به یاری اهورامزدا
ریشههای فرهنگی وقف در میان زرتشتیان کرمان
مهران غیبی
چکیده:
وقف در میان زرتشیان کرمان دارای دو ریشه دینی و استورهای است. در گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان خداوند کسی را خشنود و خرسند میسازد که او برای خشنود و خرسندی دیگران بکوشد. راهکار بنیادین شناخت هنجار هستی (اردیبهشت) و هماهنگ شدن با آن است که دانش نامیده میشود. در اوستا دانشنامه دینی زرتشتیان، بخشی از آیین جشن (نیایش همگانی) گستردن سفره، تهیه مِیَزْد (میوه تازه و خشک شده، خوراک پختنی از جمله گوشت بریان)، دُرونْ (نان گرد کوچک) و آبْزور (گونهای شربت) است. پس از خواندن نیایش، این خوراکیهای و آشامیدنیها میان شرکت کنندگان پذیرایی میشود. این آموزش دینی در استورههای مردمی در آفرینش و مرگ کیومرث نماد پیدا میکند. در این استوره پس از آفریده شدن کیومرث، اهریمن بیش از هزار سال بیهوش میشود. پس از آن که ماده دیو جهی در گوش پدر نجوا کرده، قول میدهد که مردم را گشنه، تشنه، غمگین، نزار و بیمار میکند تا بمیرد، اهریمن به هوش آمده و توانمند میگردد. بدین گونه سیر، سیراب و شاد کردن مردم، ستایش و نیایش خداوند و گشنه، تشنه و غمگین کردن مردم، ستایش و نیایش اهریمن به شمار آمده است. دادن خوراک و شربت نذری از این اسطوره سرچشمه میگیرد. نخستین نشانه وقف به دوران پس از هخامنشیان و فرمانروایی شاه موبدان استخر باز میگردد. با بنیاد گذاشته شدن فرمانروایی ساسانیان به دست این شاه موبدان، وقف به اوج خود میرسد. قدیمیترین وقف نامهای که امروزه در میان زرتشتیان کرمان هست به سالهای آغازین فرمانروایی قاجار باز میگردد. با توجه به ریشههای دینی و استورهای، بیشترین موضوع وقف در میان زرتشتیان کرمان برگزاری آیین جشن بویژه در شش چهره گهنبار برای پاسداشت شش مرحله استورهای آفرینش و پذیرایی از مردم با خوراک، میوه و نوشیدنی است. در رده دوم، آموزش و پرورش است. در رده سوم ساخت درمانگاه و بیمارستان برای درمان مردم است.
کلید واژه:
وقف، زرتشتیان، گهنبار، جشن، داد و دهش، نیایش، نذر.
مقدمه:
وقف داد و دهش (بخشیدن) مال و دارایی برای انجام کارهای خداپسندانه است. امروزه در میان زرتشتیان این نهاد از جایگاه ویژهای برخوردار است. آیا وقف با توجه به نا ایرانی بودن واژه، در فرهنگ ایرانی - زرتشتی ریشه دارد؟ تلاش میشود تا آن جا که توان نگارنده و منابع در دسترس اجازه میدهد، ریشههای فرهنگی وقف در میان زرتشتیان کرمان بن شناسی شود. برای شناخت بهتر گاتها (کتاب آسمانی زرتشتیان) و اوستا (دانشنامه دین زرتشتی)، چند برگردان فارسی آنها همسنجی گردیدند.
1- وقف و زرتشتیان کرمان
در میان زرتشتیان کرمان با جمعیتی کمتر از 2000 نفر، 68 مورد وقف یا حبس نامه به ثبت رسیده است . این، به جز دارایی دیگری است که بهدینان برای کارهای خداپسندانه به انجمن زرتشتیان کرمان بخشیدهاند. قدیمیترین وقف را سروش رستم قناتغستانی در سال 1187 هجری خورشیدی به نیت برگزاری آیین گهنبار، انجام داده است. بیشترین وقفنامه (38/15%) در دهه 1290 و در رده دوم در دهههای 1240، 1260 و 1270 (هر یک با 85/13% ) ثبت شدهاند. دهههای 1250، 1320 و 1310 به ترتیب با 23/9، 23/9 و 08/3% در ردههای پس از آن هستند. در هر یک از دهههای 1210، 1220، 1230، 1330 و 1360 نیز یک مورد وقف یا حبس ثبت شده است. در دهههای 1370 و 1380 هیچ مورد وقف ثبت نشده است.
چند نشانه به بودن وقف در زمانهای پیش از این گواهی میدهد. آ- سنگ نوشتهای در موزه مردم شناسی زرتشتیان ایران (آتشکده کرمان) هست که در آن موبد بندار در سال 1014 یزدگردی (1024ه.خ) از شاه عباس برای اجازه ساخت آتشکده سپاسگزاری کرده است. با توجه به سنت، ساخت این آتشکده بایستی وقفی باشد. ب- اداره اوقاف کرمان در سال 1285 و انجمن زرتشتیان کرمان در سال 1250 بنیاد گذاشته شدند [19]. پ- مانکجی صاحب [به نقل از 45] در سال 1245 از تلاش ده ساله انجمن بزرگان کرمان برای پاسداری از وقف سپاسگزاری کرد.
وقف کنندگان، آب و زمین کشاورزی، باغ، مغازه و خانه در کرمان، رفسنجان، انار، یزد، جوپار، سرآسیاب، سرآسیاب فرسنگی، سرآسیاب شش، کنج ریگِ سرآسیاب شش، خفاجه، دهزیار؛ قناتغستان و لنگر در نزدیکی ماهان، ملک آباد مستوره، تروده، طاهرهآباد، مزرعه رق آباد، مزرعه بداق آباد، مزرعه بهجرد، رحبه، و مومنآباد در نزدیکی کرمان؛ گوهرریز و اسماعیل آباد جوپار جای دارند. ملکهای وقف شده در شهر کرمان در محلههای قبه سبز، دولاب پلو، خواجهخضر و کوچه گبرها در همین محله، محله شهر، قالیبافخانه، شاه عادل، ته باغ لهله و خارج دروازه ناصرییه، هم چنین بازار اختیاری و خیابان برزو آمیغی هستند.
شمار جمعیت زرتشتیان استان کرمان
1033 1233 1278 1365 1375 1385
کل 10،000 450 2081 3882 1402 1171
زن 2053 688 570
مرد 1829 714 601
در دنباله نام 19 نفر از وقف کنندگان واژه قناتغستانی، در چهار نام واژه کرمانی، در سه نام یزدی؛ در سه نام کابلی؛ در یک نام تفتی؛ در یک نام اصفهانی و در یک نام راوری دیده میشود که میتواند نشان دهنده کوچ به کرمان باشد. سه وقفنامه نیزبرای روانشادی کسانی در بمبی است. در این 68 وقف یا حبس نامه، 8 وقف کننده (76/11%) زن هستند. نام یک نفر نیز جمشید فرزند میرزا غلامحسین تازه اسلام است که خانهای در کوچه گبرها از محله خواجه خضر کرمان را برای برگزاری آیین گهنبار به نام مادر و بردار جوانمرگش به سال 1323 (ه.خ.) وقف کرده است.
52/69% از وقفها برای انجام آیین گهنبار و آفرینگان، 07/17% از وقفها برای آموزش و پرورش (هزینه ساخت، دستمزد آموزگاران، هزینه آموزش و لباس برای دانشآموزان بیبضاعت) است. در همه وقفها انجام آیین گهنبار و آفرینگان نیز خوراک دادن به ناداران زرتشتی خواسته شده است. نخستین وقفنامه برای آموزش و پرورش (3/1 از درآمد برای آیین گهنبار و 3/2 برای هزینه لباس و آموزش (تعلیمات) دانشآموزان بیبضاعت در آموزشگاههای زرتشتیان کرمان) را شادروان رشید شهریار رشید جهانبخش هخامنشی در یکم بهمنماه 1276 یزدگردی (1286 ه.خ.) به ثبت رسانده است. در دو مورد یکی دستور رستمِ دستور جمشیدِ نوشیروان به تاریخ ربیع الثانی 1283 ه.ق. (برابر با 1246 ه.خ.) و دیگری بهرامِ فیروز جوانمرد به تاریخ اورمزد و شهریور ماه قدیم 1284 یزدگردی (برابر با 1294 ه.خ.) خواستهاند که آفرینگان گهنبار به روانشادی امام رضا (ع) و امام ضامن (ع) خوانده شود. دو وقف برای برگزاری جشن سده، یک وقف برای نگهداری آرامگاه سهرابی و یک وقف نیز برای هزینه کفن و دفن درگذشتگان انجام شده است.
2- بن شناسی:
2-1- وقف
وقف حبس و نگهداری اصل ثروت و اجازه استفاده از درآمد آن در راه باورهای دینی و آسایش جامعه است. معروف است که در آغاز اسلام پس از فتح شوش، سندی به دست آمد که نشان میداد گنج و ثروتی بود که به پرداخت وامهای بدون رنج اختصاص داشت. آن را نزد خلیفه بردند. گویا خلیفه دستور داده بوده برابر با آنچه در سند آمده، عمل شود. واژه وقف با پدیداری اسلام و اهدا زمین و ثروت به پیامبر اسلام (ص) و دستور ایشان به نگهداری و استفاده مسلمانان از درآمد آن (نه فروش آن)، رسمیت اعتقادی و شرعی پیدا کرد.
در لغت نامه دهخدا وقف چنین شناسانده شده است: "... جلوگیری نمودن، ... خدمت کردن نصرانی کلیسا را؛ وقف کردن بر مساکین چیزی را در راه خدا (منتهیالارب – آنندراج)؛ آنچه که در ملک کسی نباشد و به راه خدا، آن را گذاشتن (آنندراج)؛ در بعضی جاها به معنی مطلق عطا استعمال میشود (غیاث الغات)؛
در اصطلاح فقهی: نگه داشتن و حبس کردن عین ملکی است بر ملک واقف آن (نه بر ملک خداوند) و مصرف کردن منفعت آن را در راه خدا و بعضی فقها گویند وقف حبس عین است بر ملک خدای تعالی، پس بنابراین ملکیت مالک آن به خداوند منتقل میشود.
در اصطلاح مدنی: حبس عین و تسبیل ثمره است بر حسب نیت واقف. وقف عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود (ماده 55 قانون مدنی ایران)؛
تسبیل: دریافتن در راه خدای (منتهی الارب – ناظم الطبا)؛ قرار دان چیزی در راه خیر و در راه خدا (المنجد)؛ مباح کردن چیزی را چنانکه گویی راهی برای رسیدن بدان قرار دادهاند (متن الغه – المنجد)
دو واژه پهلوی هوداگ/ هودَهَگ به معنی دهش نیک را وقف ترجمه کردهاند[38].
2-2- گاهشمار (تقویم)
در گاهشمار خورشیدی ایرانی – زرتشتی، سال دارای 12 ماه سی روزه (هر روز با نام ویژه) است. برای نمونه، روزهای یکم، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام خداوند بوده، بهدینان برای نیایش خداوند به آتشکده میرفتهاند. پنج روز پایانی سال نیز پنجه نامیده شده، در آن به سرایش گاتها میپرداختهاند.
هر روز که نام ماه و نام روز یکی گردد، جشن برگزار میشده است. نام هر جشن، همچنین آیین برگزاری آن از نام آن روز گرفته شده است. برای نمونه جشن اسفندگان روز پنجم اسفندماه باستانی (29 بهمن جلالی) روز زن بوده است. در این مردان به زنان هدیه میدادهاند و آیینهای بسیار دیگر که ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه آنها را نوشته است [11].
2-3- گَهَنْبار
این واژه به گونه گاهَنبار، گاهانبار، گهنبار ، گاهباره، گهنبد، گهبار، گاهبار ، بکار برده شده است. ایرانیان از دیر باز هنگام برداشت بخشی از دستاوردهای گیاهی و دامی خویش را برای افزایش برکت و آمرزش روان درگذشتگان، در گهنبار داد و دهش میکردند [3 و 21]. آیین گهنبار در اوستا و استورهای ایرانی بسیار مقدس و بایسته (واجب) بوده، برگزار نکردن یا انباز نشدن در آن گناهی بزرگ بوده است [11].
گهنبار نام شش جشن است که برای سپاسگزاری از خداوند برگزار میگردد [7]. اهورامزدا جهان را در شش هنگام آفرید [5 و 9] که امروزه چهره خوانده میشود، آفرید. در آثار بجا مانده زبان و ادبیات فارسی [4] از این جشنها یاد شده است. نکته مهم در این آثار تاکید بر رسیدن ثواب به برگزار کننده (روضهالمنجمین)، پنج روز شادی کردن به فرمان یزدان در سر هر گهنبار (دبستان مذاهب) و هر گاه گهنبار پنج روز عیش کردن (فرهنگ آنندراج) است. شش چهره گهنبار به شرح زیرین است [4، 5، 9 و 11].
یک - میدیوزرم (مَئیذْیوئیزَرِمَیَه) به معنای میانه بهار (روزهای خور تا دی به مهر و اردیبهشتماه (10-14 اردیبهشت))، هنگام آفرینش آسمان است. در ویسپرد آن را شیردهنده خواندهاند.
دو - میدیوشم (مَئیذْیوئی شِمَ) به معنای میانه تابستان (روزهای خور تا دی به مهر تیرماه (8-12 تیرماه))، هنگام آفرینش آب است. در ویسْپَرَدْ با ویژگی هنگام درو علوفه خوانده شده است.
سه - پیتهشهیم (پَئیتیشهَهیَه) به معنای دانه آور (هنگام رسیدن گندم- روز اَشتاد تا روز اَنارامِ شهریور (21-25 شهریور)) هنگام آفرینش زمین دانسته شده است. ویسپرد آنرا با ویژگی خرمن داری ستوده است.
چهار - اَیاسْرَم (اَیاثْریمَه) به معنای آغاز سرما (روزهای اَشتاد تا اَنارام مهر ماه (20-25 مهر ماه))، هنگام آفرینش روییدنی که با ویژگی بازگشت گله از چرا و آزاد کردن گوسفند نر برای جفتگیری یاد شده است.
پنج - میدیارَم (مَئذْیائریَه) به معنای میان سال (روز مهر تا روز وَرَهْرام (بهرام) در ماه دی (10-14 دی ماه))، هنگام آفرینش جانور (گاو/گوسفند) است. این چهره با ویژگی سرد (در فارسی نو سال) آمده است.
شش - هَمَسْپَتْمَدِم (هَمَسْپَثْمَاِدَیَه) به معنای برابری درازای روز و شب (روز اَهْنَوَدْ تا روز وَهِشْتواِش از ماه گاتابیو (پنجه برابر با 25-29 اسفند))، هنگام آفرینش انسان است. این جشن با صفت راست و درست کرداری (انجام درست تکالیف دینی) یاد شده است. بنا بر فروردین یشت فْرَوَشی/فَرَوْهْرِ مردمان به مدت ده شبانروز پیش از نوروز از جایگاه آسمانی خود به زمین فرود میآیند.
بنا بر استورههای (اسطوره) ایرانی و نه دین زرتشتی، اورمزد نخست آسمان و به یاری آسمان شادی را آفرید تا در هستی مادی که آمیختهای از نیکی و بدی است، مردم به شادی در ایستند. دوم از گوهر آسمان آب و از آب زمین را آفرید. چهارم گیاه و پنجم گاو یکتا را در ایرانویچ آفرید و آب و گیاه را به یاری او گمارد. ششم کیومرث را بر بار (ساحل) رودخانه داییتی آفرید و گاو را به یاری او گمارد. آنگاه اورمزد یزش (جشن) و با آن همه آفریدگان را آفرید. مردم با خردِ همه آگاهِ خدا داده، بدی و زیان اهریمن همچنین رهایی واپسین هنگام باز آفرینی در تن پسین انوشه (رستاخیز) را دیدند، پس برای رفتن به جهان همداستان شدند. از آفرینش مرد پرهیزکار (کیومرث)، اهریمن از کار افتادگی خویش را دید و به گیجی افتاد. پس از سه هزار سال، دخترش (ماده دیو جهی) گفت که آن اندازه نیازمندی، دردهای گوناگون، تشنگی و گشنگی بر گوسفند و مرد پرهیزگار بهلد تا بمیرند. از این گفته ا اهریمن از گیجی فراز جست (به هوش آمد).
در فرهنگ ایرانی – ساسانی گوسفند این دام چهارپای امروزی نیست. برای نمونه در بندهش گاو شامل سه کرده: ا- چرا ارزانی (دام) و گَریشَک (دد)، ب- پرنده و پ- جانوران آبی و پنج آیینه: ا- دوکافت پای، ب- خرپای، پ- پنج انگشت پای، ت- پرنده و ث- جانور آبی است که 262 سرده (نوع، گونه) جانور هستند.
2-4- جشن
واژه جشن، هم ریشه با واژههای یسنا، یشت، ایزد، یزدان و یزد از ریشه یَزْ، به معنی ستایش و نیایش کردن است. این واژه در زبان پهلوی (فارسی میانه ساسانی) یَشْتَن و یَزِشْنْ خوانده میشود [9 و 23]، ولی امروزه به معنی عیش و کامرانی و مجلس نشاط و مهمانی است [3]. یشتن (جشن) در زبان پهلوی به معنی ستودن، عبادت کردن و فدیه آوردن (نذر و قربانی) است [10 و 16]. یَزِشْنَ را به معنی مطلق عبادت، از نذر، قربانی و مدیحه اراده شده است [3 و 10]. در باور ایرانیان باستان نیایش آنچنان کارآمد است که در استوره تیر، دلیل خشکسالی درست نیایش نکردن مردم است. فروهرها هم پس از نیایش و بر پایه چگونگی آن نیایش به یاری نیایشگر میآید [6]. جشن (یَزشْنَ) ستایش و نیایشی همگانی است که با آداب و آیین ویژهای از جمله گستردن سفره، و چیدن برسم، درون، میزد، گوشت خوشیدهنده، شیر روان، گیاه، هوم و آبزور (آمیخته به شیر، آمیخته به هوم، آمیخته به انار) که همگی نذر شدهاند، برگزار میشود [8 و 59].
2-5- امشاسپند (اشراق)
واژه امشاسپند از دو بخش ساخته شده است. بخش نخست اَمِشَ از ریشه مَشَ / مَر (مردن) است که با حرف نفی «اَ» به معنی بیمرگ و جاودان است. واژههای مرد، مردم و مار (کشنده) از همین ریشه است [8 و 10]. بخش دوم سپنتا از ریشه سْپی به معنی افزودن [18] است. سپنتا را بیشتر به معنی پاک و مقدس دانستهاند ولی در برگردان گاتها به زبان پهلوی، آن را اَوْزونیک (افزونی) نوشتهاند [8].
ترکیب اَمشاسپند در گاتها نیامده و نخستین بار در هفت هات (یسنا، هات 35 بند 1) دیده میشود [12]. هم چنین این ترکیب با صفتهای دانایان نیک و شهریاران نیک ستوده شده [9 و 41]، چنین به دید میآید که امشاسپند، ویژگی کسانی است که از این پرتوهای مزدایی برخوردار و در پرتو آن ها به افزایندگی جاودانه دست یافتهاند [18]. بنا بر گاتها (6-31؛ 5-32؛ 5-45؛ 1-47) مردم با آموختن گاتها و بکار بستن آموزشهای آن از نیستی به هستی رسیده، بیمرگ و جاودان (اَمشا، اَمرداد) میشوند. شاید این دانش به خرد جمعی ایرانیان راه یافته و سعدی برخوردار از آن مرد (میرا) را اگر نکونام باشد، نمیرا (امشا) خوانده است.
جهان بینی زرتشت بر این هفت پایه که هفت آرمان پارسایی، هفت مرحله کمال هم خوانده شده، استوار است. این هفت پایه در اوستا هفت امشاسپند، هفت پرتو اهورامزدا و در ادبیات فارسی و مکتبهای اشراق و عرفان ایرانی، به نام هفت وادی عشق، هفت خوان زندگی، هفت شهر عشق گفته شده است[رضایی 21]. شیخ اشراق این شش پایه را با همین نامهای ایرانی زرتشتی، شش نور میداند که با گرد آمدن آنها در انسان، نورالانوار، شیدان شید اورمزد در انسان طلوع (شرق) میکند [31]. نورالانوار برگردان این سخنوارهای پهلوی: « رُوْشْنیه ئی بُنْ رُوْشْنْ» به چَم (معنی) روشناییِ بنیاد همه روشناییها است [38].
در نیایش همازور دهمان [28] ، این شش پرتو بدین گونه شناسانده شدهاند:
یک - وَهمَن (بهمن ، وْهومَنَه = منش دوستدار و اندیشه نیک)، آورنده آشتی، والاترین همه آفریدگان که اهورامزدا به او آسنیده خرد (خرد سرشتی، ذاتی) و گوشو سرود خرد (خرد دریافتنی، اکتسابی) بخشیده است. در گیتی نگهبان گوسفند (جانوران سودمند) پر گونه برای زندگی و پرورش گیتیان است.
دو - اَردیبهشت (اَشاوَهیشتا- در فارسی باستان اَرتا وهیشتا/اَرتَ وَهیشتَ= بهترین هنجار)، مینویِ هنجار هستی (اشا)، فر و روشنایی بوده، زداینده درد و رنج است. در گیتی نگهبان آتش سرخ و فروزنده است.
سه - شهریور (خْشَثْرَوَئیریَه= شهریاری برگزیدنی)، مینوی فر و شکوه توانایی، دارایی سودمند برای زندگی نیک و در گیتی نگهبان فلزات ارزشمند، برای دارندگی و پرورش مردمان که به کار آزادگان میآید.
چهار - سپندامزد (اسفند، سْپنتَ آرْمَئیتی- آرامشی که از دانایی، دلدادگی و باور به خداوند پدید آمده شوه (سبب) پیشرفت میشود [31].)، فروتن، نیک دانای راد، نیکخواه که اهورامزدا به او نیک چشمی (تیزبینی) داده، در گیتی نگهبان زمین بارده، برومند، یاری دهنده است.
پنج - خورداد (خرداد، هَئورْوَتات= رسایی، کمال)، سرآمد سال، ماه، روز و زمانهای نیک تا مردمان نیک در درازای سال با فراخروزی و فرارونی (حلال) و خوشی به سر برند. او در گیتی نگهبان آب روان پاک است.
شش - اَمْرداد (اَمِرِتات= بیمرگی)، آبادانی و افزونی گله و رمه، دانهها و دار درخت اورمزد داد (آفریده)، هوم سفید اشوی بخش، از اوست. نگهبانی گیاهان دارای تخمههای گوناگون که برای دارایی و پرورش مردم گیتی سودمند هستند، با اوست. شایسته یادآوریست که «اَ» در سر این واژه پیشوند نفی است، بنابراین مُرداد (آنگونه که امروزه میگویند) به معنی مرگ و نیستی است.
هفتمین امشاسپند را خود اهورامزدا [40] و یا سْپِنْتا مَئینْیو [22] دانستهاند. مینو از ریشه مَن با پسوند یو به معنی نیروی اندیشیدن است. بنابراین سپنتا مینو، پرتو (صفت) آفرینندگی اهورامزداست که از آن آفرینش رو به افزایش است. در بیشتر نوشتهها آن را خرد پاک یا روان مقدس نوشتهاند [8]. در گاتها (هات30 بند 3 و 4)، دو نیروی اندیشیدن است که خود را در اندیشه، گفتار و کردار به گونه بهتر و بد نمایان میسازند. نیروی بد اَکَ مَنَه (به معنی کج، زشت و بد) و اَنْگْهْرََه مئینیو (به معنی روش اندیشیدنِ کاهنده) نام دارد [18]. انگهره مینو همان است که امروزه اهرمن/اهریمن خوانده میشود [8]. به اشتباه اهریمن را در برابر اهورامزدا دانستهاند، در حالی که اهرمن در برابر سپنتا من و در اندیشه مردم، نه بیرون ازآن، است [22]. 101 نام خداوند که خرده اوستا [28] یاد شده، نامهای شماره 24 تا 26 به ترتیب آیینه، آیین آیینه و اَن آیینه است. در بندهش [5]، اهورامزدا نخست، این امشاسپندان را آفرید، آنگاه شش بخش جهان را آفرید. این امشاسپندان هر یک نگهداری هر یک از این بخشهای را به خویشکاری خویش گرفت (وظیفه خود دانست).
2-6- سفره جشن
هنگام برگزاری آیین جشن/نیایش سفرهای گسترده و چیزهایی روی آن چیده میشود. این چیزها را میتوان در هفت گروه/ چینش/ سینی دسته بندی کرد. سفره هفت سین [40] و سفره انداختن به معنی نذر و نیایش کردن بایستی ریشه در همین سفره جشن داشته باشد. بنا بر استورههای ایرانی [5 و 24]، همچنین نیایشهای اوستایی مانند هَمازورِ دَهْمان [11 و 23] هر یک از امشاسپندان در گیتی (جهان مادی) نگهبان یک بخش از آفرینش هستند. از این رو گذاردن شیر، تخممرغ و ماست در سفره بایستی نمادی از بهمن، آتش نمادی از اردیبهشت، فلز (سکه یا چیزی سیمین که در تاس آب میگذارند) نماد شهریور، سنگ نماد اسفند، آب و نوشیدنیها نماد خرداد و گیاه و خوراکیهایی چون نان، حلوا، میوه تازه و میوه خشک هم چنین گیاه سبز و گل بایستی نماد امرداد باشند. آیینه هم بایستی نماد خدایی شدن روان انسان باشد.
در سندهای گلین حسابداری تخت جمشید، شاه برای پاداش ملوکانه میوه، خرما، بادام، انجیر و گردو هم میداد [19]. امروزه در سفره جشن وَهدَرین (میوه تازه) و لُرْکْ (میوه خشک مانند برگههای گوناگون از جمله برگه هلو، زردآلو، سیب و ...)، مغزهای گوناگون (پسته، بادام، گردو، فندق)، انجیر خشک، خرما ...) میگذارند. شاید این کار ریشه در پاداش ملوکانه هخامنشی داشته باشد، زیرا هنوز هم پرداخت مزد با محصول رواج دارد.
گستردن سفره و چیدن آن چه که یاد شد بایستی ریشه در فرهنگی داشته باشد که در این نوشتار، در بخش بن شناسی فروهر به آن پرداخته میشود. آن گونه که آورده شده، در باور مردم، هر چه که بر سفره جشن نهاده شود، خداوند به آن افزونی (برکت) داده، از آسیب اهرمن در پناه میماند. استاد مهرداد بهار نیز برگزاری آیین نوروز در تخت جمشید را از این دیدگاه میبیند. به گفته او این نمایندگان، هدیه برای شاه نمیآورند، بلکه نمادی از فرآوردههای بومی خود را آوردهاند تا شاه هنگام نیایش به آن ها برکت بدهد[6].
امروزه، شماری از زرتشتیان سنت گرا، به ویژه کهنسالان، به درمان بخشی نوشاک و خوراک یَشْتِه یعنی آنچه بر سر این سفره بوده و موبد با خواندن اوستا به آن ها برکت داده (یشته کرده)، باور دارند.
2-7- فروهر
این واژه در گاتها نیامده و برای نخستین بار در هفت هات آمده است [10]. در اوستا، فرورشی؛ در فارسی باستان، فرورتی؛ در پهلوی، فْرَوَهْرْ؛ در ادبیات زرتشتیان امروزین فَرَوَهَر و در فارسی فرور یا فرورد است. این واژه از پیشوند فْرُ (در فارسی فرا) با مفهوم پیش و مقدم، ساخته شده است. جز دوم را وَش از ریشه وَخْش به معنی روییدن و بالیدن و یا وَرِذْ به معنی بالیدن، روییدن و ترقی نمودن دانستهاند. گروهی دیگر از ریش وَر (هم چون باور و برگزیدن) به معنی برگزیدن، باور کردن و در معنی دوم به معنی پناه دادن و حمایت کردن (مانند پروردن در فارسی) گرفتهاند [10 و 36]. واژه فروردین به معنی منسوب به فروهر با افزودن پسوند اتصاف این به فْرَوَرْتْ/ فرورد ساخته شده است [36]. بنا بر اوستا [9، 10، 22 و 36] روان راستکاران با فروهر آنها یکی میگردد. از آنجا که فروهر ذرهای خدایی است، روان راستکاران هم با پیوستن به فروهر با خدا یکی میشود. این باور بوده است که فروهرها به زمین سرکشی کرده، به زمینیان یاری میرسانند. برگزاری و هم انبازی در جشن آنها را خشنود کرده، سبب یاری ایشان به برگزار کنندگان و هم انبازان میگردد [4، 11 و 42]. امروزه نیز زرتشتیان به ویژه در گهنبار، هر یک چیزی آورده، یا در انجام کار، همچنین در پذیرایی شدن یکسان انباز (شریک) میشوند. اینکار همازوری (همبستگی) مردم از دارا تا ندار را در پی دارد.
2-8- آموزش و پرورش
بر هر زرتشتی بایسته است که برای شناخت هنجار هستی بکوشد و هماهنگ با هنجار هستی به سوی خداوند هر روز نوتر و رساتر شود [32]. در گاتها- هات 43 بند یک، برای استادی که راه درست زندگی کردن را در دو هستی گیتی و مینو (جهان مادی و معنوی)، راهی که مردم را به جایگاه خداوند میرساند، به مردم آموزش میدهد، بهشت آرزو میشود. از این رو در اوستا هنگام یاد کرد و ستودن روان درگذشتگان، بر روان استاد و شاگرد و بر روان و فروهر همه مردان و زنان نیک درود فرستاده میشود [9 و 11].
در پند نامه «اندرز پوریوتکیشان (= نخستین دینداران)» نوشته زرتشت پسر آدرباد ماراسپند وزیر شاهپور دوم ساسانی [3939]، آمده که هر کس به سن پانزده سالگی برسد بر اوست که این چند چیز را بداند: کیستم، از کیستم، از کجا آمدهام، به کجا باز خواهم گشت، وظیفه من در زندگی خاکی و پاداشم در جهان مینو چیست، به گروه نیکان پیوستهام یا بدان. یک سوم شبانروز را به ایرپتستان (مدرسه) رفتن و خرد پرهیزکاران را فرا گرفتن، یک سوم از شبانروز را کار و آبادانی کردن و یک سوم شبانروز را خوردن و رامش نمودن و آسایش کردن (بند 5). باید به رفتن جان، تباهی تن، حسابرسی روان در شب سوم، بودن رستاخیز، گذشتن از پل چینوت، آمدن سوشیانس بیگمان بود (بند13). در کسب فرهنگ کوشا باشید، چه فرهنگ تخمِ دانش و میوه آن خرد است و خرد نگهبان هر کس در دو جهان است (بند 38). فرهنگ (بند 39) در فراخی (روزگار خوشکامی) پیرایه (زینت)، در سختی پناه، در پریشانی دستگیر و در تنگدستی پیشه است.
در کتاب فروغ مزدیسنی (ارباب کیخسرو شاهرخ، 1289) [2727]، در گزارش (تفسیر) سرود یتااهو آورده که برای خشنودی خداوند، نخست هر کاری را تنها برای رضای خدا باید انجام داد و دوم از بینوایان دستگیری کرد. در ادامه، برپایه وندیداد (پرگرد 4 بند 44)، داد و دهشی که مردم را به بهشت میبرد، بر سه گونه میداند: نخست دستگیری نیازمندان، دوم یاری کردن در بسته شدن پیوند زناشویی و سوم یاری رساندن به دانش اندوزی مردمان تا با نیروی دانش، بدی و ستم را از جهان دور کنند. از این رو در چند سده نزدیک، در نخستین فرصتی که زرتشتیان ایران توانستند اندک امنیت و آرامشی به دست آورند، در نخستین گام به آموزش و پرورش و ساخت آموزشگاهها پرداختند[7 و 44].
2-9- پل چینوت
چینْوَت به معنی آزماینده و باز شناسانده، همچون واژه چیستان در فارسی امروزین، هم چنین وزیر (در گاتها ویچیرَ) و گزیدن (ویچیتَن) از ریشه چی است. پِرِتو نیز به معنای گذرگاه در پهلوی پوهل و در فارسی امروزی پل خوانده شده است [58 و 13]. در گاتها چینوت گذرگاهی است که روان راستکار از آن میگذرد ولی روان دروغکار در برابر آن به ناله در آمده، رنج کشیده، نمیتواند بگذرد.
2-10- آفرینگان
آفرینگان نام گروهی از نمازها به زبان اوستایی و پازند به معنی آفرین خواندن، از ریشه فْری (به معنی دوست داشتن، ستاییدن، خشنود کردن) بوده، همستار (ضد) آن نه آفرین(= نفرین) است [10 و 11].
2-11- درون
درون (دْرَاُنُ) در گاتها، تنها یک بار بکار رفته است (هات33 بند8). موبد آذرگشسب [2] آن را از ریشه دْرو به معنی جریان یافتن و اموال منقول دانسته که پس از آن معنی بخشایش، دهش و خورش پیدا کرده است. استاد پورداود آن را به معنی بخشایش، بهره، روزی، دارایی و خورش میداند. در گزارش پهلوی دْرونْ را، گاهی سور (در اوستا سوئیریَه به معنی چاشت) و در توضیح میزد نوشتهاند [5 و 8]. در اوستا درون، نان تخت و گرد با خمیرمایه است که گوشودا ((گَئوش هوذاه) فرآورده گاو نیکو آفریده، گوشت، شیر، مسکه) را بر روی آن گذاشته، روی سفره جشن مینهادند [42]. گروهی نان بدون خمیر مایه نوشتهاند [9 و 14] و گروهی نیز نان گردی که با آرد و روغن درست میشود [26]. فرهنگ جهانگیری آنرا پیمانه غلات و برهان قاطع به همین معنی و به معنی دعایی که مغان در ستایش خداوند بخوانند و بر خوردنیها بدمند، آنگاه بخورند، نوشتهاند [هر دو به نقل از8 9]. در یسنا هات 11، به بخشی از گوشت قربانی که برای ایزد هوم پیشکش شده، درون (سهم، بهره) میگویند [14]. امروزه زرتشتیان بر سفره جشن، نان دست پز، سیرو (نان نازک از خمیر کم ور آمده که در روغن کنجد سرخ میشود)، کماچهای گوناگون (با خمیر ورآمده نان، بدونِ یا با تخممرغ، شکر، خرما، مغز گردو و چاشنی که با روغن درون کماجدان پخته میشود) و کپو (نانی کلفت و گردی که از خمیر نان ور آمده درون تابه و در تنور پخته میشود)، میگذارند.
2-12- میزد
مْیَزْد، نان و گوشت و میوهای [2] است که هنگام جشن دینی (یَزِشْنَه) بر سر خوان (سفره) مینهند. واژه میزبان (در پهلوی میزدپان) از همین واژه ساخته شده است [8].
2-13- زَوْرْ
زور/ آبزور (در اوستایی زَاُثْرَ، در پهلوی زُهْر/آپزُهْر)، نذر مایع و نوشیدنی [11]، از جمله آب، شیر و به ویژه آب آمیخته به شیر است که هنگام یزشنه (جشن) بکار میرود. آبزور پس از نیایش (تقدیس شدن) با درون (نان) خورده میشود [9، 10، 11، 14و23]. این آیین خوردن نان با آبزور به همراه دین مهر به اروپا رفته به گونه نان مقدس که در شراب زده و خورده میشود، در دین مسیحی دیده میشود [10].
امروزه در سفره جشن یک تاس آب پاک که سه تخم مرغ و یک تکه نقره در آن نهاده، روی آن آویشن ریختهاند، یک لیوان آب پاک، شیر، شربت، چای، قهوه، می و هر نوشیدنی که آن خانواده مینوشند، گذاشته میشود. شیر و شربت را نوشیده، آب و دیگر نوشیدنیهای به گیاه سبز در باغچه پاشیده میشود.
2-14- قربانی
قربانی (فدا کردن چیزی برای نزدیک شدن) در گاتها نیامده است، ولی تلاش برای نزدیک شدن به خداوند، پیشکش کردن نماز و نیایش و همه هستی خود به خداوند، همچنین تلاش برای خرسند کردن دیگران و جهان زنده در گاتها از خویشکاری (وظیفه) بایسته مردم است.
واژهای که برای نمونه در یسنا قربانی معنا شده، واژه دُرون است [9 و 14]. این واژه در گاتها مفهوم بخشایش دارد [8]. به سخن دیگر در دین بهی قربانی جانداران نکوهیده ولی داد و دهش پسندیده است [21]. در اوستا، بویژه در ورهرام یشت [10 و 23]، از دو گونه کشتن گوسفند یاد شده است. یکی به آیین کشتن (با یشت کردن [42]) و دهش گوشت پخته میان مردم است. در هوم یشت – یسنا هات 11 بند یک [9] آمده:"...گاو به زوت نفرین کند: بکند که بی فرزند شوی و به بدنامی دچار گردی. تو که مرا وقتی که پخته هستم، به دیگران ندهی و برای پروراندن زن، پسر یا شکم خویش بکار میبری."
در زمان هخامنشیان، نزد مردم قربانی و نذر برای خدایان بسیار رواج داشت، ولی بویژه در زمان داریوش، در دربار تنها برای اهورامزدا نذر میوه انجام میشد. چون برپایه دین بهی با قربانی جانوران مخالف بودند، هیچ حوالهای برای قربانی جانور زنده صادر نشده است. از سوی دیگر چون به دین دیگران احترام میگذاشتند، حوالههایی در دست است که انبار شاهی با گرفتن 100 لیتر جو، یک گوسپند برای قربانی داده است. با کم رنگ شدن آیین زرتشت در دربار، برای نمونه در زمان اردشیر دوم، قربانی جانوران نیز دوباره دیده میشود [19]. ساسانیان نیز برای شادی روان درگذشتگان قربانی و نام آنها را هنگام قربانی یاد میکردند [16]. امروزه با گوشت بریان ریشریش شده به همراه سبزی گشنیز و خلال ترب پذیرایی و یا مقداری از آنها را بر روی نان گذاشته به باشندگان میدهند. از این نان و گوشت که کُلو نام دارد به خانه کسان هم میفرستند.
روش دیگر کشتن دام که بسیار بد خوانده شده، روش دیویسنان (پرستندگان خدایان پیش از زرتشت) است. بنابر ورهرام یشت (کرده 17 بندهای 54 تا 56)، دیویسنان جوی خون روان میساختند. هنگامی که دام زنده بود، استخوانش را میشکستند، چشمش را در میآوردند، سیخ در تنش فرو میکردند. گاتها نیز دروغکاران و دیوپرستان را به خاطر آزار جانوران بدکار میداند (15-31 و 12-32)، چرا که آنها از مستی هوم برافروختهاند (14-32) و جهان را با عیش و عشرت تباه میسازند (12-32). گروهی این جمله را « گاو را با فریاد شادی میکشند» ترجمه کردهاند [2]. آمیخته شدن باور مغان ماد با دین زرتشتی، به دست شاه موبدان استخر فارس، سبب شد که کشتن گوسپند در ایران باستان با مفهوم خشنود کردن دیگران در گاتها آمیخته شوند [33]، بدان گونه که شماری از نویسندگان یزشن/ جشن را آیین قربانی دانستند [9 و 14].
3- جایگاه اجتماعی و فرهنگی وقف در میان زرتشتیان دوره صفویه و قاجار
دو مورد از وقف در این دوره در آغاز نوشتار، هنگام بررسی وقف در کرمان ارایه شد. به درخواست اکبر شاه هندی از شاه عباس، موبدی به نام دستور اردشیر نوشیروان کرمانی به سال 1597 میلادی ( 976 ه.خ) برای تدوین واژهنامهای فارسی به هند رفت. دو موبد پارسی هم برای آموزش دینی از اکبرشاه لقب «ملا» گرفتند. از ایشان گزارشهای نوشته شده بسیاری ازجمله فهرست خیرات و صدقات در دست است. از اروپاییان سده 17 میلادی، نوشتههای بسیاری در باره پارسیان (زرتشتیان ایرانی کوچیده به هند) است که با همه رنج دوران، شوق زرتشتی به نشاط را از دست ندادهاند. برای آنها جشن گهنبار هنوز راهکاری برای افزایش همبستگی مردمی چه در میان ایرانیان و چه در میان پارسیان است [7].
در سدههای 12 و 13ه.خ. (18- 19م)، در حالی که پارسیان از پیشرفت بسیاری برخوردار بودند، ایرانیان زرتشتی زندگی اسفباری داشتند. از کشتار موبدان به دست شاه عباس، تا خونین شدن گاوخونی با خون زرتشتیان اصفهان به دست جانشینان شاه عباس یادگارهای بسیاری در پیشینه ایران زمین به یاد است. پترمان [به نقل از 7] از کتک زدن، کشتن، غارت داراییهای، دزدیدن و تجاوز به زنان و دختران و سوزاندن کتابهای زرتشتیان یاد میکند. در این هنگام سفر کردن برای زرتشتیان ایران ممنوع بود، ولی یک زرتشتی کرمانی برای نگهداشت ناموس دختر زیبایش گلستان در سال 1175 ه.خ. (1796م) به هند میگریزد. گزارش این پدر و دختر از زندگی ایرانیان زرتشتی آنچنان پارسیان هند را آزارد که به یاری فراریان ایرانی پرداختند. پسر این دختر در سال 1213، صندوقی برای کمک به پناهندگان زرتشتی ایرانی راه انداخت. نزدیک به 20 سال پس از آن، پسر دیگر او برای راه اندازی «انجمن بهسازی وضعیت زرتشتیان در ایران» کوشید.
از نخستین کارهای این انجمن فرستادن مانکجی لیمجی هاتریا هندوستانی (مانکجی صاحب) به ایران بود. از کارهای شجاعانه او راه اندازی آموزشگاه (مدرسه) به روش غربی برای زرتشتیان بود که مسلمانان ایرانی آن را به تندی زشت میخواندند. تلاش او در سال 1261 به بار نشست و ناصرالدین شاه قاجار جزیه را از زرتشتیان برداشت و آزادی دینی– اجتماعی همچون دیگر ایرانیان به ایشان داد. پس از آن بازسازی نیایشگاه، دبیرستان، دخمه و مانند آن آغاز گردید [7]. به یاری او انجمن ناصری زرتشتیان در کرمان، یزد و تهران راه افتاد. نخستین نشست انجمن یزد در سال 1261 یزدگردی (1271 ه.خ) برگزار و از مصوبات آن ثبت املاک موقوفه در دفتر املاک انجمن با امضا رییس و دو هموند انجمن و یکی از علمای اسلام بود [44].
نزدیک به 280 سال پیش [26]، توماس هاید (Tumas Hyde) برای نخستین بار در باره دین ایرانیان باستان نوشت. این نوشته انکتیل دوپرون (Anqetil Duperron) فرانسوی را بر آن داشت تا اوستا را نزد دستور داراب در هند بیاموزد. او برگردان فرانسوی اوستا را در سال 1150 (1771م) به چاپ رساند. آوازه این رستاخیز فرهنگی که به ایران رسید، کیخسرو شاهرخ (نماینده زرتشتیان در گردشهای دوم تا دوازدهم مجلس شورای ملی ایران) نخستین کسی بود که در این راه گام برداشت. او دو کتاب آیینه آیین مزده یسنی را در 1286 برای آموزش به دانش آموزان و فروغ مزده یسنی را در1289 برای آشنایی مردم نوشت. در آیینه آیین مزده یسنا، به نقل از وندیداد و مینوی خرد نوشته: هر گونه خوی زشت که آدمی را به بختی میکشاند دیو خوانده شده است. از جمله: خشم، آز، رشگ، ژکاره (بخل)، فراموشی خدا، دشمنی و کینه، فزونی خواهش جهانی، خودستایی، بسیار خوردن و خوابیدن، ناسپاسی و دهم تن پروری (تنبلی و ناجوانمردی و بی بهره بودن از رادی) [26]. بنا بر وندیداد (قانون ضد دیو)، سرودن گاتها راهکار نابودی این دیوهاست [34].
در دینکرد [به نقل از 42]، رادی چنین تعریف شده است: این بهترین رادی است: کسی که بخششی به کسی کند که از او امید هیچ پاداشی در گیتی نداشته باشد. ... رادی این است که تن را تنها به خاطر دوستی روان و دین یزدان سپارد. در کرده 156 از کتاب دینکرد، رادی و بخشایشگری با همدینان و پارسایان از پیآمدهای میانهروی است که به بیشترین اندازه، دین را به بالندگی میرساند [38].
در آیین پیمان بستن زناشویی (عقد) [1 و 26]، از دو خواستار همسری میخواهد که چند اندرز بایسته دینی را شنیده، در زندگی بکار ببندند تا شوه (سبب) خشنودی اهورمزدا و نیکبختی باشد: "نخست نیایش دادار هورمزد هروسپ آگاه (دانای کل) است، چرا که مان (ما را) اژ (از) داد و دهشن خویش اژ هرگونه ارزانی داشته است. ... به آیین دین وَه، اندر پنج گاه به پرستش (نماز) ایستید. دوم به پیامبری اشو زرتشت اسپنتمان اویگمان (بی شک) بید و بدین وه استوار مانید. هر آیینه به اشویی (هماهنگی با هنجار هستی = راستی) و راستی گرایید و به اندیشه و گفتار و کردار نیک در جهان زیوید. ... سوم به روانشادی درگذشتگان و دستگیری نیازمندان در یَشْتَنِ گهنبار کوتاهی مکنید. اندر پنجه و فروردینگان، از درون و میزد ... بجا آرید تا هماروانان خشنود بند (بشوند) و درود فرستند ... نهم هورمزد هروسپ توان (قادر مطلق) که مردم را به نیروی دانایی و گویایی اژ هر دهشن (آفریده) برتر آفرید، دادش مردم دوستی است. پس مردم را میازارید، نه به منشن، نه به گوشن، نه به کنشن... داد و آیین بهمن امشاسپند آشتی و نیک اندیشی است، ... دانش اندوزید و خردمندی پیشه کنید، فرهنگ گسترید و .... داد و آیین اردیبهشت امشاسپند راستی و پاکیست ... به داد اشا (راستی) راه پویید چه که راه در جهان یکی است و آن راستی است... داد و آیین شهریور امشاسپند نیرومندی و خویشکاری است. ... داد و آیین سپندارمزد (اسفند) امشاسپند فروتنی و مهربانی است. اندر گیتی ایرمنش (آزاده) و فروتن بید ... آموزشگاه و بیمارستان و دیگر بنیادهای نیک نهید و چون زمین هوده (سود بخش) و بردبار بید... داد و آیین خورداد امشاسپند خرمی و آبادانی است. دل خود خرم و تن خود پاک دارید. ... اندوهگین مباشید، ... شادی افزایید، ... داد و آیین اَمرداد امشاسپند تندرستی و دیرزیوشنی است. ... دارو و درمان به ارزانیان (مستحقان) دهید و دردمندان و افتادگان را پرستار بید...".
4- جشن و گهنبار در کتاب روایت پهلوی
نویسنده کتاب روایت پهلوی[42] ناشناس است، ولی بایستی کسی (شاید موبدی) باشد که آگاهی گستردهای از ریزهکاریهای دینی، روایتها و گزارشهای سنتی دارد. این کتاب بیشک پس از اسلام و در ایران نوشته شده است. فرستادن نسخهای از آن در سال 906 ه.خ. به هند و یادکرد مخالفت مردم در آن کتاب، گواهی میدهد که زرتشتیان سدههای نخستین هجری با همه باورهای نویسنده هم باور نبودند.
در درِ (بند) 9 این کتاب از اندازه کرفه (ثواب) یزشن کردن، گذاشتن درون و میزد و آبزور در سفره، نذر و دهش کردن سخن رفته و یَزِشِ (جشن) گهنبار سبب گذشتن روان از پل چینود است (در 15). کرفه (ثواب) برگزار کردن و خوردن، همچنین با رادی و راستی بخشیدن در آن به اندازه بخشیدن 1000 گوسفند زهی (زاییده) با برههایشان به مرد پرهیزکار است. پذیرفته شدن میزد به درگاه خداوند دو نشان دارد، یک اگر باران باید، در میزد باران شود. دو دیگر اگر از پیشتر نفاق (قهر) بوده باشد، در میزد آشتی کنند (درِ 16).
در 20، در باره اِسْتَفْرید (نذر) است. برای نمونه اگر مردی بگوید یک استفرید بکند (=سفره بیاندازد)، پس حتی اگر برای او آن نیکی نشود، باید سفره بیاندازد، زیرا یزدان سود بخشد، نه کام (یزدان سود مردم را در نظر دارد، نه خواست ایشان را). چون استفرید یَشْتَند (سفره انداختند)، به کسی که یشت نکرده یا هنگام خوردن سخن گفته، نباید چیزی داد زیرا در شمار نذری که شده نمیآید. در باره درون نیز همینگونه است. برای انجام آیین جشن (یزشن) بایستی سفرهای انداخت و روی آن بَرسَم (چند شاخه از گیاه مورد)، درون، گوشودا، سداب (خوارک سوپ مانند که با سبزی، برگهای گیاه سداب ، پیاز، سیر و سرکه پخته و با نان تریت شده خورده میشود)، آب، میوه و گل (افسر و سپرغم)، می، آبجو و سرکه روی آن چید (درِ 58).
5- جایگاه جشن و گهنبار در ادبیات پهلوی
5-1- مینوی خرد
مینوی خرد [14] بخشی از ادبیات پهلوی (ساسانی) است. دانایی که در پی حقیقت به سرزمینهای گوناگون سفر کرده ....، سرانجام خرد را برمیگزیند، زیرا اورمزد (اهورامزدا) آفریدگان را به خرد آفرید، به خرد نگاه میدارد و به خرد که سودبخشترین افزار است، آنان را پایدار و بیدشمن، به جاودانگی همیشگی از آنِ خود کند. پس از تلاش بسیار مینویِ خرد (بن مایه روحانی عقل) بر او رخ میگشاید. این دفتر پرسشهای این دانا و پاسخ مینویِ خرد است. از این رو شاید بتوان آن را نماد باور خردمندان دوران ساسانی دانست.
در پرسش یکم، دانا میپرسد که چه کاری برای آسایش تن میتوان کرد که به روان آسیب نرساند. از جمله دهها پاسخ آنست که باید در سپاسگزاری نسبت به یزدان و پرستش و نیایش و فرهنگ (= آموزش و پرورش) کردن کوشا و جانسپار بود. چه گفته شده است که در به دست آوردن یاریِ بخت، خرد برای مردمان بهتر است. در نام خواستن و رستگاری روان، رادی (=بخشندگی) بهتر است. در گزارش سرگذشت روان درستکار پس از مردن، از جمله دلایل گذشتن روان از پل چینوت و رفتن آن به بهشت نخست پرستش خداوند و سوم نیک اندیشیدن به مردم، مهمانی و پذیرایی کردن و هدیه دادن بر شمرده شده است. در پرسش سوم، دانا از مینوی خرد میپرسد که کدام کارِ نیک مِهتر و بهتر است. مینوی خرد در پاسخ میگوید که بهترین کار رادی، دوم راستی، سوم گاهنبار، پنجم پرستش یزدان و مهمانیِ مسافران کردن است.
5-2- دینکرد
نویسندگان ساسانی این دانشنامه را از کیویشتاسب میدانند که به دست اسکندر پراکنده شد. موبدان موبد تنسر در زمان اردشیر بابکان، آن را بازآرایی کرد. در بار سوم آذرفرنبغ و پس از پراکندگی چهارم به دست تازیان، آذرباد امیدان آن را گردآوری، باز پیرایی [38]و در سده سوم هجری انجام گردید [23].
در کرده 140 بند سوم در میان بهدینان (زرتشتیان) کسانی که دَهِشانه میدهند و یَزِشْ میکنند، نیک هستند و باید با ایشان یگانگی کرد، ولی از کسی که دهش و یزش نمیکند باید دوری کرد. در بند چهارم سرآمد این یگانگی و جدایی (اعلام برائت)، یگانه شدن با یزدان به انگیزهی همان یزش و دهش است و جدایی گرفتن از دیوان به انگیزه بیگانگیشان با یزش و دهش است. به دید نگارنده، این بایستی انگیزهای برای شرکت همگان در جشن (آیینهای دینی) باشد که در صواب دانستن آن نماد پیدا میکند.
5- 3- پند نامهها
در پند نامههای بجا مانده از دوران ساسانی، ناپایداری زندگی گیتی، جاودانگی زندگی مینوی و ارزشمندی سرگذشت روان، گوشزد و دهش نیکوکارانه و دانش اندوزی که سبب رستگاری روان میشود، اندرز داده شده است. برای نمونه در اندرز آدرباد مارسپندان به پسرش آمده که کرفه اندیش باشد، نه گناه اندیش، چه مردم تا جاویدان زمان زنده نیستند و چه چیز از مینو بایستهتر است. زن و فرزند خویشتن جدا از فرهنگ مهل که ترا تیمار و رنج گران بر نرسد، تا پشیمان نشوی (پند 13). یزدان را آفرین کن و دل به رامش دار که تو از یزدان افزایش به نیکی یابی (پند102). در یادگار بزرگمهر اندرز دوم چنین آمده: چون همه چیز گیتی گذرا و آشفته و دگرگون شونده است، او را نیز که یزدان بپاید، مال ستبر اندوزد و به بزرگترین کار و پادشایی رسد و نام بزرگ خواهد و ... به کار افروزش (= گسترش) مان و میهن بپردازد. او را زندگی دراز و افزایش فرزند و پیوند باشد. در اندرز 51 آذرباد مارسپندان به جهانیان آمده: این چهار چیز مردم را بیشتر بکار آید، خرد و هنر؛ دیدن و دانش دانستن؛ توانگری و رادی؛ خوب گفتاری و خوب کرداری. همچنین توضیح داده است که .... اگر توانگری با رادی (بخشندگی راستین) همراه نباشد، گنجوری (انبار داری) اهریمن است [29].
در اندرز اوشنر دانا دو پیرایه {آراستگی} (که برای) مردمان نیک (است) دهش و دانش است (پند14). در پند 25، یکی از سه چیز را که گرامیتر بُوَد، به راستی دهش کردن، میداند [43].
6- جشن و گهنبار در اوستا
جشن/یزشن در اوستا آداب و آیینی دارد. برای نمونه در یسنا [9] هات یک، نیایشگر با اندیشه، گفتار و کردار، با جان و با تن خویش نیایش و ستایش را برای خداوند که بزرگترین، زیباترین، استوارترین، خردمندترین، خوب بالاترین، در تقدس برترین، نیک اندیش، رامشن دهنده و آن خرد مقدسی است که مردم را آفرید. سپس فروهر نیک مردمان و همه بخشهای هستی (مادی و معنوی، همچنین شش چهره گهنبار) یاد و ستوده میشوند. در هات دوم و سوم، با برسم گسترده، با زور، با خورشِ مِیَزد، شیر خوشی دهنده، نوشیدنی و خوراکهای نذر شده، نیایش میشود تا خداوند و در پی آن روان نیایشگر خشنود گردد. در هات چهارم نیایشگر با اندیشه، گفتار و کردار نیک، هومها، میزدها، زورها، برسمهای از روی راستی گسترده، گوشت خوشیدهنده، نوشیدنیها، خوراکیها، پراهوم، هیزم، بوی خوش، پاکی، نماز رد پسند و سرایش نیک بجا آورده شدهی گاتها را به خداوند و امشاسپندان و ایزدان، برای افزایش خان و مان، جانوران و مردمان نیک زاییده شده و آنان که زاییده خواهند شد، پیشکش و نذر میکند. این نذر همچنین به فروهر نیک پاکدینان پیشکش و نذر میشود، تا نیکان را یاوری کنند. از این نیایشها میآموزیم که جدا از بخش مینوی نیایش، نوشیدنی و خوراکیهایی هنگام نیایش نذر و پیشکش میشده است. امروزه زرتشتیان هنگام جشن/یزشن سفرهای میگسترند و بر آن چیزهای گوناگونی میچینند که در جای خود بررسی میشود.
7- جایگاه وقف در ایران باستان
ایرانیان باستان آتشکدههایی برای نگهداشت آتش میساختند و مردم از آن برای افروختن آتش در خانه خویش بهره میبردند. اشو زرتشت نیز بودن آنها را برای جامعه سودمند یافت، بویژه آنکه نخستین دبیرستان (مدرسه)، دادگستری و اوقاف در کنار آتشکدهها پدید آمد [ 21]. آرین [نقل از 7] گزارش کرده است که کمبوجیه پسر و جانشین کوروش بزرگ، پس از مرگ پدر هر روز یک گوسفند و هر ماه یک اسب برای روان پدر خویش وقف کرد. این کار تا 200 سال پس از آن، هنگامی تازش اسکندر ادامه داشت. استرابو [به نقل از 7 و 37] (سال 63 پیش تا 19پس از میلاد) مینویسد که کوروش بزرگ پس از پیروزی بر سکاییان در آسیای صغیر، در شهر زِلا با تخته سنگ و خاک صفهای دیواردار و بر آن پرستشگاهی ساخت و یک جشن سالانه مقدس به نام سَکایِه بنیادگذارد. در روز جشن مردم به شیوه سکاییان لباس پوشیده، همه روز را به نواختن کوس، عیش و نوش میپرداختند. ارمنیان نیز در آنجا به پرستش آناهیتا میپرداختند. در آنجا پیشوایان دینی و پرستاران بسیاری زندگی میکردند و دارایی بسیاری از املاک موقوفه و شخصی داشتند [37].
بنا بر روایت داراب هرمزدیار [نقل از 7]، خسرو انوشیروان در سالی گهنبار ششم را با شکوه برگزار کرد و همه رعایارا از تهیدست و توانگر به مهمانی خویش فراخواند. در خواب دید که شایستهتر از مهمانی او، مهمانی مردی تهیدست است که یک لنگه در خانه خویش را برای هزینه گهنبار فروخته و برای ستایش خداوند، خود را در تنگنا گذاشته بود (کاری که شاه نمیبایست انجام دهد).
در کتاب حقوقیِ مادیان هزار دادِستان [نقل از 7]، مادیان 31 آمده که مردی همه داراییاش را برای خانوادهاش گذاشته بود. پیش از مرگ در وصیت دیگری همه داراییاش را به یک آتشکده وقف کرد و بدین گونه خانوادهاش به عنوان امین اموال تنها از باقیمانده در آمد آنها بهرهمند میشدند. مرد پیش از مهر کردن وصیت دوم میمیرد و خانوادهاش به وصیت نخست دارایی را از آن خود میکنند. کسی از دیوان کِرْدَگان (اداره نهادهای دینی ساسانی) خبر به دیوان عدالت میبرد. آن دیوان هم حکم میکند که چون نگهداری آتش مقدس بایسته است، دارایی را از آن خانواده گرفته، به آتش مقدس میدهند.
آتشکدههای ساسانی چوب بسیاری را میسوختند. در نوشتهای یهودی از این دوره، یک یهودی یک ربی را سرزنش میکند که چرا جنگل او را به آتشکده فروخته است. تردیدی نیست که تا پایان دوره ساسانیان، دین رسمی باستانی با داشتن پرستشگاههای بسیار و آیینهای ستایش و نیایش مفصل، با داشتن درآمد وقفی وتقاضای قربانی، نذر و نثار به گونهها گوناگون، مصرف کننده اصلی ثروت ایران شده بود. شاهان ساسانی هدایای و نذرهای بسیاری برای آتشکدهها میکردند. برای نمونه پس از مرگ خسرو پرویز، همسرش شیرین، همه اموال خود را با هدایای بسیار برای روان او به آتشکدهها سپرد [7].
با توجه به باور ایرانیان به جاودانگی روان، در دوره ساسانیان، اصطلاح برای روان، در راه روان (روان رای/ پَد روان) یک اصطلاح حقوقی برای نامیدن موقوفات میگردد. گاهی تصریح شده که دارایی به سود روان درگذشته برای امور مردم دوستانه هزینه شود. در بسیار از وقفها نیز خواسته شده تا برای کارهای دینی هزینه شود. بدینوگونه جایگاه نهاد اسلامی وقف را نباید در روم جستجو کرد چرا که الگوی خوبی برای وقف در اسلام نیست. بهتر است آن را در نهادهای ایرانی – زرتشتی چون «برای روان » و «دبیر نهادهای دینی (رَوانیگان دَبیر)» بجوییم. این نهاد در کتابهایی چون مفاتیح العلوم از خوارزمی و اخبار الطوال از دینوری، به نام «کتابه الاوقاف» و « صاحب صدقات المملکه (مسوول خیریههای دولتی)» برگردانده شده است [15].
با تازش تازیان به ایران، دین زرتشتی رو به کاستی گذاشت، ولی با این حال زرتشتیانی ماندند که به باورهای خود پایبند بودند. تاورنیه (1033ه.خ (1654م)) [نقل از 7]، در باره گبران (زرتشتیان) مینویسد که رویهمرفته جشن را دوست دارند، خوب میخورند و خوب میآشامند. او میافزاید که زرتشتیان زادروز پیامبرشان را در ششم فروردین، از هر جشنی بهتر و عالیتر جشن میگیرند و در آن روز خیرات بسیار و نذرهای بزرگی به جا میآورند. در آن هنگام هنوز زرتشتیان ثروتمندی در کرمان بودند که میتوانستند سخاوتمندانه برای امور خیریه پول بدهند.
8- جایگاه وقف در گاتها
وقف آنگونه که امروزه میشناسیم، در گاتها نیامده است، ولی فرهنگی که وقف برای آن انجام میشود، ریشهای ژرف در گاتها دارد. وقف کردن دو بخش دارد: یکی بخشیدن دارایی دوم بکار گیری درآمد این دارایی برابر با خواسته وقف کننده که بیشتر برای برگزاری آیینی دینی و دهشی در راه خدا است.
8-1- بن شناسی داد و دهش
در دو سرود نخستین گاتها (هات 28 بندهای 1 و 2) میتوان چکیده آموزشهای اشو زرتشت را دریافت. در بند یکم، نیایشگر نخست خداوند هستی بخش دانا را برترین دانسته، او را نماز برده و بهترین خرسندی را آرزو میکند. او میخواهد که همه کارهای زندگیاش هماهنگ با هنجار هستی (اردیبهشت = همه دانشی که جهان بر آن استوار است) و خردش با منش نیک (بهمن= منشی که دیگران را دوست دارد) هماهنگ باشد تا بتواند جهانیان را خشنود سازد. در بند دوم نیایشگر آگهی میکند با منش نیک به خداوند نزدیک میشود و از خداوند میخواهد که در دو هستی مینوی (معنوی) و اَستومَند (مادی) پاداشی به او بخشیده شود که هماهنگ با هنجار هستی بوده و به دینداران آسایش میبخشد. خداوند به کسی خرسندی، آسایش و آرامش میبخشد که او به دیگران خرسندی ببخشد و برای آسایش و آرامش دیگران تلاش بکند. بکوشد تا با دانش و منش نیک، راهی را که مردم را به خداوند نزدیک میکند، آموزش دهد. (3 تا 1-43). این آموزه به راستی همان است که وقف کننده در پی آنست. او برای رسیدن به آرامش همیشگی، بویژه آرامش روانی در دنیای دیگر، میکوشد که در راه خدا به دیگران خدمت کند.
8-2- بن شناسی آفرینش در گاتها
در گاتها آرمان آفرینش، آرامش و خرسندی جاودانه است (2 و 1-28 ؛ هات 29 ؛ 3 تا 1-43). این تنها از راه شناخت هنجار هستی و تلاش نیک منشانه برای نو شدن، پیشرفت و رسایی به سوی خداوند است (5-33 ؛ 2-34 ؛ 17-44). خداوند پیشرفت و عقب ماندگی را به خود مردم واگذشته است (9-45). انسان در گاتها مَشْیَه، مَرِتَ به معنای میرا (فانی) است که در فارسی امروزین مرد و مردم شده است [2 و 8]. این باشنده میرا، اگر آموزشهای گاتها را بکار ببندد، به نمیرایی و جاودانگی (اَمرداد) دست خواهد یافت.
هستی بخش دانا نخستین اندیشهگری است که در آغاز، هستی را از فروغ خودش روشن، از خرد خود هنجار هستی (اردیبهشت) را آفریده، بهترین منش را استوار نگه داشته است (هات 31 بند 7). با دیده دل که بنگری، خدای دانا را آغاز و پایان هستی خواهی دید. او که سرور کارهای زندگی هست، منش نیک و هنجار هستی را پدید آورده، جهان زنده را آزاد گذاشت تا خود راهش را برگزیند (هات 31 بند 8). خدای دانا هنگامی که نخست زندگانی و بینش (دین= وجدان) و خرد آفرید و جان را در تن دمید، توانایی گفتار و کردار بخشید تا هر کس (11-31) چه راستگو، چه دروغگو، چه دانا و چه نادان، آنچه که در سر دارد آشکار سازد. هر کس نیز در آرامش از خود میپرسد که هر یک از این دو راه او را به کجا میرساند (12-31). بهدین تنها از خداوند یاری میخواهد، زیرا جز او کسی بهترین راه را نمیداند (هات 50 بند 1). هنگامی که کسی خداوند را با دیده دل در آغاز هستی میبیند (به عینالیقین) میرسد به افزایندگی او پی میبرد و در مییابد که او برای گفتار و کردار پاداش نهاده است که بد بدی ببیند و نیک پاداش نیک دریابد. او درمییابد که از هنر دانای هستی بخش است که این دستور تا پایان دگرگونی جهان همچنان ادامه داشته باشد (5-43 ؛ 9-51). خود شناسی آغاز راه است (9 تا 7-43). اندیشیدن در آرامش و سکوت بهترین راه پیشرفت است (15-43).
در ادامه هات 31 از بند 12 تا بند22، آموزش داده میشود که دو راه پیش روی هر کسی است. یک راه سودمند است و خردمند آن را برمیگزیند و راه دیگر به زیان دیگران است و دروغکار آن را برمیگزیند. دروغکار به خانه، ده، شهر و کشور آزار و آسیب رسانده، حتی مرگ میآورد. از این رو بایستی حقیقت را دانشمند به دانشجو بگوید تا کسی مردم را فریب ندهد، بنابراین از خدا خواسته میشود که راستکاران را با منش نیک راهنمایی کند. کسی که هنجار هستی را شناسایی میکند، میاندیشد و چاره زندگی را میداند (دانا)، از فروغ فروزان خدای دانا به هر دو گروه راستکار و دروغکار نیکویی خواهد بخشید. بدینگونه هر کسی خود با بینش (دین، وجدان) خودش سرنوشت خودش را میسازد. کسی که خدا را در اندیشه و کردارش دوست داشته باشد، خداوند به او رسایی و جاودانگی، نیکی راستی، بهره شهریاری و یاری منش نیک ارزانی میدارد. اشو زرتشت نیز از خداوند برای چنین کسانی بهترین شادی را خواستار است (هات 49 بند 8).
ارزشمندترین آموزه در همه گاتها این است که همه چیز از جمله شادی، آرامش، پاداش یا پادافره (مجازات) خدایی، همچنین نماز و نیایش، در هماهنگی با اشا (اردیبهشت) تعریف میشود. بنا بر گاتها اشا هنجاری است که اهورامزدا (هست بخش دانا)، در آغاز آفرینش آفرید، سپس جهان را بر پایه آن آفرید. امروزه نیز هر دانشمندی میکوشد تا بخشی از هنجار هستی را در زمینه کاری خویش بررسی کند. آفرینشگران (از جمله مخترعان) نیز میکوشند برپایه شناختی که از هنجار هستی به دست آمده (دانش)، چیزی نو بیافرینند. از این رو میتوان هماهنگی با اشا را دانش جویی و دانشمندانه زندگی را تازهتر نمودن نامید [32].
8-3- بن شناسی جشن ( نیایش) در گاتها
واژه جشن به گونه یَسْنا/یَسنَهیا/یِسْنْیَه/یَسْنِم/یَزایی در گاتها بکار رفته است که برای سادگی سخن به جای آنها واژه نیایش بکار برده میشود. در گاتها، نیایش راهکارهایست که با درست کردن دانش و بینش مردم، آنها را از روشنایی شادمانی و رسایی برخوردار میسازد (1-30 ؛ 4-50). از این رو در نیایش از خدای دانا خواسته میشود تا بهترین گفتار و کردار را از راه منش نیک و هنجار هستی (راستی/ دانش) به نیایشگر بیاموزاند. آرزوی نیایشگر تازه شدن زندگیست که از خداوند درخواست میکند (15-34). برای آنکه ستایش دانای هستی بخش، درست باشد، بایستی که مردم از آرمان/ مقصد/ هدف/داد (قانون)/ پیمان (وظیفه) خود آگاه باشند (8-33). باید تنها خداوند را ستایش و نیایش کرد، زیرا شهریاری سودبخش تنها از آن خداست (9-28) و تنها اوست که کام نیایشگران راست را که با دل پاک نیایش میکنند برآورده میسازد (10-28). از این رو کردار و گفتار و نیایش راست و درست (هماهنگ با هنجار هستی) را که مردم را به رسایی و جاودانگی میرساند، تنها به هستی بخش دانا پیشکش میشود (1-34 ؛ 3-34).
نیایش در گاتها موزون و خوشنوا بوده، با دستهای برافراشته انجام میشود. آزادگی، هماهنگی با هنجار هستی (راستی، دانش)، و برخورداری از منش نیک از بایستهها نماز و نیایش درست است. پیامبر با کردار، گفتار و با نیایش راز رسایی، جاودانگی و هماهنگی با هنجار هستی را به مردم آموزش میدهد (1-34). او خداوند را با نیایشی که از آرامش (اسفند) برمیخیزد، بزرگ میدارد، زیرا اوست که به مردم رسایی و جاودانگی میبخشد (10-45). از این رو مردم، چه آنان که بودند، چه هستند و چه خواهند بود، رستگاری خویش را در او میجویند (7-45). از چنین نیایشی است که جهان هر روز تازهتر میشود (11 تا 8-50). نیایش آنچنان ارزشمند است که از خداوند خواسته میشود تا ستایش و نیایش درست را بیاموزاند (12-34). در اوستا و نوشتههای ساسانی، گاتها و نیایشهایی که به زبان و ادبیات گاتایی سروده شده، ستوت یسن به معنای سرودهای نیایش، نامیده [9] و برای نمونه در هات 54، 55 و 71 از یسنا، ستوت یسن به نام نخستین آیین (داد) جهان ستوده میشود [12]. از سوی دیگر، در گاتها هات 33 بند یک نیز گاتها، نخستین آیین (داد) جهان نامیده شده است. در بندهای دیگر گاتها (برای نمونه در 1-30 ؛ 8-33 ؛ بویژه هات 34 بند 12) نیز این عبارت بکار برده شده، بنابراین نیایش درست، بایستی آموختن و بکار بستن گاتها باشد [35].
8-4- بن شناسی شادی و خوشی در گاتها
گرچه واژه شادی در چند بند از گاتها بکار رفته است، ولی چند واژه دیگر هم که دارای مفهوم رامش، خوشی، برکت و مانند آن هست، از سوی شماری از گزارندگان (مفسران) به شادی برگردانده شدهاند. چندین واژه نیز هست که دارای مفهوم خرسندی، خوشبختی، خشنودی، رامش و مانند آن است [8]. بررسی همه اینها ، همچنین واژههایی که دارای مفهوم رنج و آزار هستند، نشان میدهد که شادی دارای مفهومی خدایی، و دانشمندانه بوده، با هرزه گردی که آن را شاد بودن میخوانند، تفاوت دارد. برای نمونه شادی از آن کسی دانسته شده که پیام اندیشه برانگیز خدایی را به جویندگان دانش برساند (هات 51-8). واژه شادی در گاتها شْیاتُ و شْیا (شاد بودن)/ شْیاتَ، در پهلوی شات و در فارسی امروزین شاد است. واژه شادمان از دو بخش شاد (شاتَ) و منش (مَنَنْگْهْ) به معنی شاد منش، ساخته شده است [8].
بنا بر گاتها خداوند جهان شادی بخش را برای رامش، آرامش و آبادانی مردمی آفرید که از منش نیک برخوردارند (3-47). از اینرو برای زندگی درست و پر از روشنایی، از خداوند به آرزو میپرسند که چگونه جهان شادی بخش را بجویند. خداوند آنان را در جایگاه دانایان جای خواهد داد (هات50 بند2). کسی که با شهریاری (= شهریور = تسلط بر نفس، دانش ....) و منش نیک، خرابیهای دروغکار (برخلاف هنجار هستی) را باز آباد میگرداند، از نیکوییهای جهان برخوردار میشود (هات50 بند3). از این رو خداوند را میستاید تا بتواند به این آرزو برسد. این آموزه در بخش بن شناسی نیایش بیشتر بررسی شده است. بر پایه چنین آموزشهایی است که در اوستا و دیگر نوشتههای دینی چون یسنا هات 71 بند 17، سوتکر نسک، دینکرد، مینوی خرد، سد (صد) در نثر، ارداویراف نامه و مانند آن، شیون و مویه نکوهیده و یا گناه به شمار آمده است. در سد در نثر، درِ 96، برای آنکه روان درگذشته بتواند به آسانی از پل چینود بگذرد، بازماندگان بایستی که اوستا بخوانند و یزشنه کنند. اگر شیون و مویه نمایند، روان نمیتواند از پل بگذرد [12].
8-5- بن شناسی یادکرد روان
در پندنامههای رسیده از ایرانباستان، گذرنده بودن زندگی گیتی (مادی) و پایستگی زندگی مینو (روحانی) دیده میشود. تن ابزاری نمانا برای روان است. واژه روان (به معنای گزینشگر) گواهی بر این آموزه است. در گاتها نیز این پایایی و پاسخگویی روان در برابر گزینشهایش زندگی گیتی آموزش داده میشود.
تنها دو راه است: راه نیک که به دیگران سود میبخشد و رهرو را به سوی خدا به رسایی میرساند و راه بد. آنکس که بهترین چیز یعنی هماهنگی با هنجار هستی (دانش) و توانایی (شهریاری) در پرتو منش نیک (عقل) را به خداوند ارمغان دارد، از گذرگاه دانایی (چینْوَتْ پِرِتو = پل صراط) فراز خواهند گذشت (10-46). در سوی دیگر، روان و بینش (دین، وجدان) آن کس که با نیرو و کردار بد خود زندگی مردم را تباه میسازد، در برابر پل چینوت به ناله در آمده، آزار میبیند، زیرا از باشندگان سرای دروغ است (11- 46). روان همه توانایان (شهریار) بد، بد کرداران، بد بینشان (بد دینان)، بد اندیشان (دوش منه = دشمن) و هواخواهان دروغ از گذر گاه دانایی (پل چینوت) نمیتوانند، بگذرند، چون روشنایی درونشان تیره شده و از باشندگان سرای دروغ هستند (11-49). آنها را کردار و گفتار بد خودشان به چنین سرنوشتی دچار میکند (13-51).
کسانی که با بهره بردن از هنجار هستی (دانش) و با آرامش (اسفند) ، برای پیشرفت جهان کوشش میکنند، خداوند در پرتو منش نیک آنها را همازور (همبسته) و یاری میکند (13 و 12-46). اشو زرتشت چنین کسانی را که دوست راستکار زرتشت بوده، خدای دانا آنها را در سرای خویش میپذیرد، با سخنانی که از منش نیک برمیخیزند، یاد میکند (14-46). خداوند کسی که بهترین نیایش را انجام میدهد، میشناسد و اشو زرتشت از آنها با نام یاد میکند (22-51).
از این بررسی در مییابیم، گرچه در گاتهای واژه وقف یا نذر نیامده، ولی فرهنگ ستایش و نیاش خداوند، تلاش برای خرسند کردن دیگران و آموزش دانش، همچنین داد و دهش، که امروزه وقف برای آن انجام گردیده است، از آموزشهای گاتهاست که در درازای هزارهها به امروز رسیده است.
9- فهرست منابع:
1. آذرگشسب، اردشیر. آیین زناشویی زرتشتیان، انتشارات کانون زرتشتیان شریفآباد مقیم مرکز، چاپ دوم، یزد، 1363.
2. آذرگشسب، فیروز (ترجمه و تفسیر). گاتها، جلد یکم، انتشارات فروهر، تهران، چاپ نخست، 1351.
3. اوشیدری، جهانگیر. دانشنامهی مزدیسنا، انتشارات نشر مرکز، چاپ چهارم، تهران، 1386.
4. برومند سعید، جواد. نوروز جمشید، انتشارات توس، چاپ نخست، تهران، 1377.
5. بهار، مهرداد (گزارنده). فَرْنْبَغ دادَگی (نگارنده)، بُنْدَهِش، انتشارات توس، چاپ نخست، تهران، 1369.
6. بهار، مهرداد. از اسطوره تا تاریخ، انتشارات نشر چشمه، چاپ پنجم، تهران، 1386.
7. بهرامی، عسکر (مترجم). مری بویس (نویسنده)، زردشتیان – باورها و آداب دینی آنها، انتشارات ققنوس، چاپ نهم، ویراست دوم، 1386. (Zoroastrians – Their Religious Beliefs and Practices By Mary Boyce )
8. پورداود، ابراهیم (به کوشش بهرام فرهوشی). یادداشتهای گاثاها، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 2536 (1356).
9. پورداود، ابراهیم. یسنا، جلد یکم، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ یکم 1312، چاپ سوم 1356 (2536).
10. پورداود، ابراهیم (تفسیر و تالیف)، یشتها، دو جلد، انتشارات اساطیر، چاپ نخست، تهران، 1377.
11. پورداود، ابراهیم (ترجمه و تفسیر). خرده اوستا، انتشارات اساطیر، چاپ نخست، تهران 1380.
12. پورداود، ابراهیم (تفسیر و تالیف). یسنا (جلد یک و دو)، انتشارات اساطیر، چاپ نخست، تهران، 1380.
13. پورداود، ابراهیم. گاتها، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، تهران، 1384.
14. تفضلی، احمد (مترجم). به کوشش ژاله آموزگار، مینوی خرد، انتشارات توس، ویرایش سوم، تهران، 1379.
15. ثاقبفر، مرتضی (مترجم). شائول شاکد (نویسنده)، از ایران زردشتی تا اسلام، انتشارات ققنوس، چاپ سوم، تهران، 1386. (From Zoroastrian Iran to Islam By Shaul Shaked)
16. ثاقبفر، مرتضی (مترجم). یوزف ویهوفر (نویسنده)، انتشارات ققنوس، چاپ نهم، تهران، 1386. (Ancient Persia by Josef Wiesehofer, I.B. Tauris, UK, 1996.)
17. جعفری، علی اکبر. سْتوتْ یسن، انتشارات فروهر، چاپ نخست، تهران، 1359.
18. جعفری، علی اکبر. پیام زرتشت، انتشارات فروهر، چاپ سوم، تهران، 1361.
19. دانشور ، محمد. از قلعه دختر تا دقیانوس ، انتشارات مرکز کرمان شناسی ، چاپ یکم ، کرمان ، 1381.
20. رجبی، پرویز (مترجم). هاید ماری کخ (نویسنده)، از زبان داریوش، انتشارات کارنگ، چاپ پنجم، 1379.
21. رضایی، عبدالعظیم. سرشت و سیرت ایرانیان باستان، انتشارات دُر، چاپ نخست، تهران، 1381.
22. رضی، هاشم. زرتشت و تعالیم او، انتشارات فروهر، چاپ هشتم، تهران، 1360.
23. رضی، هاشم. اوستا، انتشارات فروهر، چاپ نخست، تهران، 1363.
24. رضی، هاشم. وندیداد، دوره چهار جلدی، انتشارات فکر روز، چاپ نخست، تهران، 1376.
25. سروشیان، جمشید. تاریخ زرتشتیان کرمان – در این چند سده، جلد نخست، ناشر نگارنده، چاپ نخست، کرمان، 1371.
26. شاهرخ، کیخسرو. آیینه آیین مزده یسنی، (با یادداشتهای سرگرد. اورنگ)، چاپ آفتاب، تهران، چاپ یکم 1276 یزدگردی (1286 جلالی)، چاپ سوم، 1337.
27. شاهرخ، کیخسرو (نویسنده)، به کوشش و ویراستاری فرزان کیانی، زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت « فروغ مزدیسنی»، انتشارات جامی، چاپ نخست، تهران، 1380.
28. شهمردان، رشید (برگردان از دین دبیره)، حسین وحیدی (برگردان فارسی)، انتشارات فروهر، چاپ سوم، تهران، 1380.
29. طهمورسی زاده ، آناهیتا. غیبی مهران. کلو – قربانی یا دهش در گات ها ، پانزدهمین همایش سراسری اوستا خوانی و گاتا شناسی مانتره ، رده بالای 18 سال ، شهریورماه 3746 (1387).
30. عریان، سعید (گزارشگر)، جاماسب جی آسانا (گردآورنده)، متون پهلوی، انتشارات کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، چاپ نخست، تهران، 1371.
31. غیبی، مهران. «اسفند، ریشهها و ارزشها»، ماهنامه اسفند، شماره 1، اسفند 3740 (1381).
32. غیبی، مهران. «اردیبهشت، ریشهها و ارزشها»، ماهنامه اسفند، شماره 2، آذرماه 3741 (1382).
33. غیبی، مهران. «ریشهها و رازهای پایداری جامعه زرتشتی»، کتاب یادبود نخستین همایش سراسری موبدان و موبدیاران ایران، سروش تا فروردین روز و تیر ماه 3744 دینی (14-15 تیرماه 1385).
34. غیبی، مهرانگیز و غیبی مهران. مانتره گاتایی و مدیتیشن امروزی، پانزدهمین همایش سراسری گاتاشناسی مانتره، شهریور 3746 (1387).
35. غیبی، یسنا. غیبی، سینا. و غیبی، مهران. ستایش و نیایش در گاتها، شانزدهمین همایش گاتا شناسی مانتره، شهریور 1388.
36. فرهوشی، بهرام. جهان فروری – بخشی از فرهنگ ایران کهن، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نخست، تهران 2535 (1355).
37. فرهوشی، بهرام. ایرانویج، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نخست، تهران، 1374.
38. فضیلت، فریدون (مترجم). آذرفَرْنْبَغْ فرخزادان و آذرباد امیدان (نویسندگان)، کتاب سوم دینکرد، دفتر دوم، انتشارات مهرآیین، چاپ نخست، تهران، 1384.
39. کیانی، بزرگمهر. در پیرامون زندگانی زرتشت، انتشارات جامی، چاپ یکم، تهران، 1386.
40. معین ، محمد (مترجم). آذرفرنبغ فرخزادان و آذرباد امیدان (نویسندگان) ، کتاب سوم دینکرد، دفتر دوم ، انتشارات مهرآیین ، چاپ نخست ، تهران ، 1384 .
41. مهر، فرهنگ. دیدی نو از دینی کهن، انتشارات جامی، چاپ ششم، تهران، 1384.
42. میرفخرایی، مهشید (مترجم). روایت پهلوی (متنی به زبان فارسی میانه)، موسسه مطالعات و تحیقیقات فرهنگی – وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهران، چاپ نخست، 1367.
43. میرزای ناظر، ابراهیم (مترجم). اندرزِ اوشْنَرِ دانا، انتشارات هیرمند، تهران، چاپ نخست، 1373.
44. نفیسی ، سعید . به کوشش عبدالکریم جربزه دار، تاریخ تمدن ایران ساسانی، انتشارات اساطیر، چاپ نخست ، تهران ، 1383 .
45. نمیرانیان، کتایون. زرتشتیان ایران پس از اسلام تا امروز، انتشارات مرکز کرمان شناسی، چاپ نخست، کرمان، 1387.
ریشههای فرهنگی وقف در میان زرتشتیان کرمان
مهران غیبی
چکیده:
وقف در میان زرتشیان کرمان دارای دو ریشه دینی و استورهای است. در گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان خداوند کسی را خشنود و خرسند میسازد که او برای خشنود و خرسندی دیگران بکوشد. راهکار بنیادین شناخت هنجار هستی (اردیبهشت) و هماهنگ شدن با آن است که دانش نامیده میشود. در اوستا دانشنامه دینی زرتشتیان، بخشی از آیین جشن (نیایش همگانی) گستردن سفره، تهیه مِیَزْد (میوه تازه و خشک شده، خوراک پختنی از جمله گوشت بریان)، دُرونْ (نان گرد کوچک) و آبْزور (گونهای شربت) است. پس از خواندن نیایش، این خوراکیهای و آشامیدنیها میان شرکت کنندگان پذیرایی میشود. این آموزش دینی در استورههای مردمی در آفرینش و مرگ کیومرث نماد پیدا میکند. در این استوره پس از آفریده شدن کیومرث، اهریمن بیش از هزار سال بیهوش میشود. پس از آن که ماده دیو جهی در گوش پدر نجوا کرده، قول میدهد که مردم را گشنه، تشنه، غمگین، نزار و بیمار میکند تا بمیرد، اهریمن به هوش آمده و توانمند میگردد. بدین گونه سیر، سیراب و شاد کردن مردم، ستایش و نیایش خداوند و گشنه، تشنه و غمگین کردن مردم، ستایش و نیایش اهریمن به شمار آمده است. دادن خوراک و شربت نذری از این اسطوره سرچشمه میگیرد. نخستین نشانه وقف به دوران پس از هخامنشیان و فرمانروایی شاه موبدان استخر باز میگردد. با بنیاد گذاشته شدن فرمانروایی ساسانیان به دست این شاه موبدان، وقف به اوج خود میرسد. قدیمیترین وقف نامهای که امروزه در میان زرتشتیان کرمان هست به سالهای آغازین فرمانروایی قاجار باز میگردد. با توجه به ریشههای دینی و استورهای، بیشترین موضوع وقف در میان زرتشتیان کرمان برگزاری آیین جشن بویژه در شش چهره گهنبار برای پاسداشت شش مرحله استورهای آفرینش و پذیرایی از مردم با خوراک، میوه و نوشیدنی است. در رده دوم، آموزش و پرورش است. در رده سوم ساخت درمانگاه و بیمارستان برای درمان مردم است.
کلید واژه:
وقف، زرتشتیان، گهنبار، جشن، داد و دهش، نیایش، نذر.
مقدمه:
وقف داد و دهش (بخشیدن) مال و دارایی برای انجام کارهای خداپسندانه است. امروزه در میان زرتشتیان این نهاد از جایگاه ویژهای برخوردار است. آیا وقف با توجه به نا ایرانی بودن واژه، در فرهنگ ایرانی - زرتشتی ریشه دارد؟ تلاش میشود تا آن جا که توان نگارنده و منابع در دسترس اجازه میدهد، ریشههای فرهنگی وقف در میان زرتشتیان کرمان بن شناسی شود. برای شناخت بهتر گاتها (کتاب آسمانی زرتشتیان) و اوستا (دانشنامه دین زرتشتی)، چند برگردان فارسی آنها همسنجی گردیدند.
1- وقف و زرتشتیان کرمان
در میان زرتشتیان کرمان با جمعیتی کمتر از 2000 نفر، 68 مورد وقف یا حبس نامه به ثبت رسیده است . این، به جز دارایی دیگری است که بهدینان برای کارهای خداپسندانه به انجمن زرتشتیان کرمان بخشیدهاند. قدیمیترین وقف را سروش رستم قناتغستانی در سال 1187 هجری خورشیدی به نیت برگزاری آیین گهنبار، انجام داده است. بیشترین وقفنامه (38/15%) در دهه 1290 و در رده دوم در دهههای 1240، 1260 و 1270 (هر یک با 85/13% ) ثبت شدهاند. دهههای 1250، 1320 و 1310 به ترتیب با 23/9، 23/9 و 08/3% در ردههای پس از آن هستند. در هر یک از دهههای 1210، 1220، 1230، 1330 و 1360 نیز یک مورد وقف یا حبس ثبت شده است. در دهههای 1370 و 1380 هیچ مورد وقف ثبت نشده است.
چند نشانه به بودن وقف در زمانهای پیش از این گواهی میدهد. آ- سنگ نوشتهای در موزه مردم شناسی زرتشتیان ایران (آتشکده کرمان) هست که در آن موبد بندار در سال 1014 یزدگردی (1024ه.خ) از شاه عباس برای اجازه ساخت آتشکده سپاسگزاری کرده است. با توجه به سنت، ساخت این آتشکده بایستی وقفی باشد. ب- اداره اوقاف کرمان در سال 1285 و انجمن زرتشتیان کرمان در سال 1250 بنیاد گذاشته شدند [19]. پ- مانکجی صاحب [به نقل از 45] در سال 1245 از تلاش ده ساله انجمن بزرگان کرمان برای پاسداری از وقف سپاسگزاری کرد.
وقف کنندگان، آب و زمین کشاورزی، باغ، مغازه و خانه در کرمان، رفسنجان، انار، یزد، جوپار، سرآسیاب، سرآسیاب فرسنگی، سرآسیاب شش، کنج ریگِ سرآسیاب شش، خفاجه، دهزیار؛ قناتغستان و لنگر در نزدیکی ماهان، ملک آباد مستوره، تروده، طاهرهآباد، مزرعه رق آباد، مزرعه بداق آباد، مزرعه بهجرد، رحبه، و مومنآباد در نزدیکی کرمان؛ گوهرریز و اسماعیل آباد جوپار جای دارند. ملکهای وقف شده در شهر کرمان در محلههای قبه سبز، دولاب پلو، خواجهخضر و کوچه گبرها در همین محله، محله شهر، قالیبافخانه، شاه عادل، ته باغ لهله و خارج دروازه ناصرییه، هم چنین بازار اختیاری و خیابان برزو آمیغی هستند.
شمار جمعیت زرتشتیان استان کرمان
1033 1233 1278 1365 1375 1385
کل 10،000 450 2081 3882 1402 1171
زن 2053 688 570
مرد 1829 714 601
در دنباله نام 19 نفر از وقف کنندگان واژه قناتغستانی، در چهار نام واژه کرمانی، در سه نام یزدی؛ در سه نام کابلی؛ در یک نام تفتی؛ در یک نام اصفهانی و در یک نام راوری دیده میشود که میتواند نشان دهنده کوچ به کرمان باشد. سه وقفنامه نیزبرای روانشادی کسانی در بمبی است. در این 68 وقف یا حبس نامه، 8 وقف کننده (76/11%) زن هستند. نام یک نفر نیز جمشید فرزند میرزا غلامحسین تازه اسلام است که خانهای در کوچه گبرها از محله خواجه خضر کرمان را برای برگزاری آیین گهنبار به نام مادر و بردار جوانمرگش به سال 1323 (ه.خ.) وقف کرده است.
52/69% از وقفها برای انجام آیین گهنبار و آفرینگان، 07/17% از وقفها برای آموزش و پرورش (هزینه ساخت، دستمزد آموزگاران، هزینه آموزش و لباس برای دانشآموزان بیبضاعت) است. در همه وقفها انجام آیین گهنبار و آفرینگان نیز خوراک دادن به ناداران زرتشتی خواسته شده است. نخستین وقفنامه برای آموزش و پرورش (3/1 از درآمد برای آیین گهنبار و 3/2 برای هزینه لباس و آموزش (تعلیمات) دانشآموزان بیبضاعت در آموزشگاههای زرتشتیان کرمان) را شادروان رشید شهریار رشید جهانبخش هخامنشی در یکم بهمنماه 1276 یزدگردی (1286 ه.خ.) به ثبت رسانده است. در دو مورد یکی دستور رستمِ دستور جمشیدِ نوشیروان به تاریخ ربیع الثانی 1283 ه.ق. (برابر با 1246 ه.خ.) و دیگری بهرامِ فیروز جوانمرد به تاریخ اورمزد و شهریور ماه قدیم 1284 یزدگردی (برابر با 1294 ه.خ.) خواستهاند که آفرینگان گهنبار به روانشادی امام رضا (ع) و امام ضامن (ع) خوانده شود. دو وقف برای برگزاری جشن سده، یک وقف برای نگهداری آرامگاه سهرابی و یک وقف نیز برای هزینه کفن و دفن درگذشتگان انجام شده است.
2- بن شناسی:
2-1- وقف
وقف حبس و نگهداری اصل ثروت و اجازه استفاده از درآمد آن در راه باورهای دینی و آسایش جامعه است. معروف است که در آغاز اسلام پس از فتح شوش، سندی به دست آمد که نشان میداد گنج و ثروتی بود که به پرداخت وامهای بدون رنج اختصاص داشت. آن را نزد خلیفه بردند. گویا خلیفه دستور داده بوده برابر با آنچه در سند آمده، عمل شود. واژه وقف با پدیداری اسلام و اهدا زمین و ثروت به پیامبر اسلام (ص) و دستور ایشان به نگهداری و استفاده مسلمانان از درآمد آن (نه فروش آن)، رسمیت اعتقادی و شرعی پیدا کرد.
در لغت نامه دهخدا وقف چنین شناسانده شده است: "... جلوگیری نمودن، ... خدمت کردن نصرانی کلیسا را؛ وقف کردن بر مساکین چیزی را در راه خدا (منتهیالارب – آنندراج)؛ آنچه که در ملک کسی نباشد و به راه خدا، آن را گذاشتن (آنندراج)؛ در بعضی جاها به معنی مطلق عطا استعمال میشود (غیاث الغات)؛
در اصطلاح فقهی: نگه داشتن و حبس کردن عین ملکی است بر ملک واقف آن (نه بر ملک خداوند) و مصرف کردن منفعت آن را در راه خدا و بعضی فقها گویند وقف حبس عین است بر ملک خدای تعالی، پس بنابراین ملکیت مالک آن به خداوند منتقل میشود.
در اصطلاح مدنی: حبس عین و تسبیل ثمره است بر حسب نیت واقف. وقف عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود (ماده 55 قانون مدنی ایران)؛
تسبیل: دریافتن در راه خدای (منتهی الارب – ناظم الطبا)؛ قرار دان چیزی در راه خیر و در راه خدا (المنجد)؛ مباح کردن چیزی را چنانکه گویی راهی برای رسیدن بدان قرار دادهاند (متن الغه – المنجد)
دو واژه پهلوی هوداگ/ هودَهَگ به معنی دهش نیک را وقف ترجمه کردهاند[38].
2-2- گاهشمار (تقویم)
در گاهشمار خورشیدی ایرانی – زرتشتی، سال دارای 12 ماه سی روزه (هر روز با نام ویژه) است. برای نمونه، روزهای یکم، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام خداوند بوده، بهدینان برای نیایش خداوند به آتشکده میرفتهاند. پنج روز پایانی سال نیز پنجه نامیده شده، در آن به سرایش گاتها میپرداختهاند.
هر روز که نام ماه و نام روز یکی گردد، جشن برگزار میشده است. نام هر جشن، همچنین آیین برگزاری آن از نام آن روز گرفته شده است. برای نمونه جشن اسفندگان روز پنجم اسفندماه باستانی (29 بهمن جلالی) روز زن بوده است. در این مردان به زنان هدیه میدادهاند و آیینهای بسیار دیگر که ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه آنها را نوشته است [11].
2-3- گَهَنْبار
این واژه به گونه گاهَنبار، گاهانبار، گهنبار ، گاهباره، گهنبد، گهبار، گاهبار ، بکار برده شده است. ایرانیان از دیر باز هنگام برداشت بخشی از دستاوردهای گیاهی و دامی خویش را برای افزایش برکت و آمرزش روان درگذشتگان، در گهنبار داد و دهش میکردند [3 و 21]. آیین گهنبار در اوستا و استورهای ایرانی بسیار مقدس و بایسته (واجب) بوده، برگزار نکردن یا انباز نشدن در آن گناهی بزرگ بوده است [11].
گهنبار نام شش جشن است که برای سپاسگزاری از خداوند برگزار میگردد [7]. اهورامزدا جهان را در شش هنگام آفرید [5 و 9] که امروزه چهره خوانده میشود، آفرید. در آثار بجا مانده زبان و ادبیات فارسی [4] از این جشنها یاد شده است. نکته مهم در این آثار تاکید بر رسیدن ثواب به برگزار کننده (روضهالمنجمین)، پنج روز شادی کردن به فرمان یزدان در سر هر گهنبار (دبستان مذاهب) و هر گاه گهنبار پنج روز عیش کردن (فرهنگ آنندراج) است. شش چهره گهنبار به شرح زیرین است [4، 5، 9 و 11].
یک - میدیوزرم (مَئیذْیوئیزَرِمَیَه) به معنای میانه بهار (روزهای خور تا دی به مهر و اردیبهشتماه (10-14 اردیبهشت))، هنگام آفرینش آسمان است. در ویسپرد آن را شیردهنده خواندهاند.
دو - میدیوشم (مَئیذْیوئی شِمَ) به معنای میانه تابستان (روزهای خور تا دی به مهر تیرماه (8-12 تیرماه))، هنگام آفرینش آب است. در ویسْپَرَدْ با ویژگی هنگام درو علوفه خوانده شده است.
سه - پیتهشهیم (پَئیتیشهَهیَه) به معنای دانه آور (هنگام رسیدن گندم- روز اَشتاد تا روز اَنارامِ شهریور (21-25 شهریور)) هنگام آفرینش زمین دانسته شده است. ویسپرد آنرا با ویژگی خرمن داری ستوده است.
چهار - اَیاسْرَم (اَیاثْریمَه) به معنای آغاز سرما (روزهای اَشتاد تا اَنارام مهر ماه (20-25 مهر ماه))، هنگام آفرینش روییدنی که با ویژگی بازگشت گله از چرا و آزاد کردن گوسفند نر برای جفتگیری یاد شده است.
پنج - میدیارَم (مَئذْیائریَه) به معنای میان سال (روز مهر تا روز وَرَهْرام (بهرام) در ماه دی (10-14 دی ماه))، هنگام آفرینش جانور (گاو/گوسفند) است. این چهره با ویژگی سرد (در فارسی نو سال) آمده است.
شش - هَمَسْپَتْمَدِم (هَمَسْپَثْمَاِدَیَه) به معنای برابری درازای روز و شب (روز اَهْنَوَدْ تا روز وَهِشْتواِش از ماه گاتابیو (پنجه برابر با 25-29 اسفند))، هنگام آفرینش انسان است. این جشن با صفت راست و درست کرداری (انجام درست تکالیف دینی) یاد شده است. بنا بر فروردین یشت فْرَوَشی/فَرَوْهْرِ مردمان به مدت ده شبانروز پیش از نوروز از جایگاه آسمانی خود به زمین فرود میآیند.
بنا بر استورههای (اسطوره) ایرانی و نه دین زرتشتی، اورمزد نخست آسمان و به یاری آسمان شادی را آفرید تا در هستی مادی که آمیختهای از نیکی و بدی است، مردم به شادی در ایستند. دوم از گوهر آسمان آب و از آب زمین را آفرید. چهارم گیاه و پنجم گاو یکتا را در ایرانویچ آفرید و آب و گیاه را به یاری او گمارد. ششم کیومرث را بر بار (ساحل) رودخانه داییتی آفرید و گاو را به یاری او گمارد. آنگاه اورمزد یزش (جشن) و با آن همه آفریدگان را آفرید. مردم با خردِ همه آگاهِ خدا داده، بدی و زیان اهریمن همچنین رهایی واپسین هنگام باز آفرینی در تن پسین انوشه (رستاخیز) را دیدند، پس برای رفتن به جهان همداستان شدند. از آفرینش مرد پرهیزکار (کیومرث)، اهریمن از کار افتادگی خویش را دید و به گیجی افتاد. پس از سه هزار سال، دخترش (ماده دیو جهی) گفت که آن اندازه نیازمندی، دردهای گوناگون، تشنگی و گشنگی بر گوسفند و مرد پرهیزگار بهلد تا بمیرند. از این گفته ا اهریمن از گیجی فراز جست (به هوش آمد).
در فرهنگ ایرانی – ساسانی گوسفند این دام چهارپای امروزی نیست. برای نمونه در بندهش گاو شامل سه کرده: ا- چرا ارزانی (دام) و گَریشَک (دد)، ب- پرنده و پ- جانوران آبی و پنج آیینه: ا- دوکافت پای، ب- خرپای، پ- پنج انگشت پای، ت- پرنده و ث- جانور آبی است که 262 سرده (نوع، گونه) جانور هستند.
2-4- جشن
واژه جشن، هم ریشه با واژههای یسنا، یشت، ایزد، یزدان و یزد از ریشه یَزْ، به معنی ستایش و نیایش کردن است. این واژه در زبان پهلوی (فارسی میانه ساسانی) یَشْتَن و یَزِشْنْ خوانده میشود [9 و 23]، ولی امروزه به معنی عیش و کامرانی و مجلس نشاط و مهمانی است [3]. یشتن (جشن) در زبان پهلوی به معنی ستودن، عبادت کردن و فدیه آوردن (نذر و قربانی) است [10 و 16]. یَزِشْنَ را به معنی مطلق عبادت، از نذر، قربانی و مدیحه اراده شده است [3 و 10]. در باور ایرانیان باستان نیایش آنچنان کارآمد است که در استوره تیر، دلیل خشکسالی درست نیایش نکردن مردم است. فروهرها هم پس از نیایش و بر پایه چگونگی آن نیایش به یاری نیایشگر میآید [6]. جشن (یَزشْنَ) ستایش و نیایشی همگانی است که با آداب و آیین ویژهای از جمله گستردن سفره، و چیدن برسم، درون، میزد، گوشت خوشیدهنده، شیر روان، گیاه، هوم و آبزور (آمیخته به شیر، آمیخته به هوم، آمیخته به انار) که همگی نذر شدهاند، برگزار میشود [8 و 59].
2-5- امشاسپند (اشراق)
واژه امشاسپند از دو بخش ساخته شده است. بخش نخست اَمِشَ از ریشه مَشَ / مَر (مردن) است که با حرف نفی «اَ» به معنی بیمرگ و جاودان است. واژههای مرد، مردم و مار (کشنده) از همین ریشه است [8 و 10]. بخش دوم سپنتا از ریشه سْپی به معنی افزودن [18] است. سپنتا را بیشتر به معنی پاک و مقدس دانستهاند ولی در برگردان گاتها به زبان پهلوی، آن را اَوْزونیک (افزونی) نوشتهاند [8].
ترکیب اَمشاسپند در گاتها نیامده و نخستین بار در هفت هات (یسنا، هات 35 بند 1) دیده میشود [12]. هم چنین این ترکیب با صفتهای دانایان نیک و شهریاران نیک ستوده شده [9 و 41]، چنین به دید میآید که امشاسپند، ویژگی کسانی است که از این پرتوهای مزدایی برخوردار و در پرتو آن ها به افزایندگی جاودانه دست یافتهاند [18]. بنا بر گاتها (6-31؛ 5-32؛ 5-45؛ 1-47) مردم با آموختن گاتها و بکار بستن آموزشهای آن از نیستی به هستی رسیده، بیمرگ و جاودان (اَمشا، اَمرداد) میشوند. شاید این دانش به خرد جمعی ایرانیان راه یافته و سعدی برخوردار از آن مرد (میرا) را اگر نکونام باشد، نمیرا (امشا) خوانده است.
جهان بینی زرتشت بر این هفت پایه که هفت آرمان پارسایی، هفت مرحله کمال هم خوانده شده، استوار است. این هفت پایه در اوستا هفت امشاسپند، هفت پرتو اهورامزدا و در ادبیات فارسی و مکتبهای اشراق و عرفان ایرانی، به نام هفت وادی عشق، هفت خوان زندگی، هفت شهر عشق گفته شده است[رضایی 21]. شیخ اشراق این شش پایه را با همین نامهای ایرانی زرتشتی، شش نور میداند که با گرد آمدن آنها در انسان، نورالانوار، شیدان شید اورمزد در انسان طلوع (شرق) میکند [31]. نورالانوار برگردان این سخنوارهای پهلوی: « رُوْشْنیه ئی بُنْ رُوْشْنْ» به چَم (معنی) روشناییِ بنیاد همه روشناییها است [38].
در نیایش همازور دهمان [28] ، این شش پرتو بدین گونه شناسانده شدهاند:
یک - وَهمَن (بهمن ، وْهومَنَه = منش دوستدار و اندیشه نیک)، آورنده آشتی، والاترین همه آفریدگان که اهورامزدا به او آسنیده خرد (خرد سرشتی، ذاتی) و گوشو سرود خرد (خرد دریافتنی، اکتسابی) بخشیده است. در گیتی نگهبان گوسفند (جانوران سودمند) پر گونه برای زندگی و پرورش گیتیان است.
دو - اَردیبهشت (اَشاوَهیشتا- در فارسی باستان اَرتا وهیشتا/اَرتَ وَهیشتَ= بهترین هنجار)، مینویِ هنجار هستی (اشا)، فر و روشنایی بوده، زداینده درد و رنج است. در گیتی نگهبان آتش سرخ و فروزنده است.
سه - شهریور (خْشَثْرَوَئیریَه= شهریاری برگزیدنی)، مینوی فر و شکوه توانایی، دارایی سودمند برای زندگی نیک و در گیتی نگهبان فلزات ارزشمند، برای دارندگی و پرورش مردمان که به کار آزادگان میآید.
چهار - سپندامزد (اسفند، سْپنتَ آرْمَئیتی- آرامشی که از دانایی، دلدادگی و باور به خداوند پدید آمده شوه (سبب) پیشرفت میشود [31].)، فروتن، نیک دانای راد، نیکخواه که اهورامزدا به او نیک چشمی (تیزبینی) داده، در گیتی نگهبان زمین بارده، برومند، یاری دهنده است.
پنج - خورداد (خرداد، هَئورْوَتات= رسایی، کمال)، سرآمد سال، ماه، روز و زمانهای نیک تا مردمان نیک در درازای سال با فراخروزی و فرارونی (حلال) و خوشی به سر برند. او در گیتی نگهبان آب روان پاک است.
شش - اَمْرداد (اَمِرِتات= بیمرگی)، آبادانی و افزونی گله و رمه، دانهها و دار درخت اورمزد داد (آفریده)، هوم سفید اشوی بخش، از اوست. نگهبانی گیاهان دارای تخمههای گوناگون که برای دارایی و پرورش مردم گیتی سودمند هستند، با اوست. شایسته یادآوریست که «اَ» در سر این واژه پیشوند نفی است، بنابراین مُرداد (آنگونه که امروزه میگویند) به معنی مرگ و نیستی است.
هفتمین امشاسپند را خود اهورامزدا [40] و یا سْپِنْتا مَئینْیو [22] دانستهاند. مینو از ریشه مَن با پسوند یو به معنی نیروی اندیشیدن است. بنابراین سپنتا مینو، پرتو (صفت) آفرینندگی اهورامزداست که از آن آفرینش رو به افزایش است. در بیشتر نوشتهها آن را خرد پاک یا روان مقدس نوشتهاند [8]. در گاتها (هات30 بند 3 و 4)، دو نیروی اندیشیدن است که خود را در اندیشه، گفتار و کردار به گونه بهتر و بد نمایان میسازند. نیروی بد اَکَ مَنَه (به معنی کج، زشت و بد) و اَنْگْهْرََه مئینیو (به معنی روش اندیشیدنِ کاهنده) نام دارد [18]. انگهره مینو همان است که امروزه اهرمن/اهریمن خوانده میشود [8]. به اشتباه اهریمن را در برابر اهورامزدا دانستهاند، در حالی که اهرمن در برابر سپنتا من و در اندیشه مردم، نه بیرون ازآن، است [22]. 101 نام خداوند که خرده اوستا [28] یاد شده، نامهای شماره 24 تا 26 به ترتیب آیینه، آیین آیینه و اَن آیینه است. در بندهش [5]، اهورامزدا نخست، این امشاسپندان را آفرید، آنگاه شش بخش جهان را آفرید. این امشاسپندان هر یک نگهداری هر یک از این بخشهای را به خویشکاری خویش گرفت (وظیفه خود دانست).
2-6- سفره جشن
هنگام برگزاری آیین جشن/نیایش سفرهای گسترده و چیزهایی روی آن چیده میشود. این چیزها را میتوان در هفت گروه/ چینش/ سینی دسته بندی کرد. سفره هفت سین [40] و سفره انداختن به معنی نذر و نیایش کردن بایستی ریشه در همین سفره جشن داشته باشد. بنا بر استورههای ایرانی [5 و 24]، همچنین نیایشهای اوستایی مانند هَمازورِ دَهْمان [11 و 23] هر یک از امشاسپندان در گیتی (جهان مادی) نگهبان یک بخش از آفرینش هستند. از این رو گذاردن شیر، تخممرغ و ماست در سفره بایستی نمادی از بهمن، آتش نمادی از اردیبهشت، فلز (سکه یا چیزی سیمین که در تاس آب میگذارند) نماد شهریور، سنگ نماد اسفند، آب و نوشیدنیها نماد خرداد و گیاه و خوراکیهایی چون نان، حلوا، میوه تازه و میوه خشک هم چنین گیاه سبز و گل بایستی نماد امرداد باشند. آیینه هم بایستی نماد خدایی شدن روان انسان باشد.
در سندهای گلین حسابداری تخت جمشید، شاه برای پاداش ملوکانه میوه، خرما، بادام، انجیر و گردو هم میداد [19]. امروزه در سفره جشن وَهدَرین (میوه تازه) و لُرْکْ (میوه خشک مانند برگههای گوناگون از جمله برگه هلو، زردآلو، سیب و ...)، مغزهای گوناگون (پسته، بادام، گردو، فندق)، انجیر خشک، خرما ...) میگذارند. شاید این کار ریشه در پاداش ملوکانه هخامنشی داشته باشد، زیرا هنوز هم پرداخت مزد با محصول رواج دارد.
گستردن سفره و چیدن آن چه که یاد شد بایستی ریشه در فرهنگی داشته باشد که در این نوشتار، در بخش بن شناسی فروهر به آن پرداخته میشود. آن گونه که آورده شده، در باور مردم، هر چه که بر سفره جشن نهاده شود، خداوند به آن افزونی (برکت) داده، از آسیب اهرمن در پناه میماند. استاد مهرداد بهار نیز برگزاری آیین نوروز در تخت جمشید را از این دیدگاه میبیند. به گفته او این نمایندگان، هدیه برای شاه نمیآورند، بلکه نمادی از فرآوردههای بومی خود را آوردهاند تا شاه هنگام نیایش به آن ها برکت بدهد[6].
امروزه، شماری از زرتشتیان سنت گرا، به ویژه کهنسالان، به درمان بخشی نوشاک و خوراک یَشْتِه یعنی آنچه بر سر این سفره بوده و موبد با خواندن اوستا به آن ها برکت داده (یشته کرده)، باور دارند.
2-7- فروهر
این واژه در گاتها نیامده و برای نخستین بار در هفت هات آمده است [10]. در اوستا، فرورشی؛ در فارسی باستان، فرورتی؛ در پهلوی، فْرَوَهْرْ؛ در ادبیات زرتشتیان امروزین فَرَوَهَر و در فارسی فرور یا فرورد است. این واژه از پیشوند فْرُ (در فارسی فرا) با مفهوم پیش و مقدم، ساخته شده است. جز دوم را وَش از ریشه وَخْش به معنی روییدن و بالیدن و یا وَرِذْ به معنی بالیدن، روییدن و ترقی نمودن دانستهاند. گروهی دیگر از ریش وَر (هم چون باور و برگزیدن) به معنی برگزیدن، باور کردن و در معنی دوم به معنی پناه دادن و حمایت کردن (مانند پروردن در فارسی) گرفتهاند [10 و 36]. واژه فروردین به معنی منسوب به فروهر با افزودن پسوند اتصاف این به فْرَوَرْتْ/ فرورد ساخته شده است [36]. بنا بر اوستا [9، 10، 22 و 36] روان راستکاران با فروهر آنها یکی میگردد. از آنجا که فروهر ذرهای خدایی است، روان راستکاران هم با پیوستن به فروهر با خدا یکی میشود. این باور بوده است که فروهرها به زمین سرکشی کرده، به زمینیان یاری میرسانند. برگزاری و هم انبازی در جشن آنها را خشنود کرده، سبب یاری ایشان به برگزار کنندگان و هم انبازان میگردد [4، 11 و 42]. امروزه نیز زرتشتیان به ویژه در گهنبار، هر یک چیزی آورده، یا در انجام کار، همچنین در پذیرایی شدن یکسان انباز (شریک) میشوند. اینکار همازوری (همبستگی) مردم از دارا تا ندار را در پی دارد.
2-8- آموزش و پرورش
بر هر زرتشتی بایسته است که برای شناخت هنجار هستی بکوشد و هماهنگ با هنجار هستی به سوی خداوند هر روز نوتر و رساتر شود [32]. در گاتها- هات 43 بند یک، برای استادی که راه درست زندگی کردن را در دو هستی گیتی و مینو (جهان مادی و معنوی)، راهی که مردم را به جایگاه خداوند میرساند، به مردم آموزش میدهد، بهشت آرزو میشود. از این رو در اوستا هنگام یاد کرد و ستودن روان درگذشتگان، بر روان استاد و شاگرد و بر روان و فروهر همه مردان و زنان نیک درود فرستاده میشود [9 و 11].
در پند نامه «اندرز پوریوتکیشان (= نخستین دینداران)» نوشته زرتشت پسر آدرباد ماراسپند وزیر شاهپور دوم ساسانی [3939]، آمده که هر کس به سن پانزده سالگی برسد بر اوست که این چند چیز را بداند: کیستم، از کیستم، از کجا آمدهام، به کجا باز خواهم گشت، وظیفه من در زندگی خاکی و پاداشم در جهان مینو چیست، به گروه نیکان پیوستهام یا بدان. یک سوم شبانروز را به ایرپتستان (مدرسه) رفتن و خرد پرهیزکاران را فرا گرفتن، یک سوم از شبانروز را کار و آبادانی کردن و یک سوم شبانروز را خوردن و رامش نمودن و آسایش کردن (بند 5). باید به رفتن جان، تباهی تن، حسابرسی روان در شب سوم، بودن رستاخیز، گذشتن از پل چینوت، آمدن سوشیانس بیگمان بود (بند13). در کسب فرهنگ کوشا باشید، چه فرهنگ تخمِ دانش و میوه آن خرد است و خرد نگهبان هر کس در دو جهان است (بند 38). فرهنگ (بند 39) در فراخی (روزگار خوشکامی) پیرایه (زینت)، در سختی پناه، در پریشانی دستگیر و در تنگدستی پیشه است.
در کتاب فروغ مزدیسنی (ارباب کیخسرو شاهرخ، 1289) [2727]، در گزارش (تفسیر) سرود یتااهو آورده که برای خشنودی خداوند، نخست هر کاری را تنها برای رضای خدا باید انجام داد و دوم از بینوایان دستگیری کرد. در ادامه، برپایه وندیداد (پرگرد 4 بند 44)، داد و دهشی که مردم را به بهشت میبرد، بر سه گونه میداند: نخست دستگیری نیازمندان، دوم یاری کردن در بسته شدن پیوند زناشویی و سوم یاری رساندن به دانش اندوزی مردمان تا با نیروی دانش، بدی و ستم را از جهان دور کنند. از این رو در چند سده نزدیک، در نخستین فرصتی که زرتشتیان ایران توانستند اندک امنیت و آرامشی به دست آورند، در نخستین گام به آموزش و پرورش و ساخت آموزشگاهها پرداختند[7 و 44].
2-9- پل چینوت
چینْوَت به معنی آزماینده و باز شناسانده، همچون واژه چیستان در فارسی امروزین، هم چنین وزیر (در گاتها ویچیرَ) و گزیدن (ویچیتَن) از ریشه چی است. پِرِتو نیز به معنای گذرگاه در پهلوی پوهل و در فارسی امروزی پل خوانده شده است [58 و 13]. در گاتها چینوت گذرگاهی است که روان راستکار از آن میگذرد ولی روان دروغکار در برابر آن به ناله در آمده، رنج کشیده، نمیتواند بگذرد.
2-10- آفرینگان
آفرینگان نام گروهی از نمازها به زبان اوستایی و پازند به معنی آفرین خواندن، از ریشه فْری (به معنی دوست داشتن، ستاییدن، خشنود کردن) بوده، همستار (ضد) آن نه آفرین(= نفرین) است [10 و 11].
2-11- درون
درون (دْرَاُنُ) در گاتها، تنها یک بار بکار رفته است (هات33 بند8). موبد آذرگشسب [2] آن را از ریشه دْرو به معنی جریان یافتن و اموال منقول دانسته که پس از آن معنی بخشایش، دهش و خورش پیدا کرده است. استاد پورداود آن را به معنی بخشایش، بهره، روزی، دارایی و خورش میداند. در گزارش پهلوی دْرونْ را، گاهی سور (در اوستا سوئیریَه به معنی چاشت) و در توضیح میزد نوشتهاند [5 و 8]. در اوستا درون، نان تخت و گرد با خمیرمایه است که گوشودا ((گَئوش هوذاه) فرآورده گاو نیکو آفریده، گوشت، شیر، مسکه) را بر روی آن گذاشته، روی سفره جشن مینهادند [42]. گروهی نان بدون خمیر مایه نوشتهاند [9 و 14] و گروهی نیز نان گردی که با آرد و روغن درست میشود [26]. فرهنگ جهانگیری آنرا پیمانه غلات و برهان قاطع به همین معنی و به معنی دعایی که مغان در ستایش خداوند بخوانند و بر خوردنیها بدمند، آنگاه بخورند، نوشتهاند [هر دو به نقل از8 9]. در یسنا هات 11، به بخشی از گوشت قربانی که برای ایزد هوم پیشکش شده، درون (سهم، بهره) میگویند [14]. امروزه زرتشتیان بر سفره جشن، نان دست پز، سیرو (نان نازک از خمیر کم ور آمده که در روغن کنجد سرخ میشود)، کماچهای گوناگون (با خمیر ورآمده نان، بدونِ یا با تخممرغ، شکر، خرما، مغز گردو و چاشنی که با روغن درون کماجدان پخته میشود) و کپو (نانی کلفت و گردی که از خمیر نان ور آمده درون تابه و در تنور پخته میشود)، میگذارند.
2-12- میزد
مْیَزْد، نان و گوشت و میوهای [2] است که هنگام جشن دینی (یَزِشْنَه) بر سر خوان (سفره) مینهند. واژه میزبان (در پهلوی میزدپان) از همین واژه ساخته شده است [8].
2-13- زَوْرْ
زور/ آبزور (در اوستایی زَاُثْرَ، در پهلوی زُهْر/آپزُهْر)، نذر مایع و نوشیدنی [11]، از جمله آب، شیر و به ویژه آب آمیخته به شیر است که هنگام یزشنه (جشن) بکار میرود. آبزور پس از نیایش (تقدیس شدن) با درون (نان) خورده میشود [9، 10، 11، 14و23]. این آیین خوردن نان با آبزور به همراه دین مهر به اروپا رفته به گونه نان مقدس که در شراب زده و خورده میشود، در دین مسیحی دیده میشود [10].
امروزه در سفره جشن یک تاس آب پاک که سه تخم مرغ و یک تکه نقره در آن نهاده، روی آن آویشن ریختهاند، یک لیوان آب پاک، شیر، شربت، چای، قهوه، می و هر نوشیدنی که آن خانواده مینوشند، گذاشته میشود. شیر و شربت را نوشیده، آب و دیگر نوشیدنیهای به گیاه سبز در باغچه پاشیده میشود.
2-14- قربانی
قربانی (فدا کردن چیزی برای نزدیک شدن) در گاتها نیامده است، ولی تلاش برای نزدیک شدن به خداوند، پیشکش کردن نماز و نیایش و همه هستی خود به خداوند، همچنین تلاش برای خرسند کردن دیگران و جهان زنده در گاتها از خویشکاری (وظیفه) بایسته مردم است.
واژهای که برای نمونه در یسنا قربانی معنا شده، واژه دُرون است [9 و 14]. این واژه در گاتها مفهوم بخشایش دارد [8]. به سخن دیگر در دین بهی قربانی جانداران نکوهیده ولی داد و دهش پسندیده است [21]. در اوستا، بویژه در ورهرام یشت [10 و 23]، از دو گونه کشتن گوسفند یاد شده است. یکی به آیین کشتن (با یشت کردن [42]) و دهش گوشت پخته میان مردم است. در هوم یشت – یسنا هات 11 بند یک [9] آمده:"...گاو به زوت نفرین کند: بکند که بی فرزند شوی و به بدنامی دچار گردی. تو که مرا وقتی که پخته هستم، به دیگران ندهی و برای پروراندن زن، پسر یا شکم خویش بکار میبری."
در زمان هخامنشیان، نزد مردم قربانی و نذر برای خدایان بسیار رواج داشت، ولی بویژه در زمان داریوش، در دربار تنها برای اهورامزدا نذر میوه انجام میشد. چون برپایه دین بهی با قربانی جانوران مخالف بودند، هیچ حوالهای برای قربانی جانور زنده صادر نشده است. از سوی دیگر چون به دین دیگران احترام میگذاشتند، حوالههایی در دست است که انبار شاهی با گرفتن 100 لیتر جو، یک گوسپند برای قربانی داده است. با کم رنگ شدن آیین زرتشت در دربار، برای نمونه در زمان اردشیر دوم، قربانی جانوران نیز دوباره دیده میشود [19]. ساسانیان نیز برای شادی روان درگذشتگان قربانی و نام آنها را هنگام قربانی یاد میکردند [16]. امروزه با گوشت بریان ریشریش شده به همراه سبزی گشنیز و خلال ترب پذیرایی و یا مقداری از آنها را بر روی نان گذاشته به باشندگان میدهند. از این نان و گوشت که کُلو نام دارد به خانه کسان هم میفرستند.
روش دیگر کشتن دام که بسیار بد خوانده شده، روش دیویسنان (پرستندگان خدایان پیش از زرتشت) است. بنابر ورهرام یشت (کرده 17 بندهای 54 تا 56)، دیویسنان جوی خون روان میساختند. هنگامی که دام زنده بود، استخوانش را میشکستند، چشمش را در میآوردند، سیخ در تنش فرو میکردند. گاتها نیز دروغکاران و دیوپرستان را به خاطر آزار جانوران بدکار میداند (15-31 و 12-32)، چرا که آنها از مستی هوم برافروختهاند (14-32) و جهان را با عیش و عشرت تباه میسازند (12-32). گروهی این جمله را « گاو را با فریاد شادی میکشند» ترجمه کردهاند [2]. آمیخته شدن باور مغان ماد با دین زرتشتی، به دست شاه موبدان استخر فارس، سبب شد که کشتن گوسپند در ایران باستان با مفهوم خشنود کردن دیگران در گاتها آمیخته شوند [33]، بدان گونه که شماری از نویسندگان یزشن/ جشن را آیین قربانی دانستند [9 و 14].
3- جایگاه اجتماعی و فرهنگی وقف در میان زرتشتیان دوره صفویه و قاجار
دو مورد از وقف در این دوره در آغاز نوشتار، هنگام بررسی وقف در کرمان ارایه شد. به درخواست اکبر شاه هندی از شاه عباس، موبدی به نام دستور اردشیر نوشیروان کرمانی به سال 1597 میلادی ( 976 ه.خ) برای تدوین واژهنامهای فارسی به هند رفت. دو موبد پارسی هم برای آموزش دینی از اکبرشاه لقب «ملا» گرفتند. از ایشان گزارشهای نوشته شده بسیاری ازجمله فهرست خیرات و صدقات در دست است. از اروپاییان سده 17 میلادی، نوشتههای بسیاری در باره پارسیان (زرتشتیان ایرانی کوچیده به هند) است که با همه رنج دوران، شوق زرتشتی به نشاط را از دست ندادهاند. برای آنها جشن گهنبار هنوز راهکاری برای افزایش همبستگی مردمی چه در میان ایرانیان و چه در میان پارسیان است [7].
در سدههای 12 و 13ه.خ. (18- 19م)، در حالی که پارسیان از پیشرفت بسیاری برخوردار بودند، ایرانیان زرتشتی زندگی اسفباری داشتند. از کشتار موبدان به دست شاه عباس، تا خونین شدن گاوخونی با خون زرتشتیان اصفهان به دست جانشینان شاه عباس یادگارهای بسیاری در پیشینه ایران زمین به یاد است. پترمان [به نقل از 7] از کتک زدن، کشتن، غارت داراییهای، دزدیدن و تجاوز به زنان و دختران و سوزاندن کتابهای زرتشتیان یاد میکند. در این هنگام سفر کردن برای زرتشتیان ایران ممنوع بود، ولی یک زرتشتی کرمانی برای نگهداشت ناموس دختر زیبایش گلستان در سال 1175 ه.خ. (1796م) به هند میگریزد. گزارش این پدر و دختر از زندگی ایرانیان زرتشتی آنچنان پارسیان هند را آزارد که به یاری فراریان ایرانی پرداختند. پسر این دختر در سال 1213، صندوقی برای کمک به پناهندگان زرتشتی ایرانی راه انداخت. نزدیک به 20 سال پس از آن، پسر دیگر او برای راه اندازی «انجمن بهسازی وضعیت زرتشتیان در ایران» کوشید.
از نخستین کارهای این انجمن فرستادن مانکجی لیمجی هاتریا هندوستانی (مانکجی صاحب) به ایران بود. از کارهای شجاعانه او راه اندازی آموزشگاه (مدرسه) به روش غربی برای زرتشتیان بود که مسلمانان ایرانی آن را به تندی زشت میخواندند. تلاش او در سال 1261 به بار نشست و ناصرالدین شاه قاجار جزیه را از زرتشتیان برداشت و آزادی دینی– اجتماعی همچون دیگر ایرانیان به ایشان داد. پس از آن بازسازی نیایشگاه، دبیرستان، دخمه و مانند آن آغاز گردید [7]. به یاری او انجمن ناصری زرتشتیان در کرمان، یزد و تهران راه افتاد. نخستین نشست انجمن یزد در سال 1261 یزدگردی (1271 ه.خ) برگزار و از مصوبات آن ثبت املاک موقوفه در دفتر املاک انجمن با امضا رییس و دو هموند انجمن و یکی از علمای اسلام بود [44].
نزدیک به 280 سال پیش [26]، توماس هاید (Tumas Hyde) برای نخستین بار در باره دین ایرانیان باستان نوشت. این نوشته انکتیل دوپرون (Anqetil Duperron) فرانسوی را بر آن داشت تا اوستا را نزد دستور داراب در هند بیاموزد. او برگردان فرانسوی اوستا را در سال 1150 (1771م) به چاپ رساند. آوازه این رستاخیز فرهنگی که به ایران رسید، کیخسرو شاهرخ (نماینده زرتشتیان در گردشهای دوم تا دوازدهم مجلس شورای ملی ایران) نخستین کسی بود که در این راه گام برداشت. او دو کتاب آیینه آیین مزده یسنی را در 1286 برای آموزش به دانش آموزان و فروغ مزده یسنی را در1289 برای آشنایی مردم نوشت. در آیینه آیین مزده یسنا، به نقل از وندیداد و مینوی خرد نوشته: هر گونه خوی زشت که آدمی را به بختی میکشاند دیو خوانده شده است. از جمله: خشم، آز، رشگ، ژکاره (بخل)، فراموشی خدا، دشمنی و کینه، فزونی خواهش جهانی، خودستایی، بسیار خوردن و خوابیدن، ناسپاسی و دهم تن پروری (تنبلی و ناجوانمردی و بی بهره بودن از رادی) [26]. بنا بر وندیداد (قانون ضد دیو)، سرودن گاتها راهکار نابودی این دیوهاست [34].
در دینکرد [به نقل از 42]، رادی چنین تعریف شده است: این بهترین رادی است: کسی که بخششی به کسی کند که از او امید هیچ پاداشی در گیتی نداشته باشد. ... رادی این است که تن را تنها به خاطر دوستی روان و دین یزدان سپارد. در کرده 156 از کتاب دینکرد، رادی و بخشایشگری با همدینان و پارسایان از پیآمدهای میانهروی است که به بیشترین اندازه، دین را به بالندگی میرساند [38].
در آیین پیمان بستن زناشویی (عقد) [1 و 26]، از دو خواستار همسری میخواهد که چند اندرز بایسته دینی را شنیده، در زندگی بکار ببندند تا شوه (سبب) خشنودی اهورمزدا و نیکبختی باشد: "نخست نیایش دادار هورمزد هروسپ آگاه (دانای کل) است، چرا که مان (ما را) اژ (از) داد و دهشن خویش اژ هرگونه ارزانی داشته است. ... به آیین دین وَه، اندر پنج گاه به پرستش (نماز) ایستید. دوم به پیامبری اشو زرتشت اسپنتمان اویگمان (بی شک) بید و بدین وه استوار مانید. هر آیینه به اشویی (هماهنگی با هنجار هستی = راستی) و راستی گرایید و به اندیشه و گفتار و کردار نیک در جهان زیوید. ... سوم به روانشادی درگذشتگان و دستگیری نیازمندان در یَشْتَنِ گهنبار کوتاهی مکنید. اندر پنجه و فروردینگان، از درون و میزد ... بجا آرید تا هماروانان خشنود بند (بشوند) و درود فرستند ... نهم هورمزد هروسپ توان (قادر مطلق) که مردم را به نیروی دانایی و گویایی اژ هر دهشن (آفریده) برتر آفرید، دادش مردم دوستی است. پس مردم را میازارید، نه به منشن، نه به گوشن، نه به کنشن... داد و آیین بهمن امشاسپند آشتی و نیک اندیشی است، ... دانش اندوزید و خردمندی پیشه کنید، فرهنگ گسترید و .... داد و آیین اردیبهشت امشاسپند راستی و پاکیست ... به داد اشا (راستی) راه پویید چه که راه در جهان یکی است و آن راستی است... داد و آیین شهریور امشاسپند نیرومندی و خویشکاری است. ... داد و آیین سپندارمزد (اسفند) امشاسپند فروتنی و مهربانی است. اندر گیتی ایرمنش (آزاده) و فروتن بید ... آموزشگاه و بیمارستان و دیگر بنیادهای نیک نهید و چون زمین هوده (سود بخش) و بردبار بید... داد و آیین خورداد امشاسپند خرمی و آبادانی است. دل خود خرم و تن خود پاک دارید. ... اندوهگین مباشید، ... شادی افزایید، ... داد و آیین اَمرداد امشاسپند تندرستی و دیرزیوشنی است. ... دارو و درمان به ارزانیان (مستحقان) دهید و دردمندان و افتادگان را پرستار بید...".
4- جشن و گهنبار در کتاب روایت پهلوی
نویسنده کتاب روایت پهلوی[42] ناشناس است، ولی بایستی کسی (شاید موبدی) باشد که آگاهی گستردهای از ریزهکاریهای دینی، روایتها و گزارشهای سنتی دارد. این کتاب بیشک پس از اسلام و در ایران نوشته شده است. فرستادن نسخهای از آن در سال 906 ه.خ. به هند و یادکرد مخالفت مردم در آن کتاب، گواهی میدهد که زرتشتیان سدههای نخستین هجری با همه باورهای نویسنده هم باور نبودند.
در درِ (بند) 9 این کتاب از اندازه کرفه (ثواب) یزشن کردن، گذاشتن درون و میزد و آبزور در سفره، نذر و دهش کردن سخن رفته و یَزِشِ (جشن) گهنبار سبب گذشتن روان از پل چینود است (در 15). کرفه (ثواب) برگزار کردن و خوردن، همچنین با رادی و راستی بخشیدن در آن به اندازه بخشیدن 1000 گوسفند زهی (زاییده) با برههایشان به مرد پرهیزکار است. پذیرفته شدن میزد به درگاه خداوند دو نشان دارد، یک اگر باران باید، در میزد باران شود. دو دیگر اگر از پیشتر نفاق (قهر) بوده باشد، در میزد آشتی کنند (درِ 16).
در 20، در باره اِسْتَفْرید (نذر) است. برای نمونه اگر مردی بگوید یک استفرید بکند (=سفره بیاندازد)، پس حتی اگر برای او آن نیکی نشود، باید سفره بیاندازد، زیرا یزدان سود بخشد، نه کام (یزدان سود مردم را در نظر دارد، نه خواست ایشان را). چون استفرید یَشْتَند (سفره انداختند)، به کسی که یشت نکرده یا هنگام خوردن سخن گفته، نباید چیزی داد زیرا در شمار نذری که شده نمیآید. در باره درون نیز همینگونه است. برای انجام آیین جشن (یزشن) بایستی سفرهای انداخت و روی آن بَرسَم (چند شاخه از گیاه مورد)، درون، گوشودا، سداب (خوارک سوپ مانند که با سبزی، برگهای گیاه سداب ، پیاز، سیر و سرکه پخته و با نان تریت شده خورده میشود)، آب، میوه و گل (افسر و سپرغم)، می، آبجو و سرکه روی آن چید (درِ 58).
5- جایگاه جشن و گهنبار در ادبیات پهلوی
5-1- مینوی خرد
مینوی خرد [14] بخشی از ادبیات پهلوی (ساسانی) است. دانایی که در پی حقیقت به سرزمینهای گوناگون سفر کرده ....، سرانجام خرد را برمیگزیند، زیرا اورمزد (اهورامزدا) آفریدگان را به خرد آفرید، به خرد نگاه میدارد و به خرد که سودبخشترین افزار است، آنان را پایدار و بیدشمن، به جاودانگی همیشگی از آنِ خود کند. پس از تلاش بسیار مینویِ خرد (بن مایه روحانی عقل) بر او رخ میگشاید. این دفتر پرسشهای این دانا و پاسخ مینویِ خرد است. از این رو شاید بتوان آن را نماد باور خردمندان دوران ساسانی دانست.
در پرسش یکم، دانا میپرسد که چه کاری برای آسایش تن میتوان کرد که به روان آسیب نرساند. از جمله دهها پاسخ آنست که باید در سپاسگزاری نسبت به یزدان و پرستش و نیایش و فرهنگ (= آموزش و پرورش) کردن کوشا و جانسپار بود. چه گفته شده است که در به دست آوردن یاریِ بخت، خرد برای مردمان بهتر است. در نام خواستن و رستگاری روان، رادی (=بخشندگی) بهتر است. در گزارش سرگذشت روان درستکار پس از مردن، از جمله دلایل گذشتن روان از پل چینوت و رفتن آن به بهشت نخست پرستش خداوند و سوم نیک اندیشیدن به مردم، مهمانی و پذیرایی کردن و هدیه دادن بر شمرده شده است. در پرسش سوم، دانا از مینوی خرد میپرسد که کدام کارِ نیک مِهتر و بهتر است. مینوی خرد در پاسخ میگوید که بهترین کار رادی، دوم راستی، سوم گاهنبار، پنجم پرستش یزدان و مهمانیِ مسافران کردن است.
5-2- دینکرد
نویسندگان ساسانی این دانشنامه را از کیویشتاسب میدانند که به دست اسکندر پراکنده شد. موبدان موبد تنسر در زمان اردشیر بابکان، آن را بازآرایی کرد. در بار سوم آذرفرنبغ و پس از پراکندگی چهارم به دست تازیان، آذرباد امیدان آن را گردآوری، باز پیرایی [38]و در سده سوم هجری انجام گردید [23].
در کرده 140 بند سوم در میان بهدینان (زرتشتیان) کسانی که دَهِشانه میدهند و یَزِشْ میکنند، نیک هستند و باید با ایشان یگانگی کرد، ولی از کسی که دهش و یزش نمیکند باید دوری کرد. در بند چهارم سرآمد این یگانگی و جدایی (اعلام برائت)، یگانه شدن با یزدان به انگیزهی همان یزش و دهش است و جدایی گرفتن از دیوان به انگیزه بیگانگیشان با یزش و دهش است. به دید نگارنده، این بایستی انگیزهای برای شرکت همگان در جشن (آیینهای دینی) باشد که در صواب دانستن آن نماد پیدا میکند.
5- 3- پند نامهها
در پند نامههای بجا مانده از دوران ساسانی، ناپایداری زندگی گیتی، جاودانگی زندگی مینوی و ارزشمندی سرگذشت روان، گوشزد و دهش نیکوکارانه و دانش اندوزی که سبب رستگاری روان میشود، اندرز داده شده است. برای نمونه در اندرز آدرباد مارسپندان به پسرش آمده که کرفه اندیش باشد، نه گناه اندیش، چه مردم تا جاویدان زمان زنده نیستند و چه چیز از مینو بایستهتر است. زن و فرزند خویشتن جدا از فرهنگ مهل که ترا تیمار و رنج گران بر نرسد، تا پشیمان نشوی (پند 13). یزدان را آفرین کن و دل به رامش دار که تو از یزدان افزایش به نیکی یابی (پند102). در یادگار بزرگمهر اندرز دوم چنین آمده: چون همه چیز گیتی گذرا و آشفته و دگرگون شونده است، او را نیز که یزدان بپاید، مال ستبر اندوزد و به بزرگترین کار و پادشایی رسد و نام بزرگ خواهد و ... به کار افروزش (= گسترش) مان و میهن بپردازد. او را زندگی دراز و افزایش فرزند و پیوند باشد. در اندرز 51 آذرباد مارسپندان به جهانیان آمده: این چهار چیز مردم را بیشتر بکار آید، خرد و هنر؛ دیدن و دانش دانستن؛ توانگری و رادی؛ خوب گفتاری و خوب کرداری. همچنین توضیح داده است که .... اگر توانگری با رادی (بخشندگی راستین) همراه نباشد، گنجوری (انبار داری) اهریمن است [29].
در اندرز اوشنر دانا دو پیرایه {آراستگی} (که برای) مردمان نیک (است) دهش و دانش است (پند14). در پند 25، یکی از سه چیز را که گرامیتر بُوَد، به راستی دهش کردن، میداند [43].
6- جشن و گهنبار در اوستا
جشن/یزشن در اوستا آداب و آیینی دارد. برای نمونه در یسنا [9] هات یک، نیایشگر با اندیشه، گفتار و کردار، با جان و با تن خویش نیایش و ستایش را برای خداوند که بزرگترین، زیباترین، استوارترین، خردمندترین، خوب بالاترین، در تقدس برترین، نیک اندیش، رامشن دهنده و آن خرد مقدسی است که مردم را آفرید. سپس فروهر نیک مردمان و همه بخشهای هستی (مادی و معنوی، همچنین شش چهره گهنبار) یاد و ستوده میشوند. در هات دوم و سوم، با برسم گسترده، با زور، با خورشِ مِیَزد، شیر خوشی دهنده، نوشیدنی و خوراکهای نذر شده، نیایش میشود تا خداوند و در پی آن روان نیایشگر خشنود گردد. در هات چهارم نیایشگر با اندیشه، گفتار و کردار نیک، هومها، میزدها، زورها، برسمهای از روی راستی گسترده، گوشت خوشیدهنده، نوشیدنیها، خوراکیها، پراهوم، هیزم، بوی خوش، پاکی، نماز رد پسند و سرایش نیک بجا آورده شدهی گاتها را به خداوند و امشاسپندان و ایزدان، برای افزایش خان و مان، جانوران و مردمان نیک زاییده شده و آنان که زاییده خواهند شد، پیشکش و نذر میکند. این نذر همچنین به فروهر نیک پاکدینان پیشکش و نذر میشود، تا نیکان را یاوری کنند. از این نیایشها میآموزیم که جدا از بخش مینوی نیایش، نوشیدنی و خوراکیهایی هنگام نیایش نذر و پیشکش میشده است. امروزه زرتشتیان هنگام جشن/یزشن سفرهای میگسترند و بر آن چیزهای گوناگونی میچینند که در جای خود بررسی میشود.
7- جایگاه وقف در ایران باستان
ایرانیان باستان آتشکدههایی برای نگهداشت آتش میساختند و مردم از آن برای افروختن آتش در خانه خویش بهره میبردند. اشو زرتشت نیز بودن آنها را برای جامعه سودمند یافت، بویژه آنکه نخستین دبیرستان (مدرسه)، دادگستری و اوقاف در کنار آتشکدهها پدید آمد [ 21]. آرین [نقل از 7] گزارش کرده است که کمبوجیه پسر و جانشین کوروش بزرگ، پس از مرگ پدر هر روز یک گوسفند و هر ماه یک اسب برای روان پدر خویش وقف کرد. این کار تا 200 سال پس از آن، هنگامی تازش اسکندر ادامه داشت. استرابو [به نقل از 7 و 37] (سال 63 پیش تا 19پس از میلاد) مینویسد که کوروش بزرگ پس از پیروزی بر سکاییان در آسیای صغیر، در شهر زِلا با تخته سنگ و خاک صفهای دیواردار و بر آن پرستشگاهی ساخت و یک جشن سالانه مقدس به نام سَکایِه بنیادگذارد. در روز جشن مردم به شیوه سکاییان لباس پوشیده، همه روز را به نواختن کوس، عیش و نوش میپرداختند. ارمنیان نیز در آنجا به پرستش آناهیتا میپرداختند. در آنجا پیشوایان دینی و پرستاران بسیاری زندگی میکردند و دارایی بسیاری از املاک موقوفه و شخصی داشتند [37].
بنا بر روایت داراب هرمزدیار [نقل از 7]، خسرو انوشیروان در سالی گهنبار ششم را با شکوه برگزار کرد و همه رعایارا از تهیدست و توانگر به مهمانی خویش فراخواند. در خواب دید که شایستهتر از مهمانی او، مهمانی مردی تهیدست است که یک لنگه در خانه خویش را برای هزینه گهنبار فروخته و برای ستایش خداوند، خود را در تنگنا گذاشته بود (کاری که شاه نمیبایست انجام دهد).
در کتاب حقوقیِ مادیان هزار دادِستان [نقل از 7]، مادیان 31 آمده که مردی همه داراییاش را برای خانوادهاش گذاشته بود. پیش از مرگ در وصیت دیگری همه داراییاش را به یک آتشکده وقف کرد و بدین گونه خانوادهاش به عنوان امین اموال تنها از باقیمانده در آمد آنها بهرهمند میشدند. مرد پیش از مهر کردن وصیت دوم میمیرد و خانوادهاش به وصیت نخست دارایی را از آن خود میکنند. کسی از دیوان کِرْدَگان (اداره نهادهای دینی ساسانی) خبر به دیوان عدالت میبرد. آن دیوان هم حکم میکند که چون نگهداری آتش مقدس بایسته است، دارایی را از آن خانواده گرفته، به آتش مقدس میدهند.
آتشکدههای ساسانی چوب بسیاری را میسوختند. در نوشتهای یهودی از این دوره، یک یهودی یک ربی را سرزنش میکند که چرا جنگل او را به آتشکده فروخته است. تردیدی نیست که تا پایان دوره ساسانیان، دین رسمی باستانی با داشتن پرستشگاههای بسیار و آیینهای ستایش و نیایش مفصل، با داشتن درآمد وقفی وتقاضای قربانی، نذر و نثار به گونهها گوناگون، مصرف کننده اصلی ثروت ایران شده بود. شاهان ساسانی هدایای و نذرهای بسیاری برای آتشکدهها میکردند. برای نمونه پس از مرگ خسرو پرویز، همسرش شیرین، همه اموال خود را با هدایای بسیار برای روان او به آتشکدهها سپرد [7].
با توجه به باور ایرانیان به جاودانگی روان، در دوره ساسانیان، اصطلاح برای روان، در راه روان (روان رای/ پَد روان) یک اصطلاح حقوقی برای نامیدن موقوفات میگردد. گاهی تصریح شده که دارایی به سود روان درگذشته برای امور مردم دوستانه هزینه شود. در بسیار از وقفها نیز خواسته شده تا برای کارهای دینی هزینه شود. بدینوگونه جایگاه نهاد اسلامی وقف را نباید در روم جستجو کرد چرا که الگوی خوبی برای وقف در اسلام نیست. بهتر است آن را در نهادهای ایرانی – زرتشتی چون «برای روان » و «دبیر نهادهای دینی (رَوانیگان دَبیر)» بجوییم. این نهاد در کتابهایی چون مفاتیح العلوم از خوارزمی و اخبار الطوال از دینوری، به نام «کتابه الاوقاف» و « صاحب صدقات المملکه (مسوول خیریههای دولتی)» برگردانده شده است [15].
با تازش تازیان به ایران، دین زرتشتی رو به کاستی گذاشت، ولی با این حال زرتشتیانی ماندند که به باورهای خود پایبند بودند. تاورنیه (1033ه.خ (1654م)) [نقل از 7]، در باره گبران (زرتشتیان) مینویسد که رویهمرفته جشن را دوست دارند، خوب میخورند و خوب میآشامند. او میافزاید که زرتشتیان زادروز پیامبرشان را در ششم فروردین، از هر جشنی بهتر و عالیتر جشن میگیرند و در آن روز خیرات بسیار و نذرهای بزرگی به جا میآورند. در آن هنگام هنوز زرتشتیان ثروتمندی در کرمان بودند که میتوانستند سخاوتمندانه برای امور خیریه پول بدهند.
8- جایگاه وقف در گاتها
وقف آنگونه که امروزه میشناسیم، در گاتها نیامده است، ولی فرهنگی که وقف برای آن انجام میشود، ریشهای ژرف در گاتها دارد. وقف کردن دو بخش دارد: یکی بخشیدن دارایی دوم بکار گیری درآمد این دارایی برابر با خواسته وقف کننده که بیشتر برای برگزاری آیینی دینی و دهشی در راه خدا است.
8-1- بن شناسی داد و دهش
در دو سرود نخستین گاتها (هات 28 بندهای 1 و 2) میتوان چکیده آموزشهای اشو زرتشت را دریافت. در بند یکم، نیایشگر نخست خداوند هستی بخش دانا را برترین دانسته، او را نماز برده و بهترین خرسندی را آرزو میکند. او میخواهد که همه کارهای زندگیاش هماهنگ با هنجار هستی (اردیبهشت = همه دانشی که جهان بر آن استوار است) و خردش با منش نیک (بهمن= منشی که دیگران را دوست دارد) هماهنگ باشد تا بتواند جهانیان را خشنود سازد. در بند دوم نیایشگر آگهی میکند با منش نیک به خداوند نزدیک میشود و از خداوند میخواهد که در دو هستی مینوی (معنوی) و اَستومَند (مادی) پاداشی به او بخشیده شود که هماهنگ با هنجار هستی بوده و به دینداران آسایش میبخشد. خداوند به کسی خرسندی، آسایش و آرامش میبخشد که او به دیگران خرسندی ببخشد و برای آسایش و آرامش دیگران تلاش بکند. بکوشد تا با دانش و منش نیک، راهی را که مردم را به خداوند نزدیک میکند، آموزش دهد. (3 تا 1-43). این آموزه به راستی همان است که وقف کننده در پی آنست. او برای رسیدن به آرامش همیشگی، بویژه آرامش روانی در دنیای دیگر، میکوشد که در راه خدا به دیگران خدمت کند.
8-2- بن شناسی آفرینش در گاتها
در گاتها آرمان آفرینش، آرامش و خرسندی جاودانه است (2 و 1-28 ؛ هات 29 ؛ 3 تا 1-43). این تنها از راه شناخت هنجار هستی و تلاش نیک منشانه برای نو شدن، پیشرفت و رسایی به سوی خداوند است (5-33 ؛ 2-34 ؛ 17-44). خداوند پیشرفت و عقب ماندگی را به خود مردم واگذشته است (9-45). انسان در گاتها مَشْیَه، مَرِتَ به معنای میرا (فانی) است که در فارسی امروزین مرد و مردم شده است [2 و 8]. این باشنده میرا، اگر آموزشهای گاتها را بکار ببندد، به نمیرایی و جاودانگی (اَمرداد) دست خواهد یافت.
هستی بخش دانا نخستین اندیشهگری است که در آغاز، هستی را از فروغ خودش روشن، از خرد خود هنجار هستی (اردیبهشت) را آفریده، بهترین منش را استوار نگه داشته است (هات 31 بند 7). با دیده دل که بنگری، خدای دانا را آغاز و پایان هستی خواهی دید. او که سرور کارهای زندگی هست، منش نیک و هنجار هستی را پدید آورده، جهان زنده را آزاد گذاشت تا خود راهش را برگزیند (هات 31 بند 8). خدای دانا هنگامی که نخست زندگانی و بینش (دین= وجدان) و خرد آفرید و جان را در تن دمید، توانایی گفتار و کردار بخشید تا هر کس (11-31) چه راستگو، چه دروغگو، چه دانا و چه نادان، آنچه که در سر دارد آشکار سازد. هر کس نیز در آرامش از خود میپرسد که هر یک از این دو راه او را به کجا میرساند (12-31). بهدین تنها از خداوند یاری میخواهد، زیرا جز او کسی بهترین راه را نمیداند (هات 50 بند 1). هنگامی که کسی خداوند را با دیده دل در آغاز هستی میبیند (به عینالیقین) میرسد به افزایندگی او پی میبرد و در مییابد که او برای گفتار و کردار پاداش نهاده است که بد بدی ببیند و نیک پاداش نیک دریابد. او درمییابد که از هنر دانای هستی بخش است که این دستور تا پایان دگرگونی جهان همچنان ادامه داشته باشد (5-43 ؛ 9-51). خود شناسی آغاز راه است (9 تا 7-43). اندیشیدن در آرامش و سکوت بهترین راه پیشرفت است (15-43).
در ادامه هات 31 از بند 12 تا بند22، آموزش داده میشود که دو راه پیش روی هر کسی است. یک راه سودمند است و خردمند آن را برمیگزیند و راه دیگر به زیان دیگران است و دروغکار آن را برمیگزیند. دروغکار به خانه، ده، شهر و کشور آزار و آسیب رسانده، حتی مرگ میآورد. از این رو بایستی حقیقت را دانشمند به دانشجو بگوید تا کسی مردم را فریب ندهد، بنابراین از خدا خواسته میشود که راستکاران را با منش نیک راهنمایی کند. کسی که هنجار هستی را شناسایی میکند، میاندیشد و چاره زندگی را میداند (دانا)، از فروغ فروزان خدای دانا به هر دو گروه راستکار و دروغکار نیکویی خواهد بخشید. بدینگونه هر کسی خود با بینش (دین، وجدان) خودش سرنوشت خودش را میسازد. کسی که خدا را در اندیشه و کردارش دوست داشته باشد، خداوند به او رسایی و جاودانگی، نیکی راستی، بهره شهریاری و یاری منش نیک ارزانی میدارد. اشو زرتشت نیز از خداوند برای چنین کسانی بهترین شادی را خواستار است (هات 49 بند 8).
ارزشمندترین آموزه در همه گاتها این است که همه چیز از جمله شادی، آرامش، پاداش یا پادافره (مجازات) خدایی، همچنین نماز و نیایش، در هماهنگی با اشا (اردیبهشت) تعریف میشود. بنا بر گاتها اشا هنجاری است که اهورامزدا (هست بخش دانا)، در آغاز آفرینش آفرید، سپس جهان را بر پایه آن آفرید. امروزه نیز هر دانشمندی میکوشد تا بخشی از هنجار هستی را در زمینه کاری خویش بررسی کند. آفرینشگران (از جمله مخترعان) نیز میکوشند برپایه شناختی که از هنجار هستی به دست آمده (دانش)، چیزی نو بیافرینند. از این رو میتوان هماهنگی با اشا را دانش جویی و دانشمندانه زندگی را تازهتر نمودن نامید [32].
8-3- بن شناسی جشن ( نیایش) در گاتها
واژه جشن به گونه یَسْنا/یَسنَهیا/یِسْنْیَه/یَسْنِم/یَزایی در گاتها بکار رفته است که برای سادگی سخن به جای آنها واژه نیایش بکار برده میشود. در گاتها، نیایش راهکارهایست که با درست کردن دانش و بینش مردم، آنها را از روشنایی شادمانی و رسایی برخوردار میسازد (1-30 ؛ 4-50). از این رو در نیایش از خدای دانا خواسته میشود تا بهترین گفتار و کردار را از راه منش نیک و هنجار هستی (راستی/ دانش) به نیایشگر بیاموزاند. آرزوی نیایشگر تازه شدن زندگیست که از خداوند درخواست میکند (15-34). برای آنکه ستایش دانای هستی بخش، درست باشد، بایستی که مردم از آرمان/ مقصد/ هدف/داد (قانون)/ پیمان (وظیفه) خود آگاه باشند (8-33). باید تنها خداوند را ستایش و نیایش کرد، زیرا شهریاری سودبخش تنها از آن خداست (9-28) و تنها اوست که کام نیایشگران راست را که با دل پاک نیایش میکنند برآورده میسازد (10-28). از این رو کردار و گفتار و نیایش راست و درست (هماهنگ با هنجار هستی) را که مردم را به رسایی و جاودانگی میرساند، تنها به هستی بخش دانا پیشکش میشود (1-34 ؛ 3-34).
نیایش در گاتها موزون و خوشنوا بوده، با دستهای برافراشته انجام میشود. آزادگی، هماهنگی با هنجار هستی (راستی، دانش)، و برخورداری از منش نیک از بایستهها نماز و نیایش درست است. پیامبر با کردار، گفتار و با نیایش راز رسایی، جاودانگی و هماهنگی با هنجار هستی را به مردم آموزش میدهد (1-34). او خداوند را با نیایشی که از آرامش (اسفند) برمیخیزد، بزرگ میدارد، زیرا اوست که به مردم رسایی و جاودانگی میبخشد (10-45). از این رو مردم، چه آنان که بودند، چه هستند و چه خواهند بود، رستگاری خویش را در او میجویند (7-45). از چنین نیایشی است که جهان هر روز تازهتر میشود (11 تا 8-50). نیایش آنچنان ارزشمند است که از خداوند خواسته میشود تا ستایش و نیایش درست را بیاموزاند (12-34). در اوستا و نوشتههای ساسانی، گاتها و نیایشهایی که به زبان و ادبیات گاتایی سروده شده، ستوت یسن به معنای سرودهای نیایش، نامیده [9] و برای نمونه در هات 54، 55 و 71 از یسنا، ستوت یسن به نام نخستین آیین (داد) جهان ستوده میشود [12]. از سوی دیگر، در گاتها هات 33 بند یک نیز گاتها، نخستین آیین (داد) جهان نامیده شده است. در بندهای دیگر گاتها (برای نمونه در 1-30 ؛ 8-33 ؛ بویژه هات 34 بند 12) نیز این عبارت بکار برده شده، بنابراین نیایش درست، بایستی آموختن و بکار بستن گاتها باشد [35].
8-4- بن شناسی شادی و خوشی در گاتها
گرچه واژه شادی در چند بند از گاتها بکار رفته است، ولی چند واژه دیگر هم که دارای مفهوم رامش، خوشی، برکت و مانند آن هست، از سوی شماری از گزارندگان (مفسران) به شادی برگردانده شدهاند. چندین واژه نیز هست که دارای مفهوم خرسندی، خوشبختی، خشنودی، رامش و مانند آن است [8]. بررسی همه اینها ، همچنین واژههایی که دارای مفهوم رنج و آزار هستند، نشان میدهد که شادی دارای مفهومی خدایی، و دانشمندانه بوده، با هرزه گردی که آن را شاد بودن میخوانند، تفاوت دارد. برای نمونه شادی از آن کسی دانسته شده که پیام اندیشه برانگیز خدایی را به جویندگان دانش برساند (هات 51-8). واژه شادی در گاتها شْیاتُ و شْیا (شاد بودن)/ شْیاتَ، در پهلوی شات و در فارسی امروزین شاد است. واژه شادمان از دو بخش شاد (شاتَ) و منش (مَنَنْگْهْ) به معنی شاد منش، ساخته شده است [8].
بنا بر گاتها خداوند جهان شادی بخش را برای رامش، آرامش و آبادانی مردمی آفرید که از منش نیک برخوردارند (3-47). از اینرو برای زندگی درست و پر از روشنایی، از خداوند به آرزو میپرسند که چگونه جهان شادی بخش را بجویند. خداوند آنان را در جایگاه دانایان جای خواهد داد (هات50 بند2). کسی که با شهریاری (= شهریور = تسلط بر نفس، دانش ....) و منش نیک، خرابیهای دروغکار (برخلاف هنجار هستی) را باز آباد میگرداند، از نیکوییهای جهان برخوردار میشود (هات50 بند3). از این رو خداوند را میستاید تا بتواند به این آرزو برسد. این آموزه در بخش بن شناسی نیایش بیشتر بررسی شده است. بر پایه چنین آموزشهایی است که در اوستا و دیگر نوشتههای دینی چون یسنا هات 71 بند 17، سوتکر نسک، دینکرد، مینوی خرد، سد (صد) در نثر، ارداویراف نامه و مانند آن، شیون و مویه نکوهیده و یا گناه به شمار آمده است. در سد در نثر، درِ 96، برای آنکه روان درگذشته بتواند به آسانی از پل چینود بگذرد، بازماندگان بایستی که اوستا بخوانند و یزشنه کنند. اگر شیون و مویه نمایند، روان نمیتواند از پل بگذرد [12].
8-5- بن شناسی یادکرد روان
در پندنامههای رسیده از ایرانباستان، گذرنده بودن زندگی گیتی (مادی) و پایستگی زندگی مینو (روحانی) دیده میشود. تن ابزاری نمانا برای روان است. واژه روان (به معنای گزینشگر) گواهی بر این آموزه است. در گاتها نیز این پایایی و پاسخگویی روان در برابر گزینشهایش زندگی گیتی آموزش داده میشود.
تنها دو راه است: راه نیک که به دیگران سود میبخشد و رهرو را به سوی خدا به رسایی میرساند و راه بد. آنکس که بهترین چیز یعنی هماهنگی با هنجار هستی (دانش) و توانایی (شهریاری) در پرتو منش نیک (عقل) را به خداوند ارمغان دارد، از گذرگاه دانایی (چینْوَتْ پِرِتو = پل صراط) فراز خواهند گذشت (10-46). در سوی دیگر، روان و بینش (دین، وجدان) آن کس که با نیرو و کردار بد خود زندگی مردم را تباه میسازد، در برابر پل چینوت به ناله در آمده، آزار میبیند، زیرا از باشندگان سرای دروغ است (11- 46). روان همه توانایان (شهریار) بد، بد کرداران، بد بینشان (بد دینان)، بد اندیشان (دوش منه = دشمن) و هواخواهان دروغ از گذر گاه دانایی (پل چینوت) نمیتوانند، بگذرند، چون روشنایی درونشان تیره شده و از باشندگان سرای دروغ هستند (11-49). آنها را کردار و گفتار بد خودشان به چنین سرنوشتی دچار میکند (13-51).
کسانی که با بهره بردن از هنجار هستی (دانش) و با آرامش (اسفند) ، برای پیشرفت جهان کوشش میکنند، خداوند در پرتو منش نیک آنها را همازور (همبسته) و یاری میکند (13 و 12-46). اشو زرتشت چنین کسانی را که دوست راستکار زرتشت بوده، خدای دانا آنها را در سرای خویش میپذیرد، با سخنانی که از منش نیک برمیخیزند، یاد میکند (14-46). خداوند کسی که بهترین نیایش را انجام میدهد، میشناسد و اشو زرتشت از آنها با نام یاد میکند (22-51).
از این بررسی در مییابیم، گرچه در گاتهای واژه وقف یا نذر نیامده، ولی فرهنگ ستایش و نیاش خداوند، تلاش برای خرسند کردن دیگران و آموزش دانش، همچنین داد و دهش، که امروزه وقف برای آن انجام گردیده است، از آموزشهای گاتهاست که در درازای هزارهها به امروز رسیده است.
9- فهرست منابع:
1. آذرگشسب، اردشیر. آیین زناشویی زرتشتیان، انتشارات کانون زرتشتیان شریفآباد مقیم مرکز، چاپ دوم، یزد، 1363.
2. آذرگشسب، فیروز (ترجمه و تفسیر). گاتها، جلد یکم، انتشارات فروهر، تهران، چاپ نخست، 1351.
3. اوشیدری، جهانگیر. دانشنامهی مزدیسنا، انتشارات نشر مرکز، چاپ چهارم، تهران، 1386.
4. برومند سعید، جواد. نوروز جمشید، انتشارات توس، چاپ نخست، تهران، 1377.
5. بهار، مهرداد (گزارنده). فَرْنْبَغ دادَگی (نگارنده)، بُنْدَهِش، انتشارات توس، چاپ نخست، تهران، 1369.
6. بهار، مهرداد. از اسطوره تا تاریخ، انتشارات نشر چشمه، چاپ پنجم، تهران، 1386.
7. بهرامی، عسکر (مترجم). مری بویس (نویسنده)، زردشتیان – باورها و آداب دینی آنها، انتشارات ققنوس، چاپ نهم، ویراست دوم، 1386. (Zoroastrians – Their Religious Beliefs and Practices By Mary Boyce )
8. پورداود، ابراهیم (به کوشش بهرام فرهوشی). یادداشتهای گاثاها، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 2536 (1356).
9. پورداود، ابراهیم. یسنا، جلد یکم، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ یکم 1312، چاپ سوم 1356 (2536).
10. پورداود، ابراهیم (تفسیر و تالیف)، یشتها، دو جلد، انتشارات اساطیر، چاپ نخست، تهران، 1377.
11. پورداود، ابراهیم (ترجمه و تفسیر). خرده اوستا، انتشارات اساطیر، چاپ نخست، تهران 1380.
12. پورداود، ابراهیم (تفسیر و تالیف). یسنا (جلد یک و دو)، انتشارات اساطیر، چاپ نخست، تهران، 1380.
13. پورداود، ابراهیم. گاتها، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، تهران، 1384.
14. تفضلی، احمد (مترجم). به کوشش ژاله آموزگار، مینوی خرد، انتشارات توس، ویرایش سوم، تهران، 1379.
15. ثاقبفر، مرتضی (مترجم). شائول شاکد (نویسنده)، از ایران زردشتی تا اسلام، انتشارات ققنوس، چاپ سوم، تهران، 1386. (From Zoroastrian Iran to Islam By Shaul Shaked)
16. ثاقبفر، مرتضی (مترجم). یوزف ویهوفر (نویسنده)، انتشارات ققنوس، چاپ نهم، تهران، 1386. (Ancient Persia by Josef Wiesehofer, I.B. Tauris, UK, 1996.)
17. جعفری، علی اکبر. سْتوتْ یسن، انتشارات فروهر، چاپ نخست، تهران، 1359.
18. جعفری، علی اکبر. پیام زرتشت، انتشارات فروهر، چاپ سوم، تهران، 1361.
19. دانشور ، محمد. از قلعه دختر تا دقیانوس ، انتشارات مرکز کرمان شناسی ، چاپ یکم ، کرمان ، 1381.
20. رجبی، پرویز (مترجم). هاید ماری کخ (نویسنده)، از زبان داریوش، انتشارات کارنگ، چاپ پنجم، 1379.
21. رضایی، عبدالعظیم. سرشت و سیرت ایرانیان باستان، انتشارات دُر، چاپ نخست، تهران، 1381.
22. رضی، هاشم. زرتشت و تعالیم او، انتشارات فروهر، چاپ هشتم، تهران، 1360.
23. رضی، هاشم. اوستا، انتشارات فروهر، چاپ نخست، تهران، 1363.
24. رضی، هاشم. وندیداد، دوره چهار جلدی، انتشارات فکر روز، چاپ نخست، تهران، 1376.
25. سروشیان، جمشید. تاریخ زرتشتیان کرمان – در این چند سده، جلد نخست، ناشر نگارنده، چاپ نخست، کرمان، 1371.
26. شاهرخ، کیخسرو. آیینه آیین مزده یسنی، (با یادداشتهای سرگرد. اورنگ)، چاپ آفتاب، تهران، چاپ یکم 1276 یزدگردی (1286 جلالی)، چاپ سوم، 1337.
27. شاهرخ، کیخسرو (نویسنده)، به کوشش و ویراستاری فرزان کیانی، زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت « فروغ مزدیسنی»، انتشارات جامی، چاپ نخست، تهران، 1380.
28. شهمردان، رشید (برگردان از دین دبیره)، حسین وحیدی (برگردان فارسی)، انتشارات فروهر، چاپ سوم، تهران، 1380.
29. طهمورسی زاده ، آناهیتا. غیبی مهران. کلو – قربانی یا دهش در گات ها ، پانزدهمین همایش سراسری اوستا خوانی و گاتا شناسی مانتره ، رده بالای 18 سال ، شهریورماه 3746 (1387).
30. عریان، سعید (گزارشگر)، جاماسب جی آسانا (گردآورنده)، متون پهلوی، انتشارات کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، چاپ نخست، تهران، 1371.
31. غیبی، مهران. «اسفند، ریشهها و ارزشها»، ماهنامه اسفند، شماره 1، اسفند 3740 (1381).
32. غیبی، مهران. «اردیبهشت، ریشهها و ارزشها»، ماهنامه اسفند، شماره 2، آذرماه 3741 (1382).
33. غیبی، مهران. «ریشهها و رازهای پایداری جامعه زرتشتی»، کتاب یادبود نخستین همایش سراسری موبدان و موبدیاران ایران، سروش تا فروردین روز و تیر ماه 3744 دینی (14-15 تیرماه 1385).
34. غیبی، مهرانگیز و غیبی مهران. مانتره گاتایی و مدیتیشن امروزی، پانزدهمین همایش سراسری گاتاشناسی مانتره، شهریور 3746 (1387).
35. غیبی، یسنا. غیبی، سینا. و غیبی، مهران. ستایش و نیایش در گاتها، شانزدهمین همایش گاتا شناسی مانتره، شهریور 1388.
36. فرهوشی، بهرام. جهان فروری – بخشی از فرهنگ ایران کهن، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نخست، تهران 2535 (1355).
37. فرهوشی، بهرام. ایرانویج، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نخست، تهران، 1374.
38. فضیلت، فریدون (مترجم). آذرفَرْنْبَغْ فرخزادان و آذرباد امیدان (نویسندگان)، کتاب سوم دینکرد، دفتر دوم، انتشارات مهرآیین، چاپ نخست، تهران، 1384.
39. کیانی، بزرگمهر. در پیرامون زندگانی زرتشت، انتشارات جامی، چاپ یکم، تهران، 1386.
40. معین ، محمد (مترجم). آذرفرنبغ فرخزادان و آذرباد امیدان (نویسندگان) ، کتاب سوم دینکرد، دفتر دوم ، انتشارات مهرآیین ، چاپ نخست ، تهران ، 1384 .
41. مهر، فرهنگ. دیدی نو از دینی کهن، انتشارات جامی، چاپ ششم، تهران، 1384.
42. میرفخرایی، مهشید (مترجم). روایت پهلوی (متنی به زبان فارسی میانه)، موسسه مطالعات و تحیقیقات فرهنگی – وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهران، چاپ نخست، 1367.
43. میرزای ناظر، ابراهیم (مترجم). اندرزِ اوشْنَرِ دانا، انتشارات هیرمند، تهران، چاپ نخست، 1373.
44. نفیسی ، سعید . به کوشش عبدالکریم جربزه دار، تاریخ تمدن ایران ساسانی، انتشارات اساطیر، چاپ نخست ، تهران ، 1383 .
45. نمیرانیان، کتایون. زرتشتیان ایران پس از اسلام تا امروز، انتشارات مرکز کرمان شناسی، چاپ نخست، کرمان، 1387.