بررسي فرقه هاي اكنكار، اوشو و عرفان سرخ پوستي و نقد كلامي آن ها
سختگيري كليسا در مورد نقش علم و دانش براي ابعاد زندگي انسان ـ اعم از فردي و اجتماعي باعث دين زدگي شد و آنان عقل تجربي و علم و دانش را براي همه ابعاد زندگي انسان كافي دانستند ولي در آينده و بعد از گذشتن ساليان دراز در اين خصوص دچار ترديد شدند كه در نتيجه به سمت معنويت گرايي و عرفانهاي كاذب گرايش پيدا كردند كه از مشخصه هاي آنها فقدان خدا و داعيه داري آرامش براي معتقدان به آن بود.
در سرزمين هند شاهد ظهور و افول اديان و مسالك عرفاني گوناگوني هستيم. در سالهاي اخير مكاتبي در هند به وجود آمده اند كه مشابهت هايي با مكاتب قديم هندي دارند و بزرگترين تفاوت اين عرفانها با اديان سابق، تحت تاثير بودن اين مكاتب از جريانات سياسي - فرهنگي غرب و شرق و پيامدهاي جهان مدرنيته و بالاخص آموزه هاي علم متافيزيك اعم از چاكراشناسي، هاله شناسي و... است. در اين راستا سه فرقه اوشو، اكنكار و عرفان سرخپوستي با توجه به مباني تعريف شده خود در جهت نيل به اهداف تعريف شده، چالشهايي را براي حوزه علوم انساني درست مي كنند كه از جمله آن در حوزه دين، به خصوص دين اسلام است كه با اصول تعريف شده اين اديان در تعارض و با اصول عقلي در تناقض است. شناخت اين تعارضها و تناقضها و شناساندن آنها به نسل امروز راهگشاي بسياري از مسائل است.
- : سطح3
- : كلام اسلامي
- : تهران
- : تهران
- : تهران - تهران - مؤسسه آموزش عالی حوزوی قاسم ابن الحسن «علیه السلام»