اصل اولی عقلی در شبهات بدوی
مباني فقهي فقيه از مباني اصولي او نشأت مي¬گيرد؛ اگر مباني اصولي فقيهي كاربردي باشد، استنباط حكم شرعي براي او آسان¬تر است. يكي از مسائل علم اصول شناسايي اصل اولي عقلي در شبهات بدوي است؛ در مسئله دو ديدگاه وجود دارد، به عبارتي حصر عقلي و درك عقل عملي است.
نظر اول: مسلك قبح عقاب بلا بيان: مشهور عالمان اصولي معتقدند كه هنگام شك در اصل تكليف است اصل براءت عقلي جاري است؛ مهم¬ترين دليل بر اين ادعا استشهاد به عرف¬هاي عقلايي است؛ طبق اين نظر مولا فقط نسبت به تكاليف قطعي حق طاعت دارد. منجزيت را از لوازم قطع مي¬دانند؛ و براي منجزيت ظنون بايد دليل بياورند.
نظر دوم: مسلك حق طاعت: در شبهات بدوي اصل احتياط عقلي جاري است؛ يعني عقل دايره حق طاعت را به حكم مولويت خداي تعالي توسعه مي¬دهد و علاوه بر تكاليف قطعي شامل تكاليف ظني و احتمالي را منجز مي¬داند؛ و بين مولويت مولي و منجزيت احكام تفاوتي نيست؛ طبق مسلك حق طاعت حجيت ظن ذاتي است؛ مطلق انكشاف منجز است و حق طاعت مولي را ثابت مي¬كند چه مرتبه انكشاف قطع كه أعلي مرتبه است باشد، يا ظن كه مرتبه¬اي ضعيف¬تر است، يا احتمال كه مرتبه كشف از تكليف مولوي¬اش بسيار كم ارزش است.
اين دوديدگاه طبق درك عقل عملي است؛ اما در نتيجه شرعي اين دونظر تفاوتي نيست. نتيجه¬اي كه بر اين اختلاف اصولي مترتب مي¬شود تفاوت در دليل¬هايي كه يك عالم اصولي براي مباني خود بايد بياورد تا بتواند در فقه از آن استفاده كند.
در اين تحقيق به هر دو مبنا اشاره شده¬است، تا كشف مبناي صحيح آسان¬تر شود.
- : سطح3
- : فقه و اصول
- : تهران
- : ري
- : حضرتعبدالعظيم«ع»