سلوک پژوهش 1

شناسه نوشته : 11634

1393/06/08

تعداد بازدید : 1866

سلوک پژوهش 1
شيوه‌ي تربيت نويسندگان در حوزه‌هاي علميه
 
آيت‌الله العظمی ناصر مكارم شيرازي
 
قلم و بيان در قرآن
قرآن مجيد درباره‌ي «بيان» جمله‌اي دارد، دربار‌ه‌ي «قلم» هم جمله‌اي و اگر آيات پيرامون قلم و بيان را كنار هم بگذاريم، استنباط جالبي از آن مي‌شود. مي‌دانيم وسيله‌ي انتقال علوم و معارف از نسل‌هاي گذشته به نسل‌هاي امروز و عامل ايجاد تمدن بشر بيان و قلم بوده است و اگر اين دو وسيله از زندگي انسان حذف مي‌شد، نه علوم و معارفي باقي مي‌ماند و نه تمدن و اختراعات و اكتشافاتي. هركس در علوم و فنون زحمتي مي‌كشيد، سرانجام با مرگش آن دستاوردها دفن مي‌شد و چيزي به نام معارف و علوم و تمدن بشري باقي نمي‌ماند.
قرآن وقتي از بيان سخن مي‌گويد، مي‌فرمايد: «الرَّحْمنُ‌‍*عَلَّمَ الْقُرْآنَ‌‍*خَلَقَ اْلإِنْسانَ‌‍*عَلَّمَهُ الْبَيانَ‌‍»1 بلافاصله بعد از نعمت و آفرينش، نعمت بيان را مي‌گويد. در آغاز بعثت پيغمبراكرم(ص) قرآن به اين مسأله اشاره مي‌كند: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ‌‍*خَلَقَ اْلإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ‌‍*اقْرَأْ وَ رَبُّكَ اْلأَكْرَمُ‌‍* الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ‌‍*عَلَّمَ اْلإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ‌‍».2 وقتي آيات قلم و آيات بيان را كنار هم مي‌گذاريم، متوجه مي‌شويم اسلام رسالت اصلي را براي قلم قائل شده است:
اولاً: در مورد قلم، كلمه‌ي «ربّ» آمده است و در مورد بيان كلمه‌ي «رحمان». رحمان اشاره به رحمت واسعه‌ي الهي است، اما تربيت، پرورش و تكامل در سايه‌ي صفت ربوبيت پروردگار است كه نسبت به قلم به كار رفته است «رَبُّكَ اْلأَكْرَمُ‌‍الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‌‍». بنابراين چيزي كه جامعه را پرورش داده و تكامل مي‌بخشد، بيشتر مربوط به قلم است تا بيان و سخن.
درباره‌ي قلم، تكرارهايي كه قرآن مي‌كند (اقرأ، اقرأ) نشان دهنده‌ي اهميت بسيار قلم مي‌باشد در حالي كه درباره‌ي بيان تكراري به آن شكل نيامده است. از همه مهم‌تر اينكه درباره‌ي بيان مي‌گويد: «عَلَّمَهُ الْبَيانَ» بيان را به انسان ياد داد ولي در مورد قلم مي‌گويد: «الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‌‍».قلم جهت برطرف كردن جهل بشر، ابزار تعليم شد. «عَلَّمَ اْلإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ‌‍» اكثريت مطلق علوم و دانش‌هاي بشري در سايه‌ي قلم به دست مي‌آيد در حالي كه بيان به آن شكل مطرح شده است.
از مقايسه‌ي اين آيات با يكديگر مي‌فهميم كه قرآن مجيد در روزگاري كه اصلاً قلمي در شبه جزيره‌ي عربستان وجود نداشته است، اهميت قلم را چگونه بيان فرمود. قرآن نامش «بيان الله» نيست بلكه نامش «كتاب الله» است و نامگذاري كتاب براي قرآن خيلي پر معني است.
 
ضرورت نگارش و پژوهش
اين مقدمه‌ي كوتاه به هدف من كمك مي‌كند، چون شيوه‌ي تربيت وقتي اجرا مي‌شود كه انسان، اهميت قلم را بداند و انگيزه‌ها را ايجاد كند. ما مسلمان‌ها هنوز به اهميت قلم آن چنان كه بايد و شايد، پي نبرده‌ايم و برخورد جدي با مسأله‌ي قلم نكرده‌ايم. ما دانشمندان بزرگي داشته‌ايم كه بعضي از آنان مطلقاً اهل قلم نبوده‌اند، 70 سال زحمت كشيده و تمام علوم و تجربيات خودشان را با خودشان به خاك برده‌اند. اين چه ضايعه‌ي بزرگي است! تنها دانشمنداني در تاريخ علم ما جاودانه مانده‌اند كه دست به قلم برده‌اند. من بارها تجربه كرده‌ام كه انسان براي مسأله‌اي يك هفته كار مي‌كند، اگر مطالب را بنويسد زحمات يك هفته را يك ساعت مي‌نويسد، بار دوم كه سراغ اين مسأله مي‌آيد بايد يك ساعت كار كند، نه يك هفته. چقدر قلم به عمر انسان بركت مي‌دهد! مسأله‌اي كه يك هفته برايش تلاش كرده‌ام، چون نوشته نشده بعد از دو سال فراموش شده، اما اگر آن را يك ساعته مي‌نوشتم، دو سال بعد هم براي من قابل مطالعه است، يعني يك هفته مطالعه‌ي مرا به يك ساعت مطالعه تبديل مي‌كند.
اگر اميرمؤمنان علي(ع) درباره‌ي علما مي‌فرمايد: «و العلماء باقون مابقي الدهر» به عقيده‌ي من علماي صاحب قلم را مي‌گويد، اينها هستند كه براي هميشه جاودانه مي‌گردند و «اعيانهم مفقودة و امثالهم في القلوب موجوده» افكار، آثار و كتاب‌هاي آنهاست كه در دل‌ها مي‌ماند. ما عالم و دانشمند بسياري در طول حيات اسلام داشته‌ايم، عده‌اي از آنها به كلي فراموش شده‌اند كه حتي دانشمنداني كه تاريخ زندگي علما را نوشته‌اند، گاهي نتوانسته‌اند حالات آنها را ضبط كنند چرا؟ چون آنان نتوانستند، اثري از خودشان به يادگار بگذارند، اينها فراموش شدگانند. اينها خسارت‌هايي است كه نصيب جامعه‌ي بشري و حوزه‌هاي علميه مي‌شود.
طلبه بايد از وقتي كه «بدان ايّدك الله» را مي‌خواند، به نوشتن بپردازد، نه اينكه به مقامات عالي علمي برسد و هنوز دست به قلم نبرده باشد. چرا اين چنين باشيم؟ چرا جوّ حوزه‌هاي علميه چنين است؟ چرا اين عيب و نقص محسوب عدم توجه به نويسندگي و نگارش در حوزه‌ها عيب و نقص بود، همه در رفع آن مي‌كوشيدند معلوم مي‌شود هنوز به عنوان يك عيب تلقي نشده است. البته شرايط نسبت به گذشته خيلي فرق كرده، ولي باز هم تا رسيدن به مقصود فاصله زيادي مانده است.
 
چه بايد كرد؟
براي تربيت طلاب و نويسندگان در حوزه‌هاي علميه بايد چه كرد؟ اين‌گونه مسائل يك بعد فرهنگي دارد و يك بُعد علمي و عملي. از ناحيه‌ي بعد فرهنگي بايد تمام طلاب باور كنند كه فقدان نگارش و نويسندگي عيب و نقص و ضايعه و فاجعه است. تا از نظر فرهنگي به اين نكته باور نشود، حركتي شروع نخواهد شد. اكنون در حوزه‌هاي علميه، مسأله‌ي بيان چنان رايج شده كه اگر طلبه نتواند منبر برود، براي او عيب است. جلسات تمرين بيان، منبر و سخن گفتن در حوزه‌هاي علميه از قديم تاكنون بوده كه بايد چند برابر آنچه به خاطر نداشتن بيان احساس نقص مي‌شود، به خاطر نداشتن قلم احساس نقص شود.
بايد اين مسأله را هم از مغز عده‌اي پاك كرد كه نويسندگي مثل شعر است. كساني كه مي‌گويند همان‌طور كه همه ذوق شعر ندارند، همه هم ذوق نويسندگي ندارند بنابراين حق دارند عده‌اي به دنبال نويسندگي نروند، اشتباه است زيرا قلم با بيان يكي است منتها يك نفر سخنراني او خيلي عالي و جالب است اما ديگري متوسط. ولي همه بايد بتوانند سخن بگويند. سخن گفتن و نويسندگي جزء ضروريات زندگي است. نويسندگي بر همه فرض است، منتها ذوق‌ها و استعدادها در همه‌ي مسائل مختلف است در اين مسأله هم مختلف است ولي هر كسي به اندازه‌ي توانايي بايد در اين زمينه پرورش پيدا كند.
تابستان گذشته كه با برادران شوراي مديريت به گفتگو نشستيم، يكي از آن شش رشته‌اي كه براي مسائل تخصصي بحث شد، موضوع تبليغ در دو شاخه‌ي نويسندگي و سخنراني است كه ان‌شاءالله در آينده يك عده متخصصيني در رشته‌ي تبليغ به وسيله‌ي نويسندگي هم پرورش پيدا كنند.
در اينجا از امام راحلمان(ره) يادي كنيم. امام هم بيانش خيلي قوي بود و هم قلمش، مخصوصاً در اين وصيت سياسي- الهي، تمام فنون نويسندگي را به كار مي‌گيرد. به عقيده‌ي من يكي از عوامل پيروزي سريع انقلاب، بيان خوب امام و نويسندگي قوي او بود. راه امام و خط امام اين است، يعني بياني عالي و نويسندگي قوي. بايد در بُعد فرهنگي در حوزه‌ها ضرورت اين نكته احساس شود كه قلم بيش از بيان، عامل پيروزي اسلام است. دشمن نيز همين كار را مي‌كند. كتاب آيات شيطاني «سلمان رشدي» از نظر نويسندگي، قوي و نيرومند است، منتها قدرتش در مسير شيطاني به كار رفته است. ببينيد چه سر و صدايي ايجاد كرد و در مقابل هم آن چند جمله كوبنده‌ي فتواي امام(ره) چه اثري گذاشت!
 
امتيازهاي قلم
براي قلم سه امتياز است كه در بيان نيست:
امتياز اول: باقي بودن. سخن فرار مي‌كند و نوشته باقي است و حديث معروف اميرمؤمنان علي(ع) چه تعبير جالبي است: «قيّدوا العلم بالكتابه» علم را نگذاريد فرار كند اما جلوگيري از فرار علم با نگارش است.
امتياز دوم: دقيق بودن نوشته. بيان دقيق نيست، ولي نوشته دقيق است. اگر كتاب «كافي» بنا بود با بيان در اين مدت هزار سال به دست ما برسد اكنون غير از آن چيزي كه «كليني(ره)» نوشته بود، به دست ما مي‌رسيد. هر كسي مطالبش را نقل به معنا مي‌كرد. ولي نوشته دقيق است.
امتياز سوم: عميق بودن. مطالب نوشته عميق است، در حالي كه سخن كم محتواست. نويسندگان گاهي يك ساعت فكر مي‌كنند و يك خط مي‌نويسند ولي سخن نمي‌تواند آن دقت را داشته باشد. از اين رو مصاحبه‌ها هيچ وقت ارزش اعلاميه‌ها را ندارد. اعلاميه‌ها با دقت نوشته شده است، سند است، بنابراين بقا، دقت و عمق، سه امتياز براي نگارش و نويسندگي است.
 
روش تربيت نويسنده در حوزه
از كجا نويسندگي را در حوزه‌ها شروع كنيم؟ من فكر مي‌كنم نويسندگي داراي پنج مرحله است:
 
مرحله‌ي اول: مطالعه‌ي آثار نويسندگان خوب
اگر وقت داريد روزي نيم ساعت يا يك ساعت كتاب‌هايي را كه از نظر نويسندگي و محتوا خوب است، نه يك روز و دو روز، نه يك ماه و دو ماه، بلكه ماه‌ها پشت سرهم مطالعه كنيد. اگر آدم با ذوقي باشد شش ماه، يك سال بايد مطالعه كنيد و اين مطالعه نبايد قطع شود. ريزه‌كاري‌هايي كه در كلمات نويسندگان است تجارب يك عمر آنهاست، بايد اين تجارب را استفاده كرد. كتاب‌هاي خوبي به زبان عربي و فارسي است كه از هنر برخوردار مي‌باشد. نويسندگي هنر و علم است، همان‌گونه كه بيان و سخنراني هنر است. سخنرانان خوب، فقط عالم‌هاي خوبي نيستند، بلكه هنرمندان خوبي هم هستند. اگر انسان بخواهد در اين هنر پيشرفت كند بايد مدت‌ها آثار هنرمندان واقعي را كه در اين ميدان فعاليت نموده‌اند، مطالعه كند.
تجربه‌اي در اين مسأله دارم. در طول 30، 40 سال اگر بخواهم مطلب خوبي بنويسم، در صورتي كه چند صفحه از كتاب نويسنده‌اي خوب را مطالعه كنم و سپس مطالبي را بنويسم، مي‌بينم قلم مي‌جوشد، اما وقتي بدون مطالعه‌ي قبلي مي‌نويسم، آن جوشش و جريانِ قلمي نيست.
 
مرحله‌ي دوم: نوشتن پس از مطالعه‌ي آثار ديگران
بايد طلاب را عادت داد كه بعد از آنكه نوشته‌هاي خوبي را مطالعه كردند، كتاب را روي هم بگذارند و مجدداً آن مطلب را خودشان بنويسند. سپس بين نوشته‌ي خودشان و نوشته‌ي آن نويسنده‌ي هنرمند، مقايسه كنند. از مقايسه‌ي اين دو با هم، ضعف‌ها و قوت‌ها معلوم مي‌شود. نويسنده چگونه وارد بحث شد؟ چگونه خارج شد؟ جمله‌بندي‌ها و تعبيرات چگونه بود؟ كلماتي را كه من به جاي او گذاشتم چيست؟ آن كلماتي كه او انتخاب كرده چيست؟ در يك مقايسه مي‌تواند، تفاوت اين دو را اندك اندك بفهمد.
 
مرحله‌ي سوم: تجربه‌ي مستقل در نوشتن
صاحبان قلم خودشان به نوشتن موضوعي به طور مستقل شروع كنند، بي‌آنكه اين موضوع را در نوشته‌ي ديگري مطالعه كرده باشند، بعد همين موضوع را به استاد قلمشان بدهند. اين راه را بدون استاد نمي‌توان پيمود و فردي كه بخواهد بدون استاد اين مسير را بپيمايد، به بيراهه‌ها، سنگلاخ‌ها و اشتباهات مي‌افتد. بهترين راه اين است كه شما چيزي بنويسيد و آن را به استاد بدهيد، تا او به شما فنون نگارش را ياد دهد.
كلي‌گويي در اين مسائل كم اثر است. اگر فرد نوآموز كليات و قواعد را هم مي‌خواهد بيان كند، بايد از نوشته‌اي كه استاد نوشته است، بهره گيرد. مثلاً يكي از مسائل مهمي كه ما، در نويسندگي به آن كم اهميت مي‌دهيم، حسن مطلع و حسن ختام است. نويسنده‌ي خوب اولين جمله‌اي را كه مي‌نويسد، بايد جاذبه داشته باشد، نويسنده بايد يك ضربه محكم وارد كند و طرف را جذب كند اين حسن مطلع است. در پايان هم كه نوشته را تمام مي‌كند، نه با يك كلمه‌ي عادي و معمولي. مطلب خوبش را بايد آخر كار بگذارد كه وقتي خواننده نوشته را تمام مي‌كند، لذت آن تا مدتي در ذائقه‌ي فكرش باشد. مثلاً من مي‌خواهم شيوه‌ي نويسندگي شيوا و دلنشين را به نوآموز ياد دهم. بايد نوشته‌ي‌ خوبي را در دست بگيرم و به آن كسي كه مي‌خواهد تربيت شود، بگويم: ببين اين نويسنده از كجا شروع كرده و به كجا پايان داده است؟ نوشته‌ي خوب ابتداي كتاب را حسن مطلع مي‌گويند و جملات دلنشين پايان نوشته را حسن ختام مي‌نامند. چنين نوشته‌اي دلالت بر فني بودن آن مي‌كند و نشان دهنده‌ي مهارت نويسنده است كه از سخنان شيريني شروع كرده و به سخنان شيرين، ختم كرده است. گاهي يك سلسله مسائل تلخ است و نويسنده مجبور است آن را بگويد. در اين صورت بايد اين مطلب را در لابه‌لاي بحث بگويد. آغاز با تلخي شروع نمي‌شود. پايان با تلخي پايان پيدا نمي‌كند، اين نكات را بايد در يك نوشته و نمونه براي نوآموز اجرا كرد.
 
مرحله‌ي چهارم: نشر اثر
آثاري كه نويسندگان مي‌نويسند، بايد منتشر شود. بنده اگر نوشته‌اي را براي خودم مي‌نويسم زياد به آن اهميت نمي‌دهم، اما اگر مي‌دانم فردا اين نوشته در مجله‌اي مربوط به حوزه‌ي علميه‌ي قم منتشر مي‌شود، از جهت محتوا، شيوه‌ي تنظيم مطالب، زيبايي و دلنشيني جملات، حسن مطلع و حسن ختام، تلاش فراواني براي آن انجام مي‌دهم. همين عامل سبب مي‌شود كه من تمام استعدادم را به كار گيرم. شما وقتي براي دو نفر يا دو هزار نفر سخنراني كنيد، براي اين دو سخنراني يكسان مطالعه نمي‌كنيد. براي اينكه استعدادها شكوفا شود، بايد نشرياتي در حوزه‌ها باشد، آثار نويسندگان هر چند مبتدي، كم‌كم منتشر شود و نوآموزان ببينند آثارشان منتشر مي‌شود و اين سبب شود كه نبوغ‌شان را به‌كار بيندازند. وقتي آثار منتشر شد، مورد نقد واقع مي‌شود و نقدها سبب تكامل و پيشرفت كار است.
 
مرحله‌ي پنجم: نقد اثر
آخرين مرحله، آن است كه عده‌اي كه اهل قلم مي‌شوند، كم‌كم جلسات گروهي نقد و بررسي تشكيل دهند. نقد و بررسي همان طرز كاري است كه ما در بحث‌هاي فقه و اصول فقه داريم. طلبه‌ها وقتي مقدار زيادي درس خارج فقه و اصول فقه مي‌خوانند و كمي مسلط مي‌شوند، جلساتي به نام جلسات بحث كمپاني3 تا 5 نفره با هم تشكيل مي‌دهند و يك مسأله را تعقيب مي‌كنند. هر كدامشان آن روز مطالعه مي‌كند، مسأله را مطرح مي‌كند و ديگري نقد، بررسي و صحبت مي‌كند و همين نقد و بررسي گروهي باعث پيشرفت است.
اگر اين پنج مرحله به ترتيب براي نويسندگان در حوزه‌هاي علميه تعقيب شود طلاب، اهميت نويسندگي را هم بدانند، در اين صورت مي‌توان نسبت به آينده‌ اميد داشت.
 
آفت‌هاي قلم
در حوزه‌هاي علميه براي نويسندگي و نويسندگان دو آفت است كه هميشه من طلبه‌ي كوچك را رنج داده و مي‌دهد: آفت اول، آفت تعقيد است. متأسفانه هنوز هم معقد نوشتن و پيچيده بودن نوشته، نشانه‌ي فضل و دانش است. مي‌گويند: آقا شما چرا تفسير نمونه را به اين زبان ساده نوشته‌ايد؟ سطح علمي و شأن آن پايين مي‌آيد. هنوز اين مسأله هست و ما هم هميشه اين گناه را مرتكب شده‌ايم و از مرتكب شدن اين گناه هم پشيمان نيستيم. به عقيده‌ي آنان اگر عين بحثي را كه مرحوم علامه طباطبايي(ره) با تمام عظمتي كه داشت در آن‌جا نوشته است، با بيان ساده منعكس كنيد، ارزشمند نيست. اين نشانه‌ي فضل و دانش نيست، بايد نوشته پيچيده باشد!
سخنان و نوشته‌هاي امام(ره) بهترين شيوه‌ي عرضه مطالب بود، چرا الگو نباشد؟ آيا حتماً بايد نوشته پيچيده باشد؟ اين هنر است كه انسان چيزي بگويد كه همه بفهمند. شبهه‌ي «آكل و مأكول» را با آن پيچيدگي بتواند آن‌قدر بيان و نوشته‌ي خوبي داشته باشد كه همه بفهمند. اين هنر است و عيب نيست. اين مسأله‌ي پيچيده‌نويسي بايد از حوزه‌ها برچيده شود. سخنراني و نويسندگي در سطحي باشد كه همه بتوانند استفاده كنند.
آفت دوم، آفت تطويل است. تطويل و پرگويي در نوشته‌ها غوغا مي‌كند. بسياري از كتاب‌ها را به من بدهيد، من يك صفحه‌اش را در دو خط خلاصه مي‌كنم، بدون اينكه يك مطلب حذف شود. شما نوشته‌هاي علامه مجلسي(ره)، صاحب جواهر(ره) را ببينيد. صاحب جواهر، در حدود چهل و سه جلد كتابش را نوشته است. هر خط اين كتاب، مطلبي علمي است كه مي‌توان آن را در يك صفحه نوشت، ولي ايشان مقيد بودند كه نوشته‌ها پرمعني فشرده و بدون زوايد باشد. مگر طلبه چقدر عمر دارد كه از شش صفحه‌ي فلان تقريرات كه مطالعه مي‌كند، يك مطلب علمي ياد بگيرد؟ در شش صفحه بايد بیست تا مطلب علمي به دست آورد، نه يك مطلب.
اميدوارم اين سمينارها به طور وسيع‌تر و گسترده‌تر برگزار گردد و آثارش هم منتشر شود و حركتي در ميان نويسندگان علوم و معارف اسلامي پيدا شود تا بتوانند آن وظيفه‌اي را كه در اين عصر دارند، در برابر اسلام، قرآن و انقلاب در تمام زمينه‌ها ايفا كنند.
 
پي‌نوشت‌ها
ـ برگرفته از بیانات معظم له در سمینار نویسندگان علوم و معارف اسلامی.
1. الرحمن/1-4
2. علق/1-5
 
 
سوتیترها
ـ اين مسأله‌ي پيچيده‌نويسي بايد از حوزه‌ها برچيده شود. سخنراني و نويسندگي در سطحي باشد كه همه بتوانند استفاده كنند
 
ـما دانشمندان بزرگي داشته‌ايم كه بعضي از آنان مطلقاً اهل قلم نبوده‌اند، هفتاد سال زحمت كشيده و تمام علوم و تجربيات خودشان را با خودشان به خاك برده‌اند
 
ـ آثار نويسندگان هر چند مبتدي، كم‌كم منتشر شود و نوآموزان ببينند آثارشان منتشر مي‌شود و اين سبب شود كه نبوغ‌شان را به‌كار بيندازند. وقتي آثار منتشر شد، مورد نقد واقع مي‌شود و نقدها سبب تكامل و پيشرفت كار است