ره آورد پژوهش 3

شناسه نوشته : 11829

1393/06/20

تعداد بازدید : 1247

ره آورد پژوهش 3
مسلمانان، طلايه‌داران پژوهش(1) غلامرضا گلي‌زواره، نویسنده و پژوهشگر
جويبارهاي نبوغ و خلاقيّت
مسلمانان، دعوت قرآن و سنت رسول اكرم(ص) را اجابت نمودند و با ايمان و پرهيزگاري و اراده‌اي قوي به دانش و معرفت روي آوردند. آنان در اولين قدم قرائت را براي خواندن كلام وحي و نوشتن را براي نشر دينشان آموختند و زبان دشمنان را براي ايمني از گزند آنان فرا گرفتند. آنان براساس توصيه‌هاي قرآني و تأكيدهاي خاتم پيامبران حضرت محمّد(ص) بين دنيا و آخرت جدايي نمي‌ديدند و عقيده داشتند بايد در علوم و فنوني كه به توسعه‌اي همه جانبه براي بهتر زيستن و كاهش گرفتاري‌ها را به ارمغان مي‌آورد، همچون دين‌داري و تقوا، بر ديگران برتري يابند.
علم نهايت آرزوي‌شان بود، به خصوص آنكه اسلام، تفكر نويني خلق كرد و انديشه‌ي آنان را گسترش داد و از پيروان خود خواست درباره‌ي امور گوناگون خردمندي، تدبير و عاقبت‌انديشي و ژرف‌كاوي را فراموش نكنند و از جهل، جمود، خرافه و تقليد كوركورانه پرهيز كنند. آنان خداوندي را مي‌پرستيدند كه حقيقت مطلق است و تمامي موجودات، قوانين حاكم بر جهان و هرگونه جلوه‌اي كه نظاره‌گر آن در مناظر طبيعي هستيم از اوست. اسلام تنها آييني است كه بين مكان عبادت و نيايش و مركز آموختن علم، اتحاد برقرار كرد. رسول اكرم(ص) در اولين مسجدي كه براي دعوت مردم به دين اسلام تأسيس نمود، مسلمانان را فرا مي‌خواند و ايشان را به امور دين و دنيا بينا مي‌نمود. همچنين مكان مقدس مزبور را محل براي فراگيري علم و معرفت قرار داد.
هر مسلماني موظف است هرجا كه خدا را عبادت مي‌كند همان‌جا به دانايي خود بيفزايد. علم را هرجا كه باشد بجويد و در هر نقطه‌اي كه حكمت را يافت بدان روي آورد و در سفر و حضر، مسجد، خانه و محل كار، در كودكي، نوجواني، جواني و پيري و حتي در لحظات احتضار از دانش‌اندوزي غافل نباشد. از آن روزگاري كه پيامبر اكرم(ص) مسجد را مركز تعليم و تعلّم قرار دادند، تا زمان‌هاي بعد و حتي قرون اخير يا مساجد كانون مهمي براي فراگيري علوم گرديدند يا آنكه در فضاهايي كه به مسجد ضميمه كردند جويندگان علم، به فراگيري دانش‌هاي مورد علاقه خود اهتمام مي‌ورزيدند در چنين مراكزي براي اولين بار در جهان، طالبان علم داراي مكان استراحت و زندگي و غذا بودند.
اسلام، علم را ميان پيروان خود انتشار داد و سپس آن را در نقاط مختلف جهان منتشر ساخت، مسلمانان اولين دانشگاه را در جهان بنا نمودند و در سال 245 هجري در شهر «فاس»، مسجد بزرگي ساخته شد كه صرفاً مختص عبارت نبود بلكه دارالعلمي بود كه دانشجويان از تمام شهرها براي فراگيري و مطالعه‌ي علوم كه به حديث، تفسير و فقه مختصر نمي‌شد مي‌آمدند و در آن‌جا علومي چون رياضي، نجوم و جغرافيا تدريس مي‌گرديد. به اين مسجد نام «دانشگاه قرويين» اطلاق مي‌گرديد و اين مؤسسه نه تنها اولين مركزي بود كه تمام مراحل علوم مختلف در آن تدريس مي‌شد، بلكه اولين آموزشگاه علمي به شمار مي‌رفت كه دانشجويان خارجي از مذاهب گوناگون در آن ساكن بودند و در اوقات نماز، ايام ماه رمضان و جشن‌هاي مذهبي، كلاس‌هاي درس تعطيل مي‌گرديد.
دانشمندي به نام «دلفان» در كتابش، «فاس و دانشگاه آن» مي‌گويد: دانشگاه قرويين به اولين مدرسه در دنيا مشهور است و مورخي عرب (بندلي) متذكر مي‌شود: قديمي‌ترين دانشگاه جهاني در اروپا نمي‌باشد بلكه در شهر فاس مراكش است. اين دانشگاه، دانشمنداني غيرمسلمان را پرورش داد كه در رأس آنان «ژربرت راهب» است كه بعدها به «البابا» مشهور شد و همين شخص بود كه اعداد اسلامي را به اورپا وارد كرد و هنگامي كه به جنوب اروپا رسيد، كتاب‌هاي مسلمانان را ترجمه نمود و همو بود كه انديشه‌ي تعديل قانوني روماني را به گونه‌اي كه همگام با شريعت اسلامي باشد رهبري نمود.
«سپتاي بن آبراهام» يهودي كه مسلمانان او را در نيمه‌ي اول قرن چهارم هجري اسير كردند و در بغداد زندگي مي‌كرد، مدت مديدي به آموزش زبان عربي و طب عربي مشغول بود و بعد از اينكه دوران اسارتش به پايان رسيد نهضتي در علم طب پديد آورد و در آن آراي مسلمين را منتشر ساخت. همچنين «قسطنطنين» كه در «قرطاجنه» (كارتاژ= بندري در ساحل مديترانه) زندگي مي‌كرد عربي را به نيكي آموخت و در اواخر قرن چهارم هجری، به جانب ايتاليا رفت و در آن‌جا آثار مسلمانان را به زبان لاتين برگردانيد. اولين مدرسه‌ي پزشكي در اروپا توسط مسلمانان در «ساليون» ايتاليا به وجود آمد و نخستين رصدخانه‌ي نجومي كه در اروپا شناخته شد رصدخانه‌اي بود كه مسلمانان در «اشبيليه» (اسپانيا) بنيان نهادند.
نبوغ در همه‌ي رشته‌های علوم
نبوغ مسلمانان به دانش يا فن خاصي منحصر نمي‌شد و همه‌ي علوم و معارف را شامل مي‌گردید. به استناد منابع تاريخي اولين كوشش براي پرواز در تاريخ بشريت، توسط مسلماني اهل «اندلس» به عمل آمد و همان‌طور كه مسلمانان در علوم مختلف بر ديگران پيشي داشتند، در اختراع نوشتن با حروف روشن و درشت و برجسته براي نابينايان بر ملل جهان سبقت گرفتند. اين ابتكار را شخصي به نام «زين‌الدين آمدي» در سال 712 هجري انجام داد. او در اواخر عمر بينايي خويش را از دست داده بود. از اين جهت كتاب‌هايي را كه براي كتابخانه‌اش تهيه مي‌نمود، بر جلد آن ورقه‌اي با حروف برجسته مي‌گذاشت كه او را در شناسايي عنوان كتاب و موضوع موردنظرش ياري مي‌داد.1
پیش از او «ابوالفرج بن ابي الفتح اصفهاني»، منجم و رياضي‌دان قرن چهارم هجري، نقوش انگشتر خاتم را با لمس كردن بدون آنكه نگاه كند مي‌خواند. افراد مسلمان در تمامي علوم نبوغ خود را آشكار كردند و در تاريخ بشريت بزرگ‌ترين پيشروان نهضت فكري شناخته شدند. از اين رو اصحاب نهضت‌هاي علمي كه سراسر ممالك را فرا گرفت همين مسلمانان بودند. آن نهضتي كه پايه و اساس جميع معارف مي‌باشد. از جمله تفوق آنان بر ملل ديگر اين بود كه علماي‌شان علم و حكمت و ادب را به طور توأم فرا مي‌گرفتند و اكثر تأليفات آنان به زبان‌هايي كه به بالاترين مرتبه‌ي فصاحت و بلاغت رسيده بود، نوشته مي‌شد و چه بسيار است اشعاري كه براي وصف آزمايش‌هاي علمي يا براي بيان حقيقت نجومي يا ارائه‌ي نظريه‌اي جديد سروده شده است.
رده بندی علوم
دانشمندان اسلامي در رده‌بندي علوم و تعيين مرتبه‌ي هر يك، سهمي تام داشته‌اند. يكي از اين نمونه‌ها، پژوهش «ابونصر محمد فارابي» است كه «احصاء العلوم» نام دارد، كتابي كه راهنماي متفكران غربي در تقسيم علوم بوده است و كتاب «تقسيم فلسفه‌ي گونديسالينوس» از اين اثر اقتباس گرديده است. حتي «دكتر باير» (BAUR) ثابت كرده كه اين اثر چنان بر گونديسالينوس تأثير گذاشته كه مي‌توان گفت همه‌ي كتاب تقسيم فلسفه‌ي او از احصاء العلوم گرفته شده است. «موريس دوولف» مي‌گويد كتاب گونديسالينوس شامل همان مطالب اثر فارابي است. «راجر بيكن»، ضمن اينكه از احصاء العلوم فارابي استفاده كرده، او را در شمار «اقليدس»، «بطليموس» و «سن اگوستين» قرار مي‌دهد.2
ابتكارات در علوم رياضي
مسلمانان براي اولين بار، اصول رسم بر سطح كره را شناختند. واقع امر اين است كه «ابوريحان بيروني» را غالباً مؤسس علم مسّاحي و تسطيح مي‌شمارند و اين به دليل پژوهش‌هاي مفصل و منظمي است كه وي درباره‌ي اندازه‌گيري خصوصيات سطح زمين انجام داده است. مسلمانان در هندسه هم ابداعاتي نمودند تا آن‌جا كه «سير لانوكچري» بر پايه‌ي اصل پنجم از اصول هندسه مسطحه‌ي «خواجه نصيرالدين طوسي»، هندسه‌ي فضايي را در قرن هيجدهم بنيان گذاشت. مسلمانان با آميختن جبر و هندسه، اصول هندسه‌ي تحليلي «دكارت» را به وجود آوردند. مهم‌ترين ابتكارات اين رياضي‌دانان، وضع اساسي براي هندسه‌ي تحليلي بود؛ زيرا آنان نخستين كساني بودند كه براي حل بعضي از مسائل هندسي، از جبر و براي حل بعضي از مسائل جبري، از هندسه استفاده كرده‌اند.
در هندسه، رياضي‌دانان اسلامي سرآمد شدند و علماي مغرب زمين اين دانش را از آنان آموختند زيرا در آن روزگار، اروپایيان هنوز با كتب اقليدس آشنايي نداشتند.3
«خوارزمي» در اواخر قرن دوم هجري (عصر امام رضا(ع)) دانش جبر را پديد آورد. كتابش با عنوان «جبر و مقابله»، سال‌ها مرجع علماي شرق و غرب بود و گويا او واضع روشي است كه ما امروز در حل معادلات درجه‌ دوم به كار مي‌بريم. «كاجوري» مي‌گويد: «حل معادلات درجه دوم به كمك مقاطع مخروط يكي از مهم‌ترين روش‌هايي است كه رياضي‌دانان مسلمان به كار برده‌اند». كتاب جبر خوارزمي تا اوايل قرن هفدهم ميلادي مرجع و مأخذ اروپایيان بود. در واقع مي‌توان گفت خوارزمي در دنياي اسلام براي اولين بار در مورد استفاده از علم جبر راه تازه‌اي ارائه كرد و پس از او گروه زيادي از رياضي‌دانان شرق و غرب راهش را ادامه دادند.4
«ابوالوفاي جوزجاني» (متوفي اواخر قرن چهارم هجري) يكي از معادلات لازم براي تعيين مواقع ماه را كشف كرد كه آن را «معادله‌ي سرعت» ناميده‌اند. او در محاسبات ماه، اختلاف سومي را نيز مطرح نمود و مُدلّل ساخت كه برخي آن را به «تيكو براهه» كه ششصد سال بعد از جوزجاني به دنيا آمده بود نسبت داده‌اند. بنابراين اين مسلمين بودند كه كشف كردند سير ماه در سالي با سال ديگر تفاوت مي‌كند. خواجه نصيرالدين طوسي در كتاب «الشكل القطاع» براي نخستين بار حالات شش‌گانه‌ي مثلث كروي قائم الزوايه را به كار برد. غربي‌ها آن را به لاتين، فرانسه و انگليسي ترجمه كردند و در قرون متوالي مدرك و مرجع علماي اروپا بود و آنان دانسته‌هاي خويش را در مورد مثلثات كروي و مستوي از اين نوشتار مي‌گرفتند.
در بين كوشش‌هاي مسلمانان در بسط رياضيات، كشف ترتيب كسور اشعاري حائز اهميت فراواني است و روش‌هاي تقريبي كه توسط «غياث‌الدين جمشيد كاشاني» صورت يافت در اين زمينه در خور توجه مي‌باشد. در هندسه، برخي مسائل كه براي قدما لاينحل مانده بود، نزد «ابن هيثم» و «ابوسهل كوهي» و امثال آنان راه‌حل‌هايي يافت. مسأله‌ي آزمون محاسبات و كشف قاعده‌ي موسوم به «خطأين» به مسلمين منسوب است. محاسبه‌ي اعداد بزرگ نجومي با حداقل اشتباهات حاكي از مهارت فوق‌العاده‌ي آنان در علم اعداد است.5
«ثابت بن قره» كه در قرن سوم هجري مي‌زيست، اولين كسي است كه حساب تكامل و تفاضل (جمع و تفريق) را وضع كرد و حجم حاصل از گردش مقاطع مخروطي، دور محور خويش را به دست آورد. مقاطعي كه در اثر برخورد يك صفحه با يك مخروط به وجود مي‌آيد، مقاطع مخروطي ناميده مي‌شوند. مثل سهمي، بيضي و هذلولي. «سرگرافتون اسميت» (متوفي 1937م) در تاريخ رياضيات مي‌گويد: «سزاوار است كه اين‌جا يادي از ابن قره به ميان آوريم كسي كه قاعده‌ي حجم جسم حاصل از گردش مقاطع مخروطي حول محورش را وضع كرد».
«فرانتس وُپكه»، كتاب «الفخري كَرَجي» را كه در موضوع حساب و جبر است و در اوايل قرن پنجم هجري به نگارش در آمده، ترجمه كرد. نكته‌ي مهمي كه وي در مقدمه‌ي اين ترجمه توضيح مي‌دهد اين است كه كارهاي رياضي‌دانان مسلمان در حل معادلات سيال، ابتكاري مي‌باشد. «لئوناردو فيبوناتچي» (Leonadrdo Fibonacci) بيشتر يافته‌هاي الفخري كرجي را در نوشته‌هاي خود به كار برده است.6
دانشمندي به نام «درابر» در اين باره گفته است: «مسلمانان هندسه، علوم رياضي و راه‌هاي سنجش را محاسبه كردند و از اين راه، دروازه‌اي بزرگ و نيكو در قضاياي حساب، مثلثات و اختراع جبر، به كار بستن رقم‌ها در حساب، براي آنان گشوده شد». «كارجوري» مي‌گويد: «هنگامي كه صاحبان خرد، تلاش‌هاي مسلمانان در علم جبر را مي‌بينند دچار حيرت مي‌گردند». و «سينوبوس» در «تاريخ تمدن» خويش اعتراف كرده: «دانشمندان اسلام اولين كتاب را در جبر نوشتند».7
«جورجون سارتون» يادآور گرديده، خدمات مسلمين به بسط و توسعه‌ي رياضيات منحصر به همين حدود نماند، در همان دوره كه مسلمين كتاب بطليموس، اقليدس و «سند هند» را ترجمه و تحرير مي‌كردند (قرن‌های دوم و سوم هجري)، در تمام اروپا رياضي‌دان مشهوري كه وجود داشت عبارت بود از: «الكوين» (Alcuin)، مربي و عالم دربار و «شارلماني» كه نوشته‌هاي او در رياضيات از بعضي اصول مقدماتي تجاوز نمي‌كرد. در تمام قرون وسطي، پيشرفت رياضيات در واقع به نبوغ رياضي مسلمين مديون بود. حتي در نيمه‌ي اول قرن پانزدهم ميلادي كه مسلمين با مشكل‌ترين مسائل هندسه دست و پنجه نرم مي‌كردند، معادلات درجه سوم جبري را به كمك مقاطع مخروطي حل مي‌نمودند و در مثلثات كروي، تحقيقات ارزنده‌ای انجام مي‌دادند. در اروپا، تحقيقات رياضي از حساب تقويم و طرز به كار بردن چرتكه كه غالباً در سطح حوائج روزانه بود، در نمي‌گذشت.8
مطالعات ارزنده در نجوم و جغرافيا
در نجوم، مطالعات مسلمين ارزنده بود. «ابومعشر بلخي»، زيج‌هايي داشت كه در آن، حركت سيارات از روي طريق هندي و رصد «گنگ دز» محاسبه شده بود. اگرچه اصل آن باقی نمانده است اما نسخه‌ي ديگرش مكرر به زبان لاتين چاپ شد و او را در تمام قرون وسطي، شهرت جهاني بخشيد. «بتاني» با تأليفات زيجي در بسط هيأت و نجوم اسلامي تأثير قابل ملاحظه‌اي داشت. وي ضمن آنكه حركت نقطه‌ي اوج آفتاب را كشف كرد، بعضي اقوال بطليموس را در اين باب، نقد و اصلاح نمود. ملاحظاتش در باب خسوف در محاسباتي كه «دانتورن» از علماي قرن هيجدهم اروپا نمود به عنوان يك راهنما يا محرك تلقي شد و نيز براي مسائل مربوط به مثلثات كروي راه‌حل‌هايي يافت كه «رجيومانتس» (متوفي 1476م) از آنها بهره برد.
ميراث علمي عظيم مسلمين در نجوم از حيث وسعت و دقت موجب شگفتي محققان و مورخان اروپايي چون «نالينوي ايتاليايي»، «كارادووي فرانسوي» و «ويرو كلمان» گرديد.
علماي مسلمان مكرر از هيأت بطليموس و اقوال يونانيان انتقاد می‌كردند. هر چند اين ايرادها، دنياي بطليموسی را دگرگون نكرد اما زمينه را براي اصلاحات «گاليله»، «كپلر» و «كوپر نيك» آماده ساخت. خواجه نصيرالدين طوسي نه فقط مؤسس واقعي رصدخانه‌ي مراغه و زيج ايلخاني بود بلكه آشنايي علماي مسلمان را با تحقيقات چيني‌ها فراهم آورد. او نيز هيأت بطليموس را مورد انتقاد جدّي قرار داد و خود، نظريات بديعي ارائه داد. اين دانشمند شيعي كه در «الموت» به كار رصد ستارگان اشتغال داشت ضمن مطالعاتي راجع به مثلثات، آن را از گروه نجوم تفكيك و مستقل ساخت.
«ابومعشر بلخي» تا ماه فروردین تا تير را در موضوع جزر و مد بررسي كرد و اروپا در قرون وسطي راجع به اين پديده، مطالعات وي را منبع دانسته‌هاي خود دانست. در «فسطاط» مصر دانشمندي به نام «فرغاني» در قرن سوم هجري توانست ميله‌اي مخصوص، براي اندازه‌گيري ارتفاع آب نيل در هنگام فيضان تعبيه كند. كارهاي «يعقوب كندي» و خصوصاً «ابن هيثم بصري» در مسائل مربوط به علم مناظر (optics) بر اروپا اثر گذاشت؛ چنانکه «راجر بيكن» و «كپلر» به وي مديون گرديدند. تحقيقات ابن هيثم درباره‌ي نور و قواعد انكسار و انعكاس آن، منشأ كشفيات بعدي شد. بيكن و كپلر سخناني از وي نقل كرده‌اند و بعضي محققان اروپايي او را از حيث فكر، همچون دكارت دانسته‌اند؛ زيرا بهترين تجسم روح تجربي در قرون وسطي بود.
ابوريحان بيروني در تمام قرون وسطي در باب وزن مخصوص اجسام، پژوهش‌هایی علمي انجام داد و وزن مخصوص شانزده جسم را با چنان دقتي تعيين نمود كه تقريباً با دانش نوين موافق است. مطالعات «خازني» در باب تعادل مايعات، وزن مخصوص اجسام و آلياژها، انواع ترازو، وزن، مركز ثقل وسايل مربوط به آنها، ارزش فيزيكي و رياضیاتي به طور توأمان دارد.9
غياث‌الدين جمشيد كاشاني كه در دانشگاه سمرقند استاد رياضيات و نجوم بود، كليدي در حساب وضع كرد كه بر اساس آن، خط محاسبه به وجود آمد كه از مهم‌ترين اكتشافات در عصر حاضر به شمار مي‌رود. «زيج الغ بيك» با همكاري اين منجم تدوين گرديد كه به عقيده‌ي «جورج سارتون» يكي از سه شاهكار نجومي مسلمين مي‌باشد. دو نمونه‌ي ديگر از زيج‌ها به «عبدالرحمن صوفي» (متوفي 376هجري) و «ابن يونس» (متوفي 399هجري) تعلق دارد.
پایه گذاری علوم جدید
از جمله اقدامات علمي مسلمين در نجوم، اصلاح تقويم بود. «حكيم عمر خيام نيشابوري» در عهد «ملكشاه سلجوقي» با همكاري ديگر منجمين «تقويم جلالي» را پديد آورد كه از بعضي تقويم‌هاي مشابه كه در اروپا بوجود آمد دقيق‌تر و عملي‌تر بود.
«شرف الدوله ديلمي»، فرمانرواي شيعي كه بر جنوب فارس و عراق در اواخر قرن چهارم هجري حكم مي‌راند. در بغداد، رصدخانه‌اي ساخت كه «ابوسهل كوهي» ریيس آن بود. اين دانشمند علاوه بر مهارت در نجوم، در رياضيات و هندسه، مقامي شامخ داشت. «زرقالي» اهل اندلس نخستين كسي است كه بر حركت اوج خورشيد نسبت به ثوابت دليل آورد.
«ابوسعيد سجرّي» از مردم سيستان متوفي به سال 415 هجري از منجمان معروف و معاصر با ابوريحان بيروني و «عضدالدوله‌ي ديلمي» است كه «اسطرلاب زورقي» را اختراع كرد. از آثار او پيداست كه در رياضي و نجوم پژوهش‌های دقيق و عميقي داشته است.10
ابن هيثم را بدون شك می‌توان بزرگ‌ترين محقق در علم نور شناخت. او در فاصله‌ي زماني ميان بطليموس و «وتيلو» بوده است. وی تحقيقات نورشناختي را تغيير شكل داد و آن را به صورت علم جديدي در آورد. وي درباره‌ي انكسار نور، هنگام عبور از اجسام شفاف چون هوا و آب مطالعه كرد و به طرح اختراع ذرّه‌بين چنان نزديك شد كه سيصد سال بعد، راجر بيكن و «دبليو الو» (W.Elo) و ديگر دانشوران اروپا ضمن كوشش‌هايي كه براي اختراع ذرّه‌بين كرده‌اند بر تحقيقات او تكيه كرده‌اند. ابن هيثم، قرن‌ها قبل از «نيوتن» مستطيل سرعت‌ها را بر سطح منكسر كننده تطبيق داده و به اصل «حداقل زمان»، اعتقاد داشته است.11
«جان برنال» مي‌نويسد: «شهرهاي اسلامي برخلاف امپراتوري رم خود را از مابقي جهان شرق منزوي نكرده بودند. اسلام محل التقاي دانش آسيايي و اروپايي بود. در نتيجه اختراعات كاملاً جديدي صورت گرفت كه براي تكنولوژي يوناني و رومي ناشناخته و يا دسترس‌ناپذير بود. اين اختراعات به نوبت خود، مبناي ترقي‌هاي افزون‌تري را تشكيل دادند كه موجبات اوليه‌ي تحرك غرب و تحقق انقلاب عظيم فني و علمي قرون هفده و هيجده را در اين ديار فراهم آوردند».12 مسلمانان آن‌چه را كه ارسطو با تمام نبوغش از آن بي‌بهره بود، به دست آوردند و آن علم رياضي و مكانيك بود. فرزندان «موسي بن شاكر» نويسندگان كتاب «الحيل» بودند. اين كتاب از مراجع عمده‌ي شناختن و ساخت دستگاه‌هاي مكانيكي به شمار مي‌رود.13
«ارشميدس» قوانين وزن مخصوص را كشف كرد ولي علماي اسلامي در آن تعمق كردند و به استخراج وزن مخصوص بسياري از اجسام جامد و مايع نايل آمدند. نتايجي كه علماي مسلمان بدان دست يافتند با آن‌چه دانش جديد دريافته، بسيار نزديك است. نظريه‌اي كه دو قرن پس از آن توسط كوپرنيك درباره‌ي ماه مطرح گرديد همان نظريات «ابن الشاطر» است و چنين مي‌نمايد كه اين دانشمند اروپايي از طريق ترجمه‌هاي «بزنطي» از پيشرفت‌هاي اخير نجوم اسلامي آگاهي داشته است. اصول همه‌ي آن‌چه را در طرح «كوپر نيكوس» تازگي دارد مي‌توان در مكتب خواجه نصير طوسي و شاگردان او پيدا كرد. اولين كسي كه «کلف خورشيد» را ديد و درباره‌ي آن مطالبي نوشت، «ابن رشد» بود.14
در آسمان لكه‌هاي ابر مانندي ديده مي‌شوند كه آنها را «سحابي» ناميده‌اند. اولين بار عبدالرحمن صوفي در قرن چهارم هجري در اين باره مطالعات علمي و دقيقي انجام داد كه ماخذ پژوهش‌هاي بعدي اروپایيان قرار گرفت. مسلمين اولين بار به كروي بودن زمين و دوران آن به گرد محورش قائل شدند. دانشمندان مسلمان موفق شدند به طريق علمي طول يك درجه از خط نصف‌النهار را تعيين كنند. در آثار دانشمنداني چون «مسعودي»، ابوريحان بيروني و «مقدسي» به دقايق مسائل جغرافيايي توجه شده است. وصف طُرُق و مسالك بيان طول و عرض طبيعي سرزمين‌ها، شرح منازل و بنادر و علاقه‌ي خاص به جغرافياي انساني، كوشش‌هاي جغرافيايي مسلمانان را متنوع و آموزنده نموده است.15 «درابر» در اين باره مي‌گويد: «مسلمانان حجم زمين را با قياس درجه‌ي سطح آن شناختند و مواقع خسوف و كسوف را معين كردند و براي خورشيد و ماه جدول‌هاي صحيح وضع نمودند و طول سال را اندازه گرفتند و اول پاييز و اول بهار را دانستند و به اموري پرداختند كه نظام عالم از پرتو تابناك آنها روشن گشته است».
«جونيز مورخ» مي‌گويد: «جغرافيا را «شريف ادريسي» به اروپایيان آموخت و مدت سه قرن معلم آنان محسوب مي‌شد و در اين مدت براي مردم غرب تصويري از جهان نبود مگر بر آن‌چه اين دانشمند مسلمان نوشته بود». دائره‌المعارف فرانسه بيان كرده است: «كتاب ادريسي در جغرافيا بزرگ‌ترين وثيقه‌ي علمي در قرون وسطي به شمار مي‌رود».
مورخان درباره‌اش نوشته‌اند: «اين دانشمند، كسي است كه براي اولين بار براي زمين نقشه‌اي طرح كرد و بر روي آن كشورها، شهرها، درياها و رودها را مشخص كرده و زمين‌هاي حاصل‌خيز را از بيابان‌ها مجزا نموده بود. او اين ترسيم‌ها را روي كره‌اي نقره‌اي انجام داد كه شگفتي دانشمندان را برانگيخت و قرن‌ها علاقه‌مندان به عنوان مأخذي مهم از آن استفاده مي‌كردند».
وی در كتابش، «نزهة المشتاق في اختراق الآفاق» سرچشمه‌ي رودهاي مهم و درجه‌ي حرارت در فصول مختلف را مشخص کرد. به دليل چنين دقت‌هايي كتاب مزبور در قرون هيجده و نوزده ميلادي به زبان‌هاي آلماني، اسپانيايي، فرانسوي و ايتاليايي ترجمه گرديد. ادريسي در قرن پنجم هجري يعني حدود هزار سال قبل، جهان را به هفت منطقه تقسيم نمود و از كرويت زمين و عوامل تشكيل دهنده‌ي آن، ستارگان و انواع ابرها سخن گفت.
ابوريحان بيروني در يكي از رساله‌هاي خود كه از دقيق‌ترين كتب در ابعاد ارضي و سماوي به شمار مي‌رود، مباحثي درباره‌ي زمين، نسبت‌ آن با ماه و فاصله‌اش از آن، حجم خورشيد، فاصله‌ي سیارگان منظومه‌ي شمسي از زمين و فاصله‌ي يك سیاره از سیاره‌ي ديگر مطالبي بيان كرد. اين دانشمند كه در نيمه‌ي دوم قرن چهارم هجري و اوايل قرن پنجم هجري مي‌زيست در دانش رياضي، نجوم، تاريخ و جغرافيا، داروسازي و زبان‌هاي بيگانه مقامي ارجمند كسب نمود. «ايریو بوب» اعتراف مي‌نمايد محال است بحثي در رياضيات، نجوم و جغرافيا به ميان آيد و سهم بيروني در اين عرصه‌ها فراموش گردد.
«ابوعبدالله زكريای قزويني»، نابغه‌ي قرن هفتم هجري تأليفاتي ارزشمند در نجوم، تاريخ، جغرافيا و رياضيات دارد. پژوهش‌هاي او درباره‌ي پديده‌هاي جوّي و جغرافيايي آن چنان دقتي دارد كه مرجع تحقيقات بعدي اروپایيان قرار گرفت و به زبان‌هاي بيگانه ترجمه شد. كوشش‌هاي اين دانشمندان و جغرافي‌داناني چون مسعودي، «استخري»، «يعقوبي» و... موجب گرديد كه مستشرق روسي، «مينورسكي» بگويد: «مسلمانان با كتاب‌هاي خود، شكاف‌ها و جاهاي خالي بين عهد بطلمیوس و «ماركوپولو» را ترميم كنند».16 در دائره المعارف «فريد وجدي» و «لاروس» آمده است: «هنگامي كه خواننده‌اي بخواهد دانش جغرافيا را در قرن پنجم هجري (يازدهم ميلادي) بنگرد نبايد آن را در اروپا بجوید كه در آن روزگار، غرق توّحش بود بلكه بايد مقصود خويش را نزد مسلمين طلب كند».17
علاوه بر معلومات وسيع جغرافيايي كه دانشمندان مسلمان در اختيار محققان اروپايي نهادند براي انتقال معارف يونان و افكار هنديان به كشورهاي اروپايي نيز پلي بستند و نظراتي درباره‌ي شكل زمين، كروي بودن آن، علل جزر و مد و... به آن سرزمين‌ها انتقال دادند.18
منشأ انتقال علم و جغرافياي اسلامي به اروپا متعدد بود. اين نقطه‌ي تماس در اسپانيا، ايتاليا، سيسیل و بعضي از جزاير درياي اژه مي‌باشد و غرب هر زمان كه نياز به دانش ژرف‌تر و تازه‌تر را احساس مي‌كرد، همواره به منابع اسلامي روي مي‌آورد. بنابراين دانشمندان اروپايي در قرون دوازدهم و سيزدهم ميلادي، متون علمي بسيار زيادي را به زبان لاتين ترجمه كردند كه به مسلمانان تعلق داشت. مترجمان كار خود را در حقيقت تا قرن شانزدهم ميلادي ادامه دادند و ترجمه‌هاي اين سال‌هاي آخر مورد استناد دانشگاه‌هاي اروپا به ویژه در فرانسه و ايتاليا بود. چنين مبادلات فرهنگي‌ای، تأثير عميق و وسيعي به مكتب اسكولاستيك و تجديد حيات علمي جغرافيا در اروپا گذاشت. عموماً اعتقاد بر اين است كه بيش از همه در زمينه‌هاي اخترشناسي آميخته به رياضي و نقشه‌كشي بود كه بخشي از جغرافياي قرون وسطي و رنسانس اروپا تحت تأثير جغرافيا و نجوم مسلمين واقع شد اما غربي‌ها در جغرافياي ناحيه‌اي و شناخت مناطق از منابع مسلمانان استفاده كردند و بسياري از مفاهيم جغرافيايي متداول و اصلي دانشمندان اسلامي به تدريج به غرب رسيد. اين انديشه‌ها بر اندازه‌ي كره‌ي خاك، كروي بودن آن، اقيانوس‌ها، ادوار زمين‌شناسي، آب و هوا، پراكندگي گياهان و حيوانات، شناخت سرزمين‌هاي جديد در آفريقا، خاور دور، آسياي مركزي و تكنيك‌هاي ترسيم نقشه و استفاده از ادوات قرار داشت و در ترسيم نقشه‌هاي جهان و توضيحات جغرافيايي اروپایيان اين اثرپذيري ديده مي‌شود. «دكتر نفيس احمد» كه اين نكات را مورد توجه قرار داده، يادآور مي‌شود: «قرون ششم تا نهم هجري، دوره‌ي انتقال، سازش، كشش و آميزش بود زيرا در آن زمان بود كه فرهنگ‌هاي بهم ناسازگار اسلام و مسيحيت به بيشترين وجهي با يكديگر نزديك شدند كه نتيجه‌اش آفرينش هسته‌ي اروپاي جديد بود. در واقع تأثير علوم اسلامي برتري خود را در اروپا تا آن زمان كه كوپرنيك انديشه‌هاي خود را به چاپ رسانيد و تا آغاز ظهور علوم تجربي در قرن نهم (اواسط قرن شانزدهم ميلادي) حفظ كرد اما دانش مسلمين تا زماني بسيار درازتر تقريباً تا پيدايش روش علمي و تا هنگام نزديك شدن انقلاب صنعتي به صورت عاملي در افكار اروپایيان هنوز باقي بود».19
پی نوشت‌ها
1. مسلمانان و دانش جديد، عبدالرزاق نوفل، ترجمه سيدمحمدعلي ميرركني و محمدجواد خداكرمي، ص73-71.
2. احصاء العلوم، فارابي، ترجمه حسين خديوجم، سخن مترجم، ص17-16.
3. دائره المعارف فارسي، مصاحب، ج1، ص30؛ علم و تمدن در اسلام، ص88؛ تاريخ فلسفه در جهان اسلامي، ص361.
4. جبر و مقابله، محمد بن موسي الخوارزمي، ترجمه حسين خديوجم، ص21.
5. كارنامه اسلام، ص70-69؛ فلاسفه شيعه، ص509 و 522.
6. تاريخ تمدن اسلام، علي‌اصغر حلبي، ص245-244.
7. مسلمانان و دانش جديد، ص197-196.
8. سرگذشت علم، جورج سارتون، ترجمه احمد بيرشك، ص205؛ كارنامه اسلام، ص67-66.
9. كارنامه اسلامي، ص71-68.
10. تاريخ تمدن اسلام، علي‌اصغر حلبي، ص278-277.
11. تاريخ تمدن، بخش تمدن اسلامي، ص229؛ علم و تمدن در اسلام، ص123-122.
12. علم در تاريخ، حال برنال، ص208.
13. كارنامه اسلامي، ص72.
14. دانش مسلمين، ص159-158.
15. همان، ص155.
16. مسلمانان و دانش جديد، ص224، 233و 238.
17. البلدان، ابن فقيه، ترجمه آش، مقدمه.
18. منابع فرهنگ اسلامي، ص84.
19. خدمات مسلمانان به جغرافيا، نفيس احمد، ترجمه حسن لاهوتي، ص151-150.
 
 
سوتیترها
ـ اسلام علم را ميان پيروان خود انتشار داد و سپس آن را در نقاط مختلف جهان منتشر ساخت مسلمانان اولين دانشگاه را در جهان بنا نمودند
 
ـ اسلام تفكر نويني خلق كرد و انديشه‌ي مسلمانان را گسترش داد و از پيروان خود خواست درباره‌ي امور گوناگون خردمندي، تدبير و عاقبت‌انديشي و ژرف‌كاوي را فراموش نكنند و از جهل، جمود، خرافه و تقليد كوركورانه پرهيز كنندش