اشاره
اينك پس از گذشت سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي، جامعهی فرهيختهی كشور در پي دعوت رهبر فرزانه انقلاب، با ظرفيت جديدي در عرصهی توليد علم و نوآوري روبهروست و اين باور تقويت شده است كه وارثان دو تمدن اسلامي و ايراني ميتوانند انقلابي ديگر، ولي اين بار در عرصهی فرهنگ و دانش بيافرينند. به يقين، اين توانمندي در وجود نخبگان حوزوي، دانشگاهي، نظام اجرايي و آحاد مردم وجود دارد، ولي سازماندهي اين ظرفيتها، نقطهی آغاز اين حركت بزرگ علمي خواهد بود. رهبر معظم انقلاب در طليعهی سال گذشته فرمود: «ما نميتوانيم آرام [و] معمولي حركت كنيم، بلكه بايد با تلاشي مضاعف، جديتر و با نهايت شتاب، اما حساب شده، منظم و منضبط به جلو برويم و در عرصهی داخلي و همچنين عرصهی پيچيدهی بينالمللي، از تمام ظرفيتها براي دستيابي به پيشرفتهاي بزرگ استفاده كنيم».
انسان به عنوان نمايندهی خدا بر روي زمين، سرشار از استعداد و توانايي است. اين انسان ميتواند كائنات را به اختيار خود درآورد و به منظور ساختن و اصلاح جامعهاي پويا و موفق از آن بهره برد. خلاقيت و نوآوري موجب بروز افكار بزرگ در انسان ميشود و بيشتر مواقع، سختترين مرحله، نقطهی شروع است. افكار بزرگ، ما را به سمت پيشرفت راهنمايي ميكنند و فردايي روشن را برايمان به ارمغان ميآورند. ناگفته نماند كه رسيدن به شكوفايي اگرچه امري بعيد نيست، ولي به آساني نيز امكانپذير نيست. خلاقيت، موهبتي الهي است كه در وجود همهی انسانها بالقوه موجود است، ولي ظهور و گسترش آن مستلزم شرايط مناسب است.
نهضت علمي و توليد علم و نوآوري، در مجموعهی علوم مرتبط با حوزهی مديريت نظام اسلامي است. از اينرو، انديشوران و صاحبنظران در هر سه محور «حوزه، دانشگاه و حاكميت»، مخاطبان اصلي حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري هستند.
عرصههاي نوآوري از ديدگاه امام خمینی(ره)
درك شايستهی حضرت امام(ره) از خلأ كنوني در حوزهی معرفتشناسي؛ نرمافزار و سختافزار جامعه، بيانگر نگاه ژرف ايشان به ضرورت يك حركت بزرگ است. دعوت ديگران به توجه عميق در موضوعهاي مستحدثه و نوآمد استنباط احكام اجتماعي، ارتباط موضوعها با يكديگر و اثرگذاري و اثرپذيري آنها، تغيير شرايط زمان و مكان، لزوم شناخت شرايط سياسي، فرهنگي و اقتصادي جامعه، لزوم خودكفايي و رشد صنايع و ايجاد افقهاي جديد در معرفت ديني، علمي و صنايع، نشانهی توجه به غايت اين حركت علمي است. امام خميني(ره) دربارهی تغيير شيوههاي رايج در اداره و پيدايش صورت مسألههاي نو و لزوم احكام جديد ميفرمايد: «چه بسا شيوههاي رايج ادارهی امور مردم در سالهاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند».1
به عقيدهي حضرت امام(ره) مسائل روز با گذشته بسيار متفاوت است. از اين رو، بايد فقه و دانشهاي اسلام را پر بارتر و روزآمدتر كرد، باب اجتهاد را گشود، آن را گسترش داد و همه شئون معرفت مطلوب را توليد و عرضه كرد. ايشان در اين باره فرمود: «امروز فضلا و مدرسين علوم اسلامي، طريقهی سلف صالح را حفظ و افكار خود را براي هرچه پربارتر كردن فقه و تفسير و فلسفه و ساير علوم اسلامي به كار برند و شاگردان خود را براي همين مقصد الهي هدايت كنند».2حضرت امام(ره) با تأكيد بر ضرورت گسترش آموزههاي الهي در جنبههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي و توجه به جنبههاي گوناگون جامعه، خواستار به هم پيوستن دو فرهنگ حوزه و دانشگاه بود و ميفرمود: «فرهنگ دانشگاهها و مراكز غيرحوزوي به صورتي است كه با تجربه و لمس واقعيتها بيشتر عادت كرده است تا فرهنگ نظري و فلسفي. بايد با تلفيق اين دو فرهنگ و كم كردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند تا ميدان براي گسترش و بسط معارف اسلام وسيعتر گردد».3
احياي تمدن الهي، راهي جز وحدت حقيقي حوزه و دانشگاه به عنوان دو ركن نظام كارشناسي و تصميمگيري كشور ندارد. اين دو بايد الگوهاي برگرفته از وحي را توليد و جايگزين الگوهاي رايج وارداتي در زمينههاي اقتصادي و غير آن كنند. ايشان در رهنمودي ميفرمايد: «اين به عهدهی علماي اسلام و محققين و كارشناسان اسلامي است كه براي جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههاي سازنده و در برگيرندهی منافع محرومين و پابرهنهها را ارائه دهند».4
بيشك تا وحدت مبنايي در سه بعد علوم وحياني، دانشهاي تجربي و برنامههاي اجرايي ايجاد نگردد، تغيير هيچ الگويي در عرصههاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي امكانپذير نخواهد بود. امام خميني(ره) دربارهی ضرورت ايجاد چهارچوبهاي جديد و پايهريزي فرهنگ نو بر مبناي دين و رشد صنايع و دستيابي به فنآوريهاي جديد و پيشي گرفتن همهی رشتههاي علمي با ابتكار و اعتماد به نفس، ميفرمايد: «مخترعين ما ميتوانند در سطح بالا ابتكار كنند، به شرط اينكه اعتماد به نفس خودشان را داشته باشند».5
ايشان در كلامي ديگر فرمود: «ما بايد روحيهی خود را تقويت كرده و با تمام وجود اين را بپذيريم كه ميتوانيم روي پاي خودمان بايستيم. اين خيلي مهم است كه متخصصين ما اتكا به تخصص خود كردهاند...».6
سفارش امام به مسؤولان نهضت علمي و فرهنگي
در حقيقت، جامعهی تخصصي بايد بار اصلي نهضت علمي و فرهنگي را بر دوش بكشد و از ديگر شهروندان، متناسب با نقش اجتماعي هر يك در اين حركت بزرگ، به عنوان پشتوانههاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي بهرهمند شود. بنيانگذار انقلاب دربارهی ايجاد حس مسؤوليت در اقشار گوناگون و در مقولهی فرهنگ كه پايه و اساس اين نهضت است، چنين ميفرمايد: «مجلس و ملت و متفكران متعهد بايد اين حقيقت را باور كنند و اصلاح فرهنگ و از آن جمله اصلاح مدارس از دبستان تا دانشگاه را جدي بگيرند و با تمام قوا در سد راه انحراف بكوشند».7 بيشك جامعهی اسلامي براي تداوم يا اثبات هويت خود، چارهاي جز الگوسازي بر پايهی دين و اثبات كارآمدي آن در عرصههاي عيني و عملي ندارد. در حقيقت، توان بالفعل تمدن غرب، پيش از آنكه مرهون قدرت مفاهيم و الگوهاي رنگارنگ مادي باشد، معلول غفلت جوامع اسلامي از ميراث فرهنگي و علمي خود طي سدههاي نخستين اسلامي و كوشش علمي براي دوري از تقليد از الگوهاي مادي جهان غرب است. حضرت امام(ره) براي ترميم اين رخنه و طراحي الگوي بهنجار، همگان را به فعاليت فرا ميخواند و در سخناني ميفرمايد: «...اين به عهدهی علماي اسلام و محققين و كارشناسان اسلامي است كه براي جايگزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههاي سازنده و در برگيرندهی منافع محرومين و پابرهنهها ارائه دهند و جهان مستضعفين و مسلمين را از تنگنا و فقر معيشت به در آورند...».8
ناگفته پيداست كه نگاه انتزاعي به اقتصاد، بدون سياست و فرهنگ، نگرشي سادهانگارانه و نافرجام خواهد بود. بنابراين، طراحي يك الگوي اقتصادي بايد با توجه به يك الگوي سياسي و فرهنگي صورت گيرد. امام راحل(ره) با بيان خطر الگوهاي اداري در سطح جهان، آنها را با فرهنگ خودي و چهارچوب ترسيم شدهی اسلام ناهمگون ميداند. از اينرو، از ديدگاه ايشان، خلأ نظري در الگوسازي جوامع اسلامي از يك سو و ناكافي بودن الگوهاي موجود براي ترويج معنويت و تعبد در جامعه اسلامي، لزوم طراحي جديدي را براي انسانسازي ميطلبد.
ايشان در اين باره ميفرمايد: «شما گمان نكنيد كه غربيها پيشرفت كردهاند. غربيها در جهات مادي پيشرفت كردهاند، لكن معنويات ندارند. اسلام و همينطور مكتبهاي توحيدي، اينها انسان ميخواهند درست كنند و غرب از اين معنا به كلي بركنار است. غرب مواد طبيعت و قواي طبيعت را كشف كرده و بر ضد انسان اين قوا را به كار ميبرد؛ براي هدم انسانيت، براي هدم شهرها و ممالك...، لكن مملكتي اگر پيدا بشود، مملكتي است اسلامي؛ چه پيشرفت بكند، در خدمت معنويات است، در خدمت انسان است، براي انسانسازي است».9
توليد دانش براي خدمت به جامعه و گريز از وابستگي
يكي از شاخصههاي مطلوب بودن دانش در ديدگاه حضرت امام خمینی(ره)، سودمندي آن براي جامعه است. دانشي كه گرهي از مشكلات جامعه نگشايد و در خدمت اسلام و كشور نباشد، بلكه در جهت منافع بيگانگان باشد، سودمند نخواهد بود. ايشان ميفرمايد: «اسلام در رأس ادياني است كه از علم و تخصص تمجيد كرده و مردم را ]به فراگيري آن] دعوت كرده است. حتي دعوت كرده است كه هرجا يافتيد علم را، از هر كافري يافتيد، آن را [فرا] بگيريد، اما بايد بگيريد و در خدمت اسلام و كشور باشد، نه علم را بگيريد و بر ضد كشور خودتان استعمال كنيد».10
روحيهی مصرفگرايي موجب ميشود جامعه براي رفع نيازهاي خود از الگوهاي وارداتي غرب استفاده كند، در حالي كه آن الگوها براساس نظام نيازمنديهاي متفاوت و براساس فرهنگ، بينش و جهانبيني خاص جوامع مادي شكل گرفتهاند و با نظام نيازها و ارزشهاي ما تناسبي ندارند. از اينرو، حضرت امام(ره) با اين احساس خطر، بخش فعال فكري جامعه را به كوشش براي خودكفايي دعوت ميكند و خطاب به آنان ميفرمايد: «بايد كوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشتههاي مختلف، اساس فعاليت جوانان دانشجوي عزيز ما باشد كه نيازمنديهاي ميهن به دست خود آنها برآورده و كشور ما با كوشش شما خودكفا شود. معالأسف، در دورههاي گذشته اساس بر آن بود كه ما را در هر چيز وابسته كنند و با ملت ما آن كنند كه دستش براي هر چيز، پيش ديگران دراز باشد. شما عزيزان كوشش كنيد كه از اين وابستگي بيرون آييد و احتياجات كشور خودتان را برآوريد و از نيروي انساني و ايماني خودتان غافل نباشيد و از اتكا به اجانب بپرهيزيد و استقلال خود را در تمام ابعاد بيمه كنيد».11
مهمترين مبناي معرفت شناختي امام خمینی(ره) دربارهی همهی علوم، ميزان اثرگذاري آنها در انسانسازي و سعادت محوري است. در اين ديدگاه مكتب وحي، منشأ دانش حقيقي و انسانساز است و ثمرهی چنين دانشي، تربيت الهي و آراستگي به سنتهاي روحاني است. بنيانگذار انقلاب در اين باره ميفرمايد: «سادهانديشي است كه ما گمان ميكنيم فقط تخصص و علم ميزان است. علم فقه و فلسفه هم ميزان نيست. هيچ علمي ميزان نيست. آن علمي ميزان است، آن علمي براي بشر سعادت است كه تربيت در او باشد كه او از مربي القا شده باشد؛ از كسي كه تربيت الهي شده است، القا بشود به بشر».12
محصولات علمي در جوامع غيرالهي، از هدايت، سرپرستي اجتماعي و پاسخگويي به نيازهاي معنوي ناتوانند. به طبع، براي نيل به اين مقصود، توليد علوم نظري و دانشهاي كاربردي ناشي از جهانبيني الهي، ضرورتي دو چندان مييابد. از اينرو، امام راحل(ره) خواستار به هم پيوستن فرهنگ حوزه و دانشگاه براي گسترش آموزههاي الهي بود و ميفرمود: «فرهنگ دانشگاهها و مراكز غير حوزهاي، به صورتي است كه با تجربه و لمس واقعيتها بيشتر عادت كرده است تا فرهنگ نظري و فلسفي. بايد با تلفيق اين دو فرهنگ و كم كردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند تا ميدان براي گسترش و بسط معارف اسلام وسيعتر گردد».13
از ديدگاه امام خميني(ره)، رشتههاي علمي و نظريههاي جديد مطلوب، رشتههايي است كه در خدمت گسترش فرهنگ توحيد در جامعه باشد. از اين ديدگاه، آنچه هدف و موضع پيدايش، تغيير و تكامل علوم را مشخص ميكند، چيزي جز دين نيست. تأكيد بر جدايي علم از دين و ضرورت عرفي كردن دانش، نتيجهاي جز توسعهی هواپرستي يا دنياپرستي نخواهد داشت.
مخاطبان اصلي توليد علم و نوآوري
حوزه و دانشگاه، به عنوان دو نهاد كه بار اصلي توليد اطلاعات مورد نياز جامعه بر دوش آنهاست و مسؤول توليد آموزهها و علوم لازم براي سرپرستي جامعهاند، مخاطب اصلي اين حركت به شمار ميروند. طرح بحث نهضت علمي و فرهنگي و نوآوري، در حقيقت، ورود به عرصهی فرهنگسازي و تسليم نشدن در برابر الگوهاي وارداتي غرب است. همچنين، بيانگر ارادهاي جدي براي بسيج ظرفيتهاي موجود جامعه، حول اين محور و پاسخگويي به نيازها و قطع وابستگي و خروج از انفعال و تحرك و پويايي در اين زمينه است.
طبيعي است در ديدگاه جديد، انتظار از فقه، طرح مسائل و موضوعهايي است كه بتواند جامعه را دچار دگرگوني و تحول كند و به سمت عبوديت و توسعهی ايمان سوق دهد و نبض مديريت تكامل اجتماعي را بر عهده گيرد. از اينرو، امام خميني(ره) ميفرمايد: «كوشش كنيد آقايان در تهذيب نفس، در تحكيم مبادي اسلام، در تحكيم فقه اسلام، در بسط فقه اسلام، اين فقه غني؛ در عالم، مثل فقه شما چيزي نيست، اين فقه غني را بسطش دهيد».14 در حقيقت، حضور فقه و اجتهاد در اين افق تازه، قرار گرفتن دين در موضع سرپرستي اجتماعي، فهم جديد از متون در آخر، توسعهی معارف ديني به روشهاي متناسب با خود نيازمند است. موضوعها و شرايط اجتماعي همواره در حال تحولند. از اينرو، بديهي است كه بدون شناخت روابط پيچيدهی حاكم بر موضوعهاي اجتماعي، امكان صدق و انطباق عناوين احكام بر مصاديق فراهم نميشود. به عبارت ديگر شناخت تأثير متقابل موضوعهاي سياسي، فرهنگ و اقتصادي در يكديگر، از مهمترين ضرورتهاي مطرح براي فقها در حوزهی استنباط حكم است. امام راحل(ره) در رهنمودي ميفرمايد: «اما در مورد روش تحصيل و تحقيق حوزهها، اين جانب معتقد به فقه سنتي و اجتهاد جواهري هستم و تخلف از آن را جايز نميدانم. اجتهاد به همان سبك، صحيح است، ولي اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست. زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسألهاي كه در قديم داراي حكمي بوده است، به ظاهر، همان مسأله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام، ممكن است حكم جديدي پيدا كند. بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادي و اجتماعي و سياسي، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقي نكرده است، واقعاً موضوع جديدي شده است كه قهراً حكم جديدي ميطلبد».15
كسي كه به روابط و پيچيدگيهاي حكومت و جامعه و تغيير روشهاي حكومتداري در جهان امروز و ايجاد هزاران مسأله بيتوجه باشد و خلأ نظري در اين زمينه را احساس نكند، نميتواند ديدگاه حضرت امام(ره) را به خوبي درك كند. ايشان در اين باره ميفرمايد: «حوزهها و روحانيت بايد نبض فكر و نياز آيندهی جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكسالعمل مناسب باشند. چه بسا شيوههاي رايج ادارهی امور مردم در سالهاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كنند. علماي بزرگوار اسلام از هم اكنون بايد براي اين موضوع فكري كنند».16
دانشگاهيان نيز مانند حوزويان همواره مورد خطاب حضرت امام(ره) بودهاند. ايشان در رويارويي با مشكلات، خلأها و نيازمنديهاي كنوني و آيندهی اجتماعي، پاسخگويي به آنها را از اين نهاد فرهنگساز خواسته است. بنيانگذار انقلاب در اين باره به مسائلي چون اسلامي شدن دانشگاه؛17 لزوم تحول و تغييرات صحيح بنيادي در دانشگاه؛18 كنار گذاشتن نيروهاي غربزده؛19 تلاش براي نفي وابستگي در ابعاد مختلف؛20 تهذيب علم و مهار آن با معنويت؛21 توليد دانش و خودكفايي در علوم؛22 توليد و آموزش علم متناسب با نيازمنديهاي جامعه خودي؛23 تربيت نیروهاي متخصص و متعهد؛24 توسعهی معنويت25 و برنامهريزي براي ادارهی نظام از راه تعامل با حوزه ميداند.
پينوشتها
1. صحيفهی امام، ج21، ص292.
2. همان، ج18، ص438.
3. همان، ج21، ص99.
4. همان، ج20، ص340.
5. همان، ج18، ص189.
6. همان، ج16، ص113.
7. عمان، ج17، ص323.
8. نك: همان، ج20، صص239و240.
9. همان، ج8، ص108.
10. همان، ج14، ص360.
11. همان، ج10، ص80.
12. همان، ج13، ص510.
13. همان، ج21، ص99.
14. همان، ج6، ص289.
15. همان.
16. همان، ص292.
17. همان، ج12، ص339.
18. همان، ج10، ص81.
19. همان، ص82.
20. همان، ص79.
21. همان، ج8، ص435.
22. همان، ج10، ص435.
23. همان، ج12، ص341.
24. همان، ج10، ص436.
25. همان، ج19، ص448.