تفاوت ارث زن و مرد ‌تبعيض يا عدالت

شناسه مقاله : 16359

تعداد بازدید : 1092

  • : عباسعلى عليزاده

تفاوت ارث زن و مرد ‌تبعيض يا عدالت

پاسخى به مدافعين حقوق بشر

يکى از مسائلى که نوعا غربى‌ها و سازمان‌هاى مدافع حقوق بشر به‌عنوان تبعيض ناروا مطرح مى‌کنند اختلاف در ارث بين زن و مرد است. چون در قانون اسلام و نظام مقدس جمهورى اسلامى طبق ماده 907 قانون مدنى صراحتا چنين مى‌گويد: “... اگر اولاد متعدد باشند و بعضى از آنها پسر و بعضى دختر، پسر دو برابر دختر مى‌برد” بويژه اگر مرد وراث منحصر به فرد همسر خود باشد طبق ماده 949 قانون مدنى “... تمام اموال او را به ارث مى‌برد ولى اگر زن وارث منحصر به فرد باشد يک چهارم ارث نصيبش مى‌شود و بقيه متعلق به حکومت است.” در صورتى که از نظر انسانيت هيچ تفاوتى بين زن و مرد نيست و اين قانون که قائل به تبعيض شده از نظر حقوقدانان و دانشمندان و مدافعين حقوق بشر بويژه شوراى مدافع حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متحد صحيح نيست.

جهت تبيين و تشحيذ اذهان خوانندگان کنوانسيون رفع هر نوع تبعيض عليه زنان که در 18 دسامبر 1979 طى قطعنامه 34/180 مجمع عمومى سازمان ملل متحد به تصويب رسيده و در سوم سپتامبر 1981 با گذشتن سى روز از توديع بيستمين سند الحاقى لازم الاجرا شد شرح مى‌دهم. در ماده يک، تبعيض عليه زنان را اين‌گونه تعريف کرده است.
از نظر اين کنوانسيون، عبارت تبعيض عليه زنان به معنى قائل شدن هرگونه تمايز، استثنا يا محدوديت براساس جنسيت است که بر به رسميت شناختن حقوق بشر زنان و آزادى‌هاى اساسى آنها و بهره‌مندى واعمال آن حقوق، برپايه مساوات با مردان صرف‌نظر از وضعيت تاهل آنها در تمام زمينه‌هاى سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مدنى و ديگر زمينه‌ها اثر مخرب دارد يا اصولا هدفش از بين بردن اين وضعيت است. (نظام بين‌الملل حقوق بشر، دکتر حسين مهربور، صفحه ....112)
و نيز طبق ماده 13 “دولت‌هاى عضو بايد اقدامات مقتضى براى محو تبعيض عليه زنان در ديگر زمينه‌هاى زندگى اقتصادى و اجتماعى به عمل آورند...”
نگارنده بر اين عقيده است موارد فوق‌الذکر که به حسب ظاهر تبعيض به نظر مى‌رسد با خدماتى که اسلام به زن نموده و توجهات بسيارى که به زن‌ها دارد از متون معتبر اسلامى و حقوقى تا آنجا که اين وجيزه اجازه دهد در حد بضاعت مژجات متذکر شده و قضاوت را به خوانندگان محترمى که با ديد انصاف و حقيقت نگاه مى‌کنند و انسان‌هاى سليم‌النفس و خانم‌ها که مدعى اصلى موضوع بحث مى‌باشند واگذار نمايم.
عليهذا مطالب را در دو بخش بيان مى‌کنم.
براى روشن شدن بحث اجازه دهيد مختصرى از وضعيت زنان در قبل و هنگام ظهور اسلام به عرض برسانم. اسلام در 1428 سال قبل در شبه جزيره عربستان اعلام موجوديت کرد. در آن زمان مردم دنيا بويژه مردم عربستان،‌زن را موجودى پست ودختر را موجب ننگ خانواده مى‌دانستند به طورى که اگر زنى دختر مى‌زاييد آن دختر را زنده به گور مى‌کردند.
دکتر گوستاولو بون فرانسوى در کتاب گرانسنگ اسلام و عرب صفحه 507 چنين مى‌گويد:
تمام قانونگذاران قديم نيز همانند همين رفتار خشونت‌آميز را نسبت به زن معمول داشته‌اند، از آن جمله قانون هندى‌ها مى‌گويد: “... قضا و قدر حتمي، توفان، مرگ، جهنم، زهر کشنده افعى و مارگزيده، آتش سوزان هيچ‌کدام از زن بدتر نيست...”
نظريه تورات نيز نسبت به زن بهتر از نظريه هندى‌ها نيست از آن جمله در سفر جامعه مى‌گويد:”... زن تلخ‌تر از مرگ است...”‌و نيز مى‌گويد:‌”... مردى که نزد خدا صالح و شايسته باشد کسى است که زن نداشته باشد... ميان هزار مرد يک مرد شايسته پيدا مى‌شود ولى ميان تمام زنان عالم يک زن هم يافت نمى‌شود...” اما همين دانشمند غربى در صفحه 503 کتاب فوق‌الذکر درباره اسلام چنين مى‌نويسد:
... پيش از آمدن اسلام مردها زن را موجودى مى‌دانستند متوسط ميان حيوانات و انسان. يعنى او را فقط وسيله براى پيدايش نسل و خدمتکارى مى‌دانستند و دختردار شدن را براى خود مصيبتى مى‌پنداشتند و رسم دخترکشى شايع شده بود و همچنان‌که بچه‌هاى سگ را در آب مى‌انداختند دخترها را زنده به گور مى‌کردند و شيوع اين عادت را شما از مصاحبه ذيل که ميان قيس رئيس طايفه بنى تميم و حضرت محمد(ص) افتاد مى‌توانيد بفهميد...
مسيو (کوسان دو پرسوال” مى نويسد:
روزى قيس ديد پيغمبر اسلام يکى از دختران خود را روى زانوى خود نشانده است از او پرسيد:‌اين گوسفند بچه چيست که اين‌چنين او را مى‌بويي؟
فرمود: اين دختر من است.
قيس گفت: به خدا من دخترهاى زيادى داشتم و همه را زنده به گور کردم و هيچ يک را اين‌گونه نبوييدم.
حضرت محمد(ص)‌فرياد زد: واى بر تو، خدا رحم را از دل تو بيرون برده و قدر بهترين نعمت‌هايى را که خداوند به انسان عنايت کرده نشناختي!
ملاحظه مى‌فرماييد اسلام در آن شرايط چه خدمات بزرگى نسبت به زنان انجام داد.
در قرآن مجيد که يگانه کتاب آسمانى مسلمانان جهان است زن و مرد را از جهت انسانيت و رابطه آنها با خداوند يکسان ديده است.
(يا ايها الناس، انا خلقناکم من ذکر وانثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفو... سوره حجرات آيه 133)
اى مردم، همانا شما را زن و مرد آفريديم و شما را به صورت قوم و قبيله قرار داديم براى اينکه يکديگر را بشناسيد.
در اين بيان خداوند متعال اعلام مى‌کند که وحدت اصل و نژاد و سلاله‌هاى انسانى براى شناخت يکديگر است نه اينکه انتساب به قبايل و شعوب سرمايه فخر و مباهات و دستاويز تمايز وافزون‌طلبى باشد.
در آيه ديگرى از قرآن سوره نساء آيه اول نيز مى‌فرمايد:
اى مردم بپرهيزيد (لطف و عنايات خداوند که خالق شماست مدنظر داشته و مواظب حلال و حرام و اوامر و نواهى خداوند باشيد) پروردگارتان شما را از يک جان خلق کرده و از او زوج نيز آفريده...
در اين بيان نيز نظريه انسانيت انسان است به اين معنى که زن و مرد از نظر انسانيت نزد خداوند متعال يکسان مى‌باشند.
آيات فراوانى داريم که خداوند متعال مطلب را به صورت مطلق بيان مى‌کند از جمله در سوره تحريم آيه 11 که مى‌فرمايد... و من يومن بالله و بعمل صالحا بدخله جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا يعنى کسى که به خدا ايمان بياورد (هرکس باشد چه زن و مرد) و عمل صالح انجام دهد خداوند او را داخل بهشت‌هايى مى‌کند که نهرهايى از زير آنها جارى است و هميشه آنجا خواهند بود.
در بعضى از آيات قرآن خداوند متعال به‌طور مساوى نام مى‌برد لطفا عنايت فرماييد‌”من عمل صالحا من ذکر و انثى و هو مومن فلنحينيه حيوه طيبه و لنجزينهم اجرهم باحسن ما کانو يعملون سوره نحل آيه 99" يعنى هر مرد و زنى که عمل صالح انجام دهد و ايمان به خدا داشته باشد پس زندگى پاکيزه و محققان پاداش و جزاى نيکو براى آن اعمال صالح که انجام داده خواهيم داد.
در اين مقوله احاديث و روايات زيادى داريم که به صراحت همين معنى را بيان مى‌کند که ما به لحاظ اختصار صرف‌نظر نموده فقط به ذکر دو حديث از پيغمبر بزرگ اسلام(ص)‌که مورد قبول قاطبه مسلمانان است بسنده مى‌کنم.
پيغمبراعظم(ص) در حجه الوداع در خطبه معروف خود چنين مى‌فرمايد:
... يا ايها الناس، ان ربکم واحدوا ان اباکم واحد. کلکم لادم و ادم من تراب، اکرمکم عندالله اتقاکم...
اى مردم (مطلق است و ذکرى از زن و مرد برده نشده يعنى اى مردمان و اى زنان عالم) همانا پروردگار شما يکى است و همانا پدر شما يکى است همه شما از آدم (ابوالبشر) هستيد و آدم هم از خاک مى‌باشد. بهترين و گرامى‌ترين شما در پيشگاه خداوند متعال باتقواترين (صالح‌ترين) هستيد...”
در اين حديث شريف انتساب همه انسان‌ها را به يک شجره متصل مى‌کند و همه انسان‌ها در عرض هم و مساوى مى‌باشند. هيچ فردى بر فرد ديگرى و هيچ قبيله‌اى بر قبيله ديگرى برترى ندارد بلکه آنچه را نسبت برترى و امتياز دانسته عمل صالح و خدمت به بندگان خدا (انسان‌ها همه زن و مرد، سياه و سفيد،‌سرخ و زرد، شرقى و غربى همه به‌طور مساوى بندگان خدا محسوب مى‌شوند) مى‌باشد.
تا اينجا نظر بنده بر اين است که شمه‌اى هرچند مختصر به اطلاع عزيزان برسانم به اينکه در قبل و حين ظهور اسلام چه ديدى نسبت به زنان وجود داشت و در آن شرايط اسلام آمد وجدان‌هاى خفته را بيدار کرد و اعلام نمود که از نظر انسانيت فرقى بين زن و مرد نيست و علنا با عادات و رسوم جاهليت مخالفت نمود و شخصيت طائفه‌اى از انسان‌ها را که زن‌ها مى‌باشند تشريح نمود و عملا به آنها آموخت که دختران خود را همانند پسران دوست داشته و گرامى داريد و به عدالت بين آنها رفتار نماييد. به اين روايت کوتاه اما بسيار پرمعنى و مهم از رسول خدا که در نهج‌الفصاحه صفحه 318 آمده توجه فرماييد:
قال رسول‌الله(ص:) ما اکرم النساء الاکرم ولااهانهن الا الئيم.
يعنى پيامبر اعظم(ص)‌فرمود: تکريم واحترام نمى‌کنند زنان را مگر انسان کريم و باشخصيت و اهانت و تحقير نمى‌کند آنها را مگر فرد فرومايه و پست.
شما خوانندگان محترم ملاحظه مى‌فرماييد دينى که تازه اعلام موجوديت نموده بايد طورى حرکت و اقدام نمايد که افراد و جامعه و قبايل بويژه روساى آنها و سرشناسان منطقه را به خودش جلب نمايد، برخلاف اين منطق دين مبين اسلام در سخت‌ترين روزهاى ظهورش که تقريبا قاطبه مردم شهر حتى نزديک‌ترين فرد به آورنده آن دين (ابوجهل عموى پيامبر(ص)) از دشمنان سرسخت و براى هدم و از بين بردن او با تمام قوا به‌طور جدى با دشمنان هم‌پيمان و هم‌سوگند شده قاطعانه با يکى از عادات و رسومات آنها (زنده به گور کردن دختران)‌مبارزه نمايد. قضاوت به عهده خواننده محترم و وجدان‌هاى پاک و بيدار شما که با انصاف و چشم حقيقت‌بين به موضوع نگاه مى‌کنيد محول مى‌شود.
قسمت دوم
بلى ما مى‌پذيريم که ارث زن نصف مرد است. اين از مسلمات دين مبين اسلام مى‌باشد و هيچ‌کس از متخصصين و فقهاى عظام به خودشان اجازه نمى‌دهند که نسبت به کم و زياد نمودنش اقدامى نمايند. نسبت به تفاوت ديه زن و مرد اگرچه در آن موضوع روايت صحيحه و معتبر وجود دارد که فقهاى عظام به استناد آن فتوا داده‌اند ولى بعضى از بزرگان به دليل اينکه در قرآن صراحتا به آن اشاره نشده حرف‌ها و ان قلت‌هايى گفته‌اند. بعضى‌ها صراحتا و به‌طور قطعى و بعضى‌ها به صورت احتمال مطالبى را فرموده‌اند که در جاى خودش قابل بحث و بررسى است و اينجانب به خودم اجازه نمى‌دهم درباره آن اظهارنظر نمايم. ولى درباره تفاوت ارث زن و مرد صراحتا در قرآن کريم آمده است “للذکر مثل حظ الانثيين” سوره نساء‌آيه 11 با همه اينها ابنجانب درباره آن تا آنجا که مقتضى و در حوصله اين مقاله باشد توضيح مى‌دهم لطفا عنايت فرماييد.
با عنايت به اينکه ارث زن نصف ارث مرد مى‌باشد در عين حال اين تبعيض نه تنها بر ضرر زن‌ها نيست که به نفع آنها بوده و به ضرر مردها مى‌باشد به طورى که اگر مجاز بوديم امتيازاتى که به زن‌ها داده شده به مردها مى‌داديم يقينا به نفع آقايان بود به اين شرح:
الف)‌در اسلام تا وقتى که دختر و پسر در خانه پدر هستند تمام هزينه‌هاى آنها به عهده پدر مى‌باشد نه مادر.
ب) يکى از سنت‌هاى پسنديده که اسلام بر آنها تاکيد فراوان نموده موضوع ازدواج است.
ج) هنگامى‌که دختر و پسر آگاهانه و به ميل و اختيار خودشان همديگر را پسنديدند و قبول کردند که زندگى مشترک داشته باشند مرسوم است که مردم و اقوام نزديکش مانند پدر و مادر و غيره به خواستگارى مى‌روند به عبارت ديگر پسر به‌عنوان تقاضا به خواستگارى مى‌رود(اين امتياز اول.)
د) پس از بحث و گفتگو حتما بايد مهريه از ناحيه مرد براى زن (به هر اندازه که طرفين توافق نمايند) قبول نموده و بپردازد. (اين امتياز دوم)
اين مسئله به قدرى توجه شده که طبق ماده 1085 قانون مدنى زن مى‌تواند تا مهر به او تسليم نشده از ايفاى وظايفى که در مقابل شوهر دارد امتناع کند.
هـ) مراسم ازدواج و عروسى با توافق طرفين انجام و زندگى مشترک شروع مى‌شود. از زمانى که صيغه ازدواج جارى شد و علقه زوجيت بين طرفين منعقد گرديد تمام هزينه‌هاى زندگى خوراک، مسکن، پوشاک و ساير هزينه‌هاى متعارف بدون اينکه مرد و زن را وادار به کار‌کردن در خانه حتى کارهاى معمولى از قبيل شستن لباس مرد و تهيه غذا و ساير کارهاى خانه را به او تحميل نمايد را قانونا و شرعا بايد مرد تامين نمايد. (اين امتياز سوم)
ماده 1106 و 1107 قانون مدنى به اين موضوع دلالت دارد:
ماده 1106 قانون مدنى درباره نفقه چنين مقرر نموده: “در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است” ممکن است سوال شود که نفقه چيست؟
ماده 1107 قانون مدنى چنين پاسخ مى‌دهد: “نفقه عبارت است از مسکن و البسه و غذا و اثاث البيت که به‌طور متعارف با وضعيت زن متناسب باشد و خادم در صورت عادت زن به داشتن خادم يا احتياج او به واسطه مرض يا نقصان اعضا”
و) وقتى زن حامله شد تمام هزينه‌هاى او حتى بيمارستان، درمان و دارو و کليه هزينه‌هاى زايمان هر چه باشد به عهده مرد مى‌باشد (اين امتياز چهارم)
شير دادن فرزند خودش را که از نظر عاطفى و انسانى که اقدام پسنديده و ضرورى به نظر مى‌رسد مى‌تواند براى شير دادن از شوهر مطالبه اجرت نمايد (اين امتياز پنجم)
ماده 1176 قانون مدنى چنين مقرر کرده:‌ (مادر مجبور نيست که به طفل خود شير بدهد مگر در صورتى که تغذيه طفل به غير شير مادر ممکن نباشد) و نسبت به اجرت گرفتن، آيه قرآن صراحتا بيان مى‌کند:
“فان ارصغن لکم قانوهن اجورهن سوره طلاق آيه 6”
ز) چون کليه هزينه زن بر عهده شوهر است علاوه از مواد مذکور در فوق، ماده 1206 قانون مدنى در اين موضوع جالب توجه است که چنين مقرر نموده: (زوجه در هر حال مى‌تواند براى نفقه زمان گذشته خود اقامه دعوى نمايد و طلب او از بابت نفقه مزبور طلب ممتاز بوده و در صورت افلاس يا ورشکستگى شوهر زن مقدم بر غرما خواهد بود ولى اقارب فقط نسبت به آتيه مى‌توانند مطالبه نفقه نمايند)
ملاحظه مى‌فرماييد که اسلام و قانون جمهورى اسلامى چقدر نسبت به نفقه زن اهميت داده است. عليهذا اگر زن متمول بود مرد حق ندارد زن را تکليف کند از مال شخصى خودت به زندگى مشترک کمک کن. بنابراين زن هرچه مال و ثروت داشته باشد در اختيار خودش مى‌باشد.
ماده 1118 قانون مدنى در اين باره چنين مقرر کرده است: (زن مستقلا مى‌تواند در دارايى خود هر تصرفى را که مى‌خواهد بکند.)
با توجه به شرح فوق و با عنايت به اينکه مسئوليت و رياست خانواده طبق ماده 1105 برعهده شوهر مى‌باشد در مقابل اين همه مسئوليتى که در زندگى مشترک زناشويى به مرد داده شده به حسب ظاهر دختر پس از ازدواج متحمل هيچ هزينه‌اى نمى‌شود و تمام آنها بر عهده شوهر مى‌باشد و شوهر هزينه زندگى خودش و زوجه و فرزندان را الزاما بايد تامين و پرداخت کند. اسلام و قانون جمهورى اسلامى مقرر کرده که ارث پسر دو برابر ارث دختر باشد آيا اين تبعيض نارواست؟ يا عين عدالت مى‌باشد. البته در ابتداى امر و کسى که قانون جمهورى اسلامى را نداند ممکن است تصور کند که اين تبعيض قابل تامل است ولى اگر قانون چنين بود که زن و مرد هرچه دارند در زندگى مشترک به‌طور مساوى متعلق به زندگى مشترک مى‌باشد و تعيين مديريت و رياست زندگى مشترک را نيز عادلانه حل مى‌کردند ممکن بود گفته شود چرا ارث زن نصف ارث مرد باشد و اين نحوه تقسيم عادلانه نيست ولى با توجه به شرح فوق وجدان‌هاى پاک و بيدار و صاحبان عقل سليم چنين پندارى دارند؟
البته در غرب و دنياى کنونى که قانونشان مانند جمهورى اسلامى نيست اگر چنين تصميمى داشته باشند صحيح نيست ولى در قانون جمهورى اسلامى بعيد به نظر مى‌رسد افرادى که قانون را بدانند و با چشم حقيقت‌بين به موضوع نگاه کنند تا حقيقت را کشف نمايند معتقد به تبعيض ناروا باشند. از خداوند متعال مى‌خواهم همه کسانى که هدفشان خدمت به جامعه بشرى است تائيد نمايد.




 

  • : روزنامه رسالت