وقف در فرهنگ اسلام
راهكارها، موانع و شرايط
عبدالكريم پاك نيا تبريزي
يكی از ويژگیهای نظام حقوقی و اقتصادی اسلام فرهنگ حسنه ي وقف است؛ كه در متون ديني ما به طور گسترده اي مطرح است .البته در قرآن كلمه وقف به صورت مصطلح به كار برده نشده است، اما واژهها و عبارات عامی داريم كه يكی از موارد آنها را میتوانيم وقف بدانيم مثل كلمه خيرات كه در قرآن آمده، قرآن انسان را به خيرات تشويق میكند و میفرمايد كه فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ[1]؛ در كار هاي خير مسابقه دهيد ! يا اينكه در آيه 61 سوره مؤمنون میفرمايد: «أُوْلَئِكَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ؛ اهل ايمان آنانند كه در كارهاى نيك شتاب مىورزند و در انجام آنها سبقت مىجويند»؛
خيرات يك واژۀ عام است كه هم شامل؛ تعاون، انفاق، اطعام، احسان و كلاً هر موردی كه انسان برای رضای خدا قدم بر میدارد میشود و هم يكی از موارد خيرات، وقف است. بنا بر اين قرآن انسان را به همه خيرات از جمله اين نوع خاص يعنی وقف تشويق میكند و حتی میفرمايد: مومنين كسانی هستند كه در خيرات سرعت به خرج میدهند و با هم مسابقه میدهند.
به اين ترتيب قرآن ما را به انجام تمام خيرات از جمله وقف تشويق میكند، آيات ديگری نيز هست كه تقريباً به وقف با معنای خاص فقهی اشاره دارد، از جمله آيه 46 سوره كهف كه میفرمايد: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا» مال و فرزند زينت زندگی دنيا است اما باقياتالصالحات كه يك مورد آن يقيناً وقف است و انسان میتواند آن را به عنوان مصداق كامل وقف بيان كند، ارزشهای پايدار و شايستهای است كه انسان برای خدا انجام میدهد؛ قرآن میفرمايد ثواب اين نوع كار نزد خدا بيشتر و اميد بخشتر است.
اساسا وقف يك نوع عبادت خاص است و قصد قربت لازم است و ما میتوانيم آن را نوعی عبادت تلقی كنيم، چون در روايات آمده است كه وقتی اميرالمومنين(ع) وقفی را انجام میداد، در وقفنامه اينگونه مینوشت؛ كه علی اين چشمه را وقف كرده تا اينكه خداوند او را از آتش جهنم نجات دهد. ايشان و ساير ائمه وقف را به صورت عبادت مطرح میكردند كه در روز قيامت ذخيرهای برای آنها باشد. در روايتي آمده است :
بعضى از غلامان به حضرت علي ع خبر دادند كه آب چشمه ى يكى از باغهاي حضرت، آن قدر با بركت است كه مانند گردن شتر مي جوشد. امام سه مرتبه فرمود: وارث آن چشمه را مژده دهيد. سپس حضرت چند گواه طلبيد و آنان را گواه گرفت كه اين چشمه را در راه خدا وقف كردم تا پايان دنيا و فرمود: إِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِيَصْرِفَ اللَّهُ عَنْ وَجْهِيَ النَّارَ اين كار را كردم تا خداوند آتش جهنم را از چهرهى من دور كند. معاويه بعد از شهادت امير المومنين ع ،همان نخلستان را از حضرت امام حسن عليه السّلام به دويست هزار دينار خواست تا خريدارى كند. حضرت مجتبي ع فرمود: هرگز چيزى از آن را نمىفروشم چونكه پدرم آن را در راه خدا وقف كرده است .[2]
البته به علت نيازهای جامعه مقولههای وقف تعدد پيدا مي كند چون وقف محدوده خاصی ندارد و میتوان به تمام نيازهای جامعه وقف را سرايت داد. زيرا مراد از وقف امری است كه به رفع نيازهاي جامعه در راستاي كمال و سلامت مادي و معنوي آن كمك كند، وقف مدرسه، حوزههای علميه، كتاب و كتابخانه ، توسعه مراكز عبادی مثل مسجد، يا محل ترويج معارف اسلامی برای عزاداریها و يا رفاه عمومی و اقتصادی مثل وقف قنات و آب و اراضی كشاورزی و توسعه مراكز بهداشتی و درمانی جامعه از جمله ي مصاديق وقف است.
الف : راهكارهاي ترويج وقف
مي توان از راه هاي مختلفي سنت حسنه ي وقف را ترويج كرده و گسترش داد كه برخي عبارتند :
1 –تبيين آيات وقف به متمولين متدين
اگر ما بتوانيم مردم را از فوائد بيشمار معنوي و مادي وقف آكاه سازيم قطعا نتيجه ي مثبت خواهيم گرفت چرا كه وقتي مردمِ معتقد، با شنيدن كلام خداي سبحان و باور كردن وعده هاي قرآن و اهل بيت ع مشتاقانه از جان و مال و فرزندان خود مي گذرند مطمئنا در وقف اموال نيز پيش قدم خواهند شد برخي از آيات وقف عبارتند :
- الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌْ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيرٌْ أَمَلًا (كهف 46) مال و فرزند، زينت زندگى دنياست و باقيات صالحات [ارزشهاى پايدار و شايسته مانند وقف] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخشتر است!
- وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْاْ هُدًى وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌْ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيرٌْ مَّرَدًّا ( 76 مريم ) كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مىافزايد و آثار شايستهاى كه از انسان باقى مىماند، ثوابش در پيشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است!
- عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَت (انفطار:5) در آن زمان هر كس مىداند آنچه را از پيش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است.
فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ أَقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَ مَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكمُ مِّنْ خَيرٍْ تجَِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيرًْا وَ أَعْظَمَ أَجْرًا (مزمل : 20) پس به اندازهاى كه براى شما ممكن است از قرآن تلاوت كنيد و نماز را بر پا داريد و زكات بپردازيد و به خدا «قرض الحسنه» دهيد و بدانيد آنچه را از كارهاى نيك براى خود از پيش مىفرستيد نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترين پاداش خواهيد يافت.
- لَّيْسَ الْبرَِّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَاكِنَّ الْبرَِّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ الْمَلَئكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّنَ وَ ءَاتىَ الْمَالَ عَلىَ حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائلِينَ وَ فىِ الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتىَ الزَّكَوةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَ الصَّابرِِينَ فىِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ( 177 بقره ) نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و يا مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال خود را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفتهاند، و آنان همان پرهيزگارانند.
لَن تَنَالُواْ الْبرَِّ حَتىَ تُنفِقُواْ مِمَّا تحُِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شىَْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ( 92 ال عمران ) هرگز به حقيقت نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست مىداريد، در راه خدا انفاق كنيد و آنچه انفاق مىكنيد، خداوند از آن آگاه است.
الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواْ مَنًّا وَ لَا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُون
( 262 : بقره ) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، سپس به دنبال انفاقى كه كردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است و نه ترسى دارند، و نه غمگين مىشوند.
2- بيان سيره و سخن اهلبيت ع در اين زمينه
از آنجائي كه مردم متدين جامعه اهل بيت ع را به عنوان الگو ي كامل پذيرفته اند راه و روش آن گراميان براي مردم از اهميت والائي برخوردار است ؛ به اين جهت بيان سيره و سخن آنان تاثير به سزائي در تمايل مردم به سوي وقف خواهد داشت .
همچنانكه مي دانيم : ائمه اطهار (ع) در وقف كردن پيشرو بودند و وقفهايی هم كه انجام میدادند متنوع بوده، مثلاً آب چشمه برای رهگذران، زمينهايی كه درآمد آن صرف فقرا و ايتام شود، باغهايی كه از ميوه آن مردم استفاده كنند و ... ، امامان ما نيازهای جامعه را با وقف تأمين میكردند و اهداف فرهنگی و تعليم و تعلم را در نظر داشتند چنانكه اين كار را مسلمانان در طول تاريخ از اهل بيت ع ياد گرفتند.
به عنوان نمونه به چند مورد از وقفها و آداب و شرائط آن در سيره ي اهل بيت ع اشاره مي كنيم :
وقف زمين و آب براي رفاه مردم
امام صادق ع فرمود : رسول خدا ص غنيمت ها را تقسيم كرد و سهم علي ع قطعه زميني بود كه در آن چشمه اي جاري ساخت كه از آن آبي مثل گردن شتر فوران كرد و آنرا ينبع ناميد شخصي آمد و به علي ع مژده داد و به امام ع تبريك گفت . امام ع فرمود: به كسي تبريك بگو كه از اين چشمه جوشان بهره مند خواهد شد . بعد حضرت آنجا را وقف كرد وفرمود : هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا [3]اينجا در راه خدا وقف قطعي مي شود به حاجيان بيت الله و عابران از اين گذرگاه . هرگز فروخته نمي شود بخشيده نمي گردد و ارث برده نمي شود ؛ هر كس اينجا را بفروشد يا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و مردم همگي بر او باد، و خداوند هيچ عمل خيري را از او نمي پذيرد.
وقف خانه براي نيازمندان
امام صادق ع فرمود : أمير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام خانه خود را كه در محله بنى زريق مدينه بود، وقف كرد، وقفنامهاش را اين گونه انشاء فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* هَذَا مَا تَصَدَّقَ بِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ حَيٌّ سَوِيٌّ تَصَدَّقَ بِدَارِهِ الَّتِي فِي بَنِي زُرَيْقٍ صَدَقَةً لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ حَتَّى يَرِثَهَا اللَّهُ الَّذِي يَرِثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَسْكَنَ هَذِهِ الصَّدَقَةَ خَالاتِهِ مَا عِشْنَ وَ عَاشَ عَقِيبُهُنَّ فَإِذَا انْقَرَضُوا فَهِيَ لِذَوِي الْحَاجَةِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ شَهِدَ اللَّه ؛ اين چيزيست كه على بن ابى طالب در حال حيات و سلامت خود آن را وقف كرده است، او خانه خود كه در محلّه بنى زريق [4]واقع است، بصورت وقفى درآورده است، كه بفروش نميرود، و بخشيده نميشود، و به ارث برده نميگردد، تا وقتى كه خداى وارث آسمانها و زمين آن را به ارث ببرد. و او خالههايش را در آن موقوفه سكونت داده است، تا هر زمان كه ايشان و اعقابشان زندگى كنند، پس چون ايشان منقرض شوند اين خانه به نيازمندان از مسلمين تعلّق دارد. خدا و فلان و فلان بر اين وقف شهادت دادهاند.[5]
وقف مجتمع رفاهي براي نيازمندان و نسل آينده
در تاريخ زندگاني امام هفتم ع آمده است كه آن گرامي زميني آباد را با تمام امكانات رفاهي براي نيازمندان و فرزندان خويش وقف نمود و متن وقفنامه چنين است :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * هَذَا مَا تَصَدَّقَ بِهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ... ؛ موسى بن جعفر زمينش در فلان مكان، كه مشخّصات و حدّ و مرز آن چنين و چنان است، تمامى آن زمين، نخلهاى آن، قسمتهائى كه ساختمانى در آن نيست، آب موجود در آن، گوشه و كنار آن، حقّ و نوبت آب آن، و هر حقّ ديگرى كه در بلندىها و بيشه آن مىباشد، و نيز تمام امكانات و سرويس موجود در آن (مثل آشپزخانه، آبريزگاه، حمام، راه و غيره)، و نيز قسمت روباز و مسيل آن، قسمت آباد و قسمت لم يزرع آن، همگى اينها را موسى بن جعفر به اولاد بلا فصل خود- چه زن، چه مرد- وقف نمود، سرپرست اين زمين، منافع آن را بعد از مخارج لازمه براى آبادانى و حفظ آن و نيز به استثناى منافع سى اصل درخت كه بين فقراى اهل روستا تقسيم مىشود،
بقيّه را بين اولاد موسى بن جعفر تقسيم مىكند به گونهاى كه هر پسر دو برابر دختر سهم ببرد، هر يك از دختران موسى بن جعفر كه ازدواج كرده سهمش از اين وقف قطع گردد تا زمانى كه شوهرش را (به مرگ يا طلاق) از دست بدهد كه در اين صورت سهم او مانند دخترانى است كه هنوز ازدواج نكردهاند، هر كدام از فرزندان موسى كه فوت كنند اگر فرزندى داشتند فرزندانشان سهم پدر خود را به ارث مىبرند، پسر دو برابر دختر، همان طور كه موسى بين اولاد بلا فصل خود شرط كرده است، و هر يك كه فوت كردند و فرزندى نداشتند سهم او به سهم بقيّه اضافه شود، نوههاى دخترى در اين وقف سهمى ندارند مگر اينكه پدرانشان از فرزندان من باشند، و تا وقتى احدى از اولاد و نسل من باقى باشد كسى در اين وقف سهمى ندارد. اگر همگى آنان از بين رفتند و كسى باقى نماند اين مال وقف است بر خواهران و برادران تنى (پدرى و مادرى) من، مادامى كه كسى از آنان باقى باشد. به همان روشى كه بر اولاد و نسل خودم شرط كردم، اگر خواهر و برادران تنى از بين رفتند و منقرض شدند اين مال وقف خواهد بود بر خواهران و برادران پدرى و نسل آنان مادامى كه كسى از ايشان باقى باشد؛ و اگر از ايشان هم كسى باقى نماند اين مال وقف است بر خويشان و اقارب هر كدام كه از ديگرى به من نزديكتر باشند، تا زمانى كه ديگر كسى روى زمين زنده نباشد (يعنى تا قيامت)
موسى بن جعفر در حال صحّت و سلامت اين مال را بىهيچ شكّ و شبههاى به حقّ و به طور قطعى و براى طلب مرضات خدا و نعيم اخروى وقف نمود و هيچ بازگشتى در آن نيست. (و استثناء بردار نمىباشد) و براى هيچ مؤمنى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد جايز نيست كه آن را بفروشد يا بخرد يا ببخشد يا به كسى بدهد و يا موارد مشخّصشده آن را تغيير دهد، تا زمانى كه انسان و هر چه در روى زمين است عمرش بسر آيد و خداوند وارث آن گردد. اختيار اين وقف به دست «عليّ» و «ابراهيم» است. اگر يكى از اين دو فوت كرد «قاسم» به جاى او خواهد بود. اگر يكى از آنان فوت كرد «اسماعيل» جاى او خواهد بود، اگر از بين اين دو، يكى فوت كرد، «عبّاس» به جاى او باشد، و اگر يكى از اين دو فوت كرد، فرزند بزرگتر از بقيّه به جاى او بيايد. و اگر فقط يك نفر از نسل من باقى باشد او سرپرستى اين وقف را به عهده گيرد. راوى گويد: «امام رضا عليه السّلام فرمودند: پدرم، اسماعيل را كه از عبّاس كوچكتر بود بر عبّاس مقدّم داشتند»[6]
3- مشخص كردن نياز هاي روز جامعه
سومين راهكار مي تواند روشن شدن مصاديق وقف در عصر ما باشد، يعني علاوه بر اينكه با آيات و روايات مردم به سوي وقف ترغيب مي شوند بايد نمونه هاي عيني نيازهاي جامعه را در مقابلشان قرار داد تا آنان ضمن علاقه اي كه به وقف پيدا كرده اند مشكلات و نياز ها را لمس نمايند و در اين راه قدم هائي بردارند . و براي دنيا و آخرت خود و نسل اينده شان در اين زمينه تلاش كنند .
4 – مطمئن كردن مردم به آينده ي موقوفات
مردم نبايد در مورد عملكرد متوليان وقف ترديد داشته باشند؛ آنان بايد اطمينان كامل پيدا كنند كه اموال موقوفه ي انان پايمال نخواهد شد و در مسير ارزشي خود استفاده مي شود . همچنانكه خداوند متعال پايداري و سود اخروي آنرا تضمين فرموده متوليان وقف نيز با عملكرد مخلصانه اين را ثابت كنند .
بنا بر اين عدم اطلاع از بهره هاي مادي و معنوي وقف و عدم اطمينان بهره گيري صحيح و رعايت نكردن آداب وقف ، از موانع مهم تمايل به وقف كردن ؛ در عصرماست .
5 - بيان آثار وقف
تأكيد بر آثار وقف، در مطرح شدن، پذيرش و ترويج وقف تاثير فراواني دارد . بايد به مردم بباورانيم كه وقف سنت حسنهای است كه فقر زدايی كرده، فاصله طبقاتی را كاهش میدهد. كسانی كه ثروتمند هستند در راه احياء فقرا و كمك به نيازمندان وقف میكنند كه اين اقدام عدالت اجتماعی را در پی دارد، اين افراد از امكاناتی كه خود برخوردارند ديگران را نيز برخوردار میكنند مخصوصاً با وقف مراكز عبادي ،آموزشی ، رفاهي و بهداشتي مي توان فرهنگ وقف را در جامعه رونق داد.
ب - آداب ، شرائط و موانع وقف و واقف
واقف باید از شرایط ویژه ای برخوردار باشد تا اینکه آثار مطلوب آنرا در زندگی دنیوی و اخروی اش احساس نماید .برخی از آداب و شرائط وقف از این قرار است :
1 - از اموال دوست داشتني و محبوب
قرآن مي فرمايد : لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ (آل عمران / 92)
هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست مىداريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و آنچه انفاق مىكنيد، خداوند از آن آگاه است. وقف هم كه يكي از بهترين مصاديق بِّر و نيكوكاري است حتما بايد از اموال محبوب و دوست داشتني واقف باشد و گرنه اموال بي خاصيت و بي ارزش در نزد خداوند چندان جايگاهي ندارد . اموالي را هم كه در دست رس انسان بوده و الآن از دستش بيرون مي رود و او از روي ناچاري آنرا وقف مي كند فايده اي ندارد.
2- پاك بودن منابع
از مهمترين شرائط اموالي كه وقف مي شود اولا مالكيت شرعي واقف بر آن اموال است و ثانيا مال موقوفه حتي شبهه ناك هم نباشد زيرا مال مشتبه و غير مشروع از مهمترين موانع وقف است و هرگز پذيرفته نمي شودف اين آيه ي قران است كه مي فرمايد : إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ ؛ خداوند فقط از تقواپيشگان مىپذيرد. (مائده / 27) بر اين اساس كارهاي نيك و اعمال صالح و خيرات همانند وقف، بايد از منابع پاك و حلال و خالصِ واقف باشد و گرنه نه تنها ثمره و بهره اي براي واقف نخواهد داشت بلكه بر عكس موجب گناه و عذاب اخروي و مصداق اكل مال به باطل خواهد بود .
سخن مهم امام حسين ع
در روايات آمده است : هنگامي كه به امام حسين ع خبر دادند «عبدالله بن عامر» - از كارگزاران بني اميه - چنين و چنان وقف كرده و عده زيادي برده آزاد كرده است، فرمود: «مَثَل عبدالله بن عامر همانند كسي است كه از حاجيان و راهيان خانه ي خدا سرقت كرده و سپس اموال دزدي را صدقه مي دهد .» آنگاه افزود: إِنَّمَا الصَّدَقَةُ الطَّيِّبَةُ صَدَقَةُ مَنْ عَرِقَ فِيهَا جَبِينُهُ وَ اغْبَرَّ فِيهَا وَجْهُهُ [7] وقف ي پاكيزه، وقفي كسي است كه در راه كسب آن پيشاني اش عرق كرده و صورتش غبارآلود شده است .» وقتي از امام صادق عليه السلام سؤال شد: «منظور حضرت سيد الشهداء عليه السلام چه كسي بوده است؟» فرمود: «علي بن ابي طالب عليه السلام .»
دزدي و صدقه
امام صادق ع فرمود : شنيده بودم: مردم ساده لوح شخصي را مىستايند و به بزرگى از او ياد مىكنند، و من مشتاق گشتم تا از نزديك او را ببينم، امّا بگونهاى كه مرا نشناسد تا شخصيّت او را ارزيابى كنم. اتفاقا روزى او را در مكانى ديدم كه جمعيّت زيادى از عوام گردش جمع گشتهاند، چهرهام را پوشاندم، و بطور ناشناس به ميان آنها رفتم تا نظارهگر او و مردم پيرامون او باشم. پيوسته به اطوار و نيرنگ مردم را فريب مىداد.
سپس براه افتاد و مردم به دنبالش رفتند تا به جايى رسيد كه از مردم جدا شد، مردم برگشته و پى كار خود رفتند، اما او ديگر برنگشت و همچنان مىرفت، بدنبالش رفتم، در بين راه به دكّان نانوائى رسيد در آنجا توقّف كرد، به محض آنكه نانوا به كارى مشغول گرديد دو عدد نان دزديد و راه افتاد من تعجب كردم، ولى با خود گفتم: شايد با نانوا داد و ستدى دارد، آنگاه به شخصى رسيد كه انار داشت او را هم غافلگير كرده و سپس دو عدد انار برداشت، اين عملش نيز تعجّبم را برانگيخت امّا با خود انديشيدم كه شايد با يك ديگر حسابى دارند. با خود گفتم: چه نيازى او را وادار به دزدى كرده است؟ چرا وقتى خود را از چشم نانوا و انار فروش دور مىديد چنين كارى انجام مىداد، همچنان به دنبال او رفتم، تا در خرابه اي به بيمارى رسيد، دو قرص نان و دو انار را جلوى او نهاد و رفت، منهم به دنبالش رفتم تا در نقطهاى از بيابان ايستاد.
خود را به او رساندم و گفتم: اى بنده خدا آوازه نيكى تو را شنيده و مايل بودم كه از نزديك ببينمت حال به ديدارت آمدم، ولى كار عجيبى از تو مشاهده كردم كه فكرم را پريشان ساخته است. از تو مىپرسم كه برايم توضيح دهى تا خيالم آسوده شود، گفت: چه ديدى؟ گفتم: تو را كه به نانوائى رسيدى و از او دو نان دزديدى! و از انار فروش گذر كردى از او نيز دو انار بسرقت بردى؟! امام فرمود: در پاسخ من گفت: پيش از هر چيز به من بگو تو كيستى؟
گفتم: يكى از فرزندان آدم عليه السلام از امّت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله. بار ديگر گفت: از چه كسانى؟ گفتم: فردى از دودمان پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله. پرسيد: در كجا زندگى مىكنى؟ گفتم: مدينه.
گفت: شايد تو جعفر بن محمّد فرزند علىّ بن حسين بن على بن أبى طالب هستى؟ گفتم: آرى. گفت: ولى اين شرافت خانوادگى برايت سودى نخواهد داشت با اين ناآگاهيت به آنچه مايه شرافت تو است، علم جدّ و پدرت را كنار گذاشتهاى، اگر چنين نبود چگونه عملى را كه انجام دهندهاش شايسته ستايش و سپاسگزارى است آن را ناپسند شمارى؟ گفتم: آن چيست؟
پاسخ داد: كتاب خدا، قرآن. گفتم: چه چيز آن را ندانستهام.
گفت: فرموده خداوند را مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها (هر كس كه عمل نيكى انجام دهد پاداشش ده برابر است و هر كسى كه به كردار زشتى دست يازد، كيفرش يك برابر است-( أنعام /162) چون دو نان دزديدم دو گناه بود، و براى دزديدن دو انار دو گناه، (4 =2+ 2) پس اين شد چهار گناه. چون هر يك از آنها را در راه خدا صدقه دادم چهل ثواب خواهم داشت(4010=*4) از چهل حسنه در برابر چهار سيّئه چهار تا كم مىشود و سى و شش حسنه برايم باقى مىماند(36= 4* 40)
گفتم: ُ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَنْتَ الْجَاهِلُ بِكِتَابِ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ إِنَّكَ لَمَّا سَرَقْتَ رَغِيفَيْنِ
كَانَتْ سَيِّئَتَيْنِ وَ لَمَّا سَرَقْتَ رُمَّانَتَيْنِ كَانَتْ أَيْضاً سَيِّئَتَيْنِ وَ لَمَّا دَفَعْتَهُمَا إِلَى غَيْرِ صَاحِبَيْهِمَا بِغَيْرِ أَمْرِ صَاحِبَيْهِمَا كُنْتَ إِنَّمَا أَضَفْتَ أَرْبَعَ سَيِّئَاتٍ إِلَى أَرْبَعِ سَيِّئَاتٍ وَ لَمْ تُضِفْ أَرْبَعِينَ حَسَنَةً إِلَى أَرْبَعِ سَيِّئَاتٍ
مادرت به عزايت بنشيند، تو كتاب خدا را نفهميدهاى، مگر نشنيدهاى كه خداى عزّ و جلّ مىفرمايد: إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (خدا فقط كار پرهيزگاران را مىپذيرد- مائده 31) يقينا چون دو نان دزديدى به دو گناه دچار گرديدى و جهت سرقت دو انار هم دو گناه ديگر، و چون مال مردم را بجاى اينكه به خودشان بازگردانى بدون رضايت آنان به ديگرى دادى، بىشك چهار گناه بر آن افزودى و چهل حسنه به چهار گناه نيفزودى. (8= 4+ 4) او در حالى كه با نگاه تندى به من نگريست، بر گشتم و رهايش ساختم. (1) امام فرمود: با اين گونه تفسيرهاى زشت و عوام پسندانه گمراه مى شوند و ديگران را هم به گمراهى مىكشانند . [8]
وقف بيت المال توسط معاويه
علي ع در ضمن اشعاري به مسجد ساختن معاويه از منابع حرام اشاره كرده و او را سرزنش مي كند :
سَمِعْتُكَ تَبْنِي مَسْجِداً مِنْ خِيَانَةٍ وَ أَنْتَ بِحَمْدِ اللَّهِ غَيْرُ مُوَفَّقٍ
شنيده ام كه تو از راه خيانت و اموال حرام مسجد مي سازي و بحمد الله كه در اين راه توفيق نخواهي داشت.
كَمُطْعِمَةِ الرُّمَّانِ مِمَّا زَنَتْ بِهِ جَرَتْ مَثَلًا لِلْخَائِنِ الْمُتَصَدِّقِ
مثل تو همانند آن زن بد كاره است كه از راه زنا انار تصدق مي نمود كه به نماد عيني خائن صدقه دهنده تبديل گشت.
فَقَالَ لَهَا أَهْلُ الْبَصِيرَةِ وَ التُّقَى لَكَ الْوَيْلُ لَا تَزْنِي وَ لَا تَتَصَدَّقِي[9]
اهل بصيرت و تقوي به او گفتند : واي بر تو نه زنا كن و نه صدقه بده !
3 - پاك و خالص بودن نيت واقف ،
نيتهاي آلوده، اعمال ناپاك و قلب تاريك مانع پذيرش عمل وقف است . همچنين ريا ، محروم كردن ورثه ي اهل از حق خود، وقف اموال ديگران ، وقف بيت المال بدون اجازه ي حاكم شرع و به طور كلي داشتن انگيزه هاي الهي، مانع عمل وقف خواهد بود . خداوند در اين زمينه مي فرمايد : قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقينَ ( توبه / 53) بگو: انفاق كنيد ( خيرات كنيد ، وقف و احسان كنيد ) خواه از روى ميل باشد يا اكراه، هرگز از شما پذيرفته نمىشود چرا كه شما قوم فاسقى بوديد!»
4 - منت نگذاشتن در وقف
از ديگر شرائط وقف منت نگذاشتن به جامعه و افراد آن مي باشد و گرنه عمل خير باطل خواهد شد . قرآن در باره اين شرط وقف مي فرمايد : الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواْ مَنًّا وَ لَا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ ( 262 : بقره )
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، سپس به دنبال انفاقى كه كردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسى دارند، و نه غمگين مىشوند.
امام سجاد ع هم در دعاي خود در صحيفه سجاديه، (دعاي 20 )مي فرمايد : أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن ؛ خداوندا! انجام كارهاي خير( همانند وقف) را براي مردم، به دست من اجرا كن و خدمات نيكم را با منت گزاري ضايع مگردان .»
________________________________________
[1] - بقره / 148 .
[2] - إرشاد القلوب إلى الصواب، شيخ حسن ديلمى / ج1 /ص 5 / نشر شريف رضي ./ ج1 / ص 105 .
[3] - الكافي ، محمد بن يعقوب كلينى، دارالكتب الاسلامية. 1388ق. /ج 7 / ص 54 .
[4] - بنو زريق طائفهاى از انصار در مدينهاند .
[5] - منلايحضرهالفقيه، شيخ صدوق، مؤسسه الاعلمى، بيروت. ج : 4 ص : 248 .
[6] - عيون أخبار الرضا عليه السلام، شيخ صدوق، منشورات جهان، 1378ق.ج1، ص: 38 / بحار الأنوار ، علامه محمد باقر مجلسى، مؤسسه الوفا.ج48، ص: 281 .
[7] - مستدرك الوسائل، محدث نورى، موسسه آل بيت، قم، 1408ق. ج 7 ، ص 244 .
[8] - معاني الأخبار، شيخ صدوق، نشر جامعه مدرسين، قم، 1403 ق ص: 35 .
[9] - بحارالأنوار ج : 34 ص : 431 .
راهكارها، موانع و شرايط
عبدالكريم پاك نيا تبريزي
يكی از ويژگیهای نظام حقوقی و اقتصادی اسلام فرهنگ حسنه ي وقف است؛ كه در متون ديني ما به طور گسترده اي مطرح است .البته در قرآن كلمه وقف به صورت مصطلح به كار برده نشده است، اما واژهها و عبارات عامی داريم كه يكی از موارد آنها را میتوانيم وقف بدانيم مثل كلمه خيرات كه در قرآن آمده، قرآن انسان را به خيرات تشويق میكند و میفرمايد كه فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ[1]؛ در كار هاي خير مسابقه دهيد ! يا اينكه در آيه 61 سوره مؤمنون میفرمايد: «أُوْلَئِكَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ؛ اهل ايمان آنانند كه در كارهاى نيك شتاب مىورزند و در انجام آنها سبقت مىجويند»؛
خيرات يك واژۀ عام است كه هم شامل؛ تعاون، انفاق، اطعام، احسان و كلاً هر موردی كه انسان برای رضای خدا قدم بر میدارد میشود و هم يكی از موارد خيرات، وقف است. بنا بر اين قرآن انسان را به همه خيرات از جمله اين نوع خاص يعنی وقف تشويق میكند و حتی میفرمايد: مومنين كسانی هستند كه در خيرات سرعت به خرج میدهند و با هم مسابقه میدهند.
به اين ترتيب قرآن ما را به انجام تمام خيرات از جمله وقف تشويق میكند، آيات ديگری نيز هست كه تقريباً به وقف با معنای خاص فقهی اشاره دارد، از جمله آيه 46 سوره كهف كه میفرمايد: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا» مال و فرزند زينت زندگی دنيا است اما باقياتالصالحات كه يك مورد آن يقيناً وقف است و انسان میتواند آن را به عنوان مصداق كامل وقف بيان كند، ارزشهای پايدار و شايستهای است كه انسان برای خدا انجام میدهد؛ قرآن میفرمايد ثواب اين نوع كار نزد خدا بيشتر و اميد بخشتر است.
اساسا وقف يك نوع عبادت خاص است و قصد قربت لازم است و ما میتوانيم آن را نوعی عبادت تلقی كنيم، چون در روايات آمده است كه وقتی اميرالمومنين(ع) وقفی را انجام میداد، در وقفنامه اينگونه مینوشت؛ كه علی اين چشمه را وقف كرده تا اينكه خداوند او را از آتش جهنم نجات دهد. ايشان و ساير ائمه وقف را به صورت عبادت مطرح میكردند كه در روز قيامت ذخيرهای برای آنها باشد. در روايتي آمده است :
بعضى از غلامان به حضرت علي ع خبر دادند كه آب چشمه ى يكى از باغهاي حضرت، آن قدر با بركت است كه مانند گردن شتر مي جوشد. امام سه مرتبه فرمود: وارث آن چشمه را مژده دهيد. سپس حضرت چند گواه طلبيد و آنان را گواه گرفت كه اين چشمه را در راه خدا وقف كردم تا پايان دنيا و فرمود: إِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِكَ لِيَصْرِفَ اللَّهُ عَنْ وَجْهِيَ النَّارَ اين كار را كردم تا خداوند آتش جهنم را از چهرهى من دور كند. معاويه بعد از شهادت امير المومنين ع ،همان نخلستان را از حضرت امام حسن عليه السّلام به دويست هزار دينار خواست تا خريدارى كند. حضرت مجتبي ع فرمود: هرگز چيزى از آن را نمىفروشم چونكه پدرم آن را در راه خدا وقف كرده است .[2]
البته به علت نيازهای جامعه مقولههای وقف تعدد پيدا مي كند چون وقف محدوده خاصی ندارد و میتوان به تمام نيازهای جامعه وقف را سرايت داد. زيرا مراد از وقف امری است كه به رفع نيازهاي جامعه در راستاي كمال و سلامت مادي و معنوي آن كمك كند، وقف مدرسه، حوزههای علميه، كتاب و كتابخانه ، توسعه مراكز عبادی مثل مسجد، يا محل ترويج معارف اسلامی برای عزاداریها و يا رفاه عمومی و اقتصادی مثل وقف قنات و آب و اراضی كشاورزی و توسعه مراكز بهداشتی و درمانی جامعه از جمله ي مصاديق وقف است.
الف : راهكارهاي ترويج وقف
مي توان از راه هاي مختلفي سنت حسنه ي وقف را ترويج كرده و گسترش داد كه برخي عبارتند :
1 –تبيين آيات وقف به متمولين متدين
اگر ما بتوانيم مردم را از فوائد بيشمار معنوي و مادي وقف آكاه سازيم قطعا نتيجه ي مثبت خواهيم گرفت چرا كه وقتي مردمِ معتقد، با شنيدن كلام خداي سبحان و باور كردن وعده هاي قرآن و اهل بيت ع مشتاقانه از جان و مال و فرزندان خود مي گذرند مطمئنا در وقف اموال نيز پيش قدم خواهند شد برخي از آيات وقف عبارتند :
- الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌْ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيرٌْ أَمَلًا (كهف 46) مال و فرزند، زينت زندگى دنياست و باقيات صالحات [ارزشهاى پايدار و شايسته مانند وقف] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخشتر است!
- وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْاْ هُدًى وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌْ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَ خَيرٌْ مَّرَدًّا ( 76 مريم ) كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مىافزايد و آثار شايستهاى كه از انسان باقى مىماند، ثوابش در پيشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است!
- عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَت (انفطار:5) در آن زمان هر كس مىداند آنچه را از پيش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است.
فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ أَقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَ مَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِكمُ مِّنْ خَيرٍْ تجَِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيرًْا وَ أَعْظَمَ أَجْرًا (مزمل : 20) پس به اندازهاى كه براى شما ممكن است از قرآن تلاوت كنيد و نماز را بر پا داريد و زكات بپردازيد و به خدا «قرض الحسنه» دهيد و بدانيد آنچه را از كارهاى نيك براى خود از پيش مىفرستيد نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترين پاداش خواهيد يافت.
- لَّيْسَ الْبرَِّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَاكِنَّ الْبرَِّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ الْمَلَئكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّنَ وَ ءَاتىَ الْمَالَ عَلىَ حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائلِينَ وَ فىِ الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتىَ الزَّكَوةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَ الصَّابرِِينَ فىِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُوْلَئكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ( 177 بقره ) نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و يا مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال خود را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در [راهِ آزاد كردن] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفتهاند، و آنان همان پرهيزگارانند.
لَن تَنَالُواْ الْبرَِّ حَتىَ تُنفِقُواْ مِمَّا تحُِبُّونَ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شىَْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ( 92 ال عمران ) هرگز به حقيقت نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست مىداريد، در راه خدا انفاق كنيد و آنچه انفاق مىكنيد، خداوند از آن آگاه است.
الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواْ مَنًّا وَ لَا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُون
( 262 : بقره ) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، سپس به دنبال انفاقى كه كردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است و نه ترسى دارند، و نه غمگين مىشوند.
2- بيان سيره و سخن اهلبيت ع در اين زمينه
از آنجائي كه مردم متدين جامعه اهل بيت ع را به عنوان الگو ي كامل پذيرفته اند راه و روش آن گراميان براي مردم از اهميت والائي برخوردار است ؛ به اين جهت بيان سيره و سخن آنان تاثير به سزائي در تمايل مردم به سوي وقف خواهد داشت .
همچنانكه مي دانيم : ائمه اطهار (ع) در وقف كردن پيشرو بودند و وقفهايی هم كه انجام میدادند متنوع بوده، مثلاً آب چشمه برای رهگذران، زمينهايی كه درآمد آن صرف فقرا و ايتام شود، باغهايی كه از ميوه آن مردم استفاده كنند و ... ، امامان ما نيازهای جامعه را با وقف تأمين میكردند و اهداف فرهنگی و تعليم و تعلم را در نظر داشتند چنانكه اين كار را مسلمانان در طول تاريخ از اهل بيت ع ياد گرفتند.
به عنوان نمونه به چند مورد از وقفها و آداب و شرائط آن در سيره ي اهل بيت ع اشاره مي كنيم :
وقف زمين و آب براي رفاه مردم
امام صادق ع فرمود : رسول خدا ص غنيمت ها را تقسيم كرد و سهم علي ع قطعه زميني بود كه در آن چشمه اي جاري ساخت كه از آن آبي مثل گردن شتر فوران كرد و آنرا ينبع ناميد شخصي آمد و به علي ع مژده داد و به امام ع تبريك گفت . امام ع فرمود: به كسي تبريك بگو كه از اين چشمه جوشان بهره مند خواهد شد . بعد حضرت آنجا را وقف كرد وفرمود : هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا [3]اينجا در راه خدا وقف قطعي مي شود به حاجيان بيت الله و عابران از اين گذرگاه . هرگز فروخته نمي شود بخشيده نمي گردد و ارث برده نمي شود ؛ هر كس اينجا را بفروشد يا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و مردم همگي بر او باد، و خداوند هيچ عمل خيري را از او نمي پذيرد.
وقف خانه براي نيازمندان
امام صادق ع فرمود : أمير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام خانه خود را كه در محله بنى زريق مدينه بود، وقف كرد، وقفنامهاش را اين گونه انشاء فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* هَذَا مَا تَصَدَّقَ بِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ حَيٌّ سَوِيٌّ تَصَدَّقَ بِدَارِهِ الَّتِي فِي بَنِي زُرَيْقٍ صَدَقَةً لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ حَتَّى يَرِثَهَا اللَّهُ الَّذِي يَرِثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَسْكَنَ هَذِهِ الصَّدَقَةَ خَالاتِهِ مَا عِشْنَ وَ عَاشَ عَقِيبُهُنَّ فَإِذَا انْقَرَضُوا فَهِيَ لِذَوِي الْحَاجَةِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ شَهِدَ اللَّه ؛ اين چيزيست كه على بن ابى طالب در حال حيات و سلامت خود آن را وقف كرده است، او خانه خود كه در محلّه بنى زريق [4]واقع است، بصورت وقفى درآورده است، كه بفروش نميرود، و بخشيده نميشود، و به ارث برده نميگردد، تا وقتى كه خداى وارث آسمانها و زمين آن را به ارث ببرد. و او خالههايش را در آن موقوفه سكونت داده است، تا هر زمان كه ايشان و اعقابشان زندگى كنند، پس چون ايشان منقرض شوند اين خانه به نيازمندان از مسلمين تعلّق دارد. خدا و فلان و فلان بر اين وقف شهادت دادهاند.[5]
وقف مجتمع رفاهي براي نيازمندان و نسل آينده
در تاريخ زندگاني امام هفتم ع آمده است كه آن گرامي زميني آباد را با تمام امكانات رفاهي براي نيازمندان و فرزندان خويش وقف نمود و متن وقفنامه چنين است :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * هَذَا مَا تَصَدَّقَ بِهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ... ؛ موسى بن جعفر زمينش در فلان مكان، كه مشخّصات و حدّ و مرز آن چنين و چنان است، تمامى آن زمين، نخلهاى آن، قسمتهائى كه ساختمانى در آن نيست، آب موجود در آن، گوشه و كنار آن، حقّ و نوبت آب آن، و هر حقّ ديگرى كه در بلندىها و بيشه آن مىباشد، و نيز تمام امكانات و سرويس موجود در آن (مثل آشپزخانه، آبريزگاه، حمام، راه و غيره)، و نيز قسمت روباز و مسيل آن، قسمت آباد و قسمت لم يزرع آن، همگى اينها را موسى بن جعفر به اولاد بلا فصل خود- چه زن، چه مرد- وقف نمود، سرپرست اين زمين، منافع آن را بعد از مخارج لازمه براى آبادانى و حفظ آن و نيز به استثناى منافع سى اصل درخت كه بين فقراى اهل روستا تقسيم مىشود،
بقيّه را بين اولاد موسى بن جعفر تقسيم مىكند به گونهاى كه هر پسر دو برابر دختر سهم ببرد، هر يك از دختران موسى بن جعفر كه ازدواج كرده سهمش از اين وقف قطع گردد تا زمانى كه شوهرش را (به مرگ يا طلاق) از دست بدهد كه در اين صورت سهم او مانند دخترانى است كه هنوز ازدواج نكردهاند، هر كدام از فرزندان موسى كه فوت كنند اگر فرزندى داشتند فرزندانشان سهم پدر خود را به ارث مىبرند، پسر دو برابر دختر، همان طور كه موسى بين اولاد بلا فصل خود شرط كرده است، و هر يك كه فوت كردند و فرزندى نداشتند سهم او به سهم بقيّه اضافه شود، نوههاى دخترى در اين وقف سهمى ندارند مگر اينكه پدرانشان از فرزندان من باشند، و تا وقتى احدى از اولاد و نسل من باقى باشد كسى در اين وقف سهمى ندارد. اگر همگى آنان از بين رفتند و كسى باقى نماند اين مال وقف است بر خواهران و برادران تنى (پدرى و مادرى) من، مادامى كه كسى از آنان باقى باشد. به همان روشى كه بر اولاد و نسل خودم شرط كردم، اگر خواهر و برادران تنى از بين رفتند و منقرض شدند اين مال وقف خواهد بود بر خواهران و برادران پدرى و نسل آنان مادامى كه كسى از ايشان باقى باشد؛ و اگر از ايشان هم كسى باقى نماند اين مال وقف است بر خويشان و اقارب هر كدام كه از ديگرى به من نزديكتر باشند، تا زمانى كه ديگر كسى روى زمين زنده نباشد (يعنى تا قيامت)
موسى بن جعفر در حال صحّت و سلامت اين مال را بىهيچ شكّ و شبههاى به حقّ و به طور قطعى و براى طلب مرضات خدا و نعيم اخروى وقف نمود و هيچ بازگشتى در آن نيست. (و استثناء بردار نمىباشد) و براى هيچ مؤمنى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد جايز نيست كه آن را بفروشد يا بخرد يا ببخشد يا به كسى بدهد و يا موارد مشخّصشده آن را تغيير دهد، تا زمانى كه انسان و هر چه در روى زمين است عمرش بسر آيد و خداوند وارث آن گردد. اختيار اين وقف به دست «عليّ» و «ابراهيم» است. اگر يكى از اين دو فوت كرد «قاسم» به جاى او خواهد بود. اگر يكى از آنان فوت كرد «اسماعيل» جاى او خواهد بود، اگر از بين اين دو، يكى فوت كرد، «عبّاس» به جاى او باشد، و اگر يكى از اين دو فوت كرد، فرزند بزرگتر از بقيّه به جاى او بيايد. و اگر فقط يك نفر از نسل من باقى باشد او سرپرستى اين وقف را به عهده گيرد. راوى گويد: «امام رضا عليه السّلام فرمودند: پدرم، اسماعيل را كه از عبّاس كوچكتر بود بر عبّاس مقدّم داشتند»[6]
3- مشخص كردن نياز هاي روز جامعه
سومين راهكار مي تواند روشن شدن مصاديق وقف در عصر ما باشد، يعني علاوه بر اينكه با آيات و روايات مردم به سوي وقف ترغيب مي شوند بايد نمونه هاي عيني نيازهاي جامعه را در مقابلشان قرار داد تا آنان ضمن علاقه اي كه به وقف پيدا كرده اند مشكلات و نياز ها را لمس نمايند و در اين راه قدم هائي بردارند . و براي دنيا و آخرت خود و نسل اينده شان در اين زمينه تلاش كنند .
4 – مطمئن كردن مردم به آينده ي موقوفات
مردم نبايد در مورد عملكرد متوليان وقف ترديد داشته باشند؛ آنان بايد اطمينان كامل پيدا كنند كه اموال موقوفه ي انان پايمال نخواهد شد و در مسير ارزشي خود استفاده مي شود . همچنانكه خداوند متعال پايداري و سود اخروي آنرا تضمين فرموده متوليان وقف نيز با عملكرد مخلصانه اين را ثابت كنند .
بنا بر اين عدم اطلاع از بهره هاي مادي و معنوي وقف و عدم اطمينان بهره گيري صحيح و رعايت نكردن آداب وقف ، از موانع مهم تمايل به وقف كردن ؛ در عصرماست .
5 - بيان آثار وقف
تأكيد بر آثار وقف، در مطرح شدن، پذيرش و ترويج وقف تاثير فراواني دارد . بايد به مردم بباورانيم كه وقف سنت حسنهای است كه فقر زدايی كرده، فاصله طبقاتی را كاهش میدهد. كسانی كه ثروتمند هستند در راه احياء فقرا و كمك به نيازمندان وقف میكنند كه اين اقدام عدالت اجتماعی را در پی دارد، اين افراد از امكاناتی كه خود برخوردارند ديگران را نيز برخوردار میكنند مخصوصاً با وقف مراكز عبادي ،آموزشی ، رفاهي و بهداشتي مي توان فرهنگ وقف را در جامعه رونق داد.
ب - آداب ، شرائط و موانع وقف و واقف
واقف باید از شرایط ویژه ای برخوردار باشد تا اینکه آثار مطلوب آنرا در زندگی دنیوی و اخروی اش احساس نماید .برخی از آداب و شرائط وقف از این قرار است :
1 - از اموال دوست داشتني و محبوب
قرآن مي فرمايد : لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ (آل عمران / 92)
هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست مىداريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و آنچه انفاق مىكنيد، خداوند از آن آگاه است. وقف هم كه يكي از بهترين مصاديق بِّر و نيكوكاري است حتما بايد از اموال محبوب و دوست داشتني واقف باشد و گرنه اموال بي خاصيت و بي ارزش در نزد خداوند چندان جايگاهي ندارد . اموالي را هم كه در دست رس انسان بوده و الآن از دستش بيرون مي رود و او از روي ناچاري آنرا وقف مي كند فايده اي ندارد.
2- پاك بودن منابع
از مهمترين شرائط اموالي كه وقف مي شود اولا مالكيت شرعي واقف بر آن اموال است و ثانيا مال موقوفه حتي شبهه ناك هم نباشد زيرا مال مشتبه و غير مشروع از مهمترين موانع وقف است و هرگز پذيرفته نمي شودف اين آيه ي قران است كه مي فرمايد : إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ ؛ خداوند فقط از تقواپيشگان مىپذيرد. (مائده / 27) بر اين اساس كارهاي نيك و اعمال صالح و خيرات همانند وقف، بايد از منابع پاك و حلال و خالصِ واقف باشد و گرنه نه تنها ثمره و بهره اي براي واقف نخواهد داشت بلكه بر عكس موجب گناه و عذاب اخروي و مصداق اكل مال به باطل خواهد بود .
سخن مهم امام حسين ع
در روايات آمده است : هنگامي كه به امام حسين ع خبر دادند «عبدالله بن عامر» - از كارگزاران بني اميه - چنين و چنان وقف كرده و عده زيادي برده آزاد كرده است، فرمود: «مَثَل عبدالله بن عامر همانند كسي است كه از حاجيان و راهيان خانه ي خدا سرقت كرده و سپس اموال دزدي را صدقه مي دهد .» آنگاه افزود: إِنَّمَا الصَّدَقَةُ الطَّيِّبَةُ صَدَقَةُ مَنْ عَرِقَ فِيهَا جَبِينُهُ وَ اغْبَرَّ فِيهَا وَجْهُهُ [7] وقف ي پاكيزه، وقفي كسي است كه در راه كسب آن پيشاني اش عرق كرده و صورتش غبارآلود شده است .» وقتي از امام صادق عليه السلام سؤال شد: «منظور حضرت سيد الشهداء عليه السلام چه كسي بوده است؟» فرمود: «علي بن ابي طالب عليه السلام .»
دزدي و صدقه
امام صادق ع فرمود : شنيده بودم: مردم ساده لوح شخصي را مىستايند و به بزرگى از او ياد مىكنند، و من مشتاق گشتم تا از نزديك او را ببينم، امّا بگونهاى كه مرا نشناسد تا شخصيّت او را ارزيابى كنم. اتفاقا روزى او را در مكانى ديدم كه جمعيّت زيادى از عوام گردش جمع گشتهاند، چهرهام را پوشاندم، و بطور ناشناس به ميان آنها رفتم تا نظارهگر او و مردم پيرامون او باشم. پيوسته به اطوار و نيرنگ مردم را فريب مىداد.
سپس براه افتاد و مردم به دنبالش رفتند تا به جايى رسيد كه از مردم جدا شد، مردم برگشته و پى كار خود رفتند، اما او ديگر برنگشت و همچنان مىرفت، بدنبالش رفتم، در بين راه به دكّان نانوائى رسيد در آنجا توقّف كرد، به محض آنكه نانوا به كارى مشغول گرديد دو عدد نان دزديد و راه افتاد من تعجب كردم، ولى با خود گفتم: شايد با نانوا داد و ستدى دارد، آنگاه به شخصى رسيد كه انار داشت او را هم غافلگير كرده و سپس دو عدد انار برداشت، اين عملش نيز تعجّبم را برانگيخت امّا با خود انديشيدم كه شايد با يك ديگر حسابى دارند. با خود گفتم: چه نيازى او را وادار به دزدى كرده است؟ چرا وقتى خود را از چشم نانوا و انار فروش دور مىديد چنين كارى انجام مىداد، همچنان به دنبال او رفتم، تا در خرابه اي به بيمارى رسيد، دو قرص نان و دو انار را جلوى او نهاد و رفت، منهم به دنبالش رفتم تا در نقطهاى از بيابان ايستاد.
خود را به او رساندم و گفتم: اى بنده خدا آوازه نيكى تو را شنيده و مايل بودم كه از نزديك ببينمت حال به ديدارت آمدم، ولى كار عجيبى از تو مشاهده كردم كه فكرم را پريشان ساخته است. از تو مىپرسم كه برايم توضيح دهى تا خيالم آسوده شود، گفت: چه ديدى؟ گفتم: تو را كه به نانوائى رسيدى و از او دو نان دزديدى! و از انار فروش گذر كردى از او نيز دو انار بسرقت بردى؟! امام فرمود: در پاسخ من گفت: پيش از هر چيز به من بگو تو كيستى؟
گفتم: يكى از فرزندان آدم عليه السلام از امّت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله. بار ديگر گفت: از چه كسانى؟ گفتم: فردى از دودمان پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله. پرسيد: در كجا زندگى مىكنى؟ گفتم: مدينه.
گفت: شايد تو جعفر بن محمّد فرزند علىّ بن حسين بن على بن أبى طالب هستى؟ گفتم: آرى. گفت: ولى اين شرافت خانوادگى برايت سودى نخواهد داشت با اين ناآگاهيت به آنچه مايه شرافت تو است، علم جدّ و پدرت را كنار گذاشتهاى، اگر چنين نبود چگونه عملى را كه انجام دهندهاش شايسته ستايش و سپاسگزارى است آن را ناپسند شمارى؟ گفتم: آن چيست؟
پاسخ داد: كتاب خدا، قرآن. گفتم: چه چيز آن را ندانستهام.
گفت: فرموده خداوند را مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها (هر كس كه عمل نيكى انجام دهد پاداشش ده برابر است و هر كسى كه به كردار زشتى دست يازد، كيفرش يك برابر است-( أنعام /162) چون دو نان دزديدم دو گناه بود، و براى دزديدن دو انار دو گناه، (4 =2+ 2) پس اين شد چهار گناه. چون هر يك از آنها را در راه خدا صدقه دادم چهل ثواب خواهم داشت(4010=*4) از چهل حسنه در برابر چهار سيّئه چهار تا كم مىشود و سى و شش حسنه برايم باقى مىماند(36= 4* 40)
گفتم: ُ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَنْتَ الْجَاهِلُ بِكِتَابِ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ إِنَّكَ لَمَّا سَرَقْتَ رَغِيفَيْنِ
كَانَتْ سَيِّئَتَيْنِ وَ لَمَّا سَرَقْتَ رُمَّانَتَيْنِ كَانَتْ أَيْضاً سَيِّئَتَيْنِ وَ لَمَّا دَفَعْتَهُمَا إِلَى غَيْرِ صَاحِبَيْهِمَا بِغَيْرِ أَمْرِ صَاحِبَيْهِمَا كُنْتَ إِنَّمَا أَضَفْتَ أَرْبَعَ سَيِّئَاتٍ إِلَى أَرْبَعِ سَيِّئَاتٍ وَ لَمْ تُضِفْ أَرْبَعِينَ حَسَنَةً إِلَى أَرْبَعِ سَيِّئَاتٍ
مادرت به عزايت بنشيند، تو كتاب خدا را نفهميدهاى، مگر نشنيدهاى كه خداى عزّ و جلّ مىفرمايد: إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (خدا فقط كار پرهيزگاران را مىپذيرد- مائده 31) يقينا چون دو نان دزديدى به دو گناه دچار گرديدى و جهت سرقت دو انار هم دو گناه ديگر، و چون مال مردم را بجاى اينكه به خودشان بازگردانى بدون رضايت آنان به ديگرى دادى، بىشك چهار گناه بر آن افزودى و چهل حسنه به چهار گناه نيفزودى. (8= 4+ 4) او در حالى كه با نگاه تندى به من نگريست، بر گشتم و رهايش ساختم. (1) امام فرمود: با اين گونه تفسيرهاى زشت و عوام پسندانه گمراه مى شوند و ديگران را هم به گمراهى مىكشانند . [8]
وقف بيت المال توسط معاويه
علي ع در ضمن اشعاري به مسجد ساختن معاويه از منابع حرام اشاره كرده و او را سرزنش مي كند :
سَمِعْتُكَ تَبْنِي مَسْجِداً مِنْ خِيَانَةٍ وَ أَنْتَ بِحَمْدِ اللَّهِ غَيْرُ مُوَفَّقٍ
شنيده ام كه تو از راه خيانت و اموال حرام مسجد مي سازي و بحمد الله كه در اين راه توفيق نخواهي داشت.
كَمُطْعِمَةِ الرُّمَّانِ مِمَّا زَنَتْ بِهِ جَرَتْ مَثَلًا لِلْخَائِنِ الْمُتَصَدِّقِ
مثل تو همانند آن زن بد كاره است كه از راه زنا انار تصدق مي نمود كه به نماد عيني خائن صدقه دهنده تبديل گشت.
فَقَالَ لَهَا أَهْلُ الْبَصِيرَةِ وَ التُّقَى لَكَ الْوَيْلُ لَا تَزْنِي وَ لَا تَتَصَدَّقِي[9]
اهل بصيرت و تقوي به او گفتند : واي بر تو نه زنا كن و نه صدقه بده !
3 - پاك و خالص بودن نيت واقف ،
نيتهاي آلوده، اعمال ناپاك و قلب تاريك مانع پذيرش عمل وقف است . همچنين ريا ، محروم كردن ورثه ي اهل از حق خود، وقف اموال ديگران ، وقف بيت المال بدون اجازه ي حاكم شرع و به طور كلي داشتن انگيزه هاي الهي، مانع عمل وقف خواهد بود . خداوند در اين زمينه مي فرمايد : قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقينَ ( توبه / 53) بگو: انفاق كنيد ( خيرات كنيد ، وقف و احسان كنيد ) خواه از روى ميل باشد يا اكراه، هرگز از شما پذيرفته نمىشود چرا كه شما قوم فاسقى بوديد!»
4 - منت نگذاشتن در وقف
از ديگر شرائط وقف منت نگذاشتن به جامعه و افراد آن مي باشد و گرنه عمل خير باطل خواهد شد . قرآن در باره اين شرط وقف مي فرمايد : الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواْ مَنًّا وَ لَا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ ( 262 : بقره )
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، سپس به دنبال انفاقى كه كردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسى دارند، و نه غمگين مىشوند.
امام سجاد ع هم در دعاي خود در صحيفه سجاديه، (دعاي 20 )مي فرمايد : أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن ؛ خداوندا! انجام كارهاي خير( همانند وقف) را براي مردم، به دست من اجرا كن و خدمات نيكم را با منت گزاري ضايع مگردان .»
________________________________________
[1] - بقره / 148 .
[2] - إرشاد القلوب إلى الصواب، شيخ حسن ديلمى / ج1 /ص 5 / نشر شريف رضي ./ ج1 / ص 105 .
[3] - الكافي ، محمد بن يعقوب كلينى، دارالكتب الاسلامية. 1388ق. /ج 7 / ص 54 .
[4] - بنو زريق طائفهاى از انصار در مدينهاند .
[5] - منلايحضرهالفقيه، شيخ صدوق، مؤسسه الاعلمى، بيروت. ج : 4 ص : 248 .
[6] - عيون أخبار الرضا عليه السلام، شيخ صدوق، منشورات جهان، 1378ق.ج1، ص: 38 / بحار الأنوار ، علامه محمد باقر مجلسى، مؤسسه الوفا.ج48، ص: 281 .
[7] - مستدرك الوسائل، محدث نورى، موسسه آل بيت، قم، 1408ق. ج 7 ، ص 244 .
[8] - معاني الأخبار، شيخ صدوق، نشر جامعه مدرسين، قم، 1403 ق ص: 35 .
[9] - بحارالأنوار ج : 34 ص : 431 .