بازخواني ضرورت وحدت و راه‌هاي دستيابي به آن

شناسه مقاله : 16465

تعداد بازدید : 2254

  • : محمدعرفاني
 
 بازخواني ضرورت وحدت و راه‌هاي دستيابي به آن                                                      
نویسنده :  محمدعرفاني
 
  چكيده
مقاله حاضر به بحث در مورد بازخواني ضرورت وحدت و راه‌هاي دستيابي به آن و بررسي علل پيدايش تفرقه و همچنين ارائه راهكارهاي اتحاد از منظر قرآن و روايات اسلامي مي‌پردازد. ابتدا اهميت و ضرورت اتحاد و همبستگي امت اسلامي از منظر قرآن و احاديث را مورد اشاره و تبيين قرار مي‌دهد. و سپس با اشاره به اين واقعيت كه دعوت به انسجام و اتحاد يك دعوت الهي و قرآني و يك تكليف ديني براي عموم مسلمانان است  و نقش آن در اعتلا و حفظ و تقويت دين اسلام اشاره و همچنين جايگاه آن را در سيره قولي و فعلي پيامبر اسلام(ص) و امام علي(ع) مورد توجه قرار داده، و با بررسي ريشه‌هاي پيدايش اختلاف و تفرقه، پيامدهاي نامطلوب آن بر سرنوشت اسلام و امت اسلامي را طرح و تبيين مي‌نمايد. در بخش ديگري از مقاله، راهكارهاي تحقق اتحاد انسجام اسلامي و تقريب مذاهب به تفصيل مورد بحث و تبيين قرار گرفته و در اين بخش به عوامل و راهكارهايي مانند تكيه بر اصول مشترك اعتقادي و فقهي و توجه به حرمت تفرقه و عواقب دنيوي و اخروي آن، پرهيز از تعصب، شناخت زمينه‌هاي سوء تفاهم، تمسك به حبل المتين قرآن، تمسك به ولايت و محوريت اهل بيت(ع)، شناخت توطئه‌هاي دشمنان دين در تفرقه افكني  و تضعيف اسلام، شناخت موانع داخلي و بيروني انسجام اسلامي پرداخته شده است. و بر اين نكته، تأكيد شده كه توجه علمي و عملي مسلمانان به اين اصل استراتژيك و راهبردي «انسجام» عامل عزّت و اقتدار اسلام خواهد بود. 
واژه گان کلیدی:وحدت،انسجام ،ضررت،مسلمانان.
مقدمه
انسجام واتحاد اسلامي علاوه بر اين كه يك دستور و رهنمود قرآني است. از آن جهت که عاملي مؤثرو اساسي درتقويت فرهنگي واجتماعي وسياسي مسلمانان، ودر شكل دهي هويت جمعي آنان است، وزمينه اقتدار امت اسلامي را در مقابل توطئه‌هاي تفرقه آميز دشمنان دين فراهم مي‌كند و مانع غلبه فرهنگ بيگانه مي‌شود، نيز حائز اهميت است. استعمارگران علاوه بر انگيزه‌هاي ضد ديني، همواره با انگيزه‌هاي سياسي به ايجاد اختلاف و تفرقه در اشكال گوناگون نژادي ـ مذهبي و ملي و...بين كشورهاي اسلامي پر داخته ومي پردازند.
از اين جهت «انسجام اسلامي» هم يك آرمان وشعار اصيل اسلامي است و هم يك تكليف عملي واجرايي است وهم يك ضرورت تاريخي. «وحدت وانسجام اسلامي» در شرايط كنوني جهان، ضرورت نخست دنياي اسلام است. و وحدت و همدلي بين مسلمانان موجب مي‌شود تا بهتر بتوانند در مقابل توطئه‏ دشمنان اسلام، صف واحد‌ي را تشكيل دهند.
انسجام اسلامي بايد به عنوان يك آرمان مشترك براي تمامي مسلمانان تلقي شود. و هم از نظر اعتقادي وهم از لحاظ عملي مورد توجه قرار گيرد. براي هيچ مسلمان راست انديش و باور مند، جاي هيچ گونه شكي نيست كه دعوت به وحدت و پرهيز از تفرقه از دستورهاي اكيد قرآنكريم و پيشوايان ديني ماست.و دستوربه اتحاد واعتصام به ريسمان الهي و پرهيز از تفرقه يك امرديني و قرآني است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا...»[i]
از سوي ديگر مشترك بودن اعتقادبه خدا‌ي واحد وپيامبر و قرآن به عنوان تنها كتاب آسماني، و قبله ودستورات ديني واحد، و لزوم تمسك همه مسلمانان به سيره پيامبر اسلام، همگي داعي و عامل وحدت حقيقي مسلمانان به شمار مي‌رود.
براي تحقق هدف مقدس تقريب و وحدت مذاهب اسلاميو تشكيل جبهه متحد و مقتدر مسلمين جهان بايد موانع دروني وحدت و همبستگي، شناسايي و به طور دقيق بررسي و با تلاش‌هاي مستمر و روش‌هاي كارآمد مرتفع شوند. و لذا شناسايي و بررسي موانع دروني وحدت و اتحاد مسلمين در اولويت نخست قرار دارد.
وحد ت از منظر قرآن كريم
 
 قرآن كريم ضمن دعوت مسلمين به وحدت با اعتصام به حبل‌ا…و نهي از تفرقه؛ الفت و برادري و مودت را مبناي اتحاد و همبستگي مسلمانان معرفي مي‌كند. و مي‌فرمايد:
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً.»[ii]
در جاي ديگر مسلمانان را به وحدت و پيروي از خدا و پيامبرش دستور داده و از تنازع و مشاجره به طور صريح نهي نموده و مي‌فرمايد:
«وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وَ لاَتَنَازَعُوافَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ.»[iii]
و در آيات متعدد ديگر از تفرقه و جدايي نهي كرده وفرموده است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا...» و يا «... أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ...»[iv] و يا فرمود:
«وَلاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا»[v] خداي سبحان در آيات ياد شده ابتدا به اعتصام به حبل الهي و اقامه‌ي‌ دين فرمان داده است و اين نشان مي‌دهد كه راه رهايي از تفرقه، پيروي از دين و صراط مستقيم خداوند يعني بندگي اوست؛
«... تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وقُلُوبُهُمْ شَتَّي ذلِكَ بَأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ يَعْقِلُونَ»[vi]
عصاره‌ي‌ اين آيه‌ي‌ كريمه اين است كه افرادي كه داراي مبدأ مشترك و هدف مشترك و دين مشتركند، اگر دل‌هاي اينان در اثر اغراض و غرايز، پراكنده باشد، خردمند نيستند.
اتحاد اسلامي از منظر پيامبر اسلام(ص)
 
 پيامبر گرامي اسلام با الهام از تعاليم قرآن كريم مباني نظري وعملي اتحاد امت اسلامي را براساس باورهاي توحيدي و نظام اخوت ايماني ومحبت و ايثار در راه خدا، وتعاون و مشاركت دروظايف اجتماعي بنيان گزاري نمود. پيامبر گرامي اسلام با تكيه بر مباني اتحاد اسلامي مدينه‌ي فاضله‌اي مملو از عشق و صميميت و برادري و ايثار و تمامي فضايل انساني ساخت كه هنوز بشريت در حسرت و آرزوي تحقق دوباره‌ي چنين جامعه‌اي بسر مي‌برد.
 اين وحدت و برادري كه در عصر رسالت به احسن وجه در ميان ياران رسول خدا(ص) تحقق يافت، نمونه واقعي از امت واحده مورد نظر اسلام بود.كه متأسفانه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) ديري نپاييد كه آن اتحاد و اخوت به ضعف گراييد و بروز اختلاف و تفرقه و تشتت و تنازع به تدريج زمينه‌ساز حركت امت اسلامي در مسير ذلت و انحطاط شد.
پيامبر اكرم(ص)، ذلت و زبوني پس از عزت و سربلندي و در پي آن ضعف و سستي هر ملتي را نشأت گرفته از تفرقه‌اي مي‌داند كه ريشه در خصومت و دشمني دارد؛ لذا ايجاد الفت و پرهيز از تفرقه و عداوت را بر مسلمانان واجب كرده و مي‌فرمايد:
 «ما ذل قوم بعد العزحتي ضعفوا، و ما ضعفوا حتي تفرقوا و ما تفرقوا حتي تباغضوا…الواجب علي اوليائنا معاوده الائتلاف و رفض الاختلاف.»[vii]
خداوند متعال در قرآن کريم وحدت بر محور رهبري خدا و رسول و جانشينان آن حضرت را عامل حفظ همبستگي و اتحاد مردم معرفي مي‌کند. حتي در سوره انفال، پي آمد فاصله گرفتن از پيامبر(ص) و رهنمودهاي حياتبخش آن بزرگوار را موجب اختلاف و تشتت و خواري مردم قلمداد مي‌کند و با تاکيد بيشتري بر اين عامل همبستگي پاي مي‌فشارد و مي‌فرمايد: «از خدا و پيامبرش اطاعت کنيد و نزاع و کشمکش نکنيد تا سست و ضعيف شويد، در اين صورت قدرت و شوکت شما از ميان مي‌رود، بلکه در پاسداري از همبستگي و اطاعت از فرمان پيامبر صبر و استقامت ورزيد که خداي سبحان به همراه استقامت کنندگان است.»رسول اکرم براي همه مسلمانان مي‌تواند از اين جهت نيز بهترين الگو باشد. و به عنوان محور وحدت و همبستگي مسلمانان برکات و آثار فراواني را به آنان به ارمغان آورد[viii]:
«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.»[ix]
امام علي(ع) در فرازي از خطبه‌ي قاصعه به علل پيروزي و شكست و عزت و ذلت گذشتگان پرداخته و مي‌فرمايد: «پس آن گاه كه در زندگي گذشتگان مطالعه و انديشه مي‌كنيد. عهده‌دار چيزي باشيد كه عامل عزت آنان بود و دشمنان را از سر راهشان برداشت و سلامت و عافيت زندگي آنان را فراهم كرد و نعمت‌هاي فراوان را در اختيارشان گذاشت و كرامت و شخصيت به آنان بخشيد، كه از تفرقه و جدايي اجتناب كردند و بر وحدت و همدلي همت گماشتند و يكديگر را به وحدت واداشته و به آن سفارش كردند و از كارهايي كه پشت آنها را شكست، و قدرت آنها را در هم كوبيد، چون كينه‌توزي با يكديگر، پر كردن دل‌ها از بخل و حسد، به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن و دست از ياري هم كشيدن، بپرهيزيد.
 حضرت علي بن ابي‌طالب، اتّحاد و همدلي را مدار خير دانسته، اختلاف و كينه‌ورزي را محور شرّ معرفي نمود و در اين‌باره چنين فرمود:
«فإيّاكم و التّلون في دين اللّه فإنّ جماعةً فيما تكرهون من الحق خيرٌ من فُرقةٍ فيما تحبّون من الباطل وإنّ اللّه سبحانه لم يُعط أحداً بفُرقةٍ خيراً ممّن مضي و لا ممّن بَقي»[x]
از اين سخن بلند، نه تنها سودمندي اتحاد و زيان‌باري اختلاف استفاده مي‌شود، بلكه استمرار سنّت الاهي در گذشته و حال و آينده نيز معلوم خواهد شد؛ زيرا اساس فيض الاهي بر وحدت و جماعت پي‌ريزي شده و هيچ‌گونه خيري در تفرقه و كثرت‌گرايي نامعقول. وجود ندارد.
 [آن حضرت امت اسلامي را از تفرقه بر حذر مي‌دارد؛ وعزت وپيروزي وخير جامعه را در ظلّ وحدت قابل حصول مي‌داند و مسلمانان را از خطر تفرقه، بر حذر مي‌دارد و مي‌فرمايد:
«و ألْزمُوا السَوادَ الأعْظَم فاِنّ يَد اللّهِ مَعَ الجماعة و إيّاكُم و الفُرْقَة فإنّ الشاذّ من الناس للشّيطان كما أنّ الشاذّ من الغنم للذّئب».[xi]
به تعبير آن حضرت دست عنايت وحمايت ونصرت خداي سبحان، با جماعت متحدان است، بايد سواد اعظم و امّت منسجم و هماهنگ اسلامي را حفظ نمود و نبايد هيچ مسلماني چون گوسفند وامانده از رمه، كه از حفاظت چوپان، محروم است، باشد. زيرا هر لحظه ممكن است طعمه‌ي‌ گرگ قرار ‌گيرد، لذا بر همه مسلمانان لازم است از صفوف به هم فشرده مسلمين فاصله نگيرند تا از آسيب شيطان ودشمنان اسلام در امان بمانند.
پيامدهاي تفرقه و اختلاف نامقدس
 
 آثار وحدت همه‌ خير و سر شار از بر كت ورشد است و نشانه دين مداري وعقل گرايي يك جامعه شمرده مي‌شود، ولي پي‌آمد تفرقه و اختلاف همواره نامقدس وشوم وزيانبار است. در اين‌جا به برخي از اين پيامد‌ها اشاره مي‌نماييم.
۱/ زوال قدرت و شوكت امت اسلامي
 
 قران كريم به صراحت به آثار شوم وزيانبارتفرقه اشاره نموده ومي‌فرمايد:
«وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وَ لاَتَنَازَعُوافَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.»[xii]
با يكديگر نزاع نكنيد و اختلاف نداشته باشيد كه سست و ضعيف خواهيد شد و خاصيت خود را از دست خواهيد داد. جدال و اختلاف، كيان و شخصيت جامعه اسلامي را منهدم مي‌كند. ايمان اساس دوستي و وداد و ولاء مؤمنان است.[xiii]
سرّ تأثير نزاع و ويران‌گري آن، نيز همان نفاق است؛ چون اختلاف كنندگان، خواه دو فرد يا دو گروه، نتيجه تلاششان دو چيز است: از بين بردن قدرت طرف مقابل و هدر دادن توان خود براي مقابله با قدرت طرف مخالف. بنابراين، اختلاف‌گران بر نابودي قدرت يك‌ديگر اتفاق دارند و همين امر، موجب زوال قدرت و شوكت جامعه خواهد شد. با يك‌ديگر نزاع نكنيد؛ چون تنازع موجب ضعف و سُستي شما مي‌شود و با آمدن «فَشَل» و ضعف، عزّت و شكوهتان از بين مي‌رود. بنابراين، گرچه حفظ وحدت و تفرقه شكني كار بسيار دشواري است، ليكن شما اين دشواري را تحمل كنيد؛ چون خدا با صابران است و سرانجام در سايه‌ي‌ صبر و استقامت، موفق خواهيد شد.
اين آيه شريفه رابطه معقول بين اختلاف و تفرقه و رخنه ضعف و تزلزل در جبهه اسلام و مسلمين را نمايان مي‌سازد به اين ترتيب كه بر اساس قواعد و ضوابط انكارناپذير مبتني بر عقل و خرد تضاد و تعارض و چند دستگي با وحدت و اتحاد و يكپارچگي در نقطه مقابل و مخالف يكديگر قرار دارند و نمي‌توان پذيرفت كه اهل اختلاف و تفرقه در همان حال كه متفرق و پراكنده مي‌باشند متحد و يكپارچه باشند!
اصل عقلاني ضعف و تزلزل ناشي از اختلاف و تنازع هرگز منحصر به ملل مسلمان جهان نمي‌شود كه هر ملت در هر زمان و مكان و با هر مذهب و ايده و آرمان را فرا مي‌گيرد و به طور طبيعي تفرقه‌ها و چند دستگي‌ها و تعارض و تنازع حاكم در ميان آنها تزلزل و ضعف و ناتواني و شكست حاصل و نتيجه مي‌دهد و از قدرت و توانمندي‌ها مي‌كاهد و از رشد و بالندگي و پيشرفت و عظمت مانع مي‌گردد. ملل مسلمان جهان كه داراي پيامبر خاتم و دين جامع و كامل مي‌باشند در عمل به اين عقلانيت منطبق بر ديانت سزاوارتر از ديگران مي‌باشند.
۲/ تفرقه، عامل ذلّت و بردگي
 
ـ نقش تفرقه در انحطاط مسلمين
 
 شهيد مطهري تفرقه را به عنوان يكي از عوامل اساسي مؤثر انحطاط مسلمانان در عصر حاضر شمرده و مي‌نويسد:
«در قرآن مجموعاً به چهار عامل مؤثر در اعتلاها و انحطاط‌ها برمي‌خوريم…اتحاد و تفرق: در سوره آل عمران آيه‌ي ۱۰۳ دستور صريح مي‌دهد كه بر مبناي ايمان و گرايش به ريسمان الهي متحد و متفق باشيد و از تفرق و تشتت بپرهيزيد.» [xiv]
در جاي ديگر مي‌فرمايد: «وَ لاَتَنَازَعُوافَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ»[xv]‌ با يكديگر نزاع نكنيد و اختلاف نداشته باشيد كه سست و ضعيف خواهيد شد و خاصيت خود را از دست خواهيد داد. جدال و اختلاف، كيان و شخصيت جامعه اسلامي را منهدم مي‌كند.[xvi]
 اسلام و مسلمان بودن فقط در جهان بيني درست و اداء فرايض عبادي مانند نماز خلاصه نشده بلكه پاي‌بندي به رمز عزت مسلمين و رهايي از ذلت يعني ترك خصومت و اختلاف نيز از شرايط مهم مسلماني است.
چرا ما مسلمان‌ها ذليل هستيم؟ خيال مي‌كنيم همين قدر كه ما اذان و اقامه گفتيم بنابراين مسلمان كامل هستيم در حالي كه اسلام دستورهاي ديگري هم دارد. از مهمترين دستورهاي اسلام همين دستور روابط خاص اجتماعي ميان ما مسلمين است، به اندازه‌اي كه ما مسلمين خودمان عليه يكديگر فعاليت مي‌كنيم دشمنان عليه ما فعاليت نمي‌كنند.[xvii]
قرآن مي‌خواهد جامعه‌ي مسلمانان برتر از ديگران باشد:
«وَ لاَتَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنْتُم مُؤْمِنِينَ.»[xviii]
ايمان، ملاك برتري قرار گرفته است. مگر ايمان چه مي‌كند؟ ايمان ملاك وحدت و ركن شخصيت و تكيه گاه استقلال و موتور حركت جامعه اسلامي است.نزاع و اختلاف، عامل انهدام كيان و شخصيت جامعه اسلامي ست.
 الف ـ اختلاف در زمينه‌ي‌ مسايل اجتماعي و روابط عمومي؛ مانند اختلاف در قوانين تجاري و غير تجاري. اين اختلاف اگر حل نشود، موجب هرج و مرج در جامعه است.
ب ـ اختلاف در چگونگي بهره‌برداري از مواهب طبيعي؛ مثلاً شخصي نحوه‌اي از بهره‌برداري را حلال بداند وديگري حرام يا برعكس. اين اختلاف به وحدتِ اجتماع آسيب مي‌رساند و كسي مي‌تواند اين اختلافات را حلّ نمايد كه در مقام ثبوت، از اشتباه مصون باشد و در مقام اثبات، مورد پذيرش مردم باشد.
 ج ـ احتلاف در امور ديني:پيامبران الاهي، چون فرستاده‌ي‌ خدايند و براي اثبات ادّعاي خود معجزه آورده‌اند، از خطا و اشتباه مصونند و چون پيام آنان مطابق با واقع و هماهنگ با فطرت مردم است، مورد پذيرش هستند. از اين‌رو، آنان مي‌توانند محورهاي سه‌گانه اختلاف را حل كنند و مردم را به اتّحاد در بينش و منش دعوت نمايند.[xix]
 ۳/ عامل سلطه شيطان
 
حضرت علي (ع)پس از جنگ با ناكثين و مارقين همگان رابه انقياد و اتحاد همگاني ـ كه همان راه انبياست ـ دعوت كرد، آنان را از پيروي گام‌هاي شيطان نهي فرمود؛ زيرا شيطان، دشمن آشكار است و قدم‌هاي او براي افراد، زيان‌بار است[xx]:
«يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيَطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ.»[xxi]
سياست شيطان گام به گام است. او آهسته و پيوسته مي‌آيد و وسوسه مي‌كند تا گوهر تابناك ايمان مؤمن را بزدايد و او را بي‌آبرو نمايد و در نهايت، او را كافر و گمراه كند. از اين آيه استفاده مي‌شود كه اختلاف و تفرقه، يكي از راه‌هاي شيطان است؛ زيرا در صدر آيه، مؤمنان را به اتحاد و انقياد همگاني دعوت مي‌كند و ذيل آيه، از پيروي راه‌هاي شيطان، نهي مي‌كند، معلوم مي‌شود كه تفرقه، راه شيطان است؛ چنان‌كه صلح و اتحاد، راه انبياست.[xxii]
سبب فاعلي افكارو الهامات نوراني وخير فرشتگان‌اند: ... تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ...»[xxiii] يا عامل القائات باطل و انحرافي شيطاني، شياطين‌اند: «وَ إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ...»[xxiv].
بنابراين، فكر اختلاف در هر كسي پيدا شد، بايد بداند كه اين فكر را شيطان آورده است؛ چون راه شيطان، در برابر صراط مستقيم و وحي و برهان است.
«وَ أَنَّ هذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ...»[xxv]
براي تشخيص حق از باطل وخير از شر در مقام نظر و انديشه يا در مقام عمل و انگيزه، بايد از ميزان وحي و عقل سالم استفاده كرد و هرچه را كه مطابق عقل و وحي بود را حق شمرد و غير آن را، القا و وسوسه شيطان دا نست.
قرآن كريم، بارها مؤمنان را از پيروي گام‌هاي شيطان، در مسائل فردي و اجتماعي، نهي كرده است.
اميرالمؤمنين (ع) نيز عاملِ اختلاف تشتّت و پراكندگي را خُبْثِ سريره و زشتي باطن دانسته، در اين‌باره چنين فرمود: «وإنّما أنْتُم إخوانٌ عَلي دين اللّه ما فَرّقَ بَيْنكُم إلاّ خُبْثُ السرائر و سوءُ الضمائِر»
همانا شما برادران ديني هستيد و چيزي جز خباثت دروني و بدي باطن، بين شما جدايي نيانداخته است.[xxvi]
4.استراتژي تفرقه افكنان
 
برخي از افراد مغرض يا ساده انديش تلاش خود را براي از بين بردن وحدت اجتماع متمركز مي‌كنند و روش آن‌ها مانند شيطان، گام به گام است. اينان مرحله به مرحله و خاك‌ريز به خاك‌ريز براي نابودي وحدت جامعه پيشروي مي‌كنند و يك به يك همه آن چيزهايي را كه افراد جامعه را به دين پيوند داده است و باعث ايجاد وحدت شده است، از كار مي‌اندازند.
حضرت علي(ع) درباره‌ي‌ استراتژي تفرقه‌جويان مي‌فرمايد:
«إنّ الشّيطان يسنِّي لكم طُرُقه ويريد أن يحُلّ دينكم عقدةً عُقدةً ويعطيكم بالجماعة فُرقة وبالفرقة الفتنة»؛ شيطان راه‌هاي خويش را براي شما آسان جلوه مي‌دهد و مي‌خواهد پيمان دين شما را گره گره بگشايد و به جاي جمعيت و هماهنگي تفرقه اعطا كند و با تفرقه به شما فتنه بدهد[xxvii]؛ در چنين حالي بايد به نصيحت خيرخواهان گوش داد و آن را به جان پذيرفت.
استاد جوادي آملي در مورد فلسفه وجود اختلافات تكويني و فكري از نظر قران كريم مي‌نويسد: جمله‌ي‌ «لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا»[xxviii] اشاره به اين دارد كه؛ چون اگر وحدت انسان‌هاي اوّلي محفوظ مي‌ماند و در جهان‌بيني، ملكات نفساني و امور فردي و اجتماعي اختلاف نمي‌كردند، اوّلاً آوردن اين جمله لغو بود؛ چون اختلافي نداشتند. ثانياً نياز به نزول مجموعه‌ي‌ قوانين به نام كتاب نبود. پس، بايد اختلافي بين آنان باشد تا زمينه‌ي‌ بعثت انبيا و نزول كتاب فراهم آمده باشد.
شاهد خارجي:آيه‌ي‌
«وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيَما فِيهِ يَخْتَلِفُونَ.» [xxix] كه تصريح به اختلاف قبل از وحي دارد.
اين اختلاف اوّل، ممدوح و مقدّس است؛ مگر آن‌كه به ظهور حق منتهي نشود كه در آن صورت مذموم است.
ـ اختلاف نامقدّس در دين
 
قرآن كريم خود به صراحت به يكي از مهم‌ترين عوامل تفرقه اشاره كرده و مي‌فرمايد: «... وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ...» [xxx]
از اين آيه بر مي‌آيد كه اختلاف در دين، ريشه‌ي‌ فطري ندارد؛ بلكه مستند به بغي و تعدّي از حدود و مقرّرات فطرت است؛ زيرا دين الاهي مطابق فطرت است و هرگز از ناحيه دستگاه آفرينش، تغيير و اختلافي در فطرت وجود ندارد منشأ اختلاف در دين را بغي و سركشي و خود محوري برخي از عالمانِ ديني دانسته است؛ مانند: «... وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ... ـ وَ مَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَاً بَيْنَهُمْ...»[xxxi]؛ هرگز در دين تفرقه و اختلاف مكنيد... و مردم در دين، راه تفرقه و اختلاف نپيمودند؛ مگر پس از آن‌كه علم و برهان از جانب حق بر آن‌ها آمد؛ آن‌هم به صرف حسادت و برتري‌جويي ميان يك ديگر.
 مردم در برابر دعوت پيامبران الاهي دو گروهند: گروهي كه مي‌پذيرند و برخي كه انكار مي‌كنند. آنان‌كه نبوّتِ انبيا و وحي الاهي را نپذيرفتند و آن را اسطوره يا افسانه پنداشتند، كافر نام دارند و از دايره‌ي‌ بحث بيرونند؛ امّا كساني كه نبوّتِ انبيا را پذيرفته، معجزه را نشانه‌ي‌ صِدق دعوتآنان دانستند، درباره‌ي‌ دين و متن كتاب، دو دسته شدند: گروهي كه به وحي الاهي ايمان آوردند و گروهي به انكار روي آوردند.
 گاهي منشأ اختلاف در دين، جهل، نسيان يا غفلت اختلاف كنندگان نيست؛ چون اين عناوين، قابل عفو و اغماض است و موجب وعيد الاهي نيست، بلكه منشأ اصلي اختلاف در دين، ظلم، حسد و رياست طلبي برخي از منسوبان به دين، مانند عالمان سوء است؛ چنان‌كه قرآن مي‌فرمايد:
شكي نيست كه يكي از عوامل اختلاف وتفرقه انگيزه‌هاي جاه طلبانه و هوي پرستانه مي‌باشد. عده‌اي از بدو تاريخ تاكنون براي آنكه موقعيتي كسب كنند و در جامعه روح جاه طلبي خود را ارضاء نمايند حق و باطل را درهم آميخته؛ در نتيجه مكتب و مذهب خاصي را به وجود مي‌آورند، آن گاه مردم ساده دل و بي‌اطلاع و يا سود جو و مغرض نيز از آنان پيروي كرده عامل بقاء آن مذهب مي‌شوند بخصوص اگر دولت‌ها و يا عوامل بيروني از آنها حمايت و كمك كنند.
اختلاف در دين را كه موجب پيدايش مكتب‌هاي گوناگون مي‌شود، تنها از ناحيه‌ي‌ عالمان بي‌تقوا و مشايخ سوء مي‌داند: «... وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ ...»[xxxii] گرچه اختلاف در امور دنيوي و شؤون زندگي مي‌تواند در همگان پديد آيد، ولي اختلاف علمي و تفرقه در دين، اختصاص به عالمان دارد.
از اين‌رو، قرآن كريم اختلاف مردم عادي در شؤون زندگي را مورد عقاب قرار نمي‌دهد؛ چون اوّلاً منشأ آن، جهل، نسيان و غفلت است. ثانياً با راهنمايي انبيا و وارثان آنان قابل حلّ است؛ ولي اختلافِ دانشمندان بي‌تقوا در متن دين، چون از روي علم و عمد است و منشأ آن بغي و سركشي و حسادت آنان مي‌باشد، قابل اغماض نيست؛ بلكه مايه‌ي‌ عقاب و عذاب الاهي است:
«إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَي الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ.»[xxxiii]
خطر عالمان بد، آن‌قدر بزرگ است كه با برداشت ناصحيح از دين و كتاب الاهي، مذهب تراشي كرده، چون اختلافات مردم، ريشه‌اي نيست و به وسيله‌ي‌ رهبران ديني حلّ مي‌شود؛ ليكن اختلاف رهبران ديني و اختلاف در دين، مايه‌ي‌ هلاكتِ دين و جامعه است.
بنابراين، اتحاد و اجتماع، گرچه از نظر طبيعي براي انسان سخت و تلخ است، ليكن اين تلخي بهتر از شيريني كاذب اختلاف است. آن‌گاه آن حضرت، براساس وحي الاهي، نه طبق تجربه و تاريخ، قاطعانه مي‌فرمايد: اگر كسي در اين خيال است كه با اختلاف به نامي يا مقامي برسد، بداند كه خداوند هيچ‌كس را، نه در گذشته و نه در آينده، با تفرقه افكني خير نداده است: «فإيّاكم و التّلوّن في دين الله فإنّ جماعة فيما تكرهون من الحقّ خيرٌ من فرقةٍ فيما تحبّون من الباطل وإنّ الله سبحانه لم يُعط أحداً بفُرقةٍ خيراً ممّن مضي ولا ممّن بَقي.»[xxxiv]
 
راهكارهايي براي تقريب بين مذاهب اسلامي
 
در چنين شرايطي كه نخبگان و عالمان نسبت بهوحدت اسلامي حساسيت لازم را ندارند و عموم مردم را به درستي ارشاد و هدايت نمي‏كنندو عوامل تفرقه نيز فضا را براي اقدامات‏ خود خالي مي‏بينند، تحقق كامل وحدت اسلاميدشوار مي‏نمايد.
باري، اگر وحدت اسلامي به حكم عقل و شرع ضرورتدارد و براي ايستادگي در برابر دشمنان اسلام و مسلمين گريزي از آن نيست، بايد بهاصولي چند پاي‏بند بود كه به برخي از آنها اشاره مي‏شود:
۱/ تكيه بر اشتراكاتمذهبي
 
مسلمانان داراي يك كتاب آسماني، يك پيامبر و يكقبله‏ هستند و اعتقادات ديني آنان‏ يكسان است. عقل و شرع اقتضا مي‏كنند كه برمشتركات فراوان تكيه شود و از برجسته‏كردن‏ اختلافات جزيي پرهيز گردد. مسلمانان ازهر فرقه و مذهبي مي‏توانند با شعار توحيد و زير پرچم «لا اله الاّ الله» گرد همآيند و در عين كثرت و تعدد، وحدتي مثال زدني خلق نمايند.
۲/ پرهيز از دامن زدن بهاختلافات
 
وجود اختلاف بين پيروان مذاهب گوناگون امريطبيعي است، بحث و تبادل نظر علمي‏ درباره آنها هم مسأله‏اي عادي است، اما اختلافاتبيش از آن كه در اصول باشد، در فروع‏است و نمي‏تواند و نبايد مانع وحدت امت اسلاميشود. مطرح كردن مسائل اختلافي‏ ودامن زدن به آنها در بين پيروان مذاهب و در فضاهايغيرعلمي، نه تنها مشكلي‏ ازمشكلات امروز مسلمانان را حل نخواهد كرد، بلكه روز بهروز فاصله آن‌ها را از يكديگر بيشتر خواهد نمود.
۳/ حفظ حرمت يكديگر
 
افزون بر مقدسات مشتركي كه همه مسلمانان از آنبرخوردارند، يكسري اعتقادات هم‏ از مختصات هر مذهب است. نبايد پيروان مذاهب اسلاميمقدسات يكديگر را مورد هتك‏ و اهانت قرار دهند و به تحريك يكديگر بپردازند. اگرپيروان اسلام حرمت يكديگر را نگاه‏ ندارند، يكي از نتايجش آن است كه دشمنان قسمخورده اسلام مقدسات مشترك همه‏ مسلمانان مثل قرآن كريم، رسول اكرم‏(ص) و اماكن مقدسآنان را مورد اهانت قرار مي‏دهند. مسلمانان، تا زماني كه به مقدسات و دستورات دين اسلام معتقد و مؤمن بودند و به قوانين و احكام آن عمل مي‌كردند، نسبت به يكديگر با وحدت و برادري و با چهره‌اي باز و با ديگران رفتار مي‌كردند؛ در نتيجه با عرضه داشتن واقعيت دين اسلام براساس منطق و استدلال و دور بودن از هر نوع تحميل عقيده، پيش از همه چيز توانستند، انديشه و عقول انسان‌ها را فتح كند و پيشرفت‌هاي زيادي در سطح جهاني داشته باشند.
به راستي چرا در دو دهه اخير دامنه اهانت بهمقدسات مسلمانان گسترش يافته؟ چرا هر از چند گاهي در گوشه‏اي از دنيا مقدساتمسلمانان مورد هتك قرار مي‏گيرد؟ و پس از مدتي‏ تعدادي از مسلمانان از خود حساسيتنشان داده و مسأله به فراموشي سپرده مي‏شود؟ آيا جز اين است كه راه هتك حرمتمسلمانان گشوده شده و مسلمانان حساسيت لازم را از خود نشان نمي‏دهند؟ اگر در نخستينحلقه از اين حلقات عكس العمل مناسب نشان داده مي‏شد، حلقات ديگر اين زنجيره ادامهنمي‏يافت. اگر مسلمانان مقدسات يكديگر را محترم شمرده و اختلافات خود را كاهش دهند، چنين فرصتي براي دشمنان مشترك مسلمانان فراهم‏ نمي‏شد. تأسف‏بارتر آنكه برخي بيش ازآنچه نسبت به هتك مقدسات اسلامي از خود حساسيت نشان دهند، نسبت به مسائل عادي مذهبي وجزئي عكس العمل تندي ابراز مي‌كنند.
۴/ تعقل وعاقبت انديشي
 
آزاد انديشي و صبر و متانت نيروهاي مقيد به «ديانت» و «عقلانيت» از هر دو مذهب شيعه و سني و اجتناب و خودداري آنان از حركات و عملكردهاي نامشروع و نامعقول و مبتني بر احساسات و تعصب ورزي‌هاي كور، بشارت دهنده شكل گيري بيشتر و بهتر شيرازه‌هاي اتحاد مذاهب اسلامي و خنثي شدن توطئه‌هاي قدرت‌هاي استكباري در ايجاد تفرقه و تنازع در جهان اسلام است
امروز برخي از احزاب و گروه‌ها درعين ادعاي اسلاميت به قدرت‌هاي استعماري غرب متصل مي‌باشند و با ايجاد قتل و كشتار و تخريب اماكن مقدسه در صدد به راه انداختن جنگ شيعه و سني براي فرسايش نيروهاي اسلام و از هم پاشيدگي صفوف متحد مسلمانان و ايجاد زمينه‌هاي مناسب به منظور بسط سلطه جبهه كفر جهاني مي‌باشند وحدت و انسجام اسلامي بزرگترين آرمان همه آحاد امت اسلام است.در سايه وحدت مذاهب اسلامي، تمدن و شكوه و عظمت اسلام نمايان و قدرت و عزت مسلمانان به تمامي هويدا و تداوم مي‌يابد.
۵/ پرهيز از تعصب
 
پيامبر عظيم الشأن اسلام فرمودند: «کسي که تعصب بورزد يا نسبت به وي تعصب بورزند، حلقه ايمان را از گردن خويش باز کرده است.»[xxxv]
اين روايت حاوي نکات آموزنده و ارزنده‌اي است كه ذيلا به برخي از آن‌ها اشا ره مي‌نماييم:
الف ـ تعصب يعني اصرار وپافشاري بدون دليل واستدلال براي انجام يا ترک موضوعي که منشأ آن جهل وناداني است.
ب ـ کسي که متعصب است و به عقل واستدلال توجه نمي‌کند در واقع ايمان ندارد. زيرا ايمان ريشه در عقلانيت و آگاهي دارد. مسلمان تا زماني که در دايره تعصب وجهل گرفتار است مزه و حقيقت ايمان را نخواهد چشيد.
تعصب گاهي در امور ديني است وگاهي در امور اجرايي وکاري. مسلمان و مؤمن مکلف به حرکت وتلاشي است که ريشه در عقلانيت وتدبير دارد واز همه راه‌هاي رسيدنِ به علم و پژوهش استفاده مي‌کند وبدون پشتوانه علمي حرکتي را آغاز نمي‌کند.
ج ـ تعصب؛ آغاز تفرقه وپايان همدلي واتحاد است.اگر به حرف واستدلال اهل نظر توجه نشود ودر تصميم گيري‌ها از آنان و فکرشان استفاده نشود، قطعا وحدت وهمدلي حاصل نخواهد شد واين ضايعه بزرگي خواهد بود.
د ـ ما مکلف هستيم نه خودمان متعصب باشيم ونه اجازه بدهيم ديگران به ما تعصب داشته باشند. به عبارتي: نبايد بگذاريم از ما بت بسازند. خواه يک فرد سياسي باشيم، يا مذهبي يا هر صنف وشغل ديگر. تعريف و تمجيدهاي غلط باعث مي‌شود که از ما بت ساخته شود وشايد کم کم هم باورمان بشود که: «من آنم که رستم بود پهلوان»!
در تاريخ افرادي که به وسيله اطرافيان منحرف شدند کم نيستند. اگر آناني که ادعاي مهدويت کردند، افراد جاهل‌تر از خودشان آنان را تصديق نمي‌کردند، به گمراهي‌هاي بزرگ نمي‌افتادند.
 پس تعصب يعني اصرار بر جهل و عدم توجه به منطق و استدلال. که مايه سقوط فرد و جامعه خواهد بود. خواه اين تعصب مذهبي باشد يا قومي، سياسي، حزبي و...
امام علي (ع) در اين زمينه مي‌فرمايد: «هيچ کس را نيافتم که بدون علت درباره چيزي تعصب بورزد، جز با دليلي که با آن نا آگاهان را بفريبد...! زيرا درباره چيزي تعصب مي‌ورزيد که نه علتي دارد و نه سببي... پس اگر در تعصب ورزيدن ناچاريد، براي اخلاق پسنديده... تعصب داشته باشيد....»[xxxvi]
در اين روايت چند نکته حائز اهميت است:
يک: عده‌اي خود را به تعصب مي‌زنند تا بتوانند آدم‌هاي جاهل و نادان را بفريبند و از اين طريق افکار شيطاني خود را عملي کنند.
دو: عده‌اي بي‌دليل متعصب اند. که اينان بي‌هدف، بلکه بازيچه ديگران قرار مي‌گيرند. اما اميد نجات دارند، زيرا بر تعصب خود آگاه نيستند و قصد انحراف ديگران را هم ندارند.
سه: تعصب در امور خير و اخلاق پسنديده، خوب و جايز است. در واقع همان مطلبي که به عنوان عِرق ديني و ملي از آن ياد مي‌کنيم.
بنابرين ؛ تعصب در نوع سوم به معني غيرت است که پسنديده و شايسته است و همراه با شعور و آگاهي است.
اين مسأله مهم است كه در دين اسلام، مليت و قوميت هيچ اعتباري ندارد. بلكه اين دين به همه‌ي ملت‌ها و اقوام مختلف جهان با يك چشم نگاه مي‌كند و از آغاز نيز دعوت اسلامي به مكتب و قوم خاص اختصاص نداشته است، بلكه اين دين هميشه مي‌كوشيده است كه به وسايل مختلف، ريشه‌ي ملت پرستي و تفاخرات قومي را از بيخ و بن بركند. در قرآن هيچ خطابي به صورت «يا ايها العرب»، «يا ايها القرشيون» پيدا نمي‌كنيد...[xxxvii] اسلام نه تنها به اين تعصبات احساس آميز توجهي نكرد بلكه به شدت با آنان مبارزه كرد...».[xxxviii]
ـ تمدن عظيم اسلامي، ثمره ترك تعصبات قومي و مذهبي
 
از علل پيشرفت سريع علمي اسلام و ايجاد تمدن عظيم و با شكوه اسلامي روحيه تساهل مسلمين و پرهيز از تعصبات و درگيري‌هاي قومي و نژادي بود:
ـ ريشه پيدايش تبعيضات و تعصبات قومي كه ضربه مهلكي بر پيكر اسلام وارد ساخت عبارت است از:
تفاخرات قومي كه بر ضد اصل مسلم مساوات اسلامي بود، اين انحراف به وسيله‌ي اعراب به وجود آمد. سياست اموي‌ها بر اصل تفوق عرب بر غير عرب پايه‌گذاري شد. معاويه به صورت بخشنامه به همه‌ي عمال خويش اطلاع داد كه براي عرب حق تقدم قائل شوند. اين عمل ضربه مهلكي بر پيكر اسلام وارد كرد. منشأ اصلي تجزيه شدن حكومت اسلامي، به صورت حكومت‌هاي كوچك همين كار بود.»[xxxix]
6. تمسک به ولايت و امامت اهل بيت
 
 يکي ديگر از شيوه‌هاي حفظ وحدت و همبستگي، تمسک به ولايت و امامت اهل بيت است. همچنان كه خود پيامبر اسلا با نگاه آسيب شناسانه گرايش وتمسك به قر آن واهل بيت را عامل نجات و هدايت معرفي كرده وكنار گذاشتن هر دو يا يكي از اين دو گوهر گرانبها را عامل ضلالت وگمراهي معرفي نموده است. بنابراين امت اسلامي تا مادامي كه به اين دو حبل متين تمسك نمايد به حقيقت اسلام و وحدت نزديك خواهد بود. والا فلا.؟
بنابراين عشق به اهل بيت، والگوبرداري از سيره فكري واخلاقي و رفتاري آنان، از مؤلفه و نشانه‌هاي اتحاد گرايي راستين است. امام باقردر تفسير آيه «به ريسمان الهي تمسک کنيد و پراکنده نشويد»[xl]. مي‌فرمايد: آل محمد(ص) همان حبل الله متين است که خداوند امر کرده مردم به آن تمسک کنند و امام کاظم فرمود: علي بن ابي طالب(ع) همان حبل الله متين است.[xli]
همچنان که در برخي روايات حبل الله به قرآن تفسير شده است. طبق اين فرمان خداوند در پيروي و تمسک به قرآن و اهل بيت در اين آيه، تامل در کلام نبوي در آخرين لحظات زندگي پربارش كه وصيت کرد: «من در ميان شما دو امانت ارزشمند مي‌گذارم، کتاب خدا و عترتم که اهل بيت من هستند و آن دو هرگز از هم جدا نمي‌شوند تا اين که در کنار حوض کوثر به نزد من آيند، مادامي که به آن دو تمسک مي‌کنيد، هيچ گاه گمراه نخواهيد شد.»[xlii]
ترغيب به گردآمدن امت اسلامي حول رهبري آل محمد(ص)، يکي از شيوه‌هاي قرآني است که آنان را از تفرقه و تشتت دور نگه مي‌دارد و به وحدت و يکپارچگي نزديک مي‌کند.
 حضرت فاطمه زهرا در اين رابطه فرمود: خداوند متعال اطاعت ما اهل بيت را مايه نظم و آرامش و امانت و رهبري ما را براي جلوگيري از تفرقه و جهاد را براي حفظ عزت اسلام قرار داد.[xliii]
 آيات تطهير، مودت ذي القربي، اکمال، ابلاغ، منزلت، مباهله و هل اتي بيانگر همين شيوه قرآن درخصوص همبستگي بر محور محمد و آل محمد(ص) است. اگر ما بتوانيم اهل بيت را به عنوان الگوهاي ممتاز انسانيت و مروجان کامل‌ترين معارف بشري در عرصه جامعه مطرح کنيم و به عموم بشناسانيم، نوعي وحدت و همبستگي ارزشمندي تحت پرچم اهل بيت در ميان پيروان و مشتاقان فضيلت و کرامت ايجاد خواهد شد.
 خداوند متعال درباره محوريت ارزش‌هاي الهي و رهبري پيامبر اسلام و اولياي خدا مي‌فرمايد: «اي کساني که ايمان آورده ايد! و پيامبر خدا و کساني را که از ميان شما صاحبان امر هستند، اطاعت کنيد و هر گاه در موضوعي اختلاف داشتيد، به خدا و رسول عرضه کنيد و از آنان داوري بخواهيد.»
۷/ شناخت ترفند‌ها واقدامات دشمنان اسلام
 
 با نگاه به حوادث و مسائل جهاني به روشني در مي‌يابيم که دشمنان اسلام درصدد آنند که از طرق مختلف اسلام وامت اسلامي را تضعيف كنند، از جمله متداول‌ترين شيوه‌هاي آنان ايجاد تفرقه در ميان جوامع اسلامي است.؛ از بين بردن يکپارچگي وانسجام مسلمانان، هم به تضعيف فرهنگ اسلام در جهان معاصرمي انجامد وهم نيروي بالقوه انساني و سياسي انان را درتاثير گذاري دچار فترت وضعف مي‌نمايد. و امكان بهره مندي انان را از اين نيروي عظيم سلب مي‌كند.
درادوار گوناگون تاريخي، دشمنان بيروني اسلام همواره تلاش گسترده و پيچيده‌اي را براي دستيابي به اين هدف دنبال كرده اند. از نظر مذهبي و سياسي دشمنان اسلام كوشيده‌اند بين جوامع گوناگون مسلمان، فاصله بيندازند؛ اختلاف مذهبي را بزرگ کنند؛ جنگ شيعه و سني، تضاد بين سنت گرايان وروشنفكران ديني ويا اشكال گوناگون ديگري ازمرز بندي‌ها ورويارويي‌ها را هر شكل ممکن، به وجود بياورند.
۸/ شناخت ريشه‌هاي دروني تفرق و تشتت امت اسلامي
 
استاد مطهری پيرامون عوامل ايجاد تفرقه در امت اسلامي با اشاره به تبديل خلافت اسلامي به سلطنت موروثي توسط خاندان اموي و بازگشت به ارزش‌هاي جاهلي مي‌نويسد:
 در قرن اول هجري اصول و داعيه‌هاي توحيد و اسلام آن چنان آشكار و روشن به مردم ابلاغ گرديد كه تمام مردم متمدن آن روزگار با جان و وجدان خويش پذيراي آنها شدند. و به زودي يك ملت مشترك يا «بين‌الملل اسلامي» به وجود آمد. ولي اين وحدت به زودي به تفرقه بدل شد؛ چرا كه سررشته‌داران آن زمان نخواستند يا نتوانستند مفاهيم واقعي داعيه‌هاي اسلامي را درك كنند، از نظام بين‌المللي اسلامي به عنوان يك امپراطوري و خلافت عربي برداشت شد و اين مخالف صريح اصول اسلامي بود. به همين جهت وحدت به دست آمده به زودي شكست خورد و به دنبال آن، تحولات و ضعف‌ها و انحرافات ديگر پديد آمد تا آن كه مسلمين تدريجاً به خواب رفتند…»[xliv]
به هر حال بازگشت به ارزش‌هاي جاهلي، ايجاد تفرقه و پراكندگي و نضج آراء و افكار و جريانات فكري و كلامي مختلف و طرد ارزش‌هاي الهي و توحيدي، موجبات ضعف و انحطاط تدريجي جامعه و امت اسلامي را در پي داشت.
۹/ ضرورت برخورد با تفرقه افكنان
 
 يکي از راه‌هاي حفظ همبستگي و تقويت آن، و زدودن موانع و مشکلات فرا روي اتحاد اسلامي اين است كه عواملي را که تلاش مي‌کنند يکدلي و هماهنگي مردم شکل نگيرد، شناسايي وبا آن‌ها مبارزه شود.
 يكي از اين نوع موانع كه قرآن کريم خطر آن را به مسلمانان گوشزد کرده خطر منافقان است. آنان را به هوشياري در مقابل القائات و اين گروه‌ها دعوت مي‌کند. خداوند در آيات متعددي از چهره زشت اهل نفاق پرده برداشته و صفات نکوهيده آنان را به مردم مي‌شناساند و مي‌فرمايد: آنان مي‌گويند به همراهان و هواداران رسول خدا(ص) ياري نکنيد تا از اطراف او پراکنده شوند.
 قرآن کريم چنان با قاطعيت با گروه‌هاي نفاق افکن و عوامل وحدت ستيز برخورد مي‌کند که به رهبر مسلمانان دستور مي‌دهد مسجد ضرار را که به عنوان مرکز تفرقه و اختلاف و توطئه درست شده است تخريب نمايد و به صراحت توطئه‌هاي وحدت شکن منافقان را افشا مي‌کند و مي‌فرمايد: کساني که مسجدي ساختند تا به وحدت مسلمانان ضرر بزنند و همبستگي آنان را هدف گرفته‌اند، در آنجا کفر را تقويت نموده و ميان مومنان تفرقه ايجاد مي‌کنند تا پناهگاهي براي محاربان با خدا و رسول او باشد و براي پوشانيدن انگيزه‌هاي شوم خود مي‌گويند ما جز نيکي و خدمت نظر ديگري نداريم.
 اين گروه ملعونه وشجره خبيثه همواره بيشترين ضربه را به پيكر اسلام وارد كرده است. ولذا مسلمانان براي پيشبرد اهداف دين مقدس اسلام ودستيابي به اتحاد بايدنسبت به نقشه‌هاي شوم منافقان آگاه بوده واز ان غفلت نورزند.
 امام علي كه بزر گترين منادي وحدت در امت اسلام بود. همواره به مبارزه‌ي‌ با تفرقه افكنان و كشتن آنان فرمان مي‌داد؛و مي‌فرمود: «ألا من دعا إلي هذا الشعار فاقتلوه ولو كان تحت عمامتي هذه...».[xlv] دعوت كنندگان به تفرقه را بكشيد، هر چند كه خود را زير عمامه‌ي‌ من مخفي كرده باشند.
اميرمؤمنان ناخشنودي خود را از تفرقه اين گونه بيان مي‌دارد: «كرهتُ أن أفرق جماعة المسلمين.»[xlvi]
10. تلاش براي رفع موانع
 
 متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري(ره) براي تحقق اين هدف مقدس و بزرگ محورهاي سه گانه ذيل را به صورت راه حل ارائه مي‌دهد:
الف ـ بررسي انواع توهمات و سو تفاهماتي كه ديگران درباره ما شيعيان دارند.
ب ـبررسي انواع توهمات و سوء تفاهماتي كه از اين طرف نسبت به برادران غير شيعي وجود دارد.
ج ـ راه‌هاي عملي براي كاستن و از ميان بردن سوء تفاهم‌ها
اين راه حل‌ها كه داراي دوجنبه «فكري و علمي» و «عيني و عملي» مي‌باشد و بايد به صورت تلاش و مجاهدت‌هاي خالصانه و مبتني بر آزادانديشي و تهي از هرگونه تعصب ورزي‌هاي فاقد مباني شرعي و عقلي و با در نظر گرفتن مصالح «جهان اسلام» و توطئه‌هايي كه قدرت‌هاي جهاني و اقمار و عوامل پيدا و پنهان آنان عليه اتحاد و همبستگي مسلمين تدارك مي‌بينند و روز به روز بر شدت آنها افزوده مي‌شود و همه موجوديت اسلام و ملل وسرزمين‌هاي اسلامي را در معرض خطر اضمحلال قرار مي‌دهد توسط عالمان انديشمند و دلسوخته و دردآشنا از هر طرف و ساير نيروهاي آگاه و بصير و مسئول در همه ابعاد تحقق يابد.
۱۱/ شناخت موانع ايجاد وحدت و برادري
 
 يكي از راه كار‌هاي تحقق اتحاد اسلامي، از ميان بر داشتن موانع تحقق وحدت ويكپارچگي امت اسلامي است. كه عالمان دلسوز ومصلحان امت بايد نخست موانع وحدت را به خوبي بشناسند وسپس با استفاده از شيوه‌هاي مناسب مثل نصيحت وآگاهي بخشي، خويشتن داري عوامل تفرقه را هدايت و يا از سمپاشي وعوام فريبي باز دارند. و همچنين وظيفه حكومت‌هاي اسلامي است كه از طريق قانوني جلوي آنان را بگيرند و براعمال و رفتار آنان نظارت مستقيم داشته باشند تا راهي براي ايجاد موانع يكپارچگي و يكدلي در جوامع اسلامي باقي نماند.
شكي نيست هر عاملي كه باعث ايجاد وحدت و برادري اسلامي مي‌شود، نبود آن و يا كم رنگ شدنش موجب ضعيف شدن روحيه وحدت طلبي و برادري خواهد شد بر اين اساس، جهان اسلام اگر بخواهد به راهكارهاي عملي وحدت و برادري دست يابد، ناچار است تا موانع آن را در جامعه شناسايي كند، سپس بايد با طرح و نقشه‌اي كارآمد، موانع وحدت را از بين برد تا اينكه بستر جامعه براي پذيرش يكپارچگي و يكدلي در عمل آماده گردد.
 اما موانعي كه بر سر راهاتحاد اسلامي و همبستگي مسلمانانوامت اسلامي وجود دارد به طور كلي دو دسته اند: يا از نوع عوامل دروني اند، يعني عامل وسبب اصلي آن افكار، عقايد واعمال خاص تفرقه آميز خود مسلمانان است. و يا عواملي بيروني‌اند كه با برنامه ريزي، و طرح و نقشه دشمنان دين براي تضعيف مسلمانان صورت مي‌گيرد.
الف ـ موانع دروني
 
 موانع دروني وحدت كه عامل آن خود مسلمانان هستند، متعدد است. مادر اين مقال ومجال برخي از اين موانع را مورد اشاره وبررسي قرار مي‌دهيم.
۱/ يكي ازموانع فرا روي اتحاد امت اسلامي، تفكرات يكسويه و تنگ نظري‌ها و نگرش‌هاي سطحي و تحركات و عملكردهاي خطرناك ناشي از آن مي‌باشد.
۲/ عدم التزام عملي همه مسلمانان به تعاليم دين: برخي عوامل تاريخي باعث شد تا افكار وعقايدي در بين مسلمانان شكل بگيرد.كه نتيجه آن ازبين رفتن جايگاه و منزلت تعاليم اصيل اسلامي مثل قرآن مجيد وسنت پيامبر اسلام شود.و افكار عادي و سنن انساني برخي از افراد در جوامع اسلامي نسبت به تعاليم اصيل اسلامي مقدم شود. به طور مثال با اينكه قران كريم به صراحت هر چه تمام‌تر همه مسلمانان وپيروان خود را به وحدت، اتحاد واخوت اسلامي دعوت مي‌كند ولي مع الوصف به عللی، گفته‌ها وشيوه عمل برخي از عالمان وفقها و محدثان كه خود را تابع قران وسنت پيامبر مشمارند به نام دين تخم تفرقه واختلاف مي‌پراكنند ووبا قلم وبيان وعمل به اين مسئله ضدقراني وخلاف سنت نبوي دامن مي‌زنند. كه مي‌توان گفت به دليل بي‌توجهي و يا بي‌خردي يا كج فهمي دين واستبداد راي و بي‌مبالاتي نسبت به دستورات دين مبين اسلام است. ويا به دليل اميال و اغراض نفساني وحفظ موقعيت اجتماعي وسياسي بعضي رهبران مذهبي است. به هر حال همه كساني كه از شعر وحدت وعمل به ان مي‌گريزند ويا با آن مي‌ستيزند، وخواسته و يا ناخواسته سخني را مي‌گويند و يا عملي را در جامعه مرتكب مي‌شوند كه موجب بروز اختلاف مي‌شوند. چنين افرادي فكر مي‌كنند به جامعه و مكتب و يا رهبران اعتقادي و ديني خودشان بزرگ‌ترين خدمت را مي‌كنند. «حاشا از اين حماقت، و واي بر اسلام از اين مصيبت.»[xlvii]
اين طيف از متظاهران به اسلام هر چه را كه بااعتقادات و باورهاي آنها يكسان نباشد، را رد مي‌كنند وقائلان آن را با حربه تكفير و لعن وتحقير مي‌رانند واز ملت اسلام بيرون مي‌دانند. به عنوان مثال: «زماني كه ابن خلدون و امثال وي بگويند ما بر حقيم و به سنت عمل مي‌كنيم و اهل بيت برباطل و مبتدع هستند و پيروانشان گمراه و از حق دور افتاده! راستي در اين هنگام بايد گفت‌اي مرگ بيا كه زندگي ناپسند است واي جان خود را بباز كه بودنت بيهوده است»[xlviii]
 آنان قبل از آنكه به وحدت و تفاهم ميان مسلمانان لطمه بزنند، چهره نوراني مكتب اسلام را در سطح بين الملل مخدوش مي‌كنند و طبقه تحصيل كرده را نسبت به مكتب نوراني اسلام بدبين مي‌سازد. بديهي است، هرگونه حركت مشكوك كه موجب تفرقه ميان صفوف مسلمانان باشد به صلاح اسلام و مسلمين نيست و روح بلند نبي مكرم اسلام(ص) و سلف صالح آن حضرت(ع) ناخرسند و رنجيده خواهند شد؛ زيرا تمامي دشمنان اسلام بر نابودي اسلام و مسلمانان هم پيمان گشته‌اند و تمام امكانات سياسي، اقتصادي و نظامي خود را براي سقوط اسلام و نابودي مسلمانان در صحنه بين المللي بسيج نموده و هم اكنون به كار گرفته اند.
۳/ نبود ارتباط علمي و دوستانه ميان علما و متفكران اهل سنت و شيعه موجب شد تا آنان نسبت به ديدگاه‌ها و برداشت‌هاي يكديگر در نحوه استخراج حكم از قرآن و سنت رسول خدا(ص) شناخت و آگاهي لازم را نداشته باشند، و اين عوامل باعث شد تا بستر براي ابهامات، تصورات، توهمات، خيالات و شك و شبهه نابجا و در نهايت قضاوت‌ها و نسبت‌هاي ناروا نسبت به يكديگر در جامعه افزون گردد، به گونه‌اي كه برخي از علماي دوطرف در كتاب‌هايشان نقل قول‌هايي از ديدگاه‌هاي مذهب مقابل ذكر نموده‌اند كه اساساً با واقعيت، هيچ گونه همخواني نداشته و ندارد و اين عامل باعث طرح مباحث اختلافي در جامعه و شكسته شدن رعايت ادب و انصاف نسبت به عقايد، ديدگاه‌ها و مقدسات ديني يكديگر مي‌گردد. «آنچه شهرستاني درباره هشام نقل مي‌كند كه وي معتقد به خدائي علي(ع) بوده است... شأن هشام اجل از آن است... آيا گفته شهرستاني (در دقت هشام و اعتقاد به خدايي علي) تناقض واضح نيست»[xlix]
4. برخي انديشمندان و علماي متعصب دو فرقه به جاي آنكه در انديشه رفع گرفتاري مسلمانان باشند با گفتار و نوشتار خود به جاي اينكه غبار شبهه و بدگماني را از صفحه خاطر ديگران پاك كنند، با نوشتن كتاب‌هاي تند و خصومت آميز بر تضعيف انديشه مقابل پرداخته‌اند و احساسات هواداران مذهب مقابل را به هيجان مي‌آورند تا اينكه ناچار بشوند پاسخ و عكس العملي نشان دهند.
اين دلايل باعث ايجاد وگسترش تفرقه و لجاجت در جامعه مي‌شود. «باكمال تأسف مسلماناني كه به يك مبدأ (خدا) و يك عقيده (رسالت پيغمبر اسلام(ص)) اعتقاد دارند، مانند دشمنان و نادانان عليه يكديگر به نبرد پرداخته اند، نبرد آنان در بحث‌هاي علمي به دشمني و لجاجت كشيده شده است، ... اينها مصائبي است كه صدها سال است ما را احاطه كرده و مسلمانان را از چپ و راست فشار مي‌دهد، در مقابل اين مصائب تكليف ما چيست؟ و چه بايد كرد؟»[l]
در مقابل گروهي ديگر از دانشمندان و علماي بزرگ دو فرقه نااميدانه مرتب آيه يأس را مي‌خوانند و مي‌پندارند كه هرگز نمي‌توان، اين همه خصومت‌ها و لجاجت‌هاي جاهلانه و اختلافات عميق تاريخي مذهبي را برطرف ساخت و اين ذهنيت‌هاي گوناگون را همسو و هماهنگ نمود؛ بلكه قائلند اساساً بحث در وحدت و برادري ميان مذاهب جز تشديد فتنه‌ها و اظهار كينه‌هاي ديرين نتيجه ديگري ندارد. لذا تنها بايد به فكر دردهاي حاضر جامعه اسلامي و در انديشه جبران عقب ماندگي‌ها و ضعف‌هاي مسلمانان در جوانب مختلف زندگي در اين دهكده جهاني بود. اين نظريه باعث ايجاد يأس و نااميدي نسبت به آينده دعوت اسلامي مي‌گردد
 اين موارد و عوامل برشمرده فوق، از جمله مهم‌ترين موانع انسجام اسلامي وتحقق وحدت و برادري در ميان مسلمانان در وضعيت كنوني به شمار مي‌رود. كه مي‌تواند مورد توجه ومبناي برنامه‌ريزي‌هاي نظري وعملي رهبران ديني و سياسي و زمامداران كشورهاي اسلامي قرار گيرد. واراده وآرمان و مشاركت وهمكاري گسترده توده‌هاي امت اسلامي را در اين جهت سا ماندهي نمايد.
 ۵/ يكي ديگر از راه‌هاي اتحاد امت اسلامي اين است كه هر يك از رهبران مذاهب و فرق اسلامي ديدگاه‌ها و نقطه نظرات خودشان را در برداشت از قرآن و سنت رسول خدا(ص) در نشست‌هاي علمي و تحقيقي تبيين نمايند، سپس براساس اصولي كه صلاح دين راستين اسلام و جوامع مسلمان در آنها است توافق كنند و در عمل به آن همگان متعهد شوند. علاوه بر اين به ديگران آموزش دهند و تفهيم نمايند؛
يكي از مهم‌ترين مشكلات پيروان مذاهب و فرق اسلامي نداشتن شناخت نسبت به مذاهب و مكاتب يكديگر و آگاه نبودن از نحوه برداشت و استخراج احكام و ديدگاه‌هاي علماي دو گروه در تمسك به قرآن و سنت رسول خدا(ص) و ادله عقليه است.
 بنابراين يكي از عوامل بزرگ پيدايش و بقاء مذاهب و مكاتب گوناگون و مكتب تراشي‌ها و مذهب سازي‌ها و فرقه گرايي‌ها و... ناشناخته ماندن اسلام ناب محمدي(ص) است.
 استاد شهيد، مطهري «سوتفاهم» رايكي از موانع بر سر راه تقريب ووحدت مذاهب مي‌داند و از نظر وي اين مانع يكي از موانع جدي رسيدن علماي وفرق اسلامي به حقايق و واقعيت‌هايي است كه به اتحاد و هميشگي منجرمي‌شود.
 شهيد مطهري در مورد خطر بزرگ سوء تفاهم‌هاي موجود بين مسلمانان چنين مي‌نگارد: «حسن تفاهم يعني يكديگر را خوب فهميدن و سوء تفاهم يعني يكديگر را بد فهميدن. بديهي است كه خوب فهميدن به اين است كه افراد يكديگر را آن طور كه هستند بفهمند و بد فهميدن به اين است كه يكديگر را آن طور كه هستند نفهمند بلكه درباره يكديگر دچار يك نوع توهماتي بوده باشند... سوء تفاهم در هر موردي و نسبت به هر شخصي بد است. زيرا موجب گمراهي و ضلالت است.»[li]
 متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري سپس درباره سوء تفاهم بين مسلمين و نقش مخرب آن در ايجاد تنش و تفرقه و جلوگيري از تقريب و همبستگي اينگونه مي‌نويسد:
«يكي از ابتلائات مسلمين اين است كه گذشته از اين كه از لحاظ پاره‌اي معتقدات تفرق و تشتت پيدا كرده‌اند ومذهب‌ها و فرقه‌ها در ميان آنها پيدا شده است دچار سوتفاهمات زيادي نسبت به يكديگر مي‌باشند. يعني گذشته از پاره‌اي اختلافات عقيده‌اي دچار توهمات بي‌جاي بسياري درباره يكديگر مي‌باشند. در گذشته و حاضر آتش افروزاني بوده و هستند كه كوشش شان بر اين بوده و هست كه بر بدبيني‌هاي مسلمين نسبت به يكديگر بيفزايند. تهديدي كه از ناحيه سو تفاهمات بي‌جا و خوب درك نكردن يكديگر متوجه مسلمين است بيش از آن است كه از ناحيه خود اختلافات مذهبي متوجه آنها است.»[lii]
استاد مطهري در اين عبارات سه موضوع مهم را مورد مداقه و نظر خاص قرار داده است:
۱/ سو تفاهم و خوب درك نكردن تفكر وديدگاه و سخنان و همواره برداشت‌هاي نابجا و ناصحيح از يكديگر كردن يك «ابتلا» در ميان مسلمين به شمار مي‌رود.
جهل و ناآگاهي مسلمانان از مذاهب يکديگر؛ اين هم مشکلديگري در راه وحدت است نه تنها مسلمانان نسبت به مذهب خود تعصّب دارند بلکه بهدنبال مطالعة ساير مذاهب هم نمي‌روند. اگر پيروان فرق اسلامي از ماهيت ساير مذاهب، آن چنان که بنيانگذاران حقيقي آنها بيان داشته اند، آگاهي کامل داشته باشند بدونترديد بسياري از تعصبات و بدبيني‌ها برداشته مي‌شود.
در ريشه يابي علل اصلي تفرقه بين مسلمين بايد يكي از عوامل مهم را همين تعصب‌هاي جاهلانه يا مغرضانه دانست. تعصباتي كه منجربه تفرقه وتشتت مي‌شو ند، آفات و زيان‌هاي بسيار متوجه جوامع و سرزمين‌هاي اسلامي مي‌كند. و آثار اندوهباري به وجود مي‌آورد، و عامل اصلي جدايي و نفرت وكينه و نزاع بين مسلمانان و به هدر دادن نيرو و امكانات و انرژي‌هاي سرشار آنان در امور بيهوده وباطل مي‌گردد.
۲/ در همه درگيري‌ها و تشتت و اختلاف‌ها رد پايي از عناصر فاسد و فتنه انگيز مشاهده مي‌شود. اين عناصر از اين كه آتش تفرقه و تنازع شعله ورتر گردد و به همه جا سرايت كند و همه چيز را در خود فرو برد و نابود سازد بسيار اصرار مي‌ورزند و از هيچ كوششي براي اوج گيري تنش‌ها و اختلاف‌ها دريغ نمي‌ورزند.
اين افراد و گروه‌ها در نقش تهيه هيزم براي افروختن و گداختن و تشديد حرارت و فزوني آسيب‌هاي آن در جمع طرف‌هاي مقابلنفوذ مي‌كنند و پي در پي با خبربري‌ها و سخن چيني‌ها و فريبكاري‌ها و دروغ بافي‌هايشان نزاع و اختلافات را تشديد مي‌نمايند.
اين تحركات زيانبار بدبيني‌ها و سو تفاهم‌هايي را كه بين مسلمانان پيرو مذاهب اسلامي وجود دارد به اوج خود مي‌رساند و همه راه‌هاي حسن تفاهم و رسيدن به مودت ووحدت و همبستگي را مسدود مي‌سازد.
۳/ سو تفاهم‌هايي كه بين مسلمانان از هر دو مذهب وجود دارد در مقايسه با اختلافات مذهبي كه بين آنان حاكم است بسيار خطرناك‌تر مي‌باشد و از همين رو بايد اولا سوتفاهمات را ناچيز و بي‌اهميت ندانست و از كنار آنها به سادگي عبور نكرد. ثانيا به همان ترتيب كه براي رفع اختلافات مذهبي كه در عقايد وجود دارد تلاش و فعاليت يك ضرورت و مسئوليت مشترك بين مذاهب اسلامي است مقابله با سو تفاهم‌ها و برداشت‌هاي نادرست و خوب درك نكردن يكديگر بايد با مراقبت و حساسيت بيشتري به مرحله عمل دقيق در آيد.
متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري پس از بيان اين نكته كه تهديد ناشي از سو تفاهم‌هاي بيجا به مراتب بيشتر از تهديد ناشي از اختلافات عقيدتي و مذهبي مي‌باشد دليل اين ديدگاه خاص را اينگونه مطرح مي‌نمايد:
«مسلمانان از نظر اختلافات مذهبي طوري نيستند كه نتوانند وحدت داشته باشند نتوانند با يكديگر برادر ومصداق «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[liii] بوده باشند زيرا خدايي كه همه پرستش مي‌كنند يكي است و همه مي‌گويند «لااله الاالله». همه به رسالت محمد(ص) ايمان دارند و نبوت را به او پايان يافته مي‌دانند و دين او را خاتم اديان مي‌شناسند. همه قرآن را كتاب مقدس آسماني خود مي‌دانند و آن را تلاوت مي‌كنند و قانون اساسي همه مسلمين مي‌شناسند. همه سوي يك قبله نماز مي‌خوانند و يك بانگ به نام اذان بر مي‌آورند. همه در يك ماه معين از سال كه ماه رمضان است روزه مي‌گيرند. همه روز فطر و اضحي را عيد خود مي‌شمارند. همه مراسم حج را مانند هم انجام مي‌دهند و با هم در حرم خدا جمع مي‌شوند و حتي همه خاندان نبوت را دوست مي‌دارند و به آنها احترام مي‌گذارند. اين‌ها كافي است كه دل‌هاي آنها را به يكديگر پيوند دهد و احساسات برادري و اخوت اسلامي رادر آنها برانگيزد. ولي... ولي امان از سوتفاهمات امان از توهمات و تصورات غلطي كه فرق مختلف درباره يكديگر دارند. و امان از عواملي كه كاري جز تيره كردن روابط مسلمانان ندارند.[liv]
يكي از دلايلي كه براي تهديد بيشتر توهمات و تصورات غلطي كه در ميان مذاهب اسلامي در مقايسه با تهديدي كه از جانب اختلافات عقيدتي اصل وحدت و همبستگي مسلمين را به خطر مي‌اندازد مي‌توان اقامه كرد اين است كه نوع اختلافات مذهبي و عقيدتي ثابت است و هموارهدر هر زمان محتوا و موضوعات آن نيز يكسان مي‌باشد، لكن سو تفاهم‌ها و خوب درك نكردن يكديگر همواره رو به تغيير وفزوني و تنوع است و به همين دليل آتش تنازع و تفرقه و چنددستگي نيز شعله ورتر مي‌گردد و آسيب و زيان‌هاي آن بيشتر و خطرناك‌تر مي‌شود. عوامل و عناصري كهدرصدد شدت بخشيدن به تشتت‌ها و جدايي‌ها مي‌باشند نيز دريافته‌اند كه براي نيل به هدف خويش به اختلافات عقيدتي درباره اصل امامت و خلافت كه همواره ثابت است و بوده و خواهد بود و هرگز مانع تقريب و وحدت مذاهب نيست كاري نداشته باشند بلكه سو تفاهم‌هاي موجود را شدت و گسترش دهند و سعي كنند سوء تفاهم‌هاي جديد و تازه‌اي نيز به وجود بياورند. بنابر اين بايد براي رفع موانع اتحاد اسلامي سوءتفاهم‌ها و تصورات غلطي را كه پيروان مذاهب اسلامي نسبت به يكديگر دارند يك مانع بزرگ دانست و براي رفع آن چاره انديشي نمود.
 استاد مطهري ضمن تاكيد بر اين نكته كه همه اختلافات و موانع موجود در مسير وحدت و همبستگي مسلمين از نوع سوءتفاهم نيست و بايد در جاي خود مورد بررسي قرار گيرد معتقد است كه تفاهمات ناصحيح و تصورات غلط از يكديگر از موانع و مشكلات بزرگ مي‌باشد كه بر آن دامن زده مي‌شود و توسط عوامل و عناصر ناسالم فزوني مي‌يابد و به همين دليل با اصرار فراوان اعلام مي‌كند: شكاف‌هايي كه ناشي از خوب درك نكردن يكديگر است بايد از ميان برود و مذاهب اسلامي بايد يكديگر را آن طور كه هستند بشناسند و تصور كنند و تصورات دروغ و موهوم را از خود نسبت به برادران خود دور كنند.[lv]
ب ـ موانع بيروني ايجاد وحدت و برادري
 
 موانع بروني اتحاد و اقتدار جهان اسلام در جاي خود خطرناك و برانگيزاننده چاره انديشي و به تجربه گذاشتن شيوه‌هاي مقابله عملي مي‌باشد و اين يك ضرورت حياتي و انكارناپذير مي‌باشد. لكن در مقايسه موانع بروني با موانع دروني وحدت مسلمين بدون هيچ شبهه و ترديدي خطر آسيب‌ها و زيان‌هاي موانع دروني فزون‌تر و فاجعه آفرين‌تر مي‌باشد. زيرا هر ملت و جمعيتي كه از درون به اختلاف و تنازع و تشتت مي‌رسد مي‌پوسد و مضمحل مي‌شود و از بين مي‌رود
در همه درگيري‌ها و تشتت و اختلاف‌ها رد پايي از عناصر فاسد و فتنه انگيز مشاهده مي‌شود. اين افراد و گروه‌ها در نقش تهيه هيزم براي افروختن و گداختن و تشديد حرارت و فزوني آسيب‌هاي آن در جمع طرف‌هاي مقابل نفوذ مي‌كنند و پي در پي با خبربري‌ها و سخن چيني‌ها و فريبكاري‌ها و دروغ بافي‌هايشان نزاع و اختلاف را شدت مي‌بخشند.
در موانع بيروني يعني خارج از اسلام و مسلمين چند نكته لازم به ذكر است:
 ۱/ موانع بروني زائيده اغواگري‌ها و نيرنگ افكني‌ها و توطئه‌هاي پيدا و پنهان قدرت‌هاي استعماري جهان است كه اتحاد و همبستگي مسلمين را براي خود دردناك و تحمل ناپذير مي‌دانند و سعي دارند با ايجاد تفرقه و اختلاف و منازعه در ميان ملل مسلمان جهان مانع تشكيل جبهه توحيد و امت واحد اسلامي شوند.
 ۲/ موانع بروني اتحاد و اقتدار جهان اسلام در جاي خود خطرناك و برانگيزاننده چاره انديشي و به تجربه گذاشتن شيوه‌هاي مقابله عملي مي‌باشد و اين يك ضرورت بزرگ و حياتي و انكارناپذير است و هرگونه غفلت و تسامح را نفي مي‌كند. لكن در مقايسه موانع بروني با موانع دروني بدون هيچ شبهه و ترديدي خطر و آفات و آسيب‌ها و زيان‌هاي موانع دروني فزون‌تر و فاجعه آفرين‌تر مي‌باشد. زيرا هر ملت و جمعيتي كه از درون به اختلاف و تنازع وتشتت مي‌رسد مي‌پوسد و مضمحل مي‌شود و از بين مي‌رود و به همين دليل قدرت‌هاي استكباري مركب از نظام‌ها و سران و رهبران كفر وشرك و نفاق در هر عصر باوجود موانع دروني وحدت در جهان اسلام به هر شكل و جلوه و مشاهده تنش‌ها و جنگ و درگيري‌هاي فرساينده و منهدم كننده اساس و بنيان اتحاد مسلمين است ونياز به صرف بودجه‌هاي سنگين و استخدام امكانات و نيرو براي ايجاد اختلاف در بين آنان احساس نمي‌كنند و به اين نتيجه قطعي مي‌رسند كه شتاب گيرنده به سوي هلاكت و نابودي را چه نيازي به تحريك و وسوسه !اكنون برخي از موانع بيروني اتحاد وانسجام اسلامي را مورد بررسي قرار مي‌دهيم:
۱/ فعاليت‌هاي تخريبي دشمنان اسلام: دشمنان اسلام همواره به شيوه‌هاي گوناگون عليه اسلام طرح و نقشه مي‌كشند گاهي به صورت آشكاروبا تجاوز نظامي و يا دخالت سياسي، وگاهي نيز با نفوذ در صفوف ملل اسلامي، از طريق ايادي خود نقشه‌هاي شومشان را اجرا مي‌نمايند. در بسياري موارد دشمنان اسلام با استفاده از عوامل نفوذي كه از راه مكر و حيله وارد شده، و در ظاهر به كسوت اسلام درآمده اند، سعي نمودند از درون صفوف امت اسلامي را تضعيف نمايند، تا آنجا كه به شهادت تاريخ، اغلب فرقه‌هاي به ظاهر اسلامي را اجانب و استعمار گران به وجود آورده‌اند تا بهتر بتوانند مانع اتحاد ملل اسلامي شوند..
 و گاهي نيز با ايجاد ارتباط دوستانه با برخي از افراد مسلمان يا كشور‌هاي اسلامي از دوستي آنان بهره جسته و وارد بلاد اسلامي گرديده اند، سپس با استمداد از مهره‌هاي مرموز داخلي خود و به خدمت گرفتن آنان در جهت مطامع و مقاصد شوم خودشان توانستند بهره برداري نمايند و سعي و تلاش خود را براي نابودي اسلام و مسلمانان به كار گيرند.
 متأسفانه بعد از جنگ‌هاي صليبي، استكبار جهاني بيشتر از اين تاكتيك طبيعي بهره جست و براي پيشبرد اهداف شومشان با ايادي مرموزشان در كشورهاي اسلامي ارتباط برقرار مي‌كنند و از آنان كمك مي‌گيرند، به تدريج در ميان صفوف ملت‌هاي مسلمان نفوذ مي‌كنند، دقيقاً به مثابه ورود ويروس بيماري به بدن انسان كه بعد از مدتي تمام توانايي‌هاي فرد را مختل و او را به موجودي عليل و ضعيف تبديل مي‌سازد، همين طور استكبار جهاني از يك سو با دامن زدن به اختلافات و افكندن تفرقه ميان امت اسلام و راه اندازي و شعله‌ور نمودن جنگ‌هاي داخلي بين مذاهب و فرق اسلامي به منظور فاصله انداختن ميان آنان بود و از سوي ديگر با ايجاد تشكيك در اصل دخالت دين اسلام در سياست و اداره جامعه و تحقير آن و نشان دادن جنبه‌هاي منفي آن در مقابل جذاب نشان دادن دين تحريف شده خود، به دنبال دين زدايي و بي‌ارزش جلوه دادن دين اسلام بود و از ديگر سوي، براي اينكه از ملت اسلام، ملتي سست و ايستا بسازد و روح شهامت و شجاعت را در او بميراند، انواع وسائل سرگرم كننده و عوامل فساد و فحشاء و مدهاي لوس و زننده را در ميان مسلمانان رواج داده و آنان را سرگرم كرده، آن گاه ثروتشان را به يغما برد!
آخر الامر اينكه با اينكه مرزهاي جغرافيايي متعدد ميان مسلمانان، پيكر وسيع و نيرومند دارالاسلام را به چهل و چند كشور كوچك اسلامي تجزيه نمود و هر منطقه‌اي را به شخص مورد اعتماد خود سپرد، آن گاه آنها را به جان يكديگر انداخت و همه توان مادي و نظامي ايشان را در اين راه گذارد و در نتيجه در خدمت استعمار قرارگرفتند و از پيشرفت‌هاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و... محروم ماندند! در نهايت حصاري از ملت پرستي و قوم گرايي، نژادگرايي و تقويت روحيه ناسيوناليستي و نيز عظمت دادن به تمدن‌هاي قديمي و... و نيز با رواج دادن مذهب سازي‌ها و مكتب تراشي و... در ميان مسلمانان درصدد برآمد تا وحدت و يكپارچگي مسلمين را از بين برده، آن گاه مانند گوسفند از گله جدا شده‌اي طعمه خويش قرارشان دهد.
از آنجا كه استعمار به درستي پي برده بود چنانچه مسلمانان يكپارچه و يك جهت باشند و همگي نيرويي متشكل در برابر دشمنان اسلام باشند، هيچ گاه نخواهد توانست آنها را به بردگي گرفته، سرمايه‌هاي مادي و معنوي آنان را به غارت برد، لذا از اصل «اختلاف بينداز و حكومت كن» و نيز بنا به اصل «فرق تسد: تفرقه بينداز تا در مقام رياست باقي بماني» دنياي اسلام را تجزيه و تضعيف كرد و به بهانه‌هاي ناسيوناليستي، آنها را به جان هم انداخت تا به اهداف شوم و ضدانساني خودش كه همان ايجاد تفرقه و زدودن و محو نمودن دين اسلام و نيز مسخ و تغيير ماهيت دادن امت اسلام و نابودي آن و در يك جمله از بين بردن «وحدت و برادري به عنوان دو اصل مسلم اسلامي» و... باشد، بتواند دست يازد و تا حدي هم در اين كار موفق گرديد.[lvi]
پايان سخن را با كلامي از رهبر معظم انقلاب اسلامي آيت الله خامنه‌اي دام ظله، به پايان مي‌بريم.
ايشان در سال ۷۷ به مناسبت سالگرد شهادت شهيد مطهري طي بياناتي پيرامون شخصيت آن استاد فرزانه و كوشش او در مسير وحدت فرمودند:
 «عزيزان من! آن چه كه امروز مي‌تواند اين جبهه را مستحكم بكند ـ جبهه ايمان و جبهه حق را ـ عبارت است از تمسك به وحدت كلمه در زير سايه اسلام، و در زير سايه حسين بن علي(ع)، در زير سايه‌ي معارف عاليه اسلام، كه شخصيت‌هايي مثل شهيد مطهري آن را در كتاب‌هاي خود براي آگاهي مردم تبيين و تشريح كردند. تمسك به وحدت در پرتو اين خورشيدهاي فروزان، به فضل الهي اين كشور را از اين مرحله هم مثل مراحل گذشته خواهد گذارند و دشمن را ناكام خواهد كرد.»[lvii]
بنابراين ما نيز به دنبال تلاش مستمر عالمان راستين اسلام و مناديان وحدت مثل؛ شرف الدين عاملي و سيد جمال الدين اسد آبادي، علامه اميني، آيت الله بروجردي، امام خميني، شهيد مطهري ورهبر معظم انقلاب وظيفه داريم از اسلام وهويت فرهنگ اسلامي وعزت مسلمانان دفاع كنيم.
 با توجه به وضعيت كنوني جهان اسلام و اقدامات استكبارجهاني براي تضعيف و نابودي اسلام و مسلمين، بر همه عاشقان اسلام وپيروان قرآن و پيامبر اسلام فرض است كه رهنمودها‌ي ارزنده و فرمايشات مقام معظم رهبري و مراجع و علماي جهان اسلام، را مبناي شعار و وظيفه خود قرار دهند و با همبستگي وانسجام و برادري و صفا و صميميت، و تشكيل امت واحده، به مقابله با برنامه‌هاي ضد اسلامي و ضدانساني استكبار جهاني بر خيزندو عزت و اقتدار اسلام رابه نمايش بگذارند كه طبق وعده الهي: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ».[lviii]
پي‌نوشت‌ها
 
[i]. سوره آل عمران، آيه ۱۰۳/
[ii]. سوره آل عمران، آيه ۱۰۳/
[iii]. سوره انفال، آيه ۴۶/
[iv]. سوره شوري، آيه ۱۳/
[v]. سوره آل عمران، آيه ۱۰۵/
[vi]. سوره حشر، آيه ۱۴/
[vii]. واعظ زاده خراساني، محمد، پيام وحدت، مجمع جهاني تقريب و مذاهب اسلامي، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ص ۱۹۵/
[viii]. بروجردي، مصطفي، گسترش و نوسازي تمدناسلامي، عوامل و موانع، تهران، نشر فرهنگ، ۱۳۷۵.
[ix]. سوره احزاب، آيه ۲۱/
[x]. نهج البلاغه، ترجمه: صبحي صالح، قم، دارالهجرة، خطبه‌‌ 176.
[xi]. همان، خطبه ‌127.
[xii]. سوره انفال، آيه ۴۶/
[xiii]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج۳، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ش، ص۴-۲۶۳/
[xiv]. مطهري، مرتضي، جامعه و تاريخ، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۶/
[xv]. سوره انفال، آيه ۴۶/
[xvi]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، پيشين، ج۳، ص۴-۲۶۳/
[xvii]. مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن، ج۳، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۷۸ش، ص۲۰۱/
[xviii]. سوره آل عمران، آيه ۱۳۹/
[xix]. جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم قرآن كريم، قم، انتشارات اسراء، چاپ اول، شهريور ۱۳۸۰، ص ۱۸۵/
[xx]. همبستگي امت اسلامي، معاونت اسلامي فرهنگي مجمع تقريب و مذاهب اسلامي.
[xxi]. سوره بقره، آيه ۲۰۸/
[xxii]. حسيني، سيد حسين، نگاهي به راهبردهاي ارزشي پيامبر در مسير وحدت فصلنامه مشكوة، شماره ۶۰/
[xxiii]. سوره فصلت، آيه ۳۰/
[xxiv]. سوره انعام، آيه ۱۲۱/
[xxv]. سوره انعام، آيه ۱۵۳/
[xxvi]. نهج البلاغه، خطبه‌ي‌ 113.
[xxvii]. نهج البلاغه، خطبه‌‌ 121.
[xxviii]. سوره بقره، آيه ۲۱۳/
[xxix]. سوره يونس، آيه ۱۹/
[xxx]. سوره بقره، آيه ۲۱۳/
[xxxi]. سوره شوري، آيات ۱۴-۱۳/
[xxxii]. سوره بقره، آيه ۲۱۳/
[xxxiii]. سوره شوري، آيه ۴۲/
[xxxiv]. نهج البلاغه، خطبه‌ 176.
[xxxv]. حرعاملي، وسائل الشيعه، ج ۱۴، قم، آل البيت، ۱۴۰۹ق، ص۸/
[xxxvi]. بطحايي، علي، مناظره‌ها: گفتگوهاي در راه تفاهم و وحدت اسلامي، ترجمه: ذكرالله احمدي، مشهد، نشر محب، ۱۳۷۹، ص۱۳۵/
[xxxvii]. صاحبي، محمد جواد، مصلحان مسلمان و انديشه اتحاد، فصلنامه كيهان، ۱۳۸۲، ص۶/
[xxxviii]. مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام در ايران، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۳ش، ص۶۸-۶۲/
[xxxix]. همان، ص۴۰۳/
[xl]. طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ۱۳۹۳ق /۱۹۷۳م، ص۳۴۵/
[xli]. موثقي، سيد احمد، استراتژي وحدت در انديشه سياسي اسلام، قم، دفتر تبليغات اسلامي، ۱۳۷۱ش، ص۱۰۹/
[xlii]. صادقي اردستاني، مباحث عميقي در جهت وحدت اسلامي، انتشارات حاذق، بي‌نا، ص۲۴۱/
[xliii]. حكيم، محمد باقر، وحدت اسلامي از ديدگاه قرآن و سنت، ترجمه: عبدالهادي فقيهي زاده، تهران، مؤسسه فرهنگي تبيان، ص۱۳۷/
[xliv]. مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، پيشين، ص ۴۱/
[xlv]. نهج البلاغه، خطبه‌‌ 127.
[xlvi]. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج ۳۲، بيروت، مؤسسة الوفاء بي‌تا، ص ۲۶۳/
[xlvii]. صاحبي، محمد جواد، مصلحان مسلمان و انديشه اتحاد، پيشين، ص ۲۱۰/
[xlviii]. حرعاملي، عبدالحسين شرف الدين، الفصول المهمه في تأليف الامة، بيروت، مطبعة العرفان، صيدا، ۱۳۴۷ق، ص۲۵۱/
[xlix]. عالمي، شرف الدين عاملي، المراجعات، بيروت، بي‌تا، ص ۵۱۳-۵۱۲/
[l]. همان، ص ۱۸-۱۷/
[li]. مطهري، مرتضي، يادداشت‌ها، ج ۲، قم، انتشارات صدرا، ص ۲۰۳/
[lii]. همان، ص ۲۰۴/
[liii]. سوره حجرات آيه ۱۰/
[liv]. مطهري، مرتضي، يادداشت‌هاي استاد مطهري، ج ۲، پيشين، ص ۲۰۴ و ۲۰۵/
[lv]. همان، ص ۲۰۵/
[lvi]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج۳، پيشين، ص۲۶۶/
[lvii]. بيانات مقام معظم رهبري در سال ۱۳۷۷؛ ر.ك: استادشهيد در كلام رهبر، مجبتي پيرهادي، انتشارات صدرا، مرداد ۸۵ ص۵۱/
[lviii]. سوره محمد، آيه ۷/