحت عنوان عقد صلح ابتدايي قابل انعقاد است.
واژگان كليدي: خون بندناف، سلولهاي بنيادي، فقه ، سلول درماني
- : سطح3
- : فقه و اصول
- : تهران
- : تهران
- : تهران - تهران - مدرسه علمیه تخصصی قبا