تجسم اعمال

شناسه نوشته : 10521

1393/03/18

تعداد بازدید : 2763

تجسم اعمال
تجسم اعمال
 
تجسم اعمال
(در پرتو قرآن و سنت)
لیلا راثی
سروه بی خانی اعضای هسته پژوهشی اندیشه نو
مدرسه علميه حضرت فاطمه (س) سقز، کردستان
استاد راهنما:سرکار خانم جمیله لحاظی
تابستان  1392
 
چكيده
    نوشته حاضر با موضوع «تجسمّ اعمال در پرتو آيات و روايات» به‌منظور پرداختن به مهم‌ترين و اساسي‌ترين امر وجودي انسان، يعني رابطه اعمال ظاهري او در دنيا با مجسم شدن باطن واقعيش در جهان آخرت انجام گرفته است.
     هدف از بررسي مسأله تجسم اعمال، معرفت و شناخت مستند به باطن حقيقي اعمال دنيوي مي‌باشد. و در واقع به‌دنبال بيان مطالبي چون معناي تجسم اعمال رابطه‌اش با عقل و منطق و وحي و ... بوده‌ايم كه انشاالله در بيدار شدن وجدان انسان‌ها مؤثر باشد.
     با توجه به اين‌كه عملكردهاي موجود با هوش متفكري چون انسان بسيار متنوع و گاهاً غير قابل پيش‌بيني مي‌باشد، دامنه اين تحقيق بسيار گسترده است و از محدوده اين تحقيق خارج است كه تك‌تك و تمام اعمال خوب و بد را به رشته تصوير در بياورد، به‌همين دليل در حد توان و امكانات سعي شده با استفاده از منابعي چون، قرآن كريم، تفسير نمونه، عدل الهي و ... به طرح مسأله بپردازيم.
       روشي كه در تدوین این نوشته به‌كار گرفته‌ایم، روش «كتابخانه‌اي» مي‌باشد كه به‌كمك مطالب ثبت شده قبلي با تغييرات لازم بوده است.
   و در نهايت به اين نتيجه رسيده‌ايم كه دنيا مزرعه‌اي براي كاشتن و آخرت زمان برداشتن مي‌باشد و مسلماً هر نوع بذري بكاريم (چه ريز و چه درشت، چه سالم و پرثمر و چه معيوب و بي‌ثمر)، از زير ذربين حق تعالي مخفي نخواهد ماند و به عينه همان را برداشت خواهيم كرد. 
 
واژگان کلیدی: تجسم اعمال، نقش عمل، سیرت انسان، بقای عمل .
 
واژگان كليدي اين تحقيق عبارتند از:
تجسم اعمال:تجسم:مجسم شدن، تناورشدن، به صورت جسم در پیش چشم نمایان شدن.اعمال: کارها ، جمع عمل.تجسم اعمال:{مجسم شدن کارها}
نقش عمل:نقش: رنگ آمیزی کردن، شکل و صورت کسی یا چیزی را کشیدن و نیز به معنی اثری که روی زمین یا چیزی باقی مانده باشد و شکل و صورتی که بر روی چیزی کشیده باشند. عمل: ساختن ، کار کردن. کار ، کردار. نقش عمل: اثر برجای مانده از کردار
سیرت انسان:سیرت: هیأت، سنت، روش ، خلق و خو. انسان: آدمی، مردم، بشر. سیرت انسان: {خلق و خوی آدمی}
بقای عمل:بقا:زیستن، پایدارماندن، دوام، همیشگی . بقای عمل: پایندگی کردار.