حجتالاسلام والمسلمین رهداردر ابتدای سخنان خود با تبیین انواع دشمن و لزوم شناخت و اولویتبندی مقابله با آن گفت: یکی از ملاکهای اولویت در دشمنشناسی ، میزان تأثیرگذاری آن است و ازاینجهت بیشک غرب بهعنوان یک دشمن مؤثر و شامل جلوه میکند. ایشان منظور از غرب را نه صرفاً یک جغرافیا بلکه تمدنی دانست که جلوههای آن در کل جهان پیرامون و حتی در برخی از ساحات زندگی ما قابلمشاهده است. وی با تأکید بر شناخت غرب گفت: غرب را باید شناخت و باید دریافت که چگونه میتوان تأثیر منفی آن را کاهش داده و امکانات خود را برای مقابله و مواجهه با آن حداکثری کرد.
ایشان دو گونه مواجهه جهان اسلام با غرب را مربوط به دو دوره تاریخی قرون 2 تا 5 قمری و قرون اخیر اینگونه توصیف کرد: در مواجهه اول، جهان اسلام آگاهانه به سراغ غرب رفت و از میراث علمی آن همراه با تصرف و اسلامی کردن دانش غرب استفاده کرد. اما در مواجهه دوم که در دو سه قرن اخیر رخ داد ؛ غرب به سراغ ما آمده و بهصورت ترکیبی سخت و نرم ، بر منابع ، سرزمین و افکار و اندیشه مسلمانان مسلط شده است.
عضو هیئتعلمی دانشگاه باقرالعلوم بیان داشت: برخی نخبگان و دانشمندان مسلمان در برابر این تهاجم غرب دو گونه مواجهه داشتند : گروهی هویت غربی به خود گرفته و مروج غرب شدند و گروه دیگر بااینکه مسحور غرب نشدند اما چنان پنداشتند که گویا ناگزیر به تأثیرپذیری از مبانی ، روشها و ساختار غرب حتی در بومیترین مسائل خود هستیم.
دکتر رادار مفهوم استعمار را از مفاهیم پایه برای شناخت غرب دانسته و گفت: استعمار دورویه دارد. یکرویه آن است که کشور استعمارگر وارد مستعمره خود شده ، منابع را غارت کرده و افراد را کارگران بیمزد یا کم مزد خود میکند. نمونه تاریخی آن استعمار کشور مصر توسط فرانسه و یا هندوستان توسط انگلیس است. رویه دیگر استعمار ، استعمار قلب ، فکر و ذهن انسانها است. روش کشورهای استعمارگر برای پیشبرد این هدف به این شکل است که یا از اساس جلوی علمآموزی افراد را گرفته و آنان را عقبمانده و رشدنیافته نگه میدارند مانند کشورهای قاره آفریقا و یا اینکه در سرزمینهای تحت استعمار خود مدارسی ساخته و افراد را طبق نظام بینشی، ارزشی و دانشی خود تربیت میکنند.
حجتالاسلام رهدار گفت : جریان روشنفکر نمای داخل کشور متأثر از استعمار غرب است که در جهت منافع غرب سخن میگویند و همه ارزشها را در غرب میبیند. این جریان هرگز نمیتواند تمدن ساز باشد.
ایشان گفت: به لحاظ تاریخی میتوان برای استعمار چهار مرحله معرفی کرد: مرحله اول مربوط به دوره امپراطوری هاست. در کل جهان ، چند امپراطوری وجود داشت که هر یک بر گستره جغرافیای وسیعی حکومت میکرد. مرحله دوم استعمار کلاسیک است. در این نوع استعمار ، کشور استعمارگر با گسیل لشکر به اشغال و غارت منابع مستعمره خود میپردازد. نوع سوم استعمار نو است. در این نوع، یک فرد یا خانواده وابسته به خود را در مستعمره خود به قدرت میرسانند که منافع کشور استعمارگر را بدون پرداختن هزینه تأمین کند. نوع چهارم ، استعمار فرانو است که در آن آگاهی انسان به جایگاه خود گم میشود و فرد نمیداند که مهره غرب است و به نحوی پروژه استعمار را اجرا میکند.
ایشان در پایان سخنان خود اظهار داشت: مفهوم استعمار از مفاهیمی است که میتوان از طریق آن غرب را شناخت. این مفهوم با دنیای غرب گره خورده و اگر خوب آن را درک کنیم میتوانیم نسبت خود با دنیای غرب را بهتر تنظیم کنیم.