۴پایه جهان
۱اومانیسم
۲سکولاریسم
۳فمینیسم
۴لیبرالیسم
محوری ترین این ۴ ایسم اندیشه ی مدرن اومانیسم یا همان انسانگرایی است
که خود ب دو مکتب حس گرایی که میگوید آنچه را ک باحواس پنجگانه درک نمی‌کنیم وجود ندارد
دومین مکتب پوزیتیویسم حس گرایان افراطی که میگوید آنچه حس نمی‌کنیم نه تنها وجود ندارد بلکه بی معنا هم هست
گفتیم نتیجه ی انسان گرایی تنهایی انسان در عصر جدید است که یک حس درونی است
هویت انسان متشکل از دو چیز است یکی عقلانیت دوم احساسات درونی که البته دوبال پرواز انسان است و باهم معنا دارنددرطول هم هستند
تفاوت عقل و احساس
۱عقلانیت مربوط به ذهن است اما احساس مربوط ب قلب است
۲احساس تمام وجود انسان را درگیر می‌کند اگر عقل مشغول بشود نشان نمی‌دهد ولی احساسات مانند غم و شادی و...در ظاهر انسان نمایان میشود
دریچه ورود ب عقل احساس است
۳تکرار در احساس شیرین است ولی تکرار عقلانیت ملال آور است
نکته قبل از احساس و ایمان باید معرفت و عقلانیت باشد
۵لایه ی تنهایی
۱تنهایی فیزیکی:که منشا آن تنهادرخانه ماندن است و راه حل آن حضور در اجتماع است (اندیشه ی مدرن فقط ب تنهایی فیزیکی پرداخته است)
۲تنهایی در شناخت دیگران:که منشا آن جهل دیگران نسبت ب شناخت ماست وراه حل آن رجوع ب عالم مطلق است
۳تنهایی در قدرت دیگران:که منشا آن عجز و ناتوانی دیگران است و راه حل آن رجوع به قادر مطلق است
۴تنهایی در انگیزه ی دیگران:که منشأ آن نقص دیگران است و راه حل آن رجوع به کامل مطلق است
۵تنهایی انسان نزد خودش: منشا آن گناه است و راه حل آن رجوع و اعتقاد ب خداوندی است که توبه را قرار داده است
که شدید ترین نوع تنهایی تنهایی در انگیزه ی دیگران هست که هیچکس برای خودتان در کنار شما قرار نمیگیرد همه نفعی برای خود دارندونقصی که از طریق شما آن را جبران میکنند اما خداوند بی نیاز وغنی است و برای در کنارمابودن فقط بخاطر خودماست و برایش نفع وضرری ندارد
دومین نتیجه ی اندیشه ی مدرن: سکولاریسم
دنیاگرایی بشکل مطلق
یعنی خداومعاد وجود ندارد هرچه هست دنیاست و قایل ب جدایی دین نه تنها از سیاست بلکه از همه ی ابعاد زندگی بشر است
و در اندیشه ی سکولاریسم اندیشمندان مدرن فقط ب چگونگی عالم توجه میکنند نه ب چراهای عالم زیرا اگر چرایی ها را بگویند ب علت العلل (خداوند) میرسند
سکولاریسم در زبان عرب (دهریه:روزگار،،،علمانیه:عالم دنیا معناشده است)
سکولاریسم ۳مرحله تاریخی را گذرانده
۱قرون وسطی که در آن دین و سیاست را از هم جدا کردند
۲اوایل دوره رنسانس در قرن۱۸ جدایی دین از همه چیز
۳دوران حاضر: چهره ی خطرناک سکولاریسم نه تنها دین را از دنیا جدا کردند بلکه شروع ب تفسیر دنیایی از دین کردند که ب آن سکولاریزه کردن دین میگویند یعنی دنیایی سازی دین
۱۰مولفه ی سکولاریزه کردن دین
۱منشا دین:در اندیشه دینی:امری فطری و درونی که ضرورت زندگی است
اندیشه ی سکولار:امری بیرونی برای رفع نیازهای طبیعی ،اجتماعی،و رونی است نگاه حاشیه ای ب دین که میخواهی قبول کنی نمی‌خواهی نکن
۲تعریف دین: اندیشه ی دینی:دین برنامه زندگی انسانها برای تکامل بشر ،در اندیشه ی سکولار:دین واقعی نیست و فقط برای اینکه آدم خوبی باشید شما را از بهشت و جهنم میترسانند
خداوند: در اندیشه ی دینی:خالق و رازق ما برطرف کننده ی لایه های تنهایی
در اندیشه ی سکولار:خدا راه مخفی و فرار از مخمصه خدای واقعی نیست خدا آرمانی است
۴وحی :در اندیشه ی دینی:پیام جبرییل ب قلب پیامبر
در اندیشه‌ی سکولار:وحی مادی بدون ارتباط با خدا (خواب و خیال)
۵سعادت و رستگاری:در اندیشه ی دینی:رضوان خداوند و بهشت برین
اندیشه ی سکولار:تلاش برای ب فعلیت رساندن استعداد های بشر
۶گناه: در اندیشه ی دینی:عصیان و مخالفت با فرامین خداوند
در اندیشه ی سکولار:امر خدا وجود ندارد گناه مثل بیماری سرخک است
۷عذاب: در اندیشه ی دینی:نتیجه ی مخالفت با فرامین خداوند
در اندیشه ی سکولار:درد و رنج دنیوی بیماری انگل و باکتری ک انسان ب آن مبتلا میشود
۸توبه:در اندیشه ی دینی: پشیمانی از گناه بازگشت به سمت خدا
در اندیشه‌ی سکولار:بازگشت جامعه ب سمتی ک مانع جنگ شود
۹روزه : در اندیشه ی دینی:خود داری از برخی اعمال به قصد قربت ب خداوند
در اندیشه ی سکولار:ریاضت در دنیا ب قصد نیکو کاری
۱۰معاد :در اندیشه ی دینی:جهان دیگر ک انسان برای حسابرسی اعمالش ب آنجا میرود
در اندیشه ی سکولار:زندگی جدید در همین دنیاست
