باز خواني مساله زنان و انقلاب اسلامي
جنبش زنان ايراني كه دعاوي برابر طلبانه با مردان در عرصه هاي مختلف اجتماعي دارند، در دو مقطع به فعاليت پرداخته است ،
نخستين فعاليت آنها به سالهاي اوليه انقلاب برمي گردد كه عمدتاً خصلتي ماركسيستي دارد. دومين دوره فعاليت آنها به اواسط دهه هفتاد به اين سو بازمي گردد كه خصلتي كاملاً نظري و بنيادي به خود گرفته و از مجادله در حقوق خانواده مي كوشد در فرجام تلاش خود بخشي از عرصه هاي مختلف عمومي را از آن خود كند و به اقتدار مردان پايان دهد. در ميان اين دو مقطع، جنبش زنان دوران سكوت را پشت سر گذاشته است. مقاله زير مي كوشد تا مسأله زنان و انقلاب اسلامي را در دو گفتمان كلان بازخواني كند.
1- گفتمان جنسيت و احياي هويت ديني
گذشته از اين كه انقلاب اسلامي به عنوان يك پديده سياسي «فروپاشي نظم سياسي موجود و استقرار نظم سياسي بديل» به حساب مي آيد، خود روايتي كلان از كشمكش هويتها و غلبه هويت جديد بر هويت قديم است. اين دوران كه دوران از هم پاشيدگي نظام سياسي پيشين و دوران رقابت و بازتوليد قدرت است، دوره اي است كه انقلاب اسلامي همانند هر انقلاب ديگر، مي كوشد هويتهاي جديد و ساخته شده خود را به جهان معرفي كند.
اين مرحله كه به لحاظ محدوده زماني از 22 بهمن 1357 آغاز و تا پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران در 1367 فرجام مي يابد، موجب خلق گفتماني است كه از درون شرايط، اوضاع و نهادهاي مختلف اين دوره سر برآورده است. اين گفتمان كه گفتمان احيا و بازتوليد هويت ديني نام دارد، چهارچوبي گسترده از معاني بود كه اشيا و انديشه ها در قالب آن معنا مي يافتند. نخستين كاركرد اين گفتمان، تثبيت هويتهاي سيال و غيرثابت است. اين كاركرد كه در نظريه گفتمان به مفصل بندي (atticulation) معروف است، فرايندي است كه طي آن ارتباط ميان عناصر گوناگون برقرار و اجزاي مختلف گردآوري و در يك هويت جديد تركيب مي شوند. در درون همين گفتمان بود كه از سالهاي اوليه انقلاب اسلامي به اين سو، شكل و شمايل همه اشيا و انديشه ها به تدريج صبغه ديني مي گرفت و فقه اسلامي كه الزامهاي زندگي سياسي را تدوين و تبيين مي نمود، به منظور يكسان سازي افعال مكلفان با ظاهر شريعت، به عنوان تنها منبع معرفتي اين گفتمان، در محور تأملات قرار گرفت.
از جمله هويتهايي كه در خلال گفتمان جديد بايد دوباره ساخته شود، هويت زن ايراني بود كه در رژيم پهلوي به علت شي و ابزار گشتگي، بي هويت شده بود. هويت جديد از يك سو همان الگوي زن مسلمان بود كه با پوشش كامل، صف خود را از مردان جدا مي ساخت و از سوي ديگر با غيريت و ضديت سازي، الگوي زن عريان غربي را مورد نكوهش قرار مي داد. به همين دليل بود كه انقلاب اسلامي پس از پيروزي، در مورد مسأله زن دو راهكار در پيش گرفت:
1- تعيين چارچوبي خاص از ارزشها كه زنان بايد آن را رعايت كنند.
2- ترويج و تبليغ مسأله زن در چارچوب ارزشهاي يادشده و فعاليت براي تغيير وضعيت زن در آن راستا.
در اين دوره، پاره اي از قوانين به نفع زنان وضع، و برخي از آزاديهاي گذشته آنان مثل آوازخواني در راديو و تلويزيون به علت قبح شرعي ممنوع گرديد. علي رغم اين كه قانون اساسي به تساوي حقوق زنان و مردان صراحت مي ورزيد، تفسيرهاي موجود از «رجال سياسي» و انصراف آن به مردان، مانع ورود زنان به برخي از پستهاي كليدي مثل رياست جمهوري و امر قضاوت شده است. حتي در جاهايي كه در قانون صراحت بر جواز ورود زنان به عرصه تصدي گري دارد، سليقه ها مانع از ورود آنان به برخي از پستهاي مهم از جمله وزارت امور خارجه گرديده است.
علاوه بر اين، اخذ حق سنوات به صورت داوطلبانه و بازنشستگي زودهنگام، همچنين كار در مشاغل نيمه وقت به زنان پيشنهاد شد، به دليل اين كه وقت كافي براي انجام وظايف مادري و خانه داري داشته باشند.
حتي قانون اساسي نيز بر تقدم كار زنان در خانه تأكيد مي ورزد.(1)
هر چند زنان ايراني در پي كسب هويت جديد در جريان انقلاب اسلامي مشاركت فعالانه داشتند و رهبران انقلاب اسلامي به ويژه امام خميني(ره) همواره بر اين مسأله صحه مي گذاشت؛ با اين همه، گفتمان جديد، نقش سياسي زنان طرفدار خود را عملاً به نقش انتخاب كننده تقليل داد. (2)
نتيجه اين شيوه ها، اجباري شدن پوشش اسلامي در مردادماه 1359 بود. از سوي ديگر، نظام اسلامي در راستاي اجراي راهكار دوم، دست به تبليغات گسترده و دامنه داري زد. در خطبه هاي نماز جمعه از زنان اسلامي حمايت مي شد، و به مناسبتهاي مختلف در زمينه هاي متفاوت به زنان هدايايي تقديم مي گرديد. افزايش گروههاي زنانه هر چند وابسته به نظام اسلامي، عاملي براي خروج زنان از محيط خصوصي خانه به عرصه عمومي به شمار مي آمد. از اين پس، زنان مي توانستند در نمازجمعه، راهپيماييهاي تأييد كننده نظام، مراسم ديني مختلف، اماكن زيارتي، بسيج و... مشاركت جويند و از محيط بسته خانواده تا حدودي خارج شوند. با توجه به اينكه اين نوع مشاركتها و فعاليتها، صبغه اي مذهبي و تأييدكننده نظام داشت، حضور آنان مشروع، بلكه گاهي تكليف شرعي و حداقل همواره از ثواب برخوردار بود.(3) شايد يكي از مهمترين عوامل پيروي زنان مذهبي از نظام جمهوري اسلامي اين بود كه خود را عناصر اجتماعي كاملي مي ديدند و درخواستها و مطالبات مذهبي شان فرصت و مشاركت بيشتري در جامعه به آنها مي داد. (4) با اين همه، نبايد فراموش كرد كه تشكلهاي زنانه مستقل از دولت، اغلب گرايشهاي چپ و ماركسيستي داشتند و عملاً نمي توانستند زنان پس از انقلاب را بسيج كنند. به همين دليل بود كه اينان تجربه مبارزات زنان ايراني در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي را يك تجربه «سوسيال فمينيستي ناكام» مي ناميدند. اين ناكامي هم برخاسته از اين بود كه اولاً اينها قوانين اسلامي را تبعيض آميز و حجاب اسلامي را محدوديت زن مي دانستند، ثانياً در درون گفتماني، مطالباتي مي طلبيدند كه غيريت سازيهاي درون گفتماني، آنها را به حاشيه مي برد و در نهايت ناكام مي نمود.
با آغاز جنگ عراق عليه ايران، صبغه هاي ايدئولوژيك گفتمان هويت ديني، غلظت بيشتري به خود گرفت؛ به ويژه آنكه جنگ از حالت يك نبرد و رخداد نظامي ميان دو كشور، خارج و به جهاد مقدس عليه كفر جهاني مبدل گرديد. قداست جنگ چنان فراگير شده بود كه همه عرصه هاي زندگي مردم ايران از كوچكترين كار اداري گرفته تا شليك گلوله به سوي دشمن، را در برگرفته بود. در واقع جبهه مفهومي عام يافته بود كه هر كس در درون سنگري مي بايست از كيان ارزشهاي انقلاب حفاظت كند. در چنين شرايطي، زن مهمترين سنگري بود كه حفاظت از آن به مثابه حفاظت ارزشها به شمار مي آمد؛ به ويژه آن كه نيروهاي جبهه رفته كه در اين دوران، به عنوان پرنفوذترين نيروهاي اجتماعي پا به عرصه گذاشتند، به علت تغايري كه ميان سيره و منش زنان بدحجاب در شهرها از يك سو و ارزشهايي كه به پاي آنها خون داده بودند، از سوي ديگر، مي ديدند؛ حساسيت به مسأله زن در آن دوران را دو چندان كرد. با اين همه، ضرورتهاي جديد در طول جنگ ايدئولوژي سنتي در زمينه اشتغال زنان در كارهاي بيرون از خانه تغيير كرد و زنان به تشويق دولت در مساجد و پايگاههاي بسيج به كارهايي از قبيل خياطي، جمع آوري دارو و... بسيج شدند. علاوه بر اين، بروز مسايلي از قبيل تورم، ملي كردن بانكها و شركتهاي بيمه، مصادره صنايع و زمينهاي سلطنتي و ضرورتهاي اقتصادي به وجود آمده ناشي از اعزام مردان به جنگ، هم مشاغل دولتي را افزايش داد وهم زنان را مجبور ساخت براي امرار معاش خانواده به كار بيرون از خانه بپردازند. با وجود ظهور ضرورتهاي جديد، همچنان اولويت با ماندن زنان در خانه بود و تنها به كارهاي نيمه وقت تشويق مي شدند.
از اين رو، اولويت دادن به تجويز خانه نشيني زن و كم رنگ شدن حضور زنان در فعاليتهاي مختلف اجتماعي و نيز عدم برخورد همه جانبه با مسايل زنان و پرداختن مجدد به امر حجاب به عنوان محوري ترين مسأله زنان، مهمترين مشكلاتي بودند كه در سخنان عاطفه رجايي در نطق پيش از دستور مجلس شوراي اسلامي در مورخ 7/11/67 به عنوان روايتي كلان از وضعيت زن در دهه اول انقلاب مطرح شدند. مسأله مهمتري كه وضعيت بغرنج زنان را دو چندان كرد، تصميماتي بود كه بدون توجه به عواقب آن اتخاذ مي گرديد. مثل مسأله طلاق كه مرد بدون رضايت زن به دادگاه مي رفت و با گفتن «طلقت» از همسر خويش جدا مي شد و يا در مورد حضانت جد مي شد كه بعداً اين مسأله به مجلس رفت و بين حضانت و ولايت تمايز نهاده و كمكهاي نقدي به مادربچه ها سپرده شد.
2- گفتمان جنسيت و دولت اسلامي توسعه گرا
با پايان يافتن جنگ و رقيق شدن خصلتهاي ايدئولوژيك انقلاب، وارد گفتمان نويني مي شويم كه سامان اقتصادي كشور بر اساس مناسبات اقتصاد آزاد جهاني تكيه زده است. در اين دوره يك دفعه، زن از سنگر انقلاب به نيروي انساني كه بايد توسعه و رشد پيدا بكند، مبدل مي شود. اگر در گفتمان نخست، حوزه عمومي به مردان تعلق داشت و زن ترجيحاً در خانه و ضرورتاً در بيرون از خانه فعاليت مي كرد، در گفتمان جديد، موانع موجود بر سر راه زنان در ورود به عرصه عمومي برداشته شد. اگر در گفتمان سابق، حجاب اسلامي، تك الگو و ناسازگار با اختلاط با مردان بود، در گفتمان اخير به سازگاري رسيد و اين برخاسته از اين بود كه فضاي عمومي نسبت به زنان در دهه دوم پس از انقلاب نسبتاً بازتر شد.
در اين دوره، تشويق به كنترل جمعيت و اصلاحاتي در قوانين ازدواج، طلاق و حضانت فرزندان صورت گرفت. بين سالهاي 75 تا 1378، بيست قانون مرتبط با اصلاح خانواده در حمايت از زنان در مجلس به تصويب رسيد. در 24/11/71، اولين دوره مسابقات ورزشي بانوان كشورهاي اسلامي در تهران برگزار شد. در 28/8/75، زهرا صدراعظم نوري، به عنوان اولين شهردار زن پس از انقلاب در يكي از مناطق تهران منصوب شد. در 13/11/76 براي اولين بار بعد از انقلاب، كتابخانه تخصصي زنان به همت دفتر امور مشاركت زنان به رياست خانم زهرا شجاعي افتتاح شد. در 24/3/77 نيز دانشگاه پليس براي زنان افتتاح شد. در آذر 1379، انجمن ايراني مطالعات زنان با عضويت محمد موسوي بجنوردي، معصومه ابتكار، الهه كولايي، نسرين مصفا و... تشكيل شد.
حضور زنان در انتخابات شوراي اسلامي شهر و روستا و ورود 783 نفر از بانوان در اين شوراها از جمله رخدادهاي مهم در عرصه سياسي اين دهه به شمار مي آمد. مشاركت سياسي زنان كه در اين دوره حتي نسبت به سالهاي قبل از انقلاب اسلامي نيز افزايش يافته بود، به گونه اي خيره كننده بود .
***
با وجود همه تحولات خوشبينانه اي كه در حال رخ دادن است، با اين همه به نظر مي رسد در دهه هشتاد با مشكل تعارض و رقابت گفتمانهاي مذكور و گفتمانهاي در حال ظهور باشيم، به ويژه آن كه تفسيرها و اعمال سليقه هاي افراد كه به تبع تغيير اوضاع و شرايط مختلف، تغيير مي يابند زنان را با مشكلات جديدتر و جدي تر روبرو سازند.
پي نوشت ها
1- جنسيت، اشتغال و اسلام گرايي، الهه رستمي، ترجمه: رويا رستمي، ص 13 و 12
2- جنس دوم، احمدي خراساني- ج7 و 6، ص 33
3- الثورة تحت الحجاب، فريبا عادل خواه، صص 70 و 56، 52 و 32
4- همان
5- رستمي- پيشين، صص 132 و 128 و 14