بررسي فقهي مالكيت معنوي
پژوهش حاضر در پي پاسخ به اين سوال است كه مالكيت معنوي در فقه اماميه چه جايگاهي دارد؟
نگارش مطالب اين مجموعه به روش توصيفي و تبييني انجام شده است؛ از اين رو با جستجو در كتابخانه¬ها و مطالعه و بررسي متون ديني و حقوقي و پژوهش¬هاي همسو و سپس توصيف و تبيين داده¬¬ها و ... اين نتيجه حاصل شد كه: چون حقوق مالكيت معنوي جزء مسائل مستحدثه مي¬باشد و دلائل قطعي فقهي براي صاحبان حقوق مالكيت معنوي وجود ندارد. به خاطر همين فقها در مشروعيت و عدم مشروعيت اين حقوق اختلاف نظر دارند.
آن دسته از فقهايي كه اين حقوق را مشروع مي¬دانند در حكم به مشروعيت اينگونه حقوق بعضي به عرف، برخي به سيره عقلا و بعضي به عقل و ... تمسك كرده¬اند. بعضي هم به قاعده لاضرر و لاضرار و عده¬اي هم با قاعده تسليط.
اما آن دسته از فقهايي كه استناد به اين دلايل را قطعي نمي¬دانستند براي محفوظ ماندن حقوق مبتكران و مخترعان و همچنين ترغيب و تشويق آنها به امر ابداع و اختراع و ... مراحل نهايي براي مشروع دانستن اين گونه حقوق را حكم حكومتي و قانوني حاكم اسلامي مي¬دانند و همگان را ملز م به اطاعت از اين قانون دانستند كه با استفاده از اين حكم حكومتي و قانوني حاكم اسلامي يك حقي را براي مالك حقوق معنوي و مخترعان و متبكران آن قائل شده است كه اين حق انتفاع انحصار به شخص اوست و در هر كشوري بعد از گذشت يك مدّت معين اثر از آن جامعه و عموم خواهد بود و همگان از آن اثر منتفع خواهند شد و در سايه آن مصالح پديد آورندگان، توليد كنندگان و مصرف كنندگان تامين مي¬شود و در صورتي كه اين دور انديشي براي صاحبان حقوق نباشد منافع مادي و اقتصادي امور فكري در دست تكثيركنندگان و تقليد كنندگان قرار گيرد. چه بسا دانش در دنياي تجارت به «اسرار تجاري» مبدل گردد.
- : سطح3
- : فقه و اصول
- : مازندران
- : بابل
- : الزهراء«س»