سرکار خانم معصومه گلگیری در سال 1345 تحصیلات علوم دینی را در آبادان شروع کردند و در سال 1350 به قم منتقل شدند و هستهی اولیهی مدرسهی علوم دینی خواهران در قم که آن زمان مکتب نامیده میشد، با تحصیل ایشان و همدرسیهایشان در قم شکلگرفت. وی تحصیلات را با جدیت و پشتکار پی گرفت و به مراتب ارزشمندی نایل گردید. سرکار خانم گلگیری دارای همسر و چهار فرزند است و مسؤولیتهای خانهداری و مادری نیز ایشان را از کار علمی باز نداشته است. ایشان در حال حاضر عضو هیأت امنای جامعةالزهرا3 و مشغول تدریس خارج فقه و دیگر متون درسی در جامعةالزهرا3 میباشند.
به مناسبت هفتهی زن به محضر ایشان رسیدیم و با استقبال گرم و صمیمی روبه رو شدیم. سعهی صدر در پاسخ به سؤالات، رسم همیشگی این استاد عزیز است.
با توجه به فرمایش حضرت امیر7 که میفرمایند عقاید خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شمایند، منظور حضرت چیست و زمان چه تأثیری در تربیت فرزندان دارد؟
● بیشک حضرت نفرمودهاند که جوانانتان را بر شیوهای غیر از آنچه شیوه خردمندانه و خداپسندانه است تربیت کنید. منظور این است که نیازمندیهای زمان را بشناسید و فنون و حرفههایی که معمول زمان است را به فرزندان خود بیاموزید. فرض کنید دانش هستهای یکی از نیازمندیهای عصر ماست، ما نباید به بهانه اینکه در آیات و روایات سخنی از این دانش به میان نیامده، تحت فشار ابرقدرتها، از این دانش رویگردان باشیم؛ بلکه به حکم ارشاد قرآن کریم که ما را به تهیهی نیروها و همه اسباب و امکانات لازم جهت مقابله با زورگویان و ستمگران جهانی فراخوانده است، با تمام توان در مسیری که قدم گذاشتهایم، حرکت کنیم و هرچه بیشتر بر جدیت و تلاش خود برای رسیدن به همه یافتههای علمی جهان بیفزاییم.
قرآن در این خصوص میفرماید: )وأعدّوا لهم مّااستطعتم من قوة...(([1]) ؛ یعنی هرچه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید... در این خصوص عالم بزرگوار شهید مطهری1 با بیانی مستدل و پاسخی گویا و همه جانبه به طرح این سؤال پرداختهاند. ([2])
علت کمرنگ شدن تأثیر تبلیغات دینی در نسل امروز چیست؟ و چرا اعتقادات مذهبی به ویژه حجاب، در زنان مورد کم توجهی قرار میگیرد؟
● به فرمایش امام خمینی1 فاصلهی جوانان به مبدأ و عالم ملکوت کمتر است و میل و گرایش بیشتری به معنویات دارند، براساس این حساب و منطق اگر تبلیغات دینی به شیوهی صحیح و مطابق نیازها باشد، بیشک در دلهای پاک جوانان اثرگذارتر خواهد بود، زیرا قلوب جوانان مهیاتر و پاکتر است؛ پس اگر در شرایطی این اتفاق مبارک رخ ننمود، معلوم میشود که در نحوه تبلیغ و ارشاد اشکال وجود دارد، و یا لااقل موانع جدی بر سر راه حقایق است. امروزه آنقدر سر و صدای نامطلوب و گمراه کننده در محیط وجود دارد که صدای مطبوع اصلی دین شنیده نمیشود. در واقع برای تأثیر تبلیغ دو شرط اساسی لازم است: 1. تبلیغ به شیوه صحیح و کارآمد و با هدف قرار دادن مسایل اساسی و مورد نیاز و همچنین مورد انتظار نسل جوان باشد، 2. موانع و ضد تبلیغها از میان برداشته شود. در این صورت جوان به اقتضای فطرت پاک الهی خود، بیشتر از دیگران به دین و مذهب رو میآورد.
البته امروز اعتقادات و باورهای مذهبی نه تنها کاهش نیافته، بلکه در حال توسعه و تلطیف و تعمیق به ویژه در سطح جوانان است و این حقیقت فراگیر در تمام جهان در حال تحقق است. البته عوامل و ابزارهای تبلیغات ضد الهی و تلاشوسیع جهانخواران علیه ارزشها و باورهای دینی، مجال را بر اندیشه و خردورزی و پرداختن به امور معنوی، بسیار تنگ کرده و در هر کوچه و جادهکه اندیشه دینی حرکتی از خود نشان بدهد، با هزار و یک حیله و بیراهه که از سوی ابرقدرتهای ضد دین و ضد خدا تصویر شده، مواجه میشود. باید با هوشیاری و دقت مضاعف و شناسایی همهی روشهای ضد دینی و ضد انسانی تهدیدها را به فرصتهای تبلیغی و ارشادی تبدیل نمود و سیاه نماییکج اندیشان و دشمنان خدا و مذهب را با سرانگشت تدبیر و تحقیق، برطرف و حقیقت دین را بدون پیرایه و شفاف بر همگان و مخصوصاً بر نسل جوان عرضه نمود؛ در این صورت خواهید دید که به تعبیر قرآن کریم: )... یدخلون فی دین الله أفواجاً(([3])
مسأله حجاب و بیتوجهی به آن نیز از این قاعده مستثنی نیست و اگر روزی بتوانیم با نسل جوان و دختران جوان خود ارتباط تنگاتنگ تبلیغی و گفت و شنود دینی داشته باشیم، خواهیم توانست با روشنگریهای لازم "صدای حق" را تا آنجا که لازم است بلند و رسا کنیم و کام تشنهی حق جویان را سیراب سازیم.
ناگفته نماند، بعضی از بد حجابیهایی که امروز در سطح کشورما دیده میشود، بازتاب برخی نارساییها و بیپاسخ گذاشتن نیازهای طبیعی در سطح مسایل اقتصادی و مالی و همچنین نیازمندیهای بشری و طبیعی ـ مثل ازدواج و غیره ـ و حتی نیازمندیهای فکری جوانان است که قطعاً با توجه خاص مسؤولین نسبت به خواستهای به حق جوانان، شاهد اقبال روزافزون جوانان بهمسایل دینی وهمچنین زنان به امر حجاب خواهیم بود.
به نظر حضرتعالی چه موانع و مشکلاتی وجود داشته که زنان به حقوق اسلامی خود نرسیدهاند؟
● بدون شک پیروزی انقلاب اسلامی یکی از معجزات شگفتی است که در این مقطع از زمان رخ داد و همانطور که از عنوانش پیداست، ماهیت آن اسلامی است، از همینرو ناچار باید اهداف اسلامی و تعالیم دینی و دستورات آسمانی قرآن کریم را دنبال کند، در غیر این صورت اطلاق انقلاب اسلامی به آن نادرست خواهد بود.
یکی از آموزههای دین مقدس اسلام و اساس و پایهی همه احکام اسلام برقراری عدالت در همه ابعاد فردی و اجتماعی زندگی مسلمین و بلکه استقرار آن در کلیه جنبههای حیات بشری است. و اصولاً یکی از مهمترین اهداف رسالت انبیا؛ اقامه قسط و عدل بوده است.
قرآن کریم میفرماید: )لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط ...(([4])؛ به راستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم، تا مردم به انصاف برخیزند...
روی این حساب و به اقتضای ماهیت انقلاب که دینی و اسلامی است؛ همه آحاد کشور باید به حقوق تعیین شده از جانب خدای تعالی و قانونگذار شریعت، دست پیدا کنند. خوشبختانه مسؤولین طراز اول نظام همواره درصدد اجرای قوانین شریعت و تأمین حقوق امت اسلامی میباشند، هرچند به عللی تاکنون همه آنچه که مورد نظر اسلام و بزرگان ماست، حاصل نشده؛ اما امید میرود که رفته رفته کمبودها و از جمله حقوق مربوط به زنان به همان شکل و با همان محتوایی که خدای تعالی خواسته، تأمین شود.
بنابراین پاسخ سؤال شما این است که چون حرکت پس از انقلاب در جهت تأمین حقوق آحاد کشور است، و حقوق زنان نیز مانند سایرین در جهت تکمیل و تأمین کامل به پیش میرود، با این وجود بدیهی است تا وقتی حقوق همگان تأمین نشود و رشد و تعالی همه جانبه و در همه شاخههای حیات امت و در همه سطوح اتفاق نیفتد، تأمین کامل حقوق یک قشر خاص عملی نیست، چه اینکه ارتباط وثیقی میان اقشار مختلف جامعه حاکم است و چنانچه در بعض سطوح رشد و تعالی مناسب حاصل شود، ولی در سطوح دیگر حرکت کُند و نامناسب باشد، تأثیرات منفی خواهد داشت. فرض کنید همه آنچه که تا کنون به عنوان حقوق زن شناخته شده و اسلام بر آن تأکید دارد، تأمین شود و همهی قوا درصدد برطرف کردن موانع دستیابی زنان به حقوق حقهشان برآیند، اما چنانچه عدالت اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت در سطح کشور اجرا نشود، بیتردید وضعیت نابسامان اقتصادی و اختلاف طبقاتی و تبعیض و فساد مالی، تبعاتی دارد که دامنهاش زندگی زنان را نیز در بر میگیرد. زنی که براساس حقوق تأمین شدهاش صاحب شغل و درآمد است و ساعات کار او متناسب با وظایف همسری و مادریاش تنظیم شده و میتواند به این امور رسیدگی کند، امّا به دلیل نبودن عدالت اقتصادی در سطح جامعه، کار و تلاش همسرش نمیتواند نیازهای مالی او را تأمین کند و زندگیاش را در سطح قابل قبولی قرار دهد، چنین زنی در مقایسه با زنان دیگر که شوهرانشان از نابسامانی اقتصادی کشور سوﺀاستفاده کرده و با درآمد سرشار، شرایطی مطلوب و بلکه فوق مطلوب را فراهم کردهاند، احساس کمبود و ناداری خواهد کرد. البته ما نمیگوییم همه باید از بهرههای مادی و ثروت یکسان برخوردار باشند؛ بلکه میگوییم همگان باید از زندگی شرافتمندانه که نیازهای اولیه در آن لحاظ شده، برخوردار باشند؛ به گونهای که دغدغهی معیشت روح و جانشان را نساید و افراد بتوانند به وظایف خود عمل کنند. در حال حاضر، مشکلی از لحاظ شرکت زنان در انواع مشاغل نیست. حتی ممکن است مجلس شورای اسلامی قوانینی بگذراند که بر آن اساس زنها بتوانند همراه و همگام با مردان در انواع مشاغل ورود فعال داشته و از تسهیلات خاصی نیز برخوردار بشوند و از ناحیهی بیمه جان و مال و درمان نیز خیالشان آسوده باشد، لکن باید توجه داشت که زنان علاوه بر حقوق مادی که تأمین شغل هم غالباً به همین منظور است، حقوق دیگری نیز دارند. زن به دلیل داشتن روحیه خاص مایل است نیازهای مادیاش توسط همسر برآورده شود، و این را نوعی تکریم و احترام نسبت به خود تلقی میکند و حتی اگر همهی ثروت دنیا هم در دستش باشد، باز ترجیح میدهد نفقه و هزینه زندگیاش را شوهر بر عهده بگیرد و چنانچه همسر در این خصوص بیاعتنا و یا کمتوجه باشد، ثروت و توان مالی زن قادر به برطرف کردن غم و اندوه ناشی از بیاعتنایی شوهر به او نمیباشد. چرا که در حقیقت یکی از حقوقش را تضییع شده میبیند و کانون پر مهر و صفای خانواده دچار آسیب شده و فرزندان هم نمیتوانند رشد و بالندگی مطلوب را داشته باشند. بنابراین زنان در صورتی به همه حقوق خود نایل میشوند، که جامعه در همهی ابعاد اسلامی باشد، یعنی هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد و همه آموزههای دینی در آن عملی و اجرایی شده باشد.
از آنجا که هرچه مادران از نظر علمی و فرهنگی رشد بیشتری داشته باشند، تأثیرش در خانواده و تربیت فرزندان و در نتیجه جامعه آشکارتر خواهد شد؛ با این وجود اشتغال مادران موجب توجه کمتر به فرزندان و تربیت آنان میگردد، چه راهکارهایی برای از بین بردن این چالشها وجود دارد؟
● یکی از حقوق مسلم انسان بهرهمندی از امکانات تحصیلی و فرصتهای علمی است. البته منظور حضور سر کلاس درس، آن هم کلاسهای رسمی حوزه و دانشگاه نیست، بلکه اگر حضور در کلاسهای رسمی با وظایف دیگر متعارض باشد؛ از شیوه تحصیل غیر حضوری نیز میتوان استفاده کرد تا ضمن بهرهی علمی و فرهنگی، ساعات کمتری از خانه و خانواده دور باشد. در این صورت بدون تحمیل فشار بر کانون خانواده، از نتایج دانش آموختگی مادر، فرزندان و سایرین نیز بهرهمند میشوند. بدیهی است به دلیل نقش حیاتی مادر در کانون خانواده و حساسیت حضور او در کنار فرزندان، باید بهترین انتخاب در گرایشهای تحصیلی مد نظر باشد و از دانش و علمی که نتیجه مستقیمتری در تربیت فرزندان دارد و با وظیفه دشوار مادری همخوانی بیشتری دارد، استقبال کنند. از میان علوم؛ علوم انسانی و علوم دینی که حوزههای علمیه خواهران متکفل آن هستند، از اهمیت بیشتری برخوردار است. تحصیل زنان در این علوم به آنها کمک میکند تا بتوانند ضمن حفظ کانون خانواده و عدم غیبت طولانی، یکی از مهمترین حقوق انسانیشان را استیفا کنند. به نظر میرسد این طریق نردبانی مطمئن برای نیل به سایر حقوق زنهاست.
چگونه تحصیل خصوصاً تحصیلات دینی، نردبان مطمئنی برای رسیدن به حقوق زنان میباشد؟
● برای شناختن حق، دانش و بینش صحیح لازم است؛ یعنی شخص باید بداند حقوق او که توسط خدای تعالی معین شده، چیست و روش دستیابی به آن چگونه است تا با آشنایی صحیح، نه به ورطه زیاده طلبی بیفتد و نه بیراهه برود و نه غیر حق را حق بپندارد! ملاحظه میکنید که با فشار اهرم تبلیغات سوﺀ، گاهی خواستههای غیر منطقی و بلکه خواستههایی که مآل آنها چیزی جز زیان و ضرر برای مطالبه کنندگان نیست، شیوع پیدا میکند. همچنان که از سوی هیأت حاکمهی زمان طاغوت، زنان برای به دست آوردن حقوق مساوی با مردان ترغیب میشدند و با این تفسیر که طبق نظریهی "حقوق مساوی با مردان" حق طلاق آن طور که اسلام مطرح کرده نباید فقط به دست مردان باشد، بلکه زنان نیز در این حق مشارکت داشته باشند! بدون اینکه به تبعات منفی آن توجه شود! معنای به دست آوردن حق طلاق از ناحیه زنان این است که آمار طلاق حداقل دو برابر افزایش یابد. چرا دو برابر؟ برای اینکه تحمّل زنان به دلیل عاطفیتر بودن در برخی مسایل زودتر و بیشتر از مردان از کف میرود و احیاناً به تصمیمهای عجولانه در اقدام به اموری که بعداً موجب پشیمانی خواهد شد، منجر میشود. اقدام به طلاق از سوی مردان به دلیل مشکلات خاصی که متوجه فرزندان میشود، معمولاً با احتیاط بیشتر صورت میگیرد، چرا که نگهداری کودکان بیمادر و مسؤولیت اداره آنها و صرف هزینه برای آنها، از جمله اموری است که مردان را در امر طلاق به تأمل و دقت بیشتر وا میدارد. پس وقتی هم مردان و هم زنان به بهانهی تساوی حقوق، حق طلاق دادن و طلاق گرفتن و رها کردن زندگی زناشویی را داشته باشند، در واقع سهمیه طلاق را دوبرابر کردهایم و با توجه به نقش عواطف و احساسات در زنان، سهمیه طلاق از ناحیه آنها بیش از طلاق توسط مردان خواهد بود. در نتیجه میزان طلاق از دو برابر هم بیشتر خواهد شد.
به این ترتیب معلوم میشود که مهمتر از خود "حق"، شناختن "حق" و سپس استیفای آن است. تحصیل دانش و کمال از انسانیترین و ارزشمندترین حقوق است. البته استیفای حق باید به گونهای باشد که با حقوق و وظایف دیگر در تعارض قرار نگیرد و پرداختن به این حق موجب مشکلات و معضلات دیگر نشود. یعنی تحصیل معارف و کمالات که علاوه بر ارزش ذاتی خود وسیلهای جهت سامان بخشی به زندگی فردی و اجتماعی و خانوادگی است، موجبات اختلاف و تشتت و نابسامانی در میان خانواده نگردد، که این امر به تدبیر و درایت زنان به خوبی ممکن و مقدور است.
شما میفرمایید زنان در اقدام به امر طلاق سریعتر حرکت میکنند، در صورتی که زیان طلاق بیشتر متوجه زنهاست و ازدواج مجدد به خصوص اگر پای فرزندان هم در میان باشد، برای آنها دشوارتر است. این مسأله را چگونه توجیه میکنید؟!
● اینکه زنان از طلاق بیشتر متضرر میشوند و طلاق با تمایلات قلبی آنها ناسازگارتر است، کاملاً صحیح میباشد. به همین جهت در صورت اقدام به طلاق و یا حتی درخواست طلاق از شوهر، پس از وقوع طلاق پشیمان و متأثر میشوند و احساسات ظریفشان خدشهدار شده و آسیب میبیند. نکته اساسی همینجاست که در زنان کنترل عواطف و احساسات دشوارتر است و در هجوم لشکر عواطف، چراغ عقل کم فروغ شده و تدبیر و اندیشه جای خود را به طوفان احساسات میدهد و قدرت تصمیمگیری از عقل گرفته شده و به دست عواطف سپرده میشود؛ از همینرو خداوند متعال که سعادت زنان و مردان را اراده فرموده است، اولاً طلاق را امری مبغوض قلمداد کرده و ثانیاً در جایی که هیچ راه نجاتی برای رفع پریشانیهای خانواده نباشد، زمام آن را به دست مرد سپرده تا حتی المقدور میزان تلفات و آسیبهای ناشی از طلاق، کاهش یابد.
از اینرو دانستن این حقایق، نیاز به دانش و معرفت و تأمل و دقت دارد و اگر دانش لازم کسب نشود، "ضد حق" ، "حق" تلقی میگردد! و عامل تباهی و نگونبختی در زمرهی عوامل سعادت و رهایی ثبت میشود!
ورود خانمها به عرصههای علوم پزشکی و ... به ویژه در مواردی که مستقیماً به جامعهی زنان مربوط میشود چه جایگاهی دارد؟
● کسب علومی که ممکن است مورد علاقه عدهای از زنان باشد، به ویژه علوم پزشکی که حائز اهمیت زیاد و مورد نیاز مبرم جامعه و به ویژه زنان است، مورد توجه ماست. لکن در این صورت خانواده باید به جنبهی خدماتی بودن این علوم و فایدهای که از ناحیه آن عاید جامعه میشود، توجه داشته باشد و به زنانی که در صورت داشتن همسر و فرزندان به این امور مهم و سودمند پرداختهاند، مدد برسانند و تا وقتی که دوران تحصیل و تنگناهای آن باقی است و هنوز مشکلاتش سپری نشده، به صورت یک تکلیف و وظیفه دینی و انسانی، آنها را برای جمع بین دو وظیفه سنگین، تنها نگذارند و همراهی و کمک لازم را بنمایند.
به نظر جنابعالی افزایش درصد ورود زنان به مراکز علمی، ارزش و یا نشان دهنده پیشرفت اجتماعی است؟
● ورود چشمگیر زنان در عرصههای علمی خود به خود پدیدهی ارزشمندی است که برای زنان و جامعه رویکردی کاملاً مثبت و سازنده به حساب میآید، و در صورتی که بتوان با دقت و ظرافت بین وظایف و مسؤولیتهای شخصی و نیز حضور در مراکز علمی تناسب منطقی برقرار کرد، میتوان از هر آسیب و چالشی به دور بود. تبعات منفی در جایی است که علمآموزی هدف اصلی تلقی بشود و ابعاد متعدد حیات انسانی زن تحت الشعاع آن قرار بگیرد.
علیرغم تلاش فمینیستها در جامعه غرب مبنی بر جدایی زنان از خانه و رویکردشان به کارهای برابر با مردان، شنیده میشود که خانمها مجدداً به کانون خانواده روی آوردهاند، عامل آن چیست؟ و آیا انقلاب ما تأثیری در این امر داشته است؟
● بنابر یک اصل علمی و فلسفی؛ حرکت قسری دوام ندارد، چرا که تا وقتی فشارهایی از بیرون آن را تعقیب میکند به موجودیت خود ادامه میدهد، اما با فرض نبودن هیچگونه فشاری از بیرون، حرکت قسری و قهری پایان میپذیرد و تبدیل به سکون و بیحرکتی میشود. روانشناختی زن حاکی از تمایل او به ماندن در خانه و پرداختن به امور مربوط به آن است. به طوری که اگر تحت فشار عوامل بیرونی از قبیل نیازمندیهای مادی و اقتصادی، تبلیغات وسیع و گسترده و در بعضی موارد تقلیدهای کور و بیهدف و چشم و چشمیهای بیمنطق قرار نگیرد، هیچ زنی حاضر به ترک محیط امن و آرام خانواده و پاگذاردن به اماکن پر هیاهو و ناآرام و پررنج کار و مشاغل را شایسته خود نمیداند؛ لکن عوامل یاد شده و نیز در مواردی ضرورتهای اجتماعی و نیاز جامعه موجبات ورود زنان را به عرصه کار که چندان هم با روحیهی آرامش جو و خوی صلح طلب زنان همخوانی ندارد، فراهم میکند. بدیهی است در صورتی که عوامل یاد شده در میان نباشد، محیط خانه و حضور در کنار همسر وظیفهشناس و مهربان که همّ خود را مصروف تأمین نیازهای زندگی همسرش کرده و از سر چشمه مهر و وفا او را سیراب میسازد، و زندگی در کنار فرزندان و سرشار نمودن آنها از دریای مهر و عطوفت مادری که رشد معنوی و روحانی و کمالات زنانه را هم در بر دارد، انتخاب اول همه زنان عالم خواهد بود.
[1]. انفال )8( : 60.
[2]. ر.ک؛ مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ص 273.
[3]. نصر )110( : 2.
[4]. حدید )57( : 25.