مقايسه ي ديدگاه ملاصدرا و علامه مجلسي در مواجهه با انحرافات فكري صوفيان عصر صفوي
در طول تاريخ، انحرافات فكري، همواره از معضلات اجتماعي بوده است. بدين معني كه ضعف مباني فكري، ناگزير جامعه را به سمت كجرويهاي اجتماعي ميكشاند. نكته قابلتأمل در چنين مقولهاي، نقش دين بهعنوان اهرمي براي مقابله با اين رسوبات فكري است. با ظهور سلطنت صفويه و تشكيل حكومتي بهظاهر شيعي، باعث شد كه دين بيش از گذشته از لايههاي زيرين جامعه به سطح آن منتقل گردد. در اين دوران، وجود صوفي مسلكان عارف نما، بهويژه در بدنه دستگاه حكومت و انحراف آنها از آموزههاي اسلام ناب سبب شد تا تعداد زيادي از فقهاي اين عصر با روشهاي متفاوت به مقابله با صوفيان و عرفان كاذب بپردازند. ملاصدرا فيلسوف عارف مشرب اين عصر، بهعنوان يك آسيبشناس اجتماعي و با تكيه بر مضامين فلسفي و عرفاني، تصوير روشني از جامعه عصر خويش ارائه ميدهد. وي در تأليفات خويش بهويژه در كتاب كسر اصنام جاهليت و رساله سه اصل، با ارائه تعريف دقيقي از عارف و صوفي و فقيه، ريشههاي جهل زمانه خويش را مورد تحليل قرار ميدهد. علاوه بر وي، علامه مجلسي، نماينده مكتب حديثي شيعي با روشي متفاوت به نقادي و اعتراض با صوفيان ميپردازد. وي در تأليفات خويش ازجمله حق اليقين، رساله اعتقادات و عين الحيات، بهصورت پراكنده و بيشتر بهصورت عملي به مقابله و مبارزه با انحرافات صوفيان ميپردازد؛ عدم پايبندي به احكام ديني، رواج يافتن آداب و آيينهاي غيرشرعي از قبيل حلقههاي ذكر و سماع و تفسير باطن گرايانه از دين و متون ديني ازجمله مسائلي است كه موردانتقاد علامه مجلسي بود. بنابراين روش اين دو عالم بزرگ در برخورد با انحرافات زمان خويش نقاط افتراق و اشتراكي دارد كه به نظر ميرسد، برخي از اين افتراقات، به دليل متفاوت بودن روش فكري آنهاست.
- : سطح3
- : كلام اسلامي
- : اصفهان
- : اصفهان
- : اصفهان - اصفهان - مؤسسه آموزش عالی حوزوی مجتهده امین