نتیجه گیری
یکی از جمله مسایلی که همیشه مورد اختلاف بوده، مسئله شایستگی و یا عدم شایستگی زنان در پذیرش امر قضاوت است. به طوری که برخی از مفسرین با استناد به آیات قرآن و احادیث معصومین(ع)، بر این باورند که زن نمی تواند عهده دار مقام قضاوت شود.
فقیهان در تعریف اصطلاحی قضاوت وحدت نظر ندارند و دلیل تعدد آراء آن است که عده ای قضاوت را با توجه به شرایط و احکام آن در اسلام تعریف نموده و دسته ای معنای عام را مدنظر داشته اند.
از نظر قرآن کریم، قاضی باید دارای شرایط و ویژگی هایی همچون: اجتناب از هواپرستی، عادل، عالم و همچنین حکم و داوری او بر اساس قرآن و سنت باشد. از دیدگاه فقه شیعه نیز، شرایط قاضی شامل، بلوغ، عقل، ایمان، عدالت، علم، طهارت مولد و مرد بودن می باشد.
با بررسی آیات قرآن و نصوص عهدین می توان به اهمیت امر قضاوت پی برد. در آیات قرآن، به قضاوت زنان به طور مستقیم اشاره نشده است. اما از آن جایی که قضاوت به عنوان یکی از فعالیت های اجتماعی به شمار می آید، برخی از آیات قرآن به طور عام به جواز تولی زن در امور اجتماعی اشاره دارد . این آیات عبارت است از: آل عمران/195، نحل/97، و نساء/32.
در عهد عتیق، در رابطه با قضاوت زنان، به نمونه ای اشاره شده است که مردم در امور قضایی به وی مراجعه می کردند و این شخصیت نیز در بین مردم به قضاوت می پرداخت که این نمونه نشان از جواز قضاوت زن در این کتاب مقدس است. هرچند قضاوت نیز مانند شهادت دادن زن، مورد استقبال پیروان کتاب مقدس قرار نگرفته است.
در عهد جدید، آیه ای که به صراحت دال بر این باشد که زن می تواند بر مسند قضاوت بنشیند، دیده نمی شود.
در رابطه با مسأله جواز یا عدم جواز قضاوت زن، در بین فقها و علمای دینی اختلاف نظر وجود دارد به گونه ای که دسته ای قائل به جواز قضاء زن به طور مطلق شده اند، و دسته ای قائل به عدم جواز به طور مطلق شده اند و دسته سوم قائل به تفصیل شده اند به این صورت در مواردی که شهادت زن پذیرفته می شود جایز است که زن قضاوت کند و در موارد مربوط به حدود و قصاص که شهادتش پذیرفته نمی شود نمی تواند قضاوت کند.
دسته ای از فقیهان که قائل به عدم جواز قضاوت زن هستند برای اثبات این ادعای خود به آیاتی از قرآن کریم ( نساء/34، بقره/228 و 282، زخرف/18 و صافات/150-149) استناد می کنند .
آراء فقهای امامیه در مورد تصدی زن در امر قضاوت به چهار دسته تقسیم می شود. دسته اول: فقهایی که قضاوت زن را مطلقا یا در برخی موارد جایز می دانند. از جمله: محقق اردبیلی، شیخ انصاری و خوانساری. دسته دوم: فقهایی که ذکورت را شرط قضاوت می دانند. فقهایی همچون شهید اول، شهید دوم، شیخ طوسی،محقق حلی، فیض کاشانی و... ذکورت را شرط قضاوت می دانند.
فقهای عامه نیز در مسأله قضاوت زن، اختلاف نظر د ارند. آراء آنان به سه دسته تقسیم می شوند. دسته اول: فقهایی که معتقدند زن در تمام موارد، شایستگی قضاوت دارد از جمله: ابن جریر طبری و ابن حزم اندلسی. دسته دوم: فقیهانی که معتقدند زن شایستگی پذیرش امر قضاوت را دارد جز در آن جا که نمی تواند شهادت دهد از جمله: کمال الدین محمد بن عبدالواحد، و حنفی ها. دسته سوم: فقیهانی که قضاوت زن را مطلقاً جایز نمی دانند: از جمله ماوردی و ابن قدامه.
با بررسی آیات قرآن کریم و نصوص عهدین می توان نتیجه گرفت که در نصوص عهدین مصادیقی وجود دارد که دلالت بر جواز تصدی امر قضاوت بر عهده زنان می کند. همچنین با بررسی آیات قرآن کریم این نتیجه به دست می آید که در اسلام نیز زن می تواند به امر قضاوت بپردازد و دلیل قابل قبولی بر نفی صلاحیت زنان برای قضاوت وجود ندارد و حق این است که زنان می توانند در صورت توافق اصحاب دعوی، داوری میان آن دو را بپذیرند.
فهرست منابع
1- ابن حزم الظاهری الاندلسی، ابومحمد علی بن احمد (بی تا)، المحلی بالآثار، تحقیق: عبدالغفار سلیمان، بیروت: دارالفکر.
2- ابن عابدین،محمد امین (1386ه)، رد المختار علی الدر المختار،چاپ دوم، بیروت: دارالفکر.
3- ابن قدامه، موفق الدین ابومحمد عبدالله (بی تا)، المغنی علی مختصر الامام ابن القاسم، بیروت: دارالکتب العربی.
4- ابن منظور (2004)، لسان العرب، بیروت، دارصادر.
5- ابوغضۀ، زکی علی السید (1424ق)، المرأۀ فی الیهودیۀ و المسیحیۀ و الاسلام، بیروت: دارالوفاء.
6- الانصاری، مرتضی (1415ق)، قضا و شهادات، قم: مجمع الفکر الاسلامی.
7- البغا، مصطفی. الخولی، هند محمود (1421ق)، عمل المرأۀ، سوریه: دارالفارابی.
8- بارکلی، ولیم (1989م)، تفسیر العهد الجدید، قاهره: الهیئۀ المصریۀ العامۀ للکتاب.
9- بایبوردی، سهیلا (1384)، مباحث فقهی قضاوت زن، مجله تخصصی فقه و مبانی حقوق دانشگاه آزاد بابل، شماره1، صص204-183.
10-بلیهی، صالح بن ابراهیم (1407ق)، السلسبیل فی معرفه الدلیل حاشیه علی زاد المستقنع، چاپ چهارم، ریاض: مکتبه العارف.
11-بهرامی خوشکار، محمد (1381)، قضاوت و شهادت زن در مکاتب فقهی، تهران: سرای قلم.
12-جوادی آملی، عبدالله (1382)، زن در آینه جلال و جمال، قم: مرکز نشر اسراء.
13-الحسيني الزبيدي (1409)، محمد مرتضي، تاج العروس، بيروت، مكتبه الحياة.
14-حطاب، ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمن المغزیی (1398ق)، الأخبار عن حکم شرعی علی سبیل الألزام، چاپ دوم، بیروت: دارالفکر.
15-الخوانساری، سید احمد (1405ق)، جامع المدارک فی شرح مختصر النافع، تعلیق: علی اکبر غفاری، چاپ دوم، قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
16-زحیلی، وهبه (1989)، الفقه الاسلامی و ادلته، چاپ سوم، دمشق.
17-سالتز، آدین اشتاین (1383)، سیری در تلمود، ترجمه: طالب باقری دارایی،قم: مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان و مذاهب.
18-شربینی خطیب، محمد (1377ه)، مغنی المحتاج الی معرفه الفاظ المنهاج، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
19-الشرتوني اللبناني، الخوري، اقرب الموارد، قم، كتابخانه آيه الله مرعشي نجفي، 1403هـ
20-صالحی نجف آبادی، نعمت الله (1384)، قضاوت زن در فقه اسلامی، تهران: امید فردا.
21-صدر،سید موسی (1381)، قرآن و عهدین؛نقاط همسو و ناهمسو، فصل نامه پژوهش های قرآنی، شماره23، صص 101-74.
22-طباطبایی، محمدحسین (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
23-طباطبایی، محمدحسین (1376)، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران: دارالکتب.
24-طوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن (1424ق)، الخلاف، قم: موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین.
25-فیروز آبادی، مجد الدین(1403ه)، قاموس المحیط، بيروت،دارالمعرفه.
26-قرطبی الانصاری، محمدبن احمد (بی تا)، التفسیر لاحکام القرآن، بیروت: مؤسسۀ التاریخ العربی.
27-الکتاب المقدس، ترجمۀ من العبریۀ والکلدانیۀ و الیونانیۀ (1904م)، مؤسسۀ توزیع الکتب المقدسۀ.
28-گرگانی، میرفریدون (1350)، تلمود، ترجمه: امیرحسین صدری پور، بی جا، کتابخانه زیبا.
29-گروهی از مولفان (1976)، تفسیر الکتاب المقدس، بیروت: دارالمشرق.
30-لوکیر، هربرت (2004)، کل نساء الکتاب المقدس، ترجمه ادوارد ودیع عبدالمسیح، قاهره: دارالثقافه.
31-الماوردی، ابوالحسن علی بن محمد (1380ق)، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، قاهره: بی نا.
32-مدنیان، غلام رضا، آل کجباف، حسین (1384ه)، بررسی قضاوت زنان در اسلام، حقوق داخلی و بین المللی .WWW.DEZCO.IR
33-محقق قمی، ابوالقاسم بن حسین الجیلانی(بی تا)، جامع الشتات، بی جا.
34-مروتی، سهراب. زرگوش نسب، عبدالجبار (1387)، قضاوت زنان در قرآن و سنت، پژوهش زنان، دوره6، شماره2،صص24-5.
35-معرفت، محمدهادی (1376)، شایستگی زنان برای قضاوت و مناصب رسمی، فصل نامه حکومت اسلامی، شماره4و6.
36-المقدس الاردبیلی، سید احمد (1423ق)، مجمع الفائدۀ و البرهان فی شرح ارشاد الأذهان، قم: مؤسسۀ النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین.
37-موسوی الخمینی، سید روح الله (1420ق)، تحریرالوسیله، قم، موسسه النشر الاسلامی.
38-نجفي، محمد حسن (1368)، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه.
39-نورحسن فتیده، طاهر (1379)، حقوق زن در قرآن و عهدین، تهران: فرهتگ گستر.
40-هاکس،جیمز (1383)، قاموس کتاب مقدس، چاپ دوم، تهران: اساطیر
چکیده
یکی از مسائلی که همیشه مورد اختلاف بوده، مساله شایستگی و عدم شایستگی زنان در امر تصدی قضاوت است. برخی از مفسرین و فقها با تکیه به برخی از آیات قرآن کریم و استناد به تعدادی از احادیث معصومین براین پندارند که همان گونه که زن نمی تواند رهبر و زمامدار جامعه خویش باشد، صلاحیت پذیرش قضاوت را نیز ندارد. در مقابل این دیدگاه دو نظر دیگر وجود دارد. نظر اول مربوط به ابوجعفر طبری مبنی بر جواز قضاوت زن،به صورت مطلق است. نظر دوم از ابوحنیفه که معتقد است که در اموری که شهادت زن در آن ها پذیرفته شده باشد، قضاوت مجاز است.دلیل این اختلافات در باب جواز یا عدم جواز قضاوت زنان، این است که در آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام، نظر صریحی در مورد قضاوت زن وجود ندارد.این مقاله در پی آن است که با بررسی برخی از آیات قرآن کریم(بقره/228، نساء/34، زخرف/18، صافات/147و150) و همچنین بررسی نصوص عهدین، به این سوال اساسی پاسخ دهد: آیا در بین آیات قرآن کریم و نصوص عهدین شواهد و قراین و مصادیقی مبنی بر شایستگی یا عدم شایستگی زنان برای تصدی قضاوت وجود دارد؟ در نصوص عهدین مصادیقی وجود دارد که دلالت بر جواز تصدی امر قضاوت بر عهده زنان می کند. همچنین با بررسی آیات قرآن کریم این نتیجه به دست می آید که در اسلام نیز زن می تواند به امر قضاوت بپردازد.
کلیدواژه ها: قضاوت، قرآن، زن، عهدین