مبحث سخنرانی:
اگر بخواهیم تاریخ فرهنگ اسلامی را بخوانیم دارای فراز و نشیب های زیادی بوده است که در زمان خلفاء پر نشیبی داشته و در زمان امام علی (علیه السلام) یک قوتی گرفته و در زمان بنی عباس اوج گرفت و این به دلیل رغبتی که مامون به علماء داشت و مدام از آنها دعوت می کرد که حرکت علمی بنی عباس را شروع کرده است. مأمون در آغاز ازامام خواست تا منصب خلافت را بپذیرد! امام رضا علیه السلام که هدف اصلی مأمون را از این اقدام می دانست، تسلیم خواست وی نگردید. مأمون گفت که دست کم باید مقام ولایت عهدی را بپذیرد. زمانی که خواهش مأمون به اجبار تبدیل شد، امام آن را پذیرفت. هدف اصلی مأمون این بود که امام کارهای خود را از ما پنهان کرده، مردم را به امامت خود می خواند. ما او را بدین جهت ولی عهد قرار دادیم که مردم را به خدمت ما خوانده به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید. دیگر آن که فریفتگانش بدانند که او آنچنان که ادعا می کند نیست و این امر (خلافت) شایسته ماست نه او. همچنین ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم، در کار ما شکافی به وجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم و اقدامی علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم.
زمانی که برخورد امام رضا علیه السلام از سر درایت و عقل، او را از کارش پشیمان کرد از این دو عبارت، اهداف مأمون بدست می آید. مأمون در اندیشه کشاندن امام به صحنه سیاست عباسی بود. امام هم با عدم پذیرش خواست های او و نشان دادن این که ولایت عهدی او تحمیلی است، اجازه نداد مأمون به اهدافش دست یابد. افزون بر این، امام رضا علیه السلام شرط کرد که در هیچ گونه عزل و نصبی مداخله نکند. این امر به مردم می فهماند که امام از سیاست عباسی منزوی و برکنار است.
یک بار هم که به اصرار مأمون، امامت نماز عید را پذیرفت به سیره نبوی رفتار کرده از اشرافی گری پرهیز نمود. پس از آن جمعیت زیادی فراهم آمدند و مأمون از ترس آن که این اقدام دشواری های بیشتری برای حکومت او فراهم کند، امام را از میانه راه بازگرداند.
زمانی نیز که مأمون مجلسی برای ولایت عهدی ترتیب داد، امام ضمن سخنانی، بر این اصل اساسی شیعی تکیه کرد که حکومت حق اهل بیت علیهم السلام است و دیگران که شامل اجداد و پدر مأمون نیز می شد بر اهل بیت ظلم کرده و حکومت را غصب کرده اند. امام در آن محفل فرمود: سپاس خدای را که آنچه مردم از ما تباه کرده بودند، حفظ فرمود و قدر و منزلت ما را که پایین برده بودند، بالا برد. هشتاد سال بر بالای چوب های کفر ما را لعن و نفرین کردند، فضایل ما را کتمان نمودند و پولهایی در دروغ بستن به ما هزینه شد و خداوند جز بلندی یاد ما و آشکارشدن فضل ما را نخواست.
همه این اقدامات سبب شد تا مأمون از کار خود پشیمان شده امام را به شهادت برساند. جالب است که امام خانواده خود را از مدینه به مرو نیاورده بود. این حرکت تنها برای آن بود تا نشان دهد امیدی به خلافت خود ندارد.
در طول مدتی که امام در مرو بود، مأمون جلسات علمی متعددی تشکیل داد. این جلسات در برابر عالمان سایر ادیان و هم در برابر کسانی بود که امامت امام علی علیه السلام را نمی پذیرفتند. گفته شده است که هدف مأمون آن بود که امام را که نزد شیعیان بزرگترین عالم و اندیشمند شناخته می شد، شکست دهد. آنچه از این مباحثات مانده، سرافرازی امام را نشان می دهد که باید خشم مأمون را برانگیخته باشد.
یکی از اهداف مهم مأمون آن بود که با آمدن امام رضا علیه السلام به مرو، بتواند علاقه مردم را به علویان به سمت امام که اکنون ولی عهد او بود سوق داده و قدم مهمی به نفع دولت خود بردارد. پس از شهادت امام رضا علیه السلام وی در ظاهر می کوشید تا علویان را در اطراف خود داشته باشد و اجازه ندهد در این سوی و آن سوی مملکت دست به قیام بزنند.
در کنار آن، تبلیغات مسمومی علیه علویان راه افتاد که بی تردید دولت عباسی در آن نقش داشت. به عنوان نمونه، میان مردم شایع شده بود که علویان، مسلمانان را برده خود می دانند! زمانی همین سخنان به امام رسید و آن حضرت به شدت آن را تکذیب کرد.
بعد دیگر زندگی امام رضا علیه السلام رهبری شیعیان بود. در درجه نخست، امام در تمام مدتی که در مدینه و پس از آن در مرو بودند، به کار ترویج اندیشه های شیعه مشغول بودند. این کار، با پاسخگویی به نامه های شیعیان انجام می شد که اکنون حجم زیادی از آنها بر جای مانده است.
سخنان طولانی امام در باب امامت که از بهترین کلماتی است که از امامان در تعریف امامت بر جای مانده، گویای همین اقدام امام است. مهمتر از این ها، اقدام امام در نیشابور در متصل کردن دو اصل توحیدو ولایت به یکدیگر است، آنجا که حضرت سخن خداوند را به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند که «کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی»، آنگاه پذیرش امامت خود را شرط آن ذکر کردند.
این قبیل برخوردها حرکتی قوی در استحکام بخشیدن به نفوذ شیعه در آن نواحی بوده است. تاریخ گواه است که تشیع در خراسان ریشه عمیقی یافته و این می تواند از رهگذر اقدامات امام و پس از آن اصحاب امامان در آن ناحیه بود.
اقدام دیگر امام، مقابله با افراطی ها و تندروها بود. غالیان شیعه، باورهای نادرستی را به نام عقائد شیعه مطرح می کردند. احادیثی هم از سوی دشمنان دانا و نادان شیعه انتشار می یافت که در نهایت به ضرر شیعه تمام می شد. امام در برابر این قبیل انحرافات، ایستادگی کرده در نامه ها و برخوردها، شیعیان خود را ارشاد می فرمودند.
پراکندگی شیعیان در عراق و ایران و سایر نواحی دنیای اسلام، سبب شده بود تا برخی از آنها تحت تأثیر اندیشه های کلامی نادرست قرار گیرند. شیعیانی بودند که به همین دلیل به جبر گرویده بودند. امام رضا علیه السلام در برابر این انحرافات هم، کلمات روشنگرانه ای دارند.