حق تسلط بر بدن از نگاه فقه اسلامی
چكيده
نحوه ارتباط انسان با بدن خود، از جمله مباحثي است كه نظرات متفاوتي در مورد آن مطرح است. با بررسي اين نظريه ها مي توان گفت: انسان را نمي توان مالك بدن خويش دانست؛ چرا كه اولاً: مالك تمام عوالم هستي خداوند متعال است و ثانياً: عنوان مالك در مورد كسي صدق مي كند كه در تصرفات خود هيچ گونه محدوديتي نداشته باشد. در حالي كه رابطه انسان با اعضاي بدن خويش به اين صورت نيست. پذيرش اينكه انسان امانتدار بدن خويش است نيز، به معناي اين است كه او، هيج گونه اختياري نسبت به بدن خود نداشته و فقط بايد مانند محافظي، بدن خويش را حفظ كرده و سپس به صاحب اصلي برگرداند. تنها مي توان اين نظريه را از لحاظ عرفاني و اخلاقي قابل قبول دانست. اما با توجه به اينكه، انسان از يك سو حق دارد تصرفاتي را در بدن خود انجام دهد و از سوي ديگر، بايد در اين تصرفات، تابع اصول و قوانين باشد، تعبير به سلطه بر بدن، قابل قبول به نظر مي رسد.چنين حقي، بنابر دلايلي از آيات و روايات و قواعد فقهيه، يك حق نامحدود نيست؛ بلكه حقي است كه بايد در چهارچوب شرع و قانون اعمال گردد. بر چنين حقي آثاري، همچون فروش يا اهداي عضو در زمان حيات مترتب مي گردد. از ديگر مسائل مترتب براين حق، جراحي هاي زيبايي است كه امروزه بسيار رواج پيدا كرده است و بين فقها در حكم آن اختلاف نظرهايي وجود دارد. همچنين انسان مي تواند حق تسلط نسبت به بدن خود را، با وصيت به جداسازي اعضاي بدن، به بعداز مرگ خود نيز انتقال دهد.
كليد واژه ها: حق، تسلط، اباحه، ضرر.
- : سطح3
- : فقه و اصول