سيره معصومين و علما در وقف و تبليغ و ترويج آن
مريم محمد رضا زاده منيري
فهرست مطالب
مقدمه 1
مفهوم شناسي 2
تبيين وقف4
جايگاه وقف در اسلام 7
سيره قولي معصومين در وقف و تبيلغ و ترويج آن 8
سيره عملي معصومين در وقف و تبيلغ و ترويج آن10
سيره علما در وقف و تبيلغ و ترويج آن13
نتيجه گيري 15
فهرست منا بع 17
چكيده
مقالۀ حاضر با عنوان «سيرۀ معصومين و علما در وقف و تبليغ و ترويج آن» به هدف بررسي و تبيين سيره معصومين و علما در وقف و تبليغ و ترويج آن تنظيم شده است، و به تبيين وقف، جايگاه وقف در اسلام، سيرۀ قولي معصومين در وقف و تبليغ و ترويج آن، سيرۀ عملي معصومين در وقف و تبليغ و ترويج آن، سيره علما در وقف و تبليغ و ترويج آن پرداخته شده است. در آن از كلام الهي تا حدّامكان بهره جسته شده است. مقالۀ حاضر از نوع نظري و به شيوۀ توصيفي- تحليلي مورد بررسي قرار گرفته، ابزار جمعآوري اطّلاعات كيفي و از طريق كتابخانهاي جمعآوري شده است و در آن به سؤالهاي زير پاسخ داده شده است:
وقف چيست؟
وقف در اسلام از چه جايگاهي برخوردار است؟
سيره معصومين عليهمالسلام در وقف چگونه بوده است؟
علما در وقف چه سيرهاي را دنبال مينمايند؟
نتايجي كه از مقالۀ حاضر به دست آمده است: وقف سنّت حسنهاي است كه از ديرباز به اشكال گوناگون در تاريخ بشر وجود داشته است و اسلام نيز آن را در مسيري روشن، منطقي و هدفدار قرار داده است. در قرآن مجيد آيهاي مربوط به وقف به طور مستقل وجود ندارد؛ بلكه ميتوان از آيات مربوط به انفاق، احسان، تعاون و ... به رجحان و استحباب وقف پي برد. ائمه معصومين )عليهمالسلام(با سيرۀ قولي و فعلي خود مردم را به وقف اموال خود تشويق نمودهاند و در اين راه از هيچ كاري فروگذار نكردهاند تا اين صدقۀ جاريه در بين مردم ماندگار شود. علما نيز به بزرگان خود تأسي نمودهاند و با سيرۀ عملي خود بر آن صحّه گذاردهاند.
كليد واژهها: سيره، معصومين، علما، وقف، تبليغ، ترويج.
مقدمه
اميرالمؤمنين عليبنابيطالب)عليهالسلام(ميفرمايند: «إنَّ اِعْطاءَ هَذا الْمالِ قِنيَهٌوَ إنَّ اِمْساكهُ فِتْنَهٌ» (رسولي محلّاتي، 1386، ج 2، ص 123)؛ يعني، به راستي كه بخشيدن اين مال ذخيرهاي است (براي روز جزا) و به راستي كه نگه داشتنش فتنه و گرفتاري است.
يكي از اموري كه لازم است در بناي جامعه اسلامي مورد توجّه و عنايت خاصّ قرار گيرد، احياي سنّتهاي اسلامي است. سنّتهايي كه اگر به طور جدّي در جامعه رايج شوند، قادرند بسياري از مشكلات و مسائل جامعه را بدون دخالت قوّۀ قهريه با تكيه بر انگيزه معنوي مردم حل كنند. يكي از اين سنّتهاي حسنه «وقف» است. وقف يك سنّت اسلامي است كه ریشه در تاريخ اسلام داشته و با آن زاده شده و همراه آن رشد كرده است و اوّلين مشوّق وقف، شخص پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله بودهاند و بعد از ايشان اهلبيت و خاندان آن حضرت به اين عمل صالح اقدام كردهاند . (سليميفر، 1370، ص 7).
ايشان با قول و فعل خود مردم را تشويق به وقف مينمودند. چنان كه امير بيان عليبنابيطالب عليهالسلام ميفرمايند: «يابْنَ آدَمَ، كُنْ وَصِيَّ نَفْسِكَ فِي مالِكَ، وَاعْمَلْ فيهِ ما تُؤْمِرُ أنْ يُعْمَلَ فيهِ مِنْ بَعْدِكَ» (نهجالبلاغه،حكمت 254، ص 486)؛ يعني، اي فرزند آدم! خودت وصيّ مال خويش باش، امروز به گونهاي عمل كن كه دوست داري پس از مرگت عمل كنند.
عليرغم عمق تاريخي كه وقف دارد كمتر مورد توجّه نويسندگان و اهل فن قرار گرفته است، از آنجا كه موضوع فوق تاكنون مورد توجّه چنداني قرار نگرفته در مقالۀ حاضر به آن پرداخته شده است.
وقف از دوران گذشته و در همۀ جوامع به گونههاي متفاوت وجود داشته است. ولي آنچه مهمّ به نظر ميرسد، داشتن يك الگوي مناسب است كه در ميان مسلمانان ائمه معصومين(عليهمالسلام) و در درجۀ پايينتر علما الگو و اسوۀ مناسبي هستند.پس با توجّه و دقّت در سيرۀ ايشان ميتوان به ظرايفي دست يافت.
مقالۀ حاضر در صدد تبين وقف، جايگاه وقف در اسلام، سيرۀ قولي معصومين در وقف و تبليغ و ترويج آن، سيرۀ عملي معصومين در وقف و تبليغ و ترويج آن، سيرۀ عملي علما در وقف و تبليغ و ترويج آن است. مقالۀ حاضر از نوع كيفي و به شيوۀ توصيفي- تحليلي مورد بررسي قرار گرفته است كه اطّلاعات آن از طريق كتابخانهاي جمعآوري شده است.
در مقالۀحاضر بيش از 20 منبع مورد استفاده قرار گرفته است. از جمله: منابع مالي اهلبيت از نورالله عليدوست خراساني (1379)، نگاهي به وقف و آثار اقتصادي- اجتماعي آن از مصطفي سليميفر (1370)، احكام وقف در شريعت اسلام از محمّد عبيد الكبيسي (1364)، چرا و چگونه وقف كنيم؟ از علي دانشپور و نادر ريالي ساماني (1388) و ... .
منابع مالي اهلبيت از نورالله عليدوست خراساني (1379) به عناويني چون؛ هدايا و كمكهاي مالي اهلبيت عليهمالسلام، اموال خصوصي از جمله: اموال موروثي امامان، موقوفات پيامبر اسلام صلّي الله عليه و آله و اهلبيت عليهمالسّلام، جايگاه وقف در اسلام و ...، اموال عمومي پرداخته است. در مباحث فوق جاي كار بيشتر است و از جنبههاي ديگري هم ميتواند مورد بررسي قرار گيرد.
نگاهي به وقف و آثار اقتصادي- اجتماعي آن از مصطفي سليميفر (1370) به عناويني چون؛ احكام و ابعاد فقهي وقف، تاريخچۀ وقف در اسلام، وقف در ايران، آثار اقتصادي- اجتماعي وقف و ... پرداخته است. ولي هنوز ميتوان به عناوين ديگر هم پرداخت كه در كتاب فوق ذكر نگرديده است.
در رابطه با مقالۀ حاضر مقالهاي يافت نشده است. مقالهها در موضوعهاي مشابه بودند، از جمله: عالمان واقف از سيّداحمد سجّادي با عناويني چون؛ وقف كتاب، وقف كتابخانه، تأسيس مدرسه علميّه، ساخت آب انبار و ... .نتايجي كه از مقالۀ فوق به دست آمده؛ هدف مقاله اين نبود كه همۀ اقدامات وقتي عالمان و دانشمنداناسلامي به ويژه شيعي را معرّفي نمايد، بلكه در پي آناس كه ثابت كند در تمام ابعادي كه مردم و مسئولان جامعه وقف ميكنند، عالمان ديني نيز با باريكبيني و ديدي سترگ موقوفاتي داشته و دارند. و مؤيد اين نكته است كه عالمان ديني در همۀ عرصهها فعّاليّت دارند. مقالۀ حاضر در صدد است به بحث در سيره معصومين و علما در وقف و تبليغ و ترويج آن بپردازد.
مفهومشناسي
سيره در لغت «السين و الياء و الواء اصلٌ يَدُلُّ علي معنيٍّ و جريان، والسیره : الطریقه فی الشی، والسنه، لِأنَّما تَسيرٌ و تجري» (احمد بن فارس، 1418، ص 500)؛ يعني، ريشۀ آن «سير» است. اصل آن دلالت ميكند بر يك معني و جريان و السيره: راهي است در چيزي و سنّت است به خاطر اينكه آن حركت ميكند و جاري است و يا به عبارتي، السيرۀ در لغت: «الحاله التي يكون عليها الانسان و غَيْرَهُ، غريزِيّاً كان أوْ مُكْتَسَباً» (الراغب الاصفهاني، 1423، ص 433)؛ يعني، روش و حالتي كه انسان و يا غير او بر آن حالت قرار دارد كه ممكن است اين سيره و روش غريزي يا اكتسابي باشد.
معصومين در لغت: معصوم به معني نگاه داشته شده، بيگناه و نگاه داشته شده از گناه، آنكه داراي ملكۀ عصمت بود با حفظ اختيار. معصوم در عقايد اسلامي عبارت است از ملائكه و انبيا و حسب اعتقاد شيعه. امام و وصي پيغمبر نيز است (حسيني دشتي، 1385، ج 5، ص 449) و يا به عبارتي، معصومين در لغت: مراد ازمعصومين چهارده معصوم است: حضرت محمّد صلّي الله عليه و آله و دخترش فاطمۀ زهرا سلاماللهعليها و دوازده امام كه از عليبنابيطالب عليهالسلام، شروع و به امام دوازدهم حجۀبنالحسن عليهالسلام، ختم ميشود (دهخدا، 1377، ج 5، ص 7974).
علما در لغت: دانشمندان، دانايان (عميد، 1364، ص 1449).
وقف در لغت: «الوار و التاف و الفاء اصلٌ واحدٌ يَدُلُّ علي تمكُّثٍ في شيء» (احمد بن فارس، 1418، ص 1101)؛ يعني، ريشۀ آن «وقف» است. واژۀ فوق ريشۀ تك معنايي دارد، بر توقّف در چيزي دلالت ميكند. يا به عبارتي، وقف در لغت: حبس شدن و حبس كردن. متوقّف شدن و متوقّف كردن (قرشي، 1376، ج 7، ص 236). يا به عبارتي، وقف در لغت: «خلاف الجلوس، وقف بالمكان وقفاً» (محمّد بن منظور، 1363، ج 9، ص 359)؛ يعني، خلاف نشستن، وقف به مكان وقف است.
تبليغ در لغت: رسيانيدن (دهخدا، 1377، ج 4، ص 6394).
ترويج در لغت: رواج دادن، روا كردن، روايي دادن (معين، 1386، ج 1، ص 791).
سيره در اصطلاح: سيره به معناي نوع و سبك رفتار است (مطهري، 1388، ص 46).يا به عبارتي، سيره در اصطلاح: عبارت است از استمرار عادتي در عامّۀ مردم و به تعبير ديگر: توافق عملي عامّۀ مردم بر انجام دادن كاري و يا ترك آن (صدر حاج سيّدجوادي، 1380، ج 9، ص 478).
وقف در اصطلاح: حبس و نگهداري چيزي و آزاد كردن چيزي و آزاد كردن منافع آن به رايگان جهت امري ميباشد (خرّمشاهي، 1377، ج 2، ص 2317). يا به عبارتي، وقف در اصطلاح، تحبيس اصل مالي و تعبير منفعت آن بدين معني كه كسي از مال خود را از بيع و شراء و هرگونه معامله ناقله متوقف سازد تا منافع آن به افراد خاصّي يا به مصالح عامّه برسد (حسيني دشتي، 1385، ج 5، ص 943).
تبیین وقف
وقف با انگيزه كاري و دگرانديشي، سابقۀ طولاني در تاريخ بشر داشته است. رويكرد انسان به اين امر، ريشه در ميل او به ماندگاري و جاودانگي دارد؛ چرا كه انسان با صرف بخشي از دارايياش در امور عامالمنفعه نامش را جاودانه ميسازد.
وقف به زبان ساده عبارت است از اين كه انسان تمام يا قسمتي از اصل ثروت منقول يا غير منقول خود را طبق شرايط خاصّي از فروش، توارث و ... منع كند و جاودان نمايد، امّا بهره و درآمد آن ثروت را در راه خدا، خدمت به خلق خدا، شخص يا اشخاص معلوم يا عموم مردم، دانشگاه، بيمارستان، مدرسه و ... هزينه نمايد (دانشپور، و رياحي ساماني، 1388، ص 152).
قرآن عصارۀ كتابهاي آسماني است كه خدا بر برگزيدهترين امّت خويش فرستاده است. هيچ نكتهاي از علم ربّاني، مسئله الهي، كلمات برهاني و معرفت گفتني نيست، مگر اينكه اصل وقوع، مبدأ، غايت، ثمره و مغز آن در قرآن وجود دارد. قرآن كريم سرشار از معارفي بلند و عميق در همۀ مسائلي است كه بشر براي پيمودن راه سعادت به آن نياز دارد (www.rasekhoon.net).
در قرآن آيهاي كه بر وقف و احكام آن به طور صريح دلالت كند، وجود ندارد. ولي دانشمندان مسلمان و مفسّران قرآن كريم از كليّت برخي مفاهيم اخلاقي كه در قرآن ذكر شده است، چنين دريافتهاند كه وقف مورد تأييد قرآن كريم است؛ زيرا اعمال خير و صالح همواره در آيات شريف و نوراني آن ستوده شده و به طور عموم قرآن چه كه بر انجام كارهاي نيك و تشويق به آن دلالت داشته باشد، بر وقف نيز دلالت ميكند. به تعبير ديگر ميتوان گفت كه روح وقف مورد تأييد قرآن كريم قرار گرفته است (دانشپور، و رياحي ساماني، 1388، ص 149).
در نهايت مواردي از اعمال صالح مانند: صدقه، قرضالحسنه، تعاون، انفاق، محبّت، كمك به همنوعان و ... ذكر شده و به نوعي با روح وقف سازگاري دارد كه به برخي از آنها اشاره ميگردد:
آياتي كه انسان را به عمل صالح ترغيب و توصيه نموده است، وقف كردن نيز نوعي كار خير و عمل خداپسندانه است: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُالْحَيَاةِالدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا» (كهف، آيه 46)؛ يعني، مال و پسران زيور زندگي دنيايند، و نيكيهاي ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد (نيز) بهتر است.
آياتي كه به تأليف قلوب و جلب محبّت ديگران دلالت دارد و چون يكي از مصارف درآمدهاي وقف در جهت تحكيم و تثبيت روح همبستگي و محبّت بوده و در عين حال احساسي است عاري از منّت:
إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِقُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةًمِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ. (توبه، آيه 60)؛ يعني، صدقات، تنها به تهيدستان و بينوايان و متصديان (گردآوري و پخش) آن، و كساني كه دلشان به دست آورده ميشود، و در (راه آزادي) بردگان، و وام داران، و در راه خدا، و به در راه مانده، اختصاص دارد. (اين) به عنوان فريضه از جانب خداست، و خدا داناي حكيم است.
آياتي كه مردم را به روح تعاون، احسان و برادري، دعوت نموده است: «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نحل، آيه 90)؛ يعني، در حقيقت، خدا به دادگري و نيكوكاري و بخشش به خويشاوندان فرمان ميدهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز ميدارد. به شما اندرز ميدهد، باشد كه پند گيريد.
آياتي كه وقف را وسيلۀ تقرّب الهي معرّفي ميكند:
لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِوَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ .... (بقره، آيه 177)؛ يعني، نيكوكاري آن نيست كه روي خود را به سوي مشرق و (يا) مغرب بگردانيد، بلكه نيكي آن است كه كسي به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب (آسماني) و پيامبران ايمان آورد، و مال (خود) را با وجود دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان و گدايان و (در راه آزاد كردن) بندگان بدهد... .
آياتي كه ابعاد گوناگون وقف را با عنوان انفاق پوشش ميدهد: «الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَةًفَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» (بقره، آيه 274)؛ يعني، كساني كه اموال خود را شب و روز، و نهان و آشكارا، انفاق ميكنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براي آنان خواهد بود، و نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين ميشوند.
آياتي كه عنوان احسان و تحسين و نيكوكار را به كارهاي پسنديده و مفيد در جامعه نسبت ميدهد:
وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَوَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ. (قصص، آيه 77)؛ يعني، و با آن چه خدايت داده سراي آخرت را بجوي و سهم خود را از دنيا فراموش مكن، و همچنان كه خدا به تو نيكي كرده نيكي كن و در زمين فساد مجوي كه خدا فسادگران را دوست نميدارد.
آياتي كه به طور عمده به سبيل الله در بُعد ايجابي و سلبي در مال و جان و حتّي هجرت و جهاد به كار رفته است:
«وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِوَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (بقره، آيه 195)؛ يعني، و در راه خدا انفاق كنيد، و خود را با دست خود به هلاكت ميافكنيد، و نيكي كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست ميدارد.
آياتي كه به طور عمده به نيكيهاي اجتماعي در ساختار الهي ميپردازد:
ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَفِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةًنَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ. (شوري، آيه 23)؛ يعني، اين همان (پاداشي) است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند (بدان) مژده داده است. بگو: به ازاي آن (رسالت) پاداشي از شما خواستار نيستم، مگر دوستي درباره خويشاوندان و هركس نيكي به جاي آورد (و طاعتي اندوزد) براي او در ثواب آن خواهيم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.
آياتي كه ناظر به دستورات اخلاقي در سطح و شيوۀ پرداخت مال است: «قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌخَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ» (بقره، آيه 263)؛ يعني، گفتاري پسنديده (در برابر نيازمندان) و گذشت (از اصرار و تندي آنان) بهتر از صدقهاي است كه آزاري به دنبال آن باشد، و خداوند بينياز بردبار است. كلمۀ صدقه به معناي اعطاي مال است.
جايگاه وقف در اسلام
اسلام به گونهاي اساسي و ريشهاي تمام نيازهاي جامعه و پيروان خود را بررسي كرده و راهحلهايي را ارائه داده كه ضامن و دربردارندۀ گسترش عدالت و مساوات است. از جالبترين تعاليم اجتماعي اسلام كه بر اساس تعاون و حسّ نوعدوستي بنا نهاده شده، مسئلۀ وقف و صدقات جاريه است.
هدف اصلي از وقف، تأمين و تثبيت محلّ سكونت و منبع ارتزاق و تأمين قسمتي از نيازمنديهاي عمومي و گسترش فرهنگ و تشويق به احداث بناهاي علمي، بهداشتي و مذهبي است (علي دوست خراساني، 1379، ص 105).
برداشت اسلام از وقف از برداشت آن از مالكيّت و رسالت اجتماعي مال سرچشمه ميگيرد. مالكيّت در نظام اسلامي يك نوع اعتبار و يا حكم شرعي است كه شارع آن را مقرّر كرده و اختيار تحديد و تنظيم آن در يد باقدرت شارع است. نظريۀ فوق از مطلب اساسي ديگري سرچشمه ميگيرد و آن اينكه، در حقيقت مالك اصلي اموال، خداوند متعال است و مردم به عنوان جانشين و خليفه در اموال تصرّف ميكنند و موظّف هستند به رسالت اجتماعي اموال توجّه نمايند (الكبيسي، 1364، ص 110).
چنانكه در قرآن كريم فرموده است: «... وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ...» (نور، آيه 33)؛ يعني، ... و از آن مالي خدا به شما داده است، به ايشان بدهيد... . و در آيهاي ديگر ميفرمايد: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَأَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ» (حديد، آيه 7)؛ يعني، به خدا و پيامبر او ايمان آوريد، و از آنچه شما را در (استفاده از)آن، جانشين (ديگران) كرده، انفاق كنيد. پس كساني از شما كه ايمان آورده و انفاق كرده باشند، پاداش بزرگي خواهند داشت.
نظامهاي اسلامي با تقرير صدقات واجبه اختيارات مالكين را محدود كرده، ولي در صدقات مستحبي به آنان اختيار داده و به آن تشويق كرده و تصميم آنان را محترم شمرده است (الكبيسي، 1364، ص 110).
اسلام با طرح مسئله وقف و تشويق به صدقات جاريه از يك طرف اختيارات و نظرات مالك را نسبت به ملك خود محترم و نافذ شمرده و از طرفي قدم اساسي را در راه گسترش علم و دانش و پرورش دانشمندان برداشته و بناي عمران و آبادي شهرها و دهات و رفاه عموم را حتّي در بيابانها و جاهاي دور از آبادي پايهريزي نموده است (علي دوست خراساني، 1379، ص 105).
سيرۀ قولي معصومين در وقف و تبليغ و ترويج آن
پيامبر اسلام صلّي الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهمالسلام گذشته از اين كه به فقرا، ضعفا، مستمندان و قشرهاي محروم جامعه كمك ميكردند، آيندگان را نيز فراموش ننمودند و با به جاگذاشتن صدقات و موقوفات زيادي از املاك و اموال خويش، سنّت حسنۀ وقف را بنا نهادند. يكي از فصول درخشتان زندگاني اين پيشوايان بزرگ، اقدامات ارزندۀ آنان در زمينۀ وقف است. ائمه معصومين عليهمالسلام، مردم را به وقف ترغيب و تشويق نموده و از طرف خداوند خريد پاداش براي هر كار نيكي به خصوص به عنوان باقياتالصالحات به آنان ميدادند (علي دوست خراساني، 1379، ص 105و106).
چنانكه پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله) فرمودهاند:
اربعه تجري عليهم اجورهم بعد الموت رجل مات موابطاً في سبيل الله و رجلٍ علّم علماً فاجره ما يجري عليه ما عمل به و رجل اجري صدقه فاجرها ماجرت و رجل ترك ولداً صالحاً يدعو له.(المنذری،1388، ج 1، ص 119)؛ يعني، چهار چيز است كه پاداش آنها پس از مرگ نيز جريان دارد: مردي كه در حال پاسداري در راه خدا بميرد، مردي كه علمي را به كسي بياموزد كه اجرش براي او جريان دارد تا وقتي به آن علم عمل شود، مردي كه صدقهاي را به جريان اندازد مادامي كه آن صدقه جاري باشد، و مردي كه فرزند صالح و شايستهاي به جا گذارد كه برايش دعا كند.
امام صادق (عليهالسلام) نيز فرمودهاند:
ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر إلّا ثلاث خصال صدقه اجراها في حياته فهي تجري بعد موته او سنّته هدي سنها فهي يعمل بها بعد موته او ولد صالح يدعو له. (الحر العاملي، 1391، ج 13، ص 292)؛ يعني، هركس از اين جهان درگذرد پس از مرگ، چيزي به او نميرسد جز اينكه پيشتر سه چيز از خود باقي گذاشته باشند: كار نيكي كه اثرش پس از او باقي باشد، سنّت حسنهاي كه در ميان مردم رواج داده باشد، و بعد او مردم به آن روش عمل كنند، فرزند صالحي كه براي او دعا كند.
در حديث ديگري از آن حضرت نقل شده كه فرمودهاند:
قال ابيعبدالله(عليهالسلام): تسته تلحق المؤمن بعد موته ولد يستغفر له و مصحف يخلفه و غرس يغرسه، و قليب يحفره و صدقهيجريها و سنهيؤخذ بها من بعده. (الشيخ الصدوق، 1390، ج 4، ص 82)؛ يعني، شش چيز است كه شخص مؤمن پس از مرگش از آن بهرهمند خواهد شد: فرزند صالحي كه براي او طلب آمرزش كند، قرآني كه از او باشد و مورد استفاده قرار گيرد، درختي كه مينشاند،چاه آبي كه احداث نمايد، چشمۀ آبي كه در راه خدا جاري كند، سنّت و روش نيكي كه پس از او مردم به آن عمل كنند.
سيرۀ عملي معصومين در وقف و تبليغ و ترويج آن
از نظر عملي ائمه معصومين(عليهمالسلام) نيز در اين امر خير مانند ساير كارهاي نيك معلّم بشريّت بودهاند (سليميفر، 1370، ص 55). گذشته از اين، رسول مكرّم اسلام (صلّي الله عليه و آله) و خاندان آن حضرت، مردم را به وقف تشويق ميكردند (طبق احاديث معتبر و مدارك تاريخي) خود از نخستين كساني بودند كه اقدام به وقف املاك شخصي خود نموده و آثار خيري به عنوان وقف براي اعقاب و طبقات بعد از خود به جاي گذاردند و حتّي وقفنامههايي تنظيم كردند (علي دوست خراساني، 1379، ص 108و109).
به نمونههايي چند از آنها اشاره ميگردد:
طبق نظر مورّخين وقف حوائط سبعه اوّلين وقف (صدقه جاريه) در اسلام است البتّه در صورتيكه وقف مسجد قبا و مسجدالنّبي به حساب آورده نشود (دانشپور، و رياحي ساماني، 1388، ص 170).
هنگام حركت به سوي جنگ أحد روز شنبه 7 شوّال سال دوّم هجرت مردي از اَحبار يهود مدينه به نام مخيريق (سلام بن معنكم نضيري) همراه لشكر اسلام خارج شد. هنگام حركت قشون گفت: اگر مراجعت نكردم اموالم در اختيار محمّد است تا برابر راهنمايي خدايش عمل كند ...
مخيريق در جنگ أحد كشته شد. به دستور پيامبر در كنار قبرستان مسلمين دفن گرديد و اموالش در اختيار پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله قرار گرفت. از جمله «حوائط سبعه» كه بعدها «حوائط النّبي» خوانده شد.
اين باغهاي هفت گانه عبارت بودند از: صافيه، بَرقه، دَلال، مَثيب، اعواف، هسني، مشربۀام ابراهيم. علاوه بر حوائط سبعه، قلاع ثلاثه: كتيبه، مليخ، سلاله و به نقلي فدك و ثلث وادي التري نيز از موقوفات پيامبر اسلام به شمار رفته است (ابن اثير، 1385، ج 3، ص 997).
موقوفههاي پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) منحصر در حوائط سبعه نبود، بلكه در كتب تاريخ زمينهاي ديگري را به نام صدقات ايشان ذكر كردهاند كه از بيان آنها خودداري ميگردد (علي دوست خراساني، 1379، ص 112).
سيرۀ مرضيۀ پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله) ادامه يافت و اصحاب و تابعين يكي بعد از ديگري براي تأسي به سنّت نبوي و جلب رضاي الهي، مالي را در راه خدا و يا براي اقربا و ذريّه وقف نمودند (الكبيسي، 1364، ص 48). به نمونهاي از آن اشاره ميگردد:
يكي از ياران پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) به نام ابوطلحه انصاري در مدينه نخلستان و باغي به نام «بَيْرماء» داشت كه بسيار باصفا و زيبا بود، به طوري كه همه در مدينه از آن سخن ميگفتند. در آن چشمۀ آب صافي بود كه هر موقع پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) به آن باغ ميرفتند از آن آب ميل ميكردند و وضو ميساختند و علاوه بر همۀ اينها، آن باغ درآمد خوبي براي ابوطلحه داشت. پس از نزول آيه «لَنْ تَنالُوا البِرَّ حتّي تنفِقُوا ممّا تحبُّون...» (آل عمران، آيه 92)؛ يعني، هرگز به نيكوكاري نخواهيد رسيد تا از آن چه كه دوست داريد انفاق كنيد ...
به خدمت ايشان آمد و عرض كرد: ميداني كه محبوبترين اموال من همين باغ است و ميخواهم آن را در راه خدا انفاق كنم تا ذخيرهاي براي رستاخيز من باشد. پيامبر اكرم( صلّي الله عليه و آله) فرمودند: آفرين بر تو، آفرين بر تو، اين ثروتي است كه براي تو سودمند خواهد بود. سپس فرمود: من صلاح ميدانم آن را به خويشاوند نيازمند خود بدهي. ابوطلحه دستور ايشان را عمل كرد و آن باغ را بر خويشان خود وقف كرد ( ، ج 8، ص 412).
اهلبيت (عليهمالسلام) نيز به تأسي از پيامبر اسلام(صلّي الله عليه و آله) و به عنوان امام و رهبر و معلّم جامعۀ مسلمين اهتمام زيادي در گسترش وقف در جامعه داشتهاند و با قول و فعل و تقرير خود، اين اقدام خداپسندانه را مورد ترغيب و حمايت قرار ميدادهاند (سليميفر، 1370، ص 58).
اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) زندگي زاهدانه و بدون تجمّل داشتند ولي از مال دنيا بيبهره نبودند. ايشان به اضافۀ سهمي كه هر ساله از غنايم جنگي و بيتالمال ميگرفتند، همواره در اطراف مدينه به كشاورزي ميپرداختند و بر اثر بصيرت و اطّلاع كامل در امور كشت و زرع و با كوششهاي شخصي، باغها و چشمههايي احداث كردند كه ساليانه داراي محصول فراواني بودند.
به جرأت ميتوان گفت: كه عليبنابيطالب (عليهالسلام) از افراد غني آن روز به شمار ميرفتند. امّا انفاق به فقرا و صدقات مستمر به مستمندان و بذل و بخشش به نيازمندان، هدف والاي آن حضرت بود و همواره آسودگي ديگران و رفع احتياج مسلمانان را حتّي بر زندگي روزمرّۀ خود ترجيح ميداد (معاونت فرهنگي سازمان اوقاف و امور خيريه، 1385، ص 65و66).
ازجمله موقوفات ايشان ميتوان از: الاحمر، اربيه، اذنيه، لأستحن، بئر الملك، البغيبغه، البيضاء، يك خانه در محلّۀ بني زريق مدينه، ديمه، ذات كمات، رعيه، عين أبي نيزر، عين موات، عين فاقه، عين ينبع، فقيرين، المقيبه، وادي التري كه صحراي وسيعي بين مدينه و شام است و داراي دههاي بسيار (حموي، 1399، ج 5، ص 345) نام برد.
از جمله اعضاي اهلبيت (عليهمالسلام) كه موقوفاتشان ثبت شده، حضرت فاطمۀ زهرا (سلاماللهعليها) است (علي دوست خراساني، 1379، ص 123). محمّد بن شافعي از عبدالله بن حسن فرزند حسين روايت ميكند كه گفت: عدّهاي از اهلبيت (عليهمالسلام) به من خبر دادند كه فاطمه دختر رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) و علي (عليهالسلام) اموال خود را بر بني هاشم و بنيالمطلب وقف كردند و ديگران را هم در رديف وقف شدگان بر آنها داخل نمودند (مشغری، 1391، ج 13، ص 294).
امام حسين (عليهالسلام) نيز خانهاي را وقف كردند. امام حسين (عليهالسلام) به ايشان فرمودند: خانه را تخليه كن (النوري الطبرسي، 1383، ج 2، ص 511). چون چيزي را كه انسان وقف ميكند از تصرّف او بيرون ميرود. خانه هم اينگونه است. وقتي وقف شد خود واقف هم نبايد در آن تصرّف كند (علي دوست خراساني، 1379، ص 128).
در حديث ديگري نيز آمده است: امام حسين (عليهالسلام)، زمين و اشياي ديگري را كه ارث برده بود پيش از اين كه تحويل بگيرد وقف نمود (النوري الطبرسي، 1383، ج 2، ص 511).
امام صادق (عليهالسلام) نيز موقوفههايي داشتهاند. اين نكته به خوبي از وقفنامۀ حضرت موسيبنجعفر (عليهالسلام) استفاده ميشود. يزيد بن سليط ميگويد: حضرت موسيبنجعفر (عليهالسلام (وصيّت فرمود و ده نفر را گواه گرفت ... تا آنجا كه مينويسد... امام وصيّت كرد. (توليت ثلث موقوفه پدرم و امام صادق )عليهالسلام() و ثلث خود، نيز با او (فرزند امام هفتم )عليهالسلام(است) (كليني، 1386، ج 2، ص 495-493).
از اين كه حضرت فرمود: توليت ثلث موقوفه پدرم، معلوم ميشود كه امام صادق )عليهالسلام(هم موقوفههايي داشته است (علي دوست خراساني، 1379، ص 129).
حضرت موسيبنجعفر )عليهالسلام(نيز زميني را به همراه درختهاي خرما، زمين، قنات، آب، آسيباب، *، حقّ آب، زمين، پستي و بلندي، طول و عرض، ميدان جلوي باغ، نهرهاي كوچك و بزرگ، مرغزارها، آباد و خراب همه وقف است (قمی ،1390، ج 4، ص 184).
از موقوفههاي ديگر امامان شيعه تا آنجا كه بررسي شده مطلبي ذكر نكردهاند. از اين رو به همين اندازه بسنده ميگردد.
بنابر آن چه كه از احاديث و اخبار بر ميآيد ائمه معصومين (عليهمالسلام) خود آغازگر سنّت حسنۀ وقف بودهاند، قولي و عملي مردم را به وقف نمودن اموال خود تشويق و ترغيب نمودهاند و در اين راه از هيچ كاري فروگذار نكردهاند. حتّي حاضر بودند خود گرسنه بمانند امّا آنچه را كه به دست ميآورند وقف نمايند تا مردم نيز آنها را سرمشق خود قرار دهند و از بخل، حسادت، طمع، زراندوزي و ... در امان بمانند و فقرا و محرومين و مسكينان جامعه هم از ثروت اغنيا سهمي ببرند و به نوعي ثروت در جامعه با عدالت توزيع گردد و اختلاف طبقاتي ايجاد نگردد و اغنيا نيز با وقف اموال نظر محبّت الهي را به خود جلب نمايند. البته وقف اموال توسط معصومين (عليهمالسلام) غير از كمكهاي مالي ايشان به نيازمندان بود.
سيرۀ علما در وقف و تبليغ و ترويج آن
هرگاه سخن از وقف به ميان ميآيد بيشتر از اغنيا نام برده ميشود و از علما كمتر ياد ميگردد. در صورتي كه علما نيز به هر نحوی که برایشان ممکن بوده و احساس نیاز می کردند وقفهايي داشتهاند كه در اينجا به مهّم ترين آنها اشاره ميگردد:
وقف كتاب
كتاب ارزشمندترين و وفادارترين دوست و قرين هر انسان است. ارزش كتاب آن موقع رخ مينمايد كه پيچيدهترين مشكل فكري و معنوي انسان با مطالعۀ آن رفع شده، بر علم و كمال انسان افزوده ميگردد؛ بنابراين عالمان و انديشمندان ارزش كتاب را دانسته، براي آن قدري عظيم و ارزشي والا قائل بوده و هستند، آنان در پي آن بوده و هستند كه همانگونه كه خود استفادههاي بسياري از آن فيض بردهاند، ديگران نيز از آن بهره ببرند.
بر اين اساس است كه خيل عظيمي از عالمان كتابهاي خود به خصوص كتب خطّي و منحصر به خود را وقف اماكن و افراد كردهاند تا آنان نيز بهرهمند گردند. برخي كتابهاي خود را وقف طلّاب و طالبان علم مينمايند از جمله: آيت الله مهدی كه تمام كتابهاي خويش را وقف طلبههاي علوم ديني نمود و برخي كتابهاي خود را براي كتابخانهها وقف ميكنند . از جمله: آيتالله خامنهاي كه يازده هزار جلد كتاب وقف آستان قدس رضوي نمودهاند و مرحوم سيّد محمّدباقر طباطبايي كه خانوادهاش كتابهاي او را وقف آستان قدس رضوي كردهاند و ... (www.rasekhoon.net).
وقف كتابخانه
كتابخانه مكاني براي ارائه مطالب ارزنده به طالبان علم و كمال است كه محيطي آرام و پربار را براي آنان فراهم ميسازد. در كتابخانهها گاهي منابعي وجود دارد كه دسترسي به آنها در خارج از كتابخانه سخت يا غير ممكن است. شاخص اصلي تمدّن، فهم و كمال هر كشور را نيز به وجود كتابخانههاي آن ارزيابي ميكنند. بر همين اساس، عالمان ودانشمندان گرانمايه در سدههاي اخير در شهرهاي مختلف به راهاندازي كتابخانه و وقف آن همّت گماردند. از جمله:
حجهالاسلام والمسلمين حاج سيّدعلي محمد وزيري موسوي كه كتابخانۀ وزيري يزد را وقف نمود، مرحوم آيت الله حاج آقا محمّد بروجردي كتابخانۀ شخصي و كتابخانۀ اهدايي خود را وقف آستان قدس رضوي نمود. مرحوم آخوند علي بن ابراهيم معصومي كتابخانۀ غرب در همدان را وقف آستان قدس رضوي نمود و ... (www.rasekhoon.net).
تأسيس مدرسۀ علميّه
مدارس علميّه محلّي براي فراگيري علوم ديني و اسلامي بوده كه بدون هزينههاي دولت و حكومت اداره ميشده و طلّاب و دانشپژوهان اين مدارس بدون چشمداشتي از حكومتها به فراگيري علوم اسلامي ميپرداختند. بنابراين تمام مدارس علميّه به صورت وقف ايجاد و از منافع وقت اداره ميشده است. نقش عالمان ديني در تأسيس چنين مراكز و مدارس بسيار حائز اهميّت بوده است از جمله: عالم جليلالقدر ابوصالح رضوي مدرسه صالحيه در مشهد را كه امروزه به مدرسۀ خوّاب مشهور است را وقف نمود (www.rasekhoon.net).
تأسيس مراكز درماني
عالمان ديني علاوه بر آنكه طبيبان روحي و * مردم هستند، از رنج و سختي آنان در بيماريهاي ظاهريشان نيز متأثر گرديده، علاوه بر آن كه در پي درمان آنان بر ميآيند، به ايجاد مراكز درماني و پزشكي دست زده، آن را به عنوان خيريه و يا وقف عام اعلام ميدارند. از جمله: محمّد فاطمي از ثروت موروثي خود يك بيمارستان هفت تختخوابي در قم تأسيس و آن را وقف عام نمود (www.rasekhoon.net).
كارهاي عامالمنفعه
بسياري از عالمان به دليل نفوذي كه در قلوب مردم داشتند و مردم نيز به آنها اعتماد داشتند، براي رفاه مردم به اقداماتي دست زدند و بسياري از آنها را وقف عام نمودند، و نيز با كمك مالي به بيبضاعتان به كاهش بار مالي و هزينۀ زندگي آنها كمك ميكردند. از جمله:
آيتالله حاج شيخ محمّدحسين شريعتمدار كه در ساوه حوزهاي تشكيل دادند و براي ادارۀ آن چند باب فروشگاه با خرج شخصي خود ساخت تا درآمد آن علاوه بر حوزۀ علميّه و مسجد جهت دستگيري از ضعفا نيز مصرف شود.
آيتالله محمّدباقر محسني ملايري كه برخي از آثار وقفي و باقياتالصالحات ايشان بدين قرار است: ساخت مدرسه باقريه ملاير، ساخت مسجد سجّاد جنب همان مدرسه، ساخت كتابخانه جنب همان مدرسه و مسجد، ساخت مسجدي به نام صفي با دوازده باب دكان، تعميرات مدرسه و مسجد شيخالملوكي و ... .
موقوفات علما در جهات مذكور قطرهاي از دريا بود كه تنها به آن اشاره گرديد تا روشن شود كه علما نيز به نوبۀ خود در صدد تأسي به سنّت معصومين (عليهمالسلام) هستند و علاوه بر بحث و درس و تزكيه نفس به فكر مردم جامعه و انجام كارهاي عامالمنفعه نيز ميباشند و اين خود سيرۀ عملي علما است تا ديگران آنها را به عنوان الگوي خود قرار دهند و تلاش بيدريغ علما مؤيد نيّت خير و همّت بلند ايشان است.
نتيجهگيري
وقف سنّت حسنهاي است كه از ديرباز به اشكال گوناگون در تاريخ بشر وجود داشته است و اسلام نيز آن را در مسيري روشن، منطقي، هدفدار، مترقّي و دقيق مورد استفاده قرار داده است. بايد گفت: وقف از مختصات نظام حقوقي و اقتصادي اسلام است. وقف در اسلام داراي ويژگيهايي است: وقف علمي است صالح و باقي و بدون ريا، وامي است بدون اضطراب بازپرداخت و تعديل ثروتي است با رضا و رغبت. در قرآن مجيد آيهاي مربوط به وقف به طور مستقل وجود ندارد؛ بلكه ميتوان از آيات مربوط به انفاق و احسان و تعاون و ... به رجحان و استحباب وقف پي برد.
اسلام دين جامع و كاملي است كه به همۀ نيازهاي بشر توجّه دارد. براي هريك راه حلي را ارائه داده كه ضامن سعادت و خوشبختي افراد است. برخي از تعاليم اسلام كه براساس تعاون و نوعدوستي بنا نهاده شده مسئله وقف و صدقات جاريه است. هدف اصلي از وقف، تأمين و تثبيت محلّ سكونت و منبع ارتزاق و تأمين قسمتي از نيازمنديهاي عمومي و گسترش فرهنگ و تشويق به احداث بناهاي علمي، بهداشتي و مذهبي است.
بر اين اساس ائمه معصومين (عليهمالسلام)، با سيرۀ قولي و عملي خود مردم را به اين سنّت نيك تشويق و تحريك مينمودند و در اين اقدام خيرخواهانه خود اوّلين گام را بر ميداشتند و تا آنجا كه برايشان مقدور بود اموال خود را وقف مينمودند. چنان كه در زمان پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) اصحاب و تابعين با تأسي به آن حضرت هريك به فراخور وضع مالي خود اموالي را وقف نمودند كه بعضي از آنها تا به امروز نيز وجود دارد و مورد استفاده قرار ميگيرد.
علما نيز كه در سطح پايينتر از ائمه معصومين (عيهمالسلام) قرار دارند، ولي با عمل و رفتار خود نشان دادهاند كه شاگردان خوبي براي مكتب اهلبيت بودهاند. آنان با توجّه به نيازهاي جامعه و مردم در مقاطع مختلف زمان وقفهايي داشتهاند كه گره از زندگي و كار مردم باز مينمود و باعث ميشد كه بر عقيده و ايمان مردم افزوده گردد و آنان دلشاد باشند كه علما و فقها و بزرگان ديني نيز به ياد و فكر آنها هستند و هرچه بيشتر تلاش مينمايند تا آنان زندگي بهتر و راحتتري داشته باشند.
براي جلوگيري از فراموش شدن و تبليغ و ترويج سنّت حسنۀ وقف و سيرۀ معصومين (عليهمالسلام) و علماي محترم بر اساس نتايج حاصل شده ميتوان پيشنهادهايي ارائه نمود:
شايسته است كه دولت در سياستهاي قانونگذاري خود امتيازاتي را به اوقاف اختصاص دهند، از قبيل: بخشودگي مالياتي، بخشودگي گمركي و ... به عبارت ديگر همان امتيازاتي كه در اين رابطه به مجامع امور خيريه و فرهنگي و تعاوني اعطا شده به اوقاف نيز داده شود.
تبليغات در راستاي آگاهسازي جامعه نسبت به اهميّت وقف و نقش آن در توسعه و خدماترساني به جامعه و نيز افزايش مشاركت مردمي از نظر مديريت، برنامهريزي و نظارت در زمينۀ امور اوقاف.گسترش مفهوم وقف به گونهاي كه شامل استفاده از املاك در ساير پروژههاي كشاورزي، صنعتي، تجارتي و سرمايهگذاري نيز شود.
مديريت پروژههاي املاك وقتي به صورت مردمي و محلّي ساماندهي گردد، تا در آنها ايجاد انگيزه مثبت شود و آنان به وقف نمودن تشويق شوند. تقدير و تشكّر از واقفان در جشنها سبب تبليغ و ترويج اين سنّت حسنه ميشود. دادن امتيازاتي به واقفان باعث تشويق بيشتر آنان به وقف ميگردد.
استفاده از پوسترهاي تبليغاتي در مراكز عمومي شهر باعث ايجاد انگيزه در افراد ميشود.استفاده از بروشورها با طراحي جالب و ذكر نكات كليدي و كوتاه در مورد وقف ميتواند در ترويج وقف مؤثر باشد.يادآوري اين نكته به مردم كه مقدار وقف مهمّ نيست اصل انجام اين سنّت حسنه است.
فهرست منابع
* قرآن كريم، مترجم: محمّدمهدي فولادوند، قم، انتشارات اسوه، 1386.
* نهج البلاغه، مترجم: محمّد دشتي، قم، انتشارات جلوۀ كمال، 1388.
1. ابن اثير، عزّالدين، تاريخ الكامل، دورۀ 13 جلدي، مترجم سيّدمحمّدحسين روحاني، تهران، انتشارات اساطير، 1385.
2. احمد بن فارس زكريّا، معجم المقاييس في اللغه، بيروت، انتشارات دارالفكر، 1418.
3. حسيني دشتي، سيّد مصطفي، معارف و معاريف، دوره 5 جلدي،تهران، مؤسسۀ فرهنگي آرايه، 1385.
4.الحموی، یاقوت بن عبدالله، مجم البلدان، بیروت ، انتشارات دارصار، 1399 .
5. خرّمشاهي، بهاءالدين، دانشنامۀ قرآن و قرآنپژوهي، دورۀ 2 جلدي، تهران، انتشارات دوستان Jو Lناهيد، 1377.
6. دانشپور، علي، رياحي ساماني، نادر، چرا و چگونه وقف كنيم؟، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1388.
7. دهخدا، علياكبر، لغت نامه دهخدا، دوره 15 جلدي، تهران، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1377.
8. الراغب الاصفهاني، حسين بن محمّد، مفردات الالفاظ القرآن، بيروت، انتشارات ذوي القربي، 1423.
9. رسولي محلّاتي، سيّدهاشم، غررالحكم و دررالكلم آمدي، دورۀ 2 جلدي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1386.
10. سليميفر، مصطفي، نگاهي به وقف و آثار اقتصادي- اجتماعي آن، مشهد، انتشارات پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1370.
11. صدر حاج سيّدجوادي، احمد و همكاران، دايره المعارف تشيّع، دوره 10 جلدي، تهران، نشر شهيد سعيد محبّي، 1380.
12. علي دوست خراساني، نورالله، منابع مالي اهلبيت عليهمالسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1379.
13. عميد، حسن، فرهنگ فارسي عميد، دورۀ 2 جلدي، تهران، انتشارات اميركبير، 1364.
14. قرشي، سيّد علياكبر، قاموس قرآن، دورۀ 7 جلدي، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، 1376.
15.قمي (شيخ الصدوق)، محمّد بن علي بن حسين بابويه، من لا يحضره الفقيه، دورۀ 6 جلدي، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، 1390.
16. الكبيسي، محمّد عبيد، احكام وقف در شريعت اسلام، مترجم احمد صادقي گلدر، مازندران، انتشارات اداره كل حجّ و اوقاف و امور خيريه استان مازندران، 1364.
17.محمّد بن مكرم بن منظور، لسان العرب، دوره 15 جلدي، قم، نشر ادب حوزه، 1363.
18. مشغري (شيخ الحر العاملي)، محمّد بن حسن، وسائل الشيعه، دوره 10 جلدي، انتشارات دارالاحياء، 1391.
19. مطهري، مرتضي، سيري در سيرۀ نبوي، تهران، انتشارات صدرا، 1388.
20. معاونت فرهنگي سازمان اوقاف و امور خيريه، وقف و غدير، قم، انتشارات اسوه، 1385.
21. المعزّي الملايري، اسماعيل، جامع الاحاديث الشيعه، قم، انتشارات چاپ علمي، 1397.
22. معين، محمّد، فرهنگ فارسي معين، دوره 6 جلدي، تهران، انتشارات ثامن، 1386.
23. المنذري، زكي الدين عبدالعظيم بن عبدالقوي، الترغيب و الترهيب، بيروت، انتشارات دارالاحياء، 1388.
24. النوري الطبرسي، حسين، مستدرك الوسائل، دورۀ 3 جلدي، تهران، انتشارات مكتب الاسلاميه، 1383.