زن در آينه شعر فارسي - خاقاني شرواني (قسمت اول)

شناسه مقاله : 16213

تعداد بازدید : 947

  • : اكرم جودي نعمتي

زن در آينه شعر فارسي 9ـ خاقاني شرواني (قسمت اول) 
 

چكيده:


خاقاني از نادر شاعراني است كه در عرصه‌ي واقعيت گريز شعر، اطلاعات قابل توجه و واقعي درباره‌ي نگرش خود به زنان ـ به ويژه در عرصه‌ي خانواده خويش ـ در اختيار خواننده و منتقد مي‌گذارد. مقاله‌ي حاضر در پي آن است كه اطلاعات مزبور را از ميان اشعار نه چندان ساده‌ي او بيرون كشد و تحليل كند و بخش ديگري از ادبيات گرانقدر فارسي را به طور مجزا درخصوص زنان بازشناسي نمايد. در بخش‌هاي مختلف مقاله، نگاه خاقاني به جايگاه زن در خانواده، جامعه، تاريخ و دين نشان داده شده است.

 

واژگان كليدي:

شعر فارسي، خاقاني، زن، مادر، همسر، دختر.

 


شعر خاقاني (520-595ه‍) در عرصه‌ي ادبيات فارسي از وضعيت خاصي برخوردار است. ديوان پر حجم او با حدود 17 هزار بيت يكي از وزنه‌هاي سنگين ادبيات اين مرز و بوم است كه بسياري از خوانندگان و منتقدان را در خويش حيران كرده است؛ به گونه‌اي كه برخي پنداشته‌اند بيش از 500 بيت او داراي معني روشن و محصّل نيست.[1] اين سخن اغراق آميز و دور از انصاف است، اما به هر حال از دشواري فهم اشعار خاقاني حكايت مي‌كند.

يكي از عوامل اين دشواري لايه‌هاي تو در تو و پيچ در پيچ تخيل وي است كه دستيابي خواننده را به لايه‌هاي زيرين به سادگي امكان‌پذير نمي‌سازد. او در تخيل شعري و تداعي معاني غريب كوشيده است از تمام دانش و اطلاعات خود در زمينه‌هاي مختلف علومي چون طب، نجوم، فلسفه، اديان، عرفان و اساطير ياري جسته، حاصل مخيل آنها را در پيكري از تعبيرها و تركيب‌هاي بديع و بي‌سابقه به شعر در آورد و سرانجام بدين شيوه شاعري بنازد و خويشتن را سرآمد شاعران پيشين شمارد.[2] البته اين طبع تواناي بي‌حريف و اين هنر دشوار تتبع ناپذير[3] در جاي خود ستودني است، لكن ثمره آن پديد آمدن اشعاري است كه به قول استاد فروزانفر، گويي شاعر در آن اشعار با خود سخن گفته، يا همه شنوندگان را در داشتن مقدمات علوم مختلف همتاي خويش پنداشته است[4] (فروزانفر، 1369، ص615).

در تحليل نگرش خاقاني به زن نيز با چنين مشكلي روبرو هستيم و بايد خود را آماده سازيم تا با عبور از راهي سنگلاخ به تصوير روشني از زن در نگاه خاقاني دست يابيم.

خاقاني در اشعار خود، گاه از زناني خاص سخن گفته كه وجود خارجي و واقعي داشته‌اند، خواه در خانواده خود او و خواه در عرصه تاريخ، دين و فرهنگ؛ و گاه به زناني معين اشاره كرده كه وجود خارجي نداشته‌اند، بلكه اساطيري و ادبي بوده‌اند. اين هر دو گروه با ويژگي‌هايي كه دارند، وقتي در معرض تأييد و تكذيب مستقيم و غيرمستقيم شاعر قرار مي‌گيرند، در واقع معيارهاي ارزشي و ديدگاه‌هاي او را درباره زن براي خواننده روشن مي‌كنند.

بخش ديگري از اشعار خاقاني دربردارنده تصاوير شعري و تخيلي است كه به نوعي از عناصر و مسائل مربوط به زنان بهره برده‌اند. اين بخش در عين حال كه مشتركاتي با نگاه شاعران ديگر دارد، از خصوصيتي قابل توجه برخوردار است كه در جاي خود به آن اشاره خواهد شد.

در بخش ديگري از اشعار خاقاني، ارزيابي‌ها و نظريات مستقيم او را درباره زن به عنوان عضوي از عالم آفرينش و همچون مرد بهره‌مند از حقوق انساني مشاهده مي‌كنيم كه در اين بخش جاي سخن بسيار است. اينك به بررسي هر يك از سه بخش مزبور مي‌پردازيم.

1ـ زنان واقعي در شعر خاقاني
1-1) زنان خانواده
خاقاني از نادر شاعراني است كه در آثار خود، اطلاعات قابل توجهي راجع به زنان خانواده‌اش ارائه مي‌دهد. البته وي در اين گونه اشعار و در تمام اشعاري كه به مسائل خانوادگي شاعر مربوط مي‌شود، زباني ساده و تقريباً بي‌تكلف دارد و آن بيان دشوار و پيچيده حاكم بر اغلب اشعارش را تا حدود زيادي به كناري مي‌نهد. از مادر، سه همسر و دختران خود كه يكي در كودكي در گذشته و دو تن ديگر به خانه بخت رفته‌اند و حتي از كنيزي كه داراي دربند به او بخشيده، سخن مي‌گويد و اين مقدار در مقايسه با شاعران ديگر كه طبق عرف جامعه معمولاً از زنان خاندانشان به طور مشخص نگفته‌اند، مغتنم است و وسيله خوبي براي پي‌بردن به ديدگاه‌هاي خاقاني راجع به زنان و نمونه‌اي از نحوه‌ي زندگي و رفتار با ايشان به شمار مي‌رود. ذيلاً موارد موجود در اين زمينه ذكر مي‌شود:

مادر: مادر خاقاني چنانكه از سخنان شاعر برمي‌آيد (تحفةالعراقين،1357، ص215-217) كنيزي مسيحي و پيرو آيين نسطوري بود كه از روم به شروان برده شده و در آنجا اسلام آورده، با علي نجار، پدر خاقاني ازدواج كرده بود:


كـارم ز مـزاج بـد نرسـتي
گـرنـه بـركـات مــادرسـتي

نسطوري و موبـدي نژادش
اسـلامـي و ايـزدي نـهـادش

كدبانـو بـوده چـون زليـخا
بـرده شـده بـاز يـوسف‌آسـا

از روم ضـلالـت آوريــده
نخّـاس[5] هـديـش پـروريـده

تـا مصحف و لا اله ديــده
ز انجيل و صليب در رميده ...
 

 

او زني مؤمن و زحمتكش بود و به تعبير خاقاني دلي نرم و مومين داشت (همان منبع، ص216)؛ با پيشة آشپزي[6]، همدوش شوي خود و ياور همسر در اقتصاد بي‌رونق خانواده بود و به نظر مي‌آيد سهم وي در برداشتن بار مسئوليت زندگي، بيشتر و سنگين‌تر از سهم پدر خانواده بود، به ويژه آنگاه كه شوي درگذشت و او را با تمام مشكلات زندگي تنها گذاشت.

شاعر در قطعه‌اي با رديف «مادر» به تنگي معيشت اين دوران و مشقت‌هاي مادر كه اكنون ريسندگي هم به آن اضافه شده بود تا بتواند از عهده سرپرستي فرزند برآيد، اشاره مي‌كند. او در اين قطعه تصريح دارد كه روزي‌خوار مادر بوده و زير بار منت كسي جز خدا و مادرش نرفته است:

 

 

اي ريـزة روزي تـو بـوده
از ريـزش ريسمان مادر

خو كرده به تنگناي شروان
با تنگي آب و نـان مادر

زيـر صَـلَف كسـي نرف

  • : فصلنامه کتاب زنان