رهاورد پژوهش 1

شناسه نوشته : 11635

1393/06/08

تعداد بازدید : 1739

رهاورد پژوهش 1
اهتمام معصومين(ع) به نگارش حديث و حفظ میراث مکتوب شیعه نجمه کرمانی، نویسنده و پژوهشگر
اهتمام معصومين(ع) به نگارش حديث
و حفظ میراث مکتوب شیعه
 
 چكيده
 حديث، گنجينه‌ي سترگ شيعه است. پيشوايان معصوم(ع) در سراسر زندگانى پربركت خود از اين گنجينه‌ي ارزشمند پاسدارى كردند و ديگران را تشويق به حفظ و صيانت از آن نمودند. بر سر راه حديث مشكلات و چالش‏هاى بزرگى مانند جعل حديث قرار گرفت و برخى حكمرانان اموى تلاش زيادى براى از بين بردن احاديث نبوى نمودند اما امامان(ع) با در پيش گرفتن تلاش‏هايى سودمند مانند دستور به اجتهاد با تمسك به قرآن و حديث، تربيت و تشويق محدثين به نگارش حديث، نگارش برخى رساله‏ها به دست خود و انشاى ادعيه و زيارات و نگارش آن توسط برخى شاگردان، به مبارزه با آسيب‏ها برخاستند و خلا ناشى از جعل حديث را پر كردند.
  كليدواژه‏ها
 حديث، جعل حديث، نشر حديث، بسط حديث، نقل حديث، نگارش حديث، محدثان.
مقدمه
حديث دومين منبع دينى است. اهميت حديث در فقه به عنوان برنامه‌ي زندگى فرد مسلمان انكارناپذير و بى‏بديل است. گذشته از آن حديث داراى ارزش بى‏نظيرى در بعد تربيتى مى‏باشد. از اين رو ائمه(ع) همواره توصيه به پاسداشت و حفظ مى‏نمودند تا جايى كه رسول اكرم(ص) فرمود: «مَن حَفِظَ عَلَى أُمَّتِى أَربَعِينَ حَديثاً يَنتَفِعُونَ بِهَا بَعَثَهُ اللّهُ يَومَ القِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِماً؛ هر كس براى امت من چهل حديث را حفظ كند كه از آن سود برند خداوند او را روز قيامت فقيهى دانشمند بر انگيخته مى‏كند».1 تنها از همين يك حديث نورانى اهميت حفظ و نگارش حديث - سواى مباحث فقهى و شرعى- آشكار مى‏شود.
ناگفته پيداست مراد از «حفظ» در اين حديث نگهدارى از آن و جلوگيرى از نابودى يا فراموشى آن است كه راهى جز نگارش ندارد. مضمون اين روايت نبوى از ديگر معصومين(ع) نيز با تعابير گوناگون نقل شده است تا جايى كه علامه مجلسى(ره) در ذيل اين روايت مى‏نويسد: «اين مضمون بين شيعه و سنى مشهور و مستفيض است بلكه گفته شده متواتر است».2 اهميت اين روايت تا بدان جاست كه امروزه نيز سنت ستوده‌ي «چهل حديث‏نويسى» بين ارادتمندان و خادمان حديث و سيره رواج چشمگيرى دارد.
بسط آموزه‏هاى حديثى به قدرى نزد معصومين(ع) داراى اهميت بوده كه تعليم آن را به‏ويژه در تربيت كودكان سفارش مى‏نمودند تا كودك با منش و فرهنگ ايشان تربيت شود. امام صادق(ع) به «جميل بن درّاج» فرمود: «بَادِرُوا اَحدَاثَكُم بِالحَدِيثِ قَبلَ اَن تَسبِقَكُم اِلَيهِم المُرجِئَةُ؛ فرزندان‏تان را با كلام [ما] آشنا كنيد پيش از آن كه مرجئه [و ديگر فرقه‏هاى منحرف عقيدتى] بر شما سبقت بگيرند [ و آنان را منحرف سازند]».3 و نيز: «عَلِّمُوا صِبيَانَكُم مِن عِلمِنَا مَا يَنفَعُهُم اللَّهُ بِهِ لا تَغلِبَ عَلَيهِمُ المُرجِئَةُ بِرَأيِهَا؛ كودكان‏تان را به دانش ما آموزش دهيد كه براى آنان سودمند است تا مرجئه [و منحرفين] با ديدگاه‏هاى خود آنان را مغلوب خود نسازند».4
نگارش و حفظ حديث افت و خيز و مشكلات فراوانى را در تاريخ اسلام پشت سر گذاشت و امروز به عنوان ميراثى مكتوب از معصومين(ع) به دست شيعه رسيده است. در اين مقاله بر آنيم تا اهتمام معصومين(ع) به نشر حديث و نگارش معارف حديثى را در دو بخش «مشكلات و موانع بر سر راه نگارش حديث» و «تلاش‏هاى معصومين(ع) براى بسط و نشر نگارش حديث» و زدودن آسيب‏ها و چالش‏هاى آن مورد بررسى قرار دهيم.
1. آسيب‏ها و چالش‏هاى نقل و نگارش حديث
1.1. ممنوعيت نگارش حديث
 پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) در دوران خلافت دو خليفه‌ي پس از ايشان از نگارش حديث جلوگيرى به عمل آمد. «ابوبكر» و «عمر» به طور آشكار و با بهانه‏هاى پوچ و بى اساسى اجازه ندادند كسى حديثى از پيامبر(ص) نقل كند و يا آن را بنگارد. ابوبكر بى پرده مى‏گفت: «از رسول خدا(ص) چيزى نقل نكنيد و اگر كسى از شما درباره‌ي مسأله‏اى پرسيد بگوييد كتاب خدا در ميان ما و شما هست».5 اين معضل در دوران عمر، روند پرشتاب‏ترى به خود گرفت. او پا را از خليفه اول نيز فراتر گذاشت و گفت: «هر كس حديثى از پيامبر(ص) نوشته بايد آن را از بين ببرد»او حتى در يك حركت نمادين به جهت تظاهر، مردم را جمع كرد تا اين كار خود را بيشتر توجيه كند. او در ظاهر وانمود كرد كه قصد دارد به نگارش كتابى دست بزند و احاديث نبوى را گردآورى كند اما بعد از يك ماه اذعان داشت: «امت‏هاى گذشته را به ياد آوردم كه با نگارش برخى كتاب‏ها از كتاب آسمانى خود بازماندند؛ بنابراين من هرگز كتاب خدا را با چيزى در هم نمى‏آميزم».6 برخى محدثان سخنان مجعولى را به پيامبر(ص) كه ايشان فرموده است: «چيزى را از طرف من به جز قرآن ننويسيد و هر كس چيزى جز قرآن نوشته بايد از بين ببرد».7 اين بدين معناست كه پيامبر اسلام(ص) خود، از نگارش احاديث خود نهى فرموده است.
بهانه‏هاى سردمداران اين فاجعه‌ي فرهنگى، چنان بى‌اساس است كه گاه خود نيز در آن ترديد مى‏كردند! «حاكم نيشابورى» خود روايت كرده است كه پيامبر(ص) به دو لب خود اشاره كرد و به «عبدالله بن عمر» فرمود: «وَالَّذِى نَفسِى بِيَدِهِ مَايَخرُجُ مِمَّا بَينَهُمَا إلاّ حَقٌ فَاكْتُبْ؛ سوگند به آن كسى كه جانم در دست اوست جز حق چيزى از ميان اين دو [لبم] بيرون نمی‌آيد. پس [آنچه را مى‏گويم] بنويس».8 اين در حالى است كه به دليل دستور خليفه‌ي دوم، حتى خود او نيز سفارش پيامبر(ص) را ناديده گرفت. به طورى كه «شعبى» مى‏گويد: «بيش از يك سال با عبدالله بن عمر همنشين بودم اما از او حتى يك حديث از پيامبر(ص) نشنيدم!».9 اين پديده‌ي شوم تا زمان خلافت «عمر بن عبدالعزيز» به درازا كشيد.10
1.1.1ـ شخصيت و عملكرد عمر بن عبدالعزيز
مختصات خلافت عمر بن عبدالعزيز(101-99ق)، تفاوت‏هايى كلى و عميق با ديگر خلفاى بنى‏اميه داشت. او بيشتر مى‏كوشيد تا جامعه‏اى را كه از شدت نارضايتى عمومى و تحمل فشارهاى بيش از اندازه به حدّ انفجار رسيده بود به حال تعادل درآورد؛ از اين رو، به كارگزاران خود در نواحى مختلف نوشت: «مردم گرفتار سختى و بيداد شده‏اند و از سوى كارگزاران ستمگر گذشته و بدعت گزارى‏هاى آنها تحت فشار قرار گرفته‏اند. از اين پس، هر كس خواست حج بگذارد مستمرى او را زودتر بدهيد تا خود را آماده كند و بدون آنكه با من مشورت كنيد هرگز دست و پايى را قطع نكنيد و كسى را به دار نياويزيد».11
او پس از دست يافتن به حكومت، كمر به بازگرداندن دارايى‏هاى ضبط شده مردم توسط كارگزاران پيشين كرد.12 او به استاندار مدينه نوشت، ده هزار دينار را ميان فرزندان اميرالمؤمنين(ع) كه سال‏هاى بسيارى بود خلفا حقوقشان را پايمال كرده‏ بودند، تقسيم كند.13 او حتى از همسرش «فاطمه بنت عبدالملك» خواست تا لباس‏ها و جواهراتى را كه در اختيار دارد و هديه‌ي عبدالملك است، به بيت‏المال تحويل دهد. وى تمامى اموال «سليمان»، خليفه‌ي پيش از خود را در اولين روز خلافت خويش فروخت و مبلغ آن را كه بالغ بر 24 هزار درهم مى‏شد به بيت‏المال واريز كرد.14 سپس دارايى‏هاى كارگزارانى كه پيش‏تر، اموال مردم يا بيت‏المال را تصاحب كرده بودند، ستاند و آنها را به صاحبان خود و بيت‏المال بازگرداند.15
او بدين منظور حتى اسب‏هاى خود را به فروش گذاشت16 و در اين زمينه تا بدان جا پيش رفت كه بسيارى از بنى‏اميه از عملكرد او خشمگين شدند و گروهى از آنان به وى گفتند: «اى اميرالمؤمنين! آيا از فتنه‏انگيزى قبيله‏ات [در پاسخ به اين رفتار خود] هراسى ندارى؟» پاسخ داد: «آيا مرا از روزى غير از رستاخيز مى‏ترسانيد؟! من هيچ ترسى را غير از روز قيامت در دل راه نمى‏دهم».17
از برجسته‏ترين خدمات او، برداشتن ممنوعيت نگارش و نقل حديث بود كه ده‏ها سال به طول انجاميده بود. او محدثان و دانشمندان را تشويق با نگارش حديث كرد و در دستورى چنين نوشت: «أُنظُرُوا حَدِيثَ رَسُولِ اللهِ فَاكتُبُوهُ فَإنِّى خِفتُ دُرُوسَ العِلمِ وَ ذَهَابَ أهلِهِ؛ احاديث پيامبر خدا(ص) را بنويسيد زيرا بيم آن دارم كه [چراغ] دانش خاموش شود و دانشمندان از دنيا بروند».18
از دیگر خدمات او مى‏توان به بازگرداندن «فدك» به اهل‏بيت(ع)،19 براندازى رسم نكوهيده‌‌ي دشنام‏گويى به حضرت على(ع)20 به سبب زمينه‏هايی كه در كودكى در او ايجاد شده بود21 و نيز سركوبى خوارج كه سركردگى آنها را «شوذب» از «قبيله بنى يشكر» بر عهده داشت، برشمرد.22
1.1.2. ديدگاه ائمه(ع) درباره‌ي عمربن عبدالعزيز
به دليل اهميت دوران خلافت عمر بن عبدالعزيز در نقل و نگارش حديث نيكوست ديدگاه امامان شيعه(ع) را نيز در مورد او بدانيم. «ابوبصير» مى‏گويد: «نزد امام باقر(ع) بودم كه عمر بن عبدالعزيز كه جامه‏اى سياه بر تن داشت به همراه پيشكارش وارد مسجد شد. امام فرمود: اين جوان روزى به حكومت مى‏رسد و [چند صباحى] حكومت مى‏كند و روشى عادلانه در پيش مى‏گيرد و پس از مرگش اهل زمين بر او مى‏گريند و اهل آسمان بر او نفرين مى‏فرستند. پرسيدم: يابن رسول الله! آيا اكنون نگفتيد كه عادل و منصف است؟ فرمود: [آرى اما] او در جايگاه ما تكيه مى‏زند در حالى كه هيچ حقى در آن ندارد و آن‏گاه به برقرارى عدل و انصاف مى‏پردازد».23  همچنين در مورد او فرموده است: «او نجيب دودمان اميه است».24 روايات ديگرى از ائمه در ذمّ او در دست است.25 از جمع بين اين روايات و در نظر گرفتن سوابق، انگيزه‏ها و عملكرد او اين چنين برمى‏آيد كه هر چند او نسبت به ديگر خلفاى اموى تفاوت‏هاى شگرفى داشته و نجيب آنها به شمار مى‏آمده و حتى خدمات بسيارى نيز به اسلام و مسلمانان كرده است، ولى چون در بازگردانيدن حق مسلّم اهل بيت(ع) كه خلافت بوده كوتاهى كرده است، نتوانسته رضايت امامان(ع) را كسب كند.
1.2. جعل حديث
«جعل» در لغت به معناى «عمل يا فرآيند ساختنِ چيزى دروغين» است. اين پديده در دوران «معاويه بن ابی سفیان» رخ داد. او در پى سياست‏هاى اسلام‌ستيزانه‌ي خود، به اين حربه دست زد. وى با تشويق جعل‏كنندگان احاديث نبوى(ص)، براى تغيير دادن محتواى احاديث و ساخت حديث‏هايى جعلى در مدح خود، «عثمان بن عفان» و... كوشيد از درخشش نور پيامبر(ص) و اهل‏بيتش بكاهد. بر اين اساس، ده‏ها هزار حديث جعلى ساخته شد كه آثار سوء آن تا قرن‏ها باقى ماند.26 به گونه‏اى كه حتى برخى از دانشمندان اسلامى به اين گونه احديث دروغين تمسك مى‏كردند و حتى كسانى به پيروى از احاديث جعلى، به مبارزه با اهل‏بيت(ع) بر مى‏خاستند.
2. تلاش‏هاى معصومين(ع) در نگارش حديث
در پى انحرافات عميقى كه پس از رحلت رسول اكرم(ص) به وجود آمد، رخداد تأسف برانگيزى دامن‏گير جهان اسلام شد و آن جلوگيرى از تدوين احاديث اهل بيت(ع) بود كه آثار زيان‏بار آن ساليان دراز بر پيشانى فرهنگ دينى مردم باقى ماند. نزديك به يك قرن از نگارش و محفوظ داشتن احاديث نبوى(ص) و سخنان تابناك اهل بيت(ع) جلوگيرى شديد به عمل آمد و به جاى آن، سيل عظيمى از تحريفات در زمينه‌ي احاديث نبوى(ص) و جعل آن به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد. با ظهور عمربن عبدالعزیز و رفع ممنوعیت نگارش حدیث، امامان(ع) از اين فرصت استثنايى كمال بهره را بردند و بيان احاديث را آغاز كردند و راويان مختلف از ايشان ده‏ها هزار حديث نقل نمودند. در این بین، نقش صادقین(ع) نماينده مكتب اهل بيت و نخستين سروسامان دهنده‌ي احاديث، تابنده بود. از اين رو، بسيارى از محدثين وقت با ديدن تلاش‏هاى بى‏دريغ ایشان، كمر به نگاشتن و نگاهدارى سخنان معصومین بستند. بدين سبب است که بيشتر احاديث اهل بيت(ع) از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) صادر شده است. امامان معصوم(ع) براى بسط فرهنگ حديث و حفظ ميراث مكتوب شيعه، راهكارها و تلاش‏هاى سودمندى را پيش گرفتند كه هر كدام از آنها كمك شايانى به استحكام ريشه‏هاى فرهنگ اهل بيت(ع) انجاميد.
2.2. مبارزه با نگارش احادیث جعلی و اسرائيليات
فتنه‏انگيزى يهوديان، سرسخت‏ترين دشمنان اسلام، از بعثت پيامبر اكرم(ص) آغاز شد. آنان ساليان متمادى به فتنه‏انگيزى به صورت پنهانى و آشكار ادامه دادند. يهوديانى كه در محيط زندگانى مسلمانان مى‏زيستند، آنان كه اسلامى ظاهرى آورده بودند و يا هنوز بر آيين يهود پا مى‏فشردند تلاش مى‏كردند تا فرهنگ اسلامی را تحت الشعاع فرهنگ و آموزه‌های فکری خود قرار دهند. برای نمونه ایشان قبله خود، «بيت‏المقدس» را برتر از قبله مسلمانان جلوه می‌دادند و در اين‏باره كوشش بسيار مى‏كردند. آنان از حربه‏هايى مانند جعل احاديث استفاده مى‏كردند و تلاش خود را بيشتر متوجه محافل علمى مسلمانان با حركتى خزنده در فقه و كلام ادامه مى‏دادند و افكار غير اسلامى در قالب احاديثى جعلى به نام «اسرائيليات» فرهنگ ناب اسلامى را مورد تهاجم قرار مى‏دادند؛ احاديثى كه توسط احبار يهود؛ چون «عبدالله بن سلام‏»ها و «كعب الاحبار»ها وارد احاديث اسلامى شد و عدم پايبندى و دل‏سوزى خلفا نسبت به معارف اسلام، به روند روبه رشد آن كمك فراوانى كرد. از آن رو كه در اسلام، سياست و حكمرانى بر مردم با دين، عجين شده و رابطه‌ي تنگاتنگى با آن دارد، طبيعى بود كه آثار و تبعات اين هجوم فرهنگى، به طور مستقيم در حوزه‌ي سياست نمود بارزى پيدا كند. بعدها نيز اين روند، توسط ديگران ادامه يافت. در روزگار امامت حضرت باقر(ص)، جلودار اين فتنه‏انگيزى‏ها فردى به نام «وهب بن منبّه» بود. او بيرق عبدالله بن سلام و كعب الاحبار را دوباره برافراشت؛ به گونه‏اى كه او را كعب‏الاحبار زمان خويش خواندند.27 وى در مورد خود مى‏گويد: «مردم مى‏گويند عبدالله بن سلام، دانشمندترين مردم زمان خود بوده و كعب الاحبار نيز همين طور. پس من چگونه‏ام كه دانش هر دو آنها را دارا هستم؟!».28 او با ترفند خاصى براى بیشتر نشر دادن بيشتر ديدگاه‏ها و عقايد خود، به دستگاه حکومتی رخنه كرد و از اقبال و رضايت عمومى مردم از عملكرد عمر بن عبدالعزيز بهره برد و اعلام كرد: «اگر مهدى‏اى وجود داشته باشد - كه دارد - همانا او عمر بن عبدالعزيز است».29
او با اين شيوه، هم مردم ساده انديش را فريفت و هم به دستگاه رخنه كرد و توانست از اين فرصت براى نشر افكار مسموم خود كه همان اشاعه‌ي فرهنگ و افكار يهود بود، استفاده كند. ولى در اين ميان، سياست كلى امويان بر دفاع از فعاليت‏هاى فرهنگى اين دسته افراد بنا شده بود و نه تنها از آنان و تلاش‏هاي‌شان جلوگيرى نمى‏كردند، بلکه از افكار و عقايد آنها براى سركوب مخالفان و ترويج انديشه‏هاى سياسى خود بهره مى‏جستند. «خالد ربعى» يكى ديگر از اين افراد است كه هنگام فوت عمر بن عبدالعزيز گفت: «ما در تورات ديده‏ايم كه آسمان‏ها و زمين چهل روز بر عمر بن عبدالعزيز مى‏گريند».30«زراره» مى‏گويد: «نزد امام باقر(ع) بودم و امام روبه‏روى كعبه نشسته بود. فرمود: مى‏دانستى كه نگريستن به خانه خدا عبادت است؟ در اين لحظه مردى از قبيله بُجَلية به نام عاصم بن عمر وارد شد و به امام گفت: كعب الاحبار مى‏گويد: كعبه هر صبح در برابر بيت‏المقدس سجده مى‏آورد. امام فرمود: نظر تو در مورد سخن كعب‏الاحبار چيست؟ گفت: راست گفته است. امام فرمود: تو و كعب‏الاحبار هر دو دروغ مى‏گوييد. و امام خشمگين شد به گونه‏اى كه راوى مى‏گويد هرگز امام را به خاطر سخن كسى اين قدر خشمگين نديده بودم. امام فرمود: خداوند خانه‏اى به بلندمرتبگى اين خانه [و به كعبه اشاره كرد] نيافريده و هيچ جايى را به سان آن گرامى نداشته است...».این موضوع سبب شده بود کع امام اهتمام بیشتری به نقل و نگارش احادیث معصومین به ویژه احادیث نبوی(ص) بنماید.31
2.3. نگارش رساله توسط معصومين(ع)
پس از افول امويان، عباسيان به قدرت رسيدند. دوران ايشان با گستردگى فرهنگى در گرايش‏هاى اعتقادى و بحث‏هاى علمى همراه بود كه از برخورد ميان مكتب‏هاى كلامى و تحولات فرهنگى مختلف ناشى شده بود. در اين دوران، مباحثى كلان چون جبر و تفويض، ممكن يا ناممكن بودن رؤيت خداوند، تجسيم و مباحثى از اين قبيل، افكار عمومى جامعه را دست‏خوش تاخت و تازهاى فكرى كرده بود. سرچشمه‌ي اين تحولات فكرى، رويكرد دولت عباسى به مسائل علمى و فرهنگى و نيز هجوم فلسفه و كلام ديگر ملل به سوى جامعه مسلمانان بود. دستگاه حكومتى، كتاب‏هاى علمى دانشمندان ملل ديگر را به عربى ترجمه مى‏كرد و در اختيار مسلمانان مى‏گذاشت. اين روند از زمان «مأمون» آغاز شد و به تدريج ادامه يافت و به اوج خود رسيد. او تلاش فراوانى در ترجمه‌ي كتاب‏هاى ديگر ملل، به ويژه «يونان» داشت و بودجه‌ي بسيارى را در اين راه هزينه كرد. «جرجى زيدان» در اين باره مى‏نويسد: «مأمون در مقابل وزن كتاب‏هاى ترجمه شده طلا مى‏داد و به قدرى به ترجمه كتاب‏ها توجه داشت كه روى هر كتابى كه به ‏نام او ترجمه مى‏شد، از خود علامتى مى‏گذاشت و مردم را به خواندن و فرا گرفتن آن علوم تشويق مى‏كرد. با دانشمندان خلوت مى‏كرد و از معاشرت با آنان لذت مى‏برد».32
پس از آن، اين روند تا آنجا ادامه يافت كه ثروتمندان و بزرگان دوره‌ي عباسى نيز به اين كار مبادرت ورزيدند و دانشمندان را گرامى مى‏داشتند. تعداد كتاب‏فروشان و كاغذفروشان در «بغداد» فزونى ‏يافت و انجمن‏هاى علمى و ادبى تشكيل مى‏شد و مردم بيش از هر كار به مباحثات علمى و مطالعه مى‏پرداختند. اين رويه همچنان در دوره‌ي عباسى رو به رشد بود و كتاب‏هاى بسيارى از زبان‏هاى يونانى، سريانى، هندى، نبطى و لاتين ترجمه شد.33 نزديكى بيش از حد خلفا با ناملسمانان و احترام بيش از اندازه به آنها، عقايد ضد اسلامى آنها را بر ملا مى‏ساخت. به خوبى آشكار است كه اين احترام و طرف آن همه بودجه‏هاى هنگفت، صرفاً جهت دانش پرورى و علم دوستى نبوده است. آنان با جمع آورى كتاب‏هاى علمى گوناگون جايگاهى مناسب را در گسترش مناظره‏هاى علمى فراهم آوردند كه اهداف مشخص و از پيش تعيين شده‏اى را در اين موضوع دنبال مى‏كرد.34
عباسيان مى‏خواستند از اين جريان به عنوان حربه‏اى براى ايجاد اختلاف در جامعه و پديد آوردن شكاف ميان مسلمانان و تضعيف مبانى فكرى و اعتقادى آنها بهره بردارى كنند. در اين ميان، تيز بينى امامان(ع) در شناخت خط توطئه و استحاله‌ي فرهنگى، نقشه‏هاى دين‌ستيزانه‌ي آنان را آشكار مى‏ساخت. در اين برهه‌ي تاريخى امامان معصوم(ع)، خود دست به قلم بردند و شروع به نگارش كتاب‏هايى نمودند. از جمله‌ي آن نوشتن «رساله‌ي كلاميه» توسط امام هادى(ع) است كه آن را به انگيزه پاسخ‏گويى به مشكلات اعتقادى اهالى «اهواز» نگاشتند. اگرچه پيش‌تر از آن نيز نمونه‏هايى مانند «رساله‌ي حقوق» امام سجاد(ع) وجود داشته است. امام هادى(ع) در اين رساله، با ايراد بحث‏هاى مستدل درباره قرآن و عترت و معرفى ثقلين و لزوم تمسك به آن، مبحث جبر و تفويض را كه از پيچيده‏ترين مسائل كلامى است، با بيانى بسيار روشن و شيوا مطرح و نقد كرده و نظر اماميه را با عنوان «الأمر بينَ الأمرينِ» به اثبات رسانيده است.35
2.4. تشویق محدثين به نگارش حدیث
در روزگار صادقين(ع)، بسيارى از شيعيان به مراتب عالى تشيع دست نيافته بودند و دسته‏اى از آنان در كنار استفاده از احاديث اهل سنت، علاقه‌ي زيادى به فراگيرى و بهره‏مندى از دانش امام نيز نشان مى‏دادند. در احاديث شيعى توجه گسترده‏اى به سخنان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شده است.36 ایشان نگارش حدیث را به محدثی گوشزد می‌کردند تا در دوران غیبت امام معصوم(ع)، احادیث به دست شیعه برسد. چه اینکه بى‏شك بزرگ‏ترين رسالت مرجعيت دينى در عصر غيبت ولى عصر(عج) و در اصطلاح در دور انسداد باب علم، استخراج احكام شرعى از ادله و منابع است كه حديث، بخش مهمى از آن را تشكيل مى‏دهد. اين مهم، سبب حساسيت بيش از پيش حفظ احاديث معصومين(ع) شد. بدين روى خود امامان(ع) به لحاظ رسالت و وظيفه‌ي مهم الهى خويش در هدايت امت، بيشترين تلاش را در اين زمينه معمول داشتند تا در دوران غيبت، امت دچار سردرگمى نگردد و بتواند به احكام و وظايف شرعى خود عمل نمايد.
پيش از دوران صادقین(ع) اوضاع خفقان بار جامعه هرگز به پيشوايان معصوم(ع) اجازه نمى‏داد كه با آسودگى خاطر به پرورش استعدادهاى نهفته در جامعه اسلامى بپردازند. «مرحوم صدر(ره)» در اين باره مى‏نويسد: «به واقع، اولين كسى كه دروازه علم اصول [و اجتهاد در احكام] را گشود و به تبيين و ترفيع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن على الباقر(ع) و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبدالله الصادق(ع) است. اين دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسيارى از شاگردان خود، و آنان نيز با جمع آورى و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگى در فقه و اصول شيعه برداشتند». صادقين(ع)، هزاران شاگرد در رشته‏هاى گوناگون معارف چون فقه، حديث، تفسير و ديگر شاخه‏هاى علوم اسلامى تربيت كردند و برجستگان آنان را به نگارش احاديث معصومين(ع) تشويق نمودند.37 برجسته‏ترين آنها عبارت بودند از: زراة بن اعين که امام صادق(ع) روزى به او فرمود: «اى زراره، نامت در رديف نام‏هاى بهشتيان است».38 و نيز مى‏فرمود :«خداى رحمت كناد زراة بن اعين را كه اگر او نبود و تلاش او نبود، احاديث و سخنان پدرم از بين مى‏رفت».39
و نیز «محمد بن مسلم ثقفى» که از بزرگان و راويان احاديث ائمه بود و احاديث بسيارى از صادقين(ع) روايت كرده است كه در كتاب‏هاى معتبر حديثى يافت مى‏شود.40 همچنین «ابوبصير؛ ليث بن البَختَرّى مرادى»، «بُريد بن معاويه عجلى» که از بزرگان روزگار خويش و فقيهى ماهر بود و كتابى داشت كه برخى از دانشمندان بعد از او، از آن روايت كرده‏اند.41امام صادق(ع) در روايتى مى‏فرمايد: «هيچ كس به اندازه زراره، ابوبصير، محمد بن مسلم و بريد بن معاويه ياد ما را زنده نگاه نداشت و احاديث پدرم را احيا نكرد. اگر اينها نبودند كسى تعاليم دين و مكتب پيامبر(ص) را گسترش نمى‏داد. اينان پاسداران دين و امينان پدرم بودند كه بر پاسدارى از حلال خدا و حرام او كمر بستند. آنان هم در دنيا به ما نزديك بودند و هم در آخرت با مايند».42 در اين ميان، بزرگان ديگرى چون؛ «جابربن يزيد جعفى»، «حمران بن اعين»، «هشام بن سالم»، «فضيل بن يسار»، «ابان بن تغلب»، و بسيارى ديگر از بزرگان و فرهيختگان اين عصر را مى‏توان نام برد.43
2.5. انشا كردن ادعيه و زيارات براى نگارش
ادعيه و زيارات، از برجسته‏ترين منابع معرفتى در اسلام است و سبب تحكيم پيوند با امامان معصوم(ع) مى‏شود. ايشان با در نظر داشتن اين معنا، سعى در نماياندن ارزش و منزلت امامان معصوم داشتند. امامان شيعه با انشاى ادعيه و زيارات گام مهم و بسزايى در نشر فرهنگ اسلامى، به ويژه تبيين جايگاه امام برداشتند. از جمله آنها مى‏توان به دعايى كه اميرالمؤمنين(ع) به«كميل بن زياد نخعى» و دعاى معروفى كه امام سجاد(ع) به «ابوحمزه ثمالى» انشا كرد و آنان نیز نوشتند اشاره کرد. در بخش زيارات نيز زيارت‌هايى كه از صادقين(ع) انشا شده، مثال زدنى است. شايد برجسته‏ترين زيارات «زيارت جامعه كبيره» باشد كه امام على النقى(ع) آن را انشا كرد كه مجموعه‏اى كامل از معارف امام‏شناسى و نقش امام در نظام آفرينش است.
 
پی نوشت‌ها
  1. محمد بن محمد بن نعمان المفيد، الاختصاص، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، بى تا، ص2؛ محمد بن على بن بابويه القمى الصدوق، عيون اخبار الرضا، قم، انتشارات دار العلم، 1377 ه.ق، ج 2، ص 37؛ محمد باقر المجلسى، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ه. ق، ج 2، ص 153؛ المؤتمر العالمى للامام الرضا، صحيفه امام الرضا، مشهد، بى‏جا، 1406ه.ق، ج65.
  2. بحارالانوار، ج 2، ص 156.
  3. محمد بن يعقوب الكلينى، الفروع من الكافى، تهران، دارالكتاب الاسلامية، چاپ دوم، 1362ه.ش، ج 2، ص 94. 
  4. الخصال، ج 2، ص 157.
  5. شمس الدين الذهبى، تذكرة الحفاظ، بيروت، دار التراث العربى، ج 1، ص 3.
  6. محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، بيروت، دار صادر، بى‏تا، ج 3، ص 287.
  7. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، بيروت، دارالفكر، 1406 ه. ق، ج 3، ص 12.
  8. الحاكم النيسابورى، المستدرك على الصحيحين، بيروت، دار المعرفة، الطبعة الاولى، 1406 ه.ق، ج 1، ص104.
  9. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، بيروت، دار احياء التراث العربى، الطبعة الثانية، 1403ه. ق، ج 1، ص 11.
  10. محمد بن اسماعيل البخارى، صحيح البخارى، قاهره، مكتبة عبدالحميد احمد حنفى، الطبعة الثانية، 1314 ه.ق، ج 2، ص6.
  11. احمد ابن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، تهران،بنگاه ترجمه و نشر كتاب، چاپ دوم،1977 م، ج 2، ص 268.
  12. ابوحنيفة احمد بن داود الدينورى، اخبار الطّوال، بيروت، دارالكتاب‏العلمية، چاپ اول، 1421 ه.ق، ص 438.
  13. مروج الذهب، ج 2، صص 187 - 188.
  14. محمد امين سويدى، سيرة عمر بن عبدالعزيز، دمشق، مكتبة التراث، چاپ‏اول، 1410ه.ق، ص 129؛ تاريخ الخلفا، ص 263؛ الامامة و السياسة، ص 323.
  15. تاريخ الخلفا، ص 263؛ الاخبار الطّوال، ص 484، ابوالفرج الاصفهانى، كتاب الاغانى، بيروت، داراحياء التراث العربى، ج 9، ص 255.
  16. ابوالفرج عبدالرحمن ابن على بن محمد بن الجوزى، المنتظم فى تاريخ الامم و الملوك، بيروت، دارالكتاب العلميه، 1412 ه.ق، چاپ اول، ج 7، ص 32.
  17. الاخبار الطوال، 484.
  18. صحيح البخارى، ج2، ص6.
  19. ن.ك: الامالى طوسى، ص 167، تاريخ الخلفاء، ص 262؛ بحارالانوار، ج 46، ص 335؛ عمر بن عبدالعزيز، ص 137.
  20. ن. ك: تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 268؛ تاريخ الخلفاء، ص 275؛ مروج الذهب، ج 2، ص 187.
  21. ن.ك: عزالدين ابوالحسن على بن ابى الكرم (ابن اثير الشيبانى)، الكامل فى‏التاريخ، بيروت، داراحياء التراث العربى، چاپ چهارم، 1414 ه.ق، ج 4، ص 314 - 315.
  22. الكامل فى‏التاريخ، ج 7، ص 317؛ محمد بن جرير الطبرى، تاريخ الطبرى، بيروت، مؤسسة عزالدين للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1407 ه.ق، ج 6، ص 590؛ ابوالحسن على بن الحسين المسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1370ه.ش، ج 2، ص 193؛ عبداللَّه بن مسلم ابن قتيبة الدينورى،الامامة و السياسة، ترجمه: ناصرطباطبائى، تهران، انتشارات ققنوس، 1380ه.ش، ص 326.
  23. قطب الدين الراوندى، الخرائج و الجرائح، قم، المطبعة العلمية، 1409 ه.ق، چاپ اول، ج 1، ص 276.
  24. تاريخ الخلفاء، ص 260؛ الكامل فى التاريخ، ج 4، ص 328، تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 119.
  25. بحارالانوار، ج 46، ص 327.
  26. ن.ک. بحارالانوار، ج 50، صص 75 و 76.
  27. تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 101.
  28. همان.
  29. تاريخ الخلفاء، ص 263.
  30. همان، ص 277.
  31. بحارالانوار، ج 46، ص 353.
  32. جرجى زيدان، تاريخ تمدن اسلام، تهران، مؤسسه مطبوعاتى اميركبير، ج 3، ص 216.
  33. همان.
  34. همان، ص 237.
  35. الحسن بن على بن الحسين بن شعبة الحرّانى، تحف العقول، تهران، كتاب فروشى اسلاميه، 1384ه.ق، ص 496.
  36. ن.ك: محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، قم،انتشارات اسوه، چاپ دوم، 1372 ه.ش، ج 2، كتاب الحجة.
  37. ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، رجال الطوسى، نجف، مطبعة الحيدرية، 1381 ق، چاپ اول، صص 102 - 142.
  38. ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، اختيار معرفة الرجال، قم، مؤسسه آل البيت، 1404 ق، ج 2، ص 345.
  39. همان، ص 348.
  40. ابوالعباس احمد بن على بن نجاشى كوفى، رجال النجاشى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1407 ق، ص 324.
  41. رجال النجاشى، 112.
  42. الاختصاص، ص 66.
  43. رجال الطوسى، ص 102 - 104.
 
سوتیترها
نگارش و حفظ حديث افت و خيز و مشكلات فراوانى را در تاريخ اسلام پشت سر گذاشت و امروز به عنوان ميراثى مكتوب از معصومين(ع) به دست شيعه رسيده است.
سوگند به آن كسى كه جانم در دست اوست جز حق چيزى از ميان اين دو [لبم] بيرون نمی‌آيد. پس [آنچه را مى‏گويم] بنويس.
نزديك به يك قرن از نگارش و محفوظ داشتن احاديث معصومین(ع) جلوگيرى شديد به عمل آمد جاى آن را، سيل عظيمى از تحريفات و مجعولات گرفت.
امامان معصوم(ع) براى بسط فرهنگ حديث و حفظ ميراث مكتوب شيعه، راهكارها و تلاش‏هاى سودمندى را پيش گرفتند كه هر كدام از آنها كمك شايانى به استحكام ريشه‏هاى فرهنگ اهل بيت(ع) انجاميد.
مأمون عباسی در مقابل وزن كتاب‏هاى ترجمه شده، طلا مى‏داد و روى هر كتابى كه به ‏نام او ترجمه مى‏شد، علامتى درج می‌کرد.
در برهه‌اي از تاريخ، امامان معصوم(ع) خود دست به قلم بردند و شروع به نگارش كتاب‏هايى نمودند.
 
 
 نجمه کرمانی، نویسنده و پژوهشگر