كرامت زن در گستره احكام اسلام
1- بلوغ
از آنجايى كه بحث بلوغ مقارن با تكليف است و آغاز ورود در حريم تكليف الهى اثبات بلوغ است تعيين حدود و امارات و نشانههاى بلوغ و تبيين مرز آن از ضرورىترين بحثها مىباشد.مدتى است كه به عناوين مختلف، تبصره ماده 1210 و طرح سن 9 سال براى بلوغ دختر و الزام او به تكاليف اجتماعى در اين سن، به طور عام و حداقل سن ازدواج در 9 سالگى، به طور خاص، مورد سؤال قرار گرفته است. ماده 1041 ق.م مىگويد: "نكاح قبل از بلوغ ممنوع است" و مقصود از بلوغ در تبصره 1 ماده 1210 ق.م چنين بيان شده است: "سن بلوغ در پسر 15 سال تمام قمرى و در دختر 9 سال تمام قمرى است.
با مراجعه به منابع و تحقيقات انجام شده در موضوع مذكور سعى در استيفاى مطالب به نحو اتم شدهاست. كه نگاهى گذرا بر فهرست منابع، روشنگر وسعت كار خواهد بود. اما به علت ضرورت اختصار، چكيده مباحث ارائه مىگردد.
اميد آنكه، اين تلاش مورد قبول خداوند قرار گيرد و روشنگر برخى ابهامات در موضوع مورد بحث باشد.
فهرست آيــــات و روايــــات
مجموع آيات و رواياتى كه در ارتباط با بحث بلوغ مطرح گرديده عبارتند از:
آيات 58 و 59 سوره نور، 6 نساء، 153 انعام، 34 اسراء، 22 يوسف، 82 كهف، 5 حج، 13 قصص، 67 غافر، 15 احقاف؛
روايات 9 سال (حداقل 21 روايت)؛
وسائل ج 1 ص 43، ج 18 ص 411، ج 20 ص 101، 102، 103، 104، 274، 278، 493، 494، ج 19 ص 365، ج 21 ص 85، 36، ج 22 ص 179، 183، ج 28 ص 197، ج 29 ص 282؛
روايت 7 سال (يك روايت)؛
وسائل ج 19 ص 212؛
روايات 10 سال (3 روايت)؛
وسائل 1 ص 44، ج 20 ص 103؛
روايت 13 سال (يك روايت)؛
وسائل ج 1 ص 45؛
روايات زمان وقوع حيض (ده روايت)؛
وسائل ج 2 ص 558، ج 4 ص 405، 408، 409، 411، ج 11 ص 45، ج 20 ص 237، 228، ج 28 ص 295؛
رواياتى كه اشاره به بلوغ جنسى دختر دارد (6 روايت)؛
وسائل ج 4 ص 406، ج 20 ص 277، 278، 282، 319؛
هفت روايت اشاره به بلوغ جنسى در دختر و پسر دارد؛
سه روايت بيان مىكند كه توان جسمانى شرط در وجوب روزه است؛
چهار روايت بيان مىكند رشد شرط در معاملات است؛
يازده روايت دلالت بر اين دارد كه همه تكاليف فردى و اجتماعى در زمان واحد واجب مىگردد؛
وسائل ج 1 مقدمةالعبادات ح 7 ص 43، 45، ج 3 ص 10، ج 17 ص 361، ج 19 ص 363، 365، 367، ج 20 ص 278، ج 21 ص 36، ج 28 ص 197 مستدرك ج 1 ص 87.
مستفاد از آيات و روايات:
آنچه در آيات درباره تكاليف به آن اشاره شده، زمان جواز تصرف در اموال از هنگام بلوغ نكاح و زمان ثبوت رشد فرد مىباشد؛ هر چند در روايات بحثهايى پيرامون سند و دلالت آنها وجود دارد ولى با فرض امكان استناد به آنها، مىتوان مطالب مذكور را در روايات بدينگونه دستهبندى نمود:
روايات 9 سال
حداقل 21 روايت وجود دارد كه سند حدود ده عدد از آن روايتها صحيح مىباشد؛ در صورتى كه منظور از روايات 7 سال و 10 سال نيز همان اتمام 9 سال باشد(1)، تعداد اين روايات به 24 عددمىرسد. البته اگر برخى رواياتى را كه داراى مضامين بسيار شبيه به هم ولى با سندهاى متفاوت مىباشند، رواياتى مجزا به حساب آورند، در اين صورت، تعداد روايات بيشتر از اين خواهد بود.
21 روايت 9 سال به اين مطالب اشاره مىنمايد: (با توجه به اين مسئله كه گاه در يك روايت چند موضوع بيان شده است)
الف) ده روايت بيان مىكند كه با دختر از 9 سالگى مىتوان ارتباط زناشويى برقرار نمود و اگر مردى با زن خود قبل از 9 سالگى رابطه زناشويى داشته باشد و زن معيوب گردد، مرد ضامن مىباشد و احكامى عليه مرد اجرا مىگردد.
ب) 5 روايت بيان مىكند كه حدود به نفع دختر 9 ساله و عليه او اجرا مىگردد.
ج) 4 روايت بيان مىكند كه دختر 9 ساله ديگر كودك محسوب نمىشود و 9 سالگى، حد بلوغ دختر است.
البته يكى از اين روايات اشاره مىنمايد كه دختر 9 ساله تنها اگر ضعيفالعقل باشد، كودك محسوب مىشود.
د) دو روايت بيان مىكند كه از 9 سالگى اعمال نيك و بد دختر ثبت مىشود و در مقابل گناهان خود مورد عقاب واقع مىشود.
ه) يك روايت نيز 9 سال را زمان وجوب فرايض بيان داشته است.
و) سه روايت بيان مىدارد كه دختر از 9 سالگى مىتواند در اموال خويش تصرف نمايد؛ البته به قرينه آيه و روايات ديگر، مشروط بر آنكه رشد فكرى جهت انجام معاملات را داشته باشد.
ز) دو روايت بيان مىدارد تا قبل از 9 سالگى، امكان حيض دختر وجود ندارد. يك روايت مىگويد امكان وقوع حيض از 9 سالگى مىباشد. دو روايت بيان مىكند كه حكم به حاملگى دختر قبل از 9 سال نمىتوان كرد لذا عده و استبراء ندارد؛
ح) يك روايت مىگويد كه دختر 9 ساله در ازدواج خويش فريب خورده نمىباشد.
ط) يك روايت مىگويد كه دختر اگر قبل از 9 سال توسط ولى خود به عقد ازدواج كسى درآمده باشد، بعد از 9 سالگى مىتواند به اين ازدواج رضايت دهد يا آن را نپذيرد.
روايت 7 سال
اين روايت جواز تصرف در اموال را از اين سن به بعد بيان مىكند و وجوب فرايض و اجراى حدود را از اين زمان به بعد مىداند.
روايات 10 سال
در اين بخش، سه روايت است كه يك روايت مىگويد از اين زمان به بعد دختر فريب خورده محسوب نمىشود و دو روايت بيان مىدارد كه با دختر كمتر از 10 سال، نبايد رابطه زناشويى برقرار نمود.
روايات وقوع حيض
در اين زمينه، ده روايت وجود دارد:
الف) چهار روايت، زمان وجوب حجاب را از زمان وقوع حيض به بعد بيان مىكند.
ب) چهار روايت، زمان وجوب حجاب در نماز را از زمان وقوع حيض به بعد بيان مىكند.
ج) دو روايت، زمان وجوب روزه را از اين زمان به بعد بيان مىكند.
د) يك روايت، زمان وجوب حج را از اين زمان به بعد بيان مىكند.
ه) يك روايت مىگويد كه امام معصوم عليهالسلام ، قبل از اين زمان، بر دختر حدود را اجرا نكردهاند.
روايات بلوغ دختر
در اين مورد، پنج روايت آمده است:
الف) يك روايت، وجوب حجاب را در نماز از زمان بلوغ دختر به بعد بيان مىكند.
ب) سه روايت، وضعيت دختر را در ارتباط با رضايت يا عدم رضايت او نسبت به ازدواج در حال كودكىاش بيان مىكند.
ج) يك روايت مىگويد كه دختر بالغ اگر ازدواج كرد، نمىتواند ازدواج خود را نقض كند.
و هفت روايت است كه زمان وجوب پرداخت زكات، تصرف در اموال، تصميم نسبت به ازدواج قبل از بلوغ، ثبت اعمال و اجراى حدود را زمان وقوع بلوغ بيان مىكند و اشارهاى به سن بلوغ نكرده كه به جهت اختصار از ذكر آنها خوددارى مىشود.
با بررسى نظرات فقيهان روشن مىشود:(2
1ـ فقهاى اماميه به جز شيخ صدوق در موضوع روزه و حجاب و شيخ مفيد در بحث روزه، سن را بعنوان حد بلوغ مطرح نمودهاند.
2ـ فقهايى كه سن را مطرح كردهاند زمان وجوب تكاليف را براى دختر، 9 سالگى بيان داشتهاند بجز شيخ طوسى و ابن حمزه كه در برخى كتابهاى خويش، 9 سال و در برخى ديگر ده سال را مطرح كردهاند؛ البته اخيرا آيتاللّه صانعى، سن 13 سال را درصورتى كه علامت حيض يا رويش موى خشن بر شرمگاه، قبل از آن واقع نشده باشد، زمان وجوب تكاليف ذكر نمودهاند.
3ـ آنگونه كه صاحب جواهر نيز بيان داشته است: علماء اماميه زمان واحدى را وقت وجوب همه تكاليف دانستهاند و بين تكاليف مختلف، عمدتا تفاوتى را قايل نشدهاند.
در اين موضوع مرحوم فيض كاشانى نظرى جداگانه دارد و روزه را در 13 سالگى يا زمان وقوع حيض قبل از 13 سال، حدود را در 9 سالگى واجب شمرده و وصيت و عتق را در ده سالگى جايز دانسته است. در بين فقهاى معاصر نيز آيتاللّه معرفت در معاملات (بيع، اجاره، وصيت، عتق،طلاق) سن ده سالگى را به شرط رشد فكرى و در حدود شرعى و تعزيرات، رسيدن به حد زنانگى و در تكاليف عبادى (نماز، روزه، حج و ...) سن سيزده سالگى يا حيض را زمان لزوم اين تكاليف دانستهاند.
4ـ در بين آيات عظام اين روزگار نيز افرادى كه با عنوان مرجع تقليد مطرح مىباشند همگى سن 9 سال را زمان وجوب همه تكاليف مىدانند اين مراجع عبارتند از: آيات عظام امام خمينى(ره)، خويى(ره)، اراكى(ره)، نجفى مرعشى(ره)، گلپايگانى(ره)، صدر(ره)، فاضل لنكرانى، وحيد، شبيرى زنجانى، تبريزى، بهجت، مكارم، سيستانى و مقام معظم رهبرى آيةا... خامنهاى.
دلايل كسانى كه به وجوب تكاليف در زمان وقوع حيض معتقدند:
1ـ آيه، در بيان بلوغ، سن را مطرح نكرده است و اگر "سن"، علامت بود، بايد ذكر مىشد زيرا تأخير بيان از وقت حاجت، قبيح است.
2ـ آيه "نساء كم حرث لكم" اين معنا را مىرساند كه تا وقتى در زنان بطور طبيعى قابليت توليد فرزند نباشد، شايسته ازدواج نيستند.
3ـ از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله روايتى درمورد سن نداريم و به دليل قبح تأخير بيان از وقت حاجت، اگر سن بلوغ، تشريع دينى بود بايد در زمان پيامبر صلىاللهعليهوآله بيان مىشد.
4ـ ده روايت، زمان حيض را بعنوان زمان وجوب بعضى از تكاليف مطرح كرده است.
5ـ رواياتى، بلوغ را در برخى از تكاليف بيان نموده است.
6ـ رواياتى نيز احتلام را مطرح مىنمايد.
7ـ در روايات مختلف، سن متفاوت بيان شده است (9، 10، 13) پس ملاك، حيض است كه نسبت به افراد مختلف، متغير مىباشد.
8ـ قيد «ذلك انها تحيض» در روايتى از احاديث 9 سال، قرينه است بر اينكه ملاك حيض مىباشد و سن، معيار نيست.
9ـ قيد «اذا تزوجت و دخل بها و لها تسع سنين» دلالت مىكند بر اينكه در 9 سال رشد جسمانى جهت ازدواج موردنظر است كه با حيض، اين رشد اثبات مىگردد.
10ـ ترديد در حدّ سن در روايت امام باقر عليهالسلام (حديث 7 از روايت 9 سال) نشانگر آن است كه سن تعبدا مطرح نيست ]لايدخل الجارية حتى يأتى لها تسع سنين او عشرة سنين ]
11ـ در رواياتى كه جواز تصرف مالى بر سن خاصى مترتب شده، به صراحت آيات، روايات و فتاواى فقها، براى تصرفات مالى علاوه بر بلوغ، رشد نيز لازم است پس سن در شرايطى فرض شده كه كودك، رشيد شده است.
12ـ در يكى از روايات زمان وقوع حيض با اينكه فرد سؤال كننده در مورد سن پرسيده ولى امام عليهالسلام مىفرمايد: "بر دختر از زمانى حج واجب مىشود كه حيض واقع شده باشد"
13ـ بلوغ، امرى تكوينى است. پس نشانه آن هم بايد امرى تكوينى باشد كه عادت ماهيانه است. اين مطلب با بيانى ديگر نقل شده و آن اينكه «سلوك شارع در جعل احكام نسبت به موضوعات خارجيه طبيعيه تعيين امارات طبيعيه مىباشد» و همچنين «در مسأله بلوغ، شارع امارات طبيعى چون احتلام و انبات را مطرح نموده است پس اين امر كه حيض اماره بلوغ باشد، چندان بعيد نيست».
14ـ نشانه بلوغ، بايد دايمى باشد يا غالبى و روايات 9 سال با واقعيت خارجى مطابقت ندارد.
15ـ ازدواج، امرى تعبدى نيست زيرا قبل از 9 سال هم براى ولى مشروع مىباشد. ازدواج بعنوان امرى طبيعى و خارجى به معناى آمادگى جسمى براى ازدواج مطرح شده، پس 9 سال، نشانه حصول اين آمادگى يعنى بلوغ مىباشد و اصل، بلوغ است نه سن.
* تعارضى از جهت سن در روايات نيست و اختلاف سن در روايات خود دليل آن است كه 9 سالگى به تنهايى سن بلوغ نيست بلكه روايات قابل جمع هستند بنابر اينكه ظرف وقوع امارات بلوغ باشند.
16ـ يكى از دلايل معتقدان به سن 9 سال، شهرت است كه در ارتباط با شهرت بايد توجه داشت به دليل روايات معارض، اعراض از مشهور موهن نيست.
17ـ بعد از تعارض و تعادل يا تساقط دو دسته روايات، مرجع كتاب و سنت مىباشد كه قاعدگى و بلوغ نكاح را ميزان بلوغ معرفى كردهاند.
18ـ آيتاللّه جناتى مىگويد:
علماى شيعه پانزده سال را براى پسر و 9 سال را براى دختر نمايانگر بلوغ دانستهاند در قانون مدنى جمهورى اسلامى ايران نيز همين مطلب آمده و اين، اساس برخى از احاديث است ولى ما از راه قانون تحول اجتهاد با تحول زمان و شرايط و ويژگيهاى موضوعات، مىتوانيم بگوييم كه حاصل شدن بلوغ در 9 سالگى براى دختران در زمان صدور روايات بود، نه دخترانى كه در اين زمان هستند زيرا دختران در روزگار امامان معصوم عليهمالسلام به نشانههاى بلوغ ـ كه حيض و حمل باشد ـ در 9 سالگى دست مىيافتند و اغلب آنها در سن يادشده، عادت ماهانه مىشدند پس مىتوانيم بگوييم 9 سالگى براى حاصل شدن بلوغ آنها موضوعيت ندارد بلكه طريقيت دارد. در آن زمان كه 9 سال گفته شد از باب تعيين مصداق بوده است پس معيار و ميزان براى پيدايش بلوغ، عادت ماهانه است نه 9 سالگى.(3)
19ـ بسيارى گويند علت آنكه در روايات 9 سالگى زمان بلوغ مطرح شده آن است كه در عربستان هوا گرم بوده و در مناطق گرمسير بلوغ جنسى زودتر واقع مىشود.
20ـ برخى گويند لازمه پذيرش قول به 9 سال، كنارگذاردن رواياتى است كه در آن زمان وجوب برخى تكاليف، از هنگام وقوع حيض به بعد بيان شده است.
دلايل وجوب تكاليف دختران از 9 سالگى:
1ـ بيش از بيست روايت كه سند برخى صحيحه و برخى مظنون به صحت مىباشد.
2ـ شهرت: با توجه به اين امر كه مسأله همهگير و عام بوده و نيمى از مسلمانان كه دختران و زنان بودهاند براى احكام شخصى خود و نيم ديگر كه مردان بودهاند نيز در امر ازدواج، طلاق، معاملات، ارث و ...، لزوما پىگير مسأله سن بلوغ دختران بودهاند، پس به يقين از امام عليهالسلام زياد سؤال مىشده و زياد جواب بيان شده است و لذا قول مشهور، مطابق نظر معصوم عليهالسلام بوده است و نمىتوان پذيرفت امامان معصوم عليهمالسلام در جواب سؤالهاى مكرر شيعيان، 13 سال يا زمان وقوع حيض را هنگام وجوب تكاليف بيان كرده باشند ولى فقها همگى رأى به خلاف آن دادهاند.
3ـ در صورت تعارض بين روايات، مطابق امر امام صادق عليهالسلام به «خذبما اشتهر بين اصحابك» (آنچه را كه بين اصحابت مشهور مىباشد اخذ كن) بايد عمل گردد.
4ـ برخى در ارتباط با اين مسأله كه 9 سالگى، سن بلوغ دختران و زمان وجوب همه تكاليف براى آنان است، ادعاى اجماع كردهاند، مانند ابن ادريس در سرائر، صاحب جواهر، شيخ طوسى و ابن زهره.
5ـ ما علم اجمالى به يكى از دو حجت داريم.
5ـ1ـ يا اجماع فقها بدون استناد به روايات، تحقق يافته (اجماع بر 9 سال و يا حداقل اجماع بر اينكه 13 سالگى، سن بلوغ نيست يا اجماع بر عدم تفكيك بين تكاليف) و خود به عنوان دليل كاشف و مستقل حجيت دارد.
5ـ2ـ يا روايات، مورد استناد فقها بوده كه شهرت استناديه موجب قوت اسناد روايات مىگردد.
6ـ دلايل تكاليف، عام است و همه انسانها را شامل مىشود و دلايل دالّ بر رفع قلم از كودك، كودكان را استثناء كرده در احاديث نيز آمده كه در 9 سالگى كودكى از بين مىرود.
7ـ روايت يزيد كناسى بر اين مطلب تصريح دارد كه 9 سالگى، سن بلوغ دختر (در امر ازدواج و اقامه حدود) است؛ هرچند دختر در اين سن، خون حيض را نديده باشد. و روايتى كه از «حمران» نقل شده نيز بر جواز دخول بعد از 9 سال و قبل از وقوع حيض دلالت مىنمايد. پس در اين دو روايت، بر اين تصريح شده كه سن مطرح است اگر چه دختر حايض نشده باشد.
كسانى كه به بلوغ دختر در 9 سالگى اعتقاد دارند، نظر افرادى را كه بيان مىدارند "تكاليف بر دختران از زمان وقوع حيض واجب مىشود"، قبول ندارند و دلايلى را براى اين عدم پذيرش بيان مىدارند و علاوه بر آن، دلايل اين گروه را نيز نقد نموده و دلايل قابل قبولى نمىيابند. آنچه از نظرات آنان بدست مىآيد، چنين است:
1ـ زمان وجوب تكاليف بر افراد، زمان واحدى مىباشد و نمىتوان بين تكاليف مختلف، تفكيك قايل شد و هر تكليف را زمان خاصى لازم دانست اين مطلب، مطابق اجماع فقها مىباشد و هيچيك از متقدمين به تفكيك اعتقاد نداشته است. روايات نيز مؤيد اين مطلب مىباشد و عنوان نوشتن خوبىها و بديها يا اتمام كودكى يا وجوب فرايض در روايات براى زمان واحد، مطرح شده است. لذا تمامى تكاليف فردى و اجتماعى را شامل مىگردد و عناوين اختصاصى چون جواز ارتباط زناشويى، وجوب بعضى اعمال عبادى، لزوم اجراى حد در زمان واحد نيز جهت تأكيد بر همان عناوين كلى مىباشد.
2ـ درصورتى كه سن را حذف بنماييم و زمان حيض را زمان وجوب تكاليف بدانيم، در مواردى كه دختران هرگز حيض نمىشوند، آيا هرگز تكليفى برعهده آنان وجود ندارد؟
3ـ در صورت وجوب تكاليف در زمان وقوع حيض، آيا مواردى كه دختران بلوغ ديررس دارند و موارد نادرى هم نمىباشد، واقعا دختر در سن بالا مانند 16 يا 17 سالگى مكلف مىگردد؟
4ـ به نظر مىرسد حكم به اجراى حد بر دختر 10 سالهاى كه حيض شده و عدم اجراى حكم حد بر دختر 16 سالهاى كه هنوز حيض نشده با دلايل حدود منافات داشته باشد.
5ـ در صورت حذف سن و وجوب تكاليف هنگام وقوع حيض، در قوانين اجتماعى خصوصا در قوانين جزايى، جامعه دچار مشكلات فراوان خواهد شد زيرا اطلاع از حيض هر فرد توسط خودش حاصل مىگردد و يقينا هنگام اجراى حكم حدود يا قصاص يا ديات، مجرم منكر حيض خود خواهد شد و اثبات آن توسط فرد ديگر نيز بسيار مشكل است.
به عنوان مثال دختر 15 سالهاى كه نيمهعريان در خيابان راه مىرود را نمىتوان مورد اعتراض قرار داد چرا كه ممكن است ادعا كند هنوز حيض نشده و حجاب بر او واجب نيست.
نكته: به دليل مشكلات موجود در حذف سن، مشاهده مىشود در قوانين همه كشورها، سن خاصى در مباحث قانون جزا، حقوق مدنى و معاملات مطرح شده و سن امرى است كه اثبات آن براى ديگران بسيار سهل مىباشد.
ــ معتقدان سن 9 سال در جواب دلايل گروهى كه وقوع حيض را مطرح مىنمايند، به ترتيب دلايل مطرح شده، چنين مىگويند:
1ـ اگر در آيات، سنى براى بلوغ مطرح نشده است دليل بر مدعاى موردنظر نمىباشد چه بسا مسايلى كه تمامى مسلمانان اتفاق بر وجوب آن دارند و از مسلّمات فقهى مسلمانان است ولى در آيات قرآن با اينكه زمان حاجت آنان بوده، ذكرى به ميان نيامده است و بيان مطلب به عهده پيامبر صلىاللهعليهوآله واگذار شده است لذا پيامبر صلىاللهعليهوآله با گفتار يا عمل خويش، آن موضوع را براى مسلمانان تبيين مىفرمودهاند. اگر در قرآن مكررا امر به اقامه نماز شده آيا كيفيت خواندن نماز در اوقات پنجگانه نيز بيان شده است؟ يقينا عصر نزول آيات قرآن، زمان حاجت به بيان كيفيت اداى نماز بوده است مسلمانان نيز هرگز ترديدى در سه ركعتى بودن نماز مغرب يا دو ركعت بودن نماز صبح نداشتهاند چرا كه پيامبر صلىاللهعليهوآله اين امر و امور بسيار ديگرى را در عمل و گفتار براى مسلمانان روشن مىنمودند.
2ـ استثناء به آيه "نساء كم حرث لكم" نيز در اثبات مدعا فايدهاى نخواهد داشت آيه در مقام بيان مطلبى ديگر است و زمان جواز ازدواج را بيان نمىكند. مطابق مدعاى اين گوينده، زمانى كه زنان يائسه شده و ديگر تخمكگذارى و در نتيجه قابليت توليد فرزند ندارند، همگى بايد طلاق داده شوند يا ازدواجشان فسخ گردد آيا چنين ادعايى را مىتوان پذيرفت؟ علاوه بر آنكه روايات بسيارى ادعاى گوينده در تفسير آيه مربوطه را نفى مىكنند.
3ـ اين مطلب كه از پيامبر صلىاللهعليهوآله روايتى در مورد سن نداريم نيز دليل بر اثبات ادعاى مربوطه نيست. با گذرى اندك بر تاريخ تدوين و نيز نقل حديث و با توجه به منع كتابت احاديث پيامبر صلىاللهعليهوآله در ساليان طولانى، روشن مىگردد كه در موارد بسيارى با آنكه مسايلى مورد ابتلاى مسلمانان بوده، حديثى از پيامبر صلىاللهعليهوآله به دست ما نرسيده است و همگان اذعان دارند كه احاديث از دست رفته از پيامبر صلىاللهعليهوآله ، اندك نيست. زنده كردن آنچه كه توسط ائمه عليهمالسلام بيان مىشده نيز در حقيقت امرى جز زنده كردن سنت نبوى نبوده است. هيچيك از امامان معصوم عليهمالسلام در صدد نزول شريعتى جديد نبودهاند و فقط تبيين شريعت محمدى صلىاللهعليهوآله را مىنمودند. لذا بيش از بيست روايت از ائمه اطهار عليهمالسلام كه سن 9 سال را مطرح مىنمايد، در تفسير همان شريعت رسولاللّه صلىاللهعليهوآله آمده است.
احاديثى كه توسط امامان مختلف از حضرت على عليهالسلام تا امام باقر عليهالسلام ، امام صادق عليهالسلام ، امام كاظم عليهالسلام ، امام رضا عليهالسلام و امام حسن عسكرى عليهالسلام در بيان سن به دست ما رسيده همگى دليلى بر اين نظر است.
شيعه به دليل ديدگاه كلامى خويش در ارتباط با علم و عصمت ائمه عليهمالسلام و جايگاه امامت و وظيفه امت نسبت به امام، هرگز در قوانين، به كتاب خدا و كلام پيامبر صلىاللهعليهوآله كه در دسترس باقى مانده، اكتفا نمىكند. لذا موارد استناد اكثر احكام فقهى، روايات وارده از امام باقر عليهالسلام و امام صادق عليهالسلام مىباشد كه در زمانى مىزيستند كه امكان تبيين اسلام ناب محمدى صلىاللهعليهوآله وجود داشت. لذا اگر بنابر آن باشد كه روايات اين دو معصوم عليهماالسلام به دليل آنكه توسط معصومان قبل از ايشان به دست ما نرسيده، قابل عمل نباشد، بايد معتقد به تعطيل اكثر احكام فقهى شد.
4ـ هر چند رواياتى زمان حيض را در تكاليف، مطرح كرده است ولى بايد توجه داشت كه:
الف) در مجموعه اين روايات فقط زمان وجوب روزه، حجاب، حج، منوط به وقوع حيض شده است و ساير تكاليف منوط به وقوع حيض نشده در حديثى نيز حدّ دختر دزدى كه هنوز حيض نشده، اجرا نگرديده است. در بين فقهاى متقدم نيز اجماع بر عدم تفكيك زمان وجوب تكاليف بوده است. از طرفى در روايات 9 سال نيز مكررا زمان وجوب همه تكاليف (با عنوان زمان نوشتن خوبىها و بدىها، زمان اتمام كودكى، حد بلوغ دختر، زمان وجوب فرايض)، 9 سالگى دختر مطرح شده است.
ب) قرينه "ذلك انها تحيض لتسع سنين" (در حديث 9 سال) بيان مىدارد كه تكاليف براى دختر از 9 سالگى واجب مىشود و 9 سالگى، زمان امكان وقوع حيض است (و نه لزوما زمان وقوع بالفعل آن). احاديث ديگرى نيز بيان مىدارد كه 9 سالگى سن امكان وقوع حيض است و قبل از آن سن امكان وقوع حيض (سن من تحيض) نيست و اين همان مطلبى است كه امروزه نيز متخصصان علم پزشكى بيان مىدارند كه زمان وقوع حيض دختران در جهان (و نه در منطقه خاص جغرافيايى)، از 9 سالگى تا 16 سالگى است و اگر قبل از 9 سالگى چنين پديدهاى اتفاق افتد به معناى بلوغ زودرس مىباشد و از نظر علم پزشكى به منزله نوعى عدم سلامت طبيعى فرد تلقى خواهد شد.
ج) رواياتى نيز تصريح بر اين امر دارد كه در برخى تكاليف، سن 9 سال ملاك است حتى اگر دختر حيض نشده باشد.
5ـ مراد از رواياتى كه بلوغ را در بعض تكاليف مطرح مىنمايد به قرينه روايات ديگر، مشخص مىگردد. در روايت صريحا حد بلوغ دختر، 9 سال مطرح شده است.
6ـ همانگونه كه بيان شد، به نظر مىرسد به دليل كمى احتمال وقوع احتلام در دختران و نيز به دليل تقابلى كه بين حيض و احتلام در متن پارهاى از روايات بحث احتلام آمده، مراد از حُلم در روايات، احتلام در پسران باشد. علاوه بر آن، بحث مفصلى وجود دارد كه آيا اساسا احتلام در دختران قبل از ازدواج واقع مىشود يا خير و اگر واقع مىشود، به چه كيفيت است؟
7ـ برخى متفاوت بيان شدن سن (9، 10، 13) در روايات را دال بر مدعاى خود گرفتهاند كه بايد گفت:
الف) اگر ملاك، وقوع حيض بود چرا اصلاً سن مطرح شده است؟
ب) مگر ائمه معصوم عليهمالسلام به تغيير زمان حيض درمكانهاى مختلف، زمانهاى مختلف و شرايط متفاوت، آگاه نبودند؟ چرا در جواب همه موارد نمىفرمودند: «اذا حاضت» و با توجه به اينكه مىدانستند كلام ايشان براى همه شيعيان در همه اعصار حجت محسوب مىشود، چرا سن خاص را مطرح كردهاند؟ اين مسأله امرى واضح است كه حتى در بين دختران يك شهر و يك فاميل نيز زمان وقوع حيض متفاوت است و مردان عادى با علم معمولى خويش اين نكته را مىدانند چه رسد به امام معصوم عليهالسلام .
8ـ برخى قيد «ذلك انها تحيض لتسع سنين» را قرينه بر اين مسأله گرفتهاند كه حيض ملاك است و سن ملاك نمىباشد، به نظر مىرسد اين استدلال منطقى نباشد زيرا مراد از اين روايت، اين است كه 9 سالگى زمانى است كه امكان وقوع حيض وجود دارد و نه اينكه لزوما حيض مىگردند. لذا از همان زمان كه امكان وقوع حيض مىباشد، بايد دختران به تكاليف خود عمل نمايند. امام صادق عليهالسلام در روايتى مىفرمايد: «اذا كمل لها تسع سنين امكن حيضها» (هنگامى كه 9 سالگى دختر كامل شد امكان حيض او وجود دارد) و همچنين حديث ديگرى كه مىفرمايد: «ما لم تبلغ تسع سنين فانها لاتحيض و مثلها لا تحيض» اين مطلب را تأييد مىنمايند.
9ـ ترديد در حدّ سن نيز اين ادعا را تأييد نمىكند. صاحب "جواهر" مىگويد: ترديد از راوى است و صاحب "وسائل" نيز زيادت را به شيخ طوسى نسبت داده است.
10ـ اينكه در برخى روايات جواز تصرف مالى بر سن خاص مترتب شده حال آنكه يقينا رشد نيز لازم است، اثبات نمىكند كه سن در شرايطى فرض شده است كه كودك، رشيد گرديده زيرا در اين احاديث يكى از شرايط تصرف مالى كه بلوغ سنى باشد، ذكر شده و در ساير احاديث شروط ديگر بيان شدهاست.
11ـ برخى مىگويند براى موضوع خارجى طبيعى مانند بلوغ بايد نشانه طبيعى تعيين گردد. در جواب عدهاى مىگويند: با توجه به اينكه در روايات فراوان، سن خاصى مطرح شده، مشخص مىگردد كه اساسا وجوب تكليف، منوط به بلوغ جنسى نيست تا نشانه آن هم امرى تكوينى باشد و بايد توجه داشت كه لفظ بلوغ در كلام فقها، به معناى ابتداى زمان وجوب تكاليف است حال آنكه لفظ بلوغ در كلام پزشكان و ... به معناى زمان ظهور علايم ثانويه جنسى مىباشد و در حقيقت اين لفظ با دو معناى متفاوت به كار مىرود. اگردر روايات بيان شده بود كه مثلاً نماز بر دختر بالغ واجب مىشود، مىتوان گفت كه تشخيص بلوغ دختر را بايد از طريق وقوع حيض يا ... مشخص كرد ولى در روايات از ابتدا، وجوب تكاليف بر دختر در سنّى خاص مطرح شده است. علاوه بر آن معمولاً نيز لفظ بلوغ در روايات به معناى بلوغ جنسى به كار نمىرفته بلكه به معناى رسيدن به حدّ وجوب تكاليف مطرح مىشده از جمله در روايت اول كه مىفرمايد "حد بلوغ المرأة تسع سنين". رواياتى كه مىگويد پايان كودكى دختر، 9 سال است نيز به همين مطلب اشاره دارد. (4 روايت)
اين نكته قابل توجه است كه بلوغ در روايات، به معناى رسيدن مىباشد و قرينه مشخص مىكند مراد از بلوغ، چه امرى است؛ مثلاً بلوغ نكاح، رسيدن به حد ازدواج يا بلوغ حلم به معناى رسيدن به حد احتلام يا ... مىباشد.
12ـ در طرح اين موضوع كه نشانه بلوغ بايد دايمى يا غالبى باشد، بايد گفت با توجه به مطالب مذكور نمىتوان ادعا كرد كه روايات 9 سال چون با واقعيت خارجى مطابقت ندارد، قابل اخذ نيست؛ به خصوص اگر بلوغ جنسى نيز مدنظر باشد، 9 سال كاملاً قابل پذيرش است نه از جهت دايمى يا غالبى بودن نشانه بلوغ بلكه از جهت ابتداء زمان امكان بلوغ جنسى.
13ـ در جواب دليل پانزدهم، به رواياتى اشاره مىشود كه تزويج به معناى ارتباط زناشويى مطرح شده (دخول) و نه عقد نكاح و پرواضح است كه هر چند عقد نكاح قبل از 9 سال نيز جايز است ولى ارتباط زناشويى از 9 سال به بعد جايز مىباشد.
14ـ به نظر مىرسد اصلىترين موضوع قابل بحث، نحوه برخورد با روايات مىباشد. كسانى كه معقتد به 9 سال مىباشند، بين روايات جمع نمودهاند به اينكه سن وجوب تكاليف، 9 سال است كه زمان امكان وقوع حيض نيز مىباشد. روايات ده سال نيز به معناى اتمام 9 سال و شروع ده سالگى است آنان فقط روايات 13 سال را نپذيرفتهاند به اين دليل كه:
الف) در سند حديث، ضعف وجود دارد.
ب) در اين روايات، سن وجوب تكاليف براى پسران 13 سال ذكر شده كه مخالف اجماع همه فقهاى شيعه و همچنين همه مسلمانان مىباشد.
ج) در اين احاديث، سن وجوب تكاليف براى دختران و پسران يكسان ذكر شده كه مخالف اجماع فقها مىباشد.
د) در تعارض بين روايات 9 و 13، روايت 13 سال، شاذّ نادر است و امام صادق عليهالسلام نيز به عمر بن حنظله فرمودهاند «ويترك الشاذالذى ليس بمشهور عند اصحابك» حديث نادرى كه نزد اصحاب مشهور نمىباشد، ترك شود.
اين گروه، شهرت را نيز مرجّح و مؤيد نظر خويش دانستهاند.
كسانى كه به وجوب تكاليف از زمان وقوع حيض اعتقاد دارند، اينگونه بين روايات جمع نمودهاند كه در رواياتى كه سن مطرح شده، سن موضوعيت ندارد بلكه طريقيت دارد.
بنابراين يك گروه، احاديث را معارض نيافته و گروه ديگر در تعارض روايات، مرجّحى يافتهاند. لذا هيچيك به تساقط روايات، اعتقاد ندارند.
15 و 16ـ آنان كه بيان سن 9 در كلام معصوم را به دليل بلوغ دختران در آن زمان و در عربستان مىدانند، لازم است به نكاتى چند توجه نمايند:
الف) امامان معصوم عليهمالسلام به تغيير زمان حيض دختران در همان عصر به نسبت مكانها و شرايط مختلف آگاهى داشتهاند. بسيارى از سؤال كنندگان از امام صادق عليهالسلام يا امام باقر عليهالسلام در همان عصر نيز اهل خراسان و رى و قم و ... بودهاند كه منطقه گرمسير محسوب نمىشده است.
ب) با توجه به اينكه عوامل متعددى چون نوع تغذيه، بهداشت، ارث و ... در زمان وقوع حيض تأثير دارد، يقينا امام عليهالسلام صرفا به دليل اينكه فرد اهل عربستان است، سن 9 سال را مطرح نمىنمايند چرا كه يقين دارند دختران عربستان نيز در سنين متفاوتى حايض مىگردند. روايات «فى سن من تحيض» نيز بيانگر آگاهى امام عليهالسلام است كه تعدادى از دختران در سنى كه بايد حايض شوند، قرار گرفتهاند ولى هنوز خون حيض را نديدهاند.
ج) آمارى كه از زمان حيض سه نسل پشت سر هم (مادربزرگها، مادرها، دخترها) در ايران گرفته شده، نشان داده است كه با گذشت زمان، زمان حيض دختران پايينتر مىآيد نه اينكه بالاتر رود. در كشورهاى اروپايى نيز بعضى محققان ابراز داشتهاند در چند دهه اخير هر ده سال، دخترها حدود 3، 4 ماه زودتر از سنينى كه قبلاً بالغ مىشدند، به بلوغ مىرسند زيرا كيفيت تغذيه افراد و بهداشت آنان رو به بهبود بوده است ونيز عوامل محرك جنسى از قبيل عكس، كتاب، فيلم و ... بيشتر شده است. حال بايد گفت به چه دليل مىتوان اثبات كرد كه در عصر ائمه عليهمالسلام همه يا اكثر دختران در 9 سالگى حيض مىشدهاند و اكنون در سنين بالاتر؟
د) ائمه عليهمالسلام نسبت به آينده آگاهى داشتند و خود نيز مىدانستند كه كلامشان براى آيندگان هم حجّت است پس با علم به تغيير سن حيض دختران در آينده هرگز سن واحدى را بيان نمىكردند.
1ـ برخى نويسندگان در احتساب سن، مباحثى را مطرح نموده و در اينكه آيا سن براساس ماههاى قمرى بوده يا شمسى و چگونه به شمارش مىآيد، ترديدهاى بسيارى داشتهاند و در نهايت نتيجه گرفتهاند كه چه بسا 9 سال آن موقع در حقيقت 13 سال بوده است و آنچه امروز با عنوان 9 سال تمام قمرى مطرح مىگردد ساخته دست فقيهان است و حدس و گمانى بيش نيست.
صاحب "جواهر" براى احتساب سن، براساس ماههاى قمرى گفته است اين امر در شرع، معهود و نزد عرب معروف بوده است. معصوم عليهالسلام نيز مطابق عرف رايج آن عصر، سال و ماه را مطرح مىنمودهاند و بناى وضع احتسابات نجومى جديدى را نداشتهاند. در آيات قرآن نيز اشاراتى به احتساب سال براساس ماههاى قمرى مىباشد ازجمله: «هوالذى جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل لتعلموا عددالسنين و الحساب» و يا «يسئلونك عن الاهلة قل هى مواقيت للناس و الحج»
2ـ برخى مىگويند روزه گرفتن در سن 9 سالگى براى دختر ايجاد ضرر مىنمايد. در جواب به اين گروه بايد گفت ساليان سال كه دختران اين مرز و بوم از 9 سالگى روزه گرفتهاند، حقيقتا چه ضررى متوجه زنان ما شده است؟ اگر نام روزه تغيير يابد و اسم رژيم غذايى بر آن گذاشته شود نه تنها براى دختر 9 ساله كه جهت دختر كوچكتر از آن هم امرى پسنديده بشمار مىرود. حال اگر موردى پيش آيد كه دخترى بيمار بود يا ضعف جسمانى داشت و واقعا احتمال ضرر در روزه گرفتن او وجود داشت، شارع مقدس خود به چنين دخترى اجازه روزه گرفتن نداده است و رواياتى كه توان جسمانى را شرط وجوب روزه بيان مىكند به همين مطلب اشاره دارد. علاوه بر آن قاعده كلى "لا ضرر" در اين گونه موارد بر دليل وجوب روزه حاكم مىگردد و چنين دخترى بنا به دستور شارع مقدس نبايد روزه بگيرد.
«دلايل كسانى كه به سن 13 سالگى اعتقاد دارند»
چون روايات، سن 9، 10 و 13 سال را مطرح كرده و شك در وجوب تكليف داريم لذا بنابر اصل برائت يا استصحاب، مىگوييم تا قبل از 13 سال دختر مكلف نگرديده است.
ســـــــــــن ازدواج
مواد قانونى كه قبل از انقلاب اسلامى ايران در اين كشور اجرا مىشد چنين بود:
ماده 1041 قانون مدنى (قبل از اصلاح)
نكاح اناث قبل از رسيدن به سن 15 سال تمام و نكاح ذكور قبل از رسيدن به سن 18 سال تمام ممنوع است معذلك در مواردى كه مصالحى اقتضا كند با پيشنهاد مدعىالعموم و تصويب محكمه ممكن است استثنائا معافيت از شرط سن اعطا شود ولى در هر حال اين معافيت نمىتواند به اناثى داده شود كه كمتر از 13 سال تمام و به ذكورى شامل گردد كه كمتر از 15 سال تمام دارند.
ماده سوم قانون ازدواج مصوب 20 مرداد 1310:
هركس برخلاف مقررات ماده 1041 قانون مدنى با كسى كه هنوز به سن قانونى براى ازدواج نرسيده است مزاوجت كند به 6 ماه الى 2 سال حبس تأديبى محكوم خواهد شد. درصورتى كه دختر به سن 13 سال تمام نرسيده باشد لااقل به دو الى سه سال حبس تأديبى محكوم مىشود و در هر دو مورد ممكن است علاوه بر مجازات حبس به جزاى نقدى از 2000 ريال الى 20000 ريال محكوم گردد و اگر در اثر ازدواج برخلاف مقررات فوق، مواقعه منتهى به نقص يكى از اعضاء يا مرض دائم زن گردد مجازات زوج از 5 الى 10 سال حبس با اعمال شاقه است و اگر منتهى به فوت زن شود مجازات زوج حبس دائم با اعمال شاقه است.
عاقد و خواستگار و ساير اشخاصى كه شركت در جرم داشتهاند نيز به همان مجازات يا مجازاتى كه براى معاون جرم مقرر است محكوم مىشوند.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران در برخى مواد قانون مدنى تغييراتى حاصل شد در نتيجه ماده 1041 قانون مدنى نكاح قبل از بلوغ را ممنوع دانسته است و در تبصره يك ماده 1210 قانون مدنى بيان شده كه سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمرى و در دختر نه سال تمام قمرى است.
چند سالى است كه اين تبصره در مقالات و سخنرانىها مورد انتقاد قرار مىگيرد. گاه در اين مطلب كه دختر در 9 سالگى مكلف مىشود خدشه وارد مىشود و گاهى به مسئله سن قانونى ازدواج دختران در 9 سالگى. در اين ميانه نمىتوان از فشارهاى بينالمللى بر قوانين داخلى برخى كشورها از جمله ايران غفلت نمود. در تلاش براى همسانكردن قوانين داخلى كشورها با مصوبات سازمان ملل كه عمدتا توسط كشورهاى غربى تدوين و سپس تصويب گرديده اصرار بر تغيير قانون سن ازدواج متناسب با قوانين سازمان ملل متحد مىباشد.
درمصوبات سازمان ملل تأكيد بر ممنوعيت ازدواج كودكان است و كودك نيز به هر فردى كه كمتر از هجده سال دارد اطلاق مىشود.
در كنفرانس جهانى زن در پكن در سال 1374 يكى از دستورالعملهايى كه در «سند عمل» براى همه مردم جهان صادر شد عبارت بود از:
ــ تأكيد بر تدوين قوانينى كه دقيقا حداقل سن ازدواج و توافق براى ازدواج را تعيين كند.(4)
در سند كنفرانس بيان شده است كه به حكم ماده 297 هر چه زودتر و ترجيحا تا پايان سال 1995 دولتها بايد با مشورت با سازمانهاى مربوطه و سازمانهاى غيردولتى اجراى اهداف سند كنفرانس را شروع كنند و در بند 305 آمده است كه سند بايد با اقدام كليه سازمانها و ارگانهاى نظام سازمان ملل در دوره بين 1995 و 2000 اجرا شود
در پايان كنفرانس دبير كل سازمان ملل در پيام اختتاميه خود گفت: سازمان ملل مسؤول اجراى مصوبات پكن و سند نهايى آن است و بايد اجرا شود.
يكى از امورى كه سند كنفرانس پكن تأكيد فراوان بر آن دارد پيوستن بىقيد و شرط دولتها به كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان است كه دولتها وقتى آن را به تصويب رساندند برايشان حكم قانون دارد و ملزم به اجراى آن هستند.
در بخش چهارم ماده پانزدهم كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان آمده است: «نامزدى و ازدواج كودك هيچ اثر قانونى ندارد و كليه اقدامات ضرورى منجمله وضع قانون براى تعيين حداقل سن ازدواج و اجبارى كردن ثبت ازدواج در دفاتر رسمى مىبايست بعمل آيد.»
مقصود از كودك در قوانين بينالمللى افراد زير 18 سال مى